گلزاد پاک
خبر گزاری ها گزارش داده اند که در سحرگاه روز شنبه، 21 بهمن 1391 ، اردوگاه مجاهدین در کمپ آزادی، که نزدیک فرودگاه بغداد فرار داشته و منطقه ای بشدت نظامی و تحت کنترل حکومت عراق است، مورد حملات موشکی و خمپاره ای قرار گرفته، و تا لحظه کنونی، خبرها حاکی از کشته شدن شش مجاهد خلق، و زخمی شدن صدها نفر از ساکنان اردوگاه است. خبرها حاکی از آنند که مداوا و معالجه زخمیها هم با کارشکنی های آگاهانه دستگاههای مختلف حکومت عراق همراه بوده است. تا کنون که من اخبار را دنبال کرده ام، هیچ گروه و جریان و دولتی، مسئولیت این حملات جنایتکارانه را بعهده نگرفته است. ساده لوحی هم هست که انتظار داشته باشیم که جریانی، با هر درجه از رإالت و جنایتکاری، «شهامت» و «جسارت» اعتراف به چنین جنایتی را بخود بدهد. اما، تردیدی ندارم که فاشیسم شیعه حاکم بر ایران و دولت و گروههای حامی آنها در عراق، که در رابطه مستقیم مزدوری و بده و بستان سیاسی و نظامی و فرهنگی با جنایتکاران حاکم بر ایران قرار دارند، عوامل اصلی این کشتار جنایتکارانه هستند. تمامی پیکره سیاسی مترقی، دمکرات، چپ و کمونیستی ایران، وظیفه انقلابی و انسانی دارند که، علیرغم هرگونه تفاوت و تخالف فکری و سیاسی که با مجاهدین دارند، ، این حملات جنایتکارانه را فوری و بشدت محکوم کنند. هیچ درجه ای از مخالفت با مجاهدین، توجیه گر سکوت در این مورد نمی باشد. این اولین بار نیست که ارتجاع شیعه در ایران، در همدستی با مرتجعین شیعه در عراق، مجاهدین را به خاک و خون میکشند. و بد بختانه تا این انسانها در بتونهای قوطی-کبریتی این اردوگاه، همچنان در اسارت هستند، آخرین بار نیز نخواهد بود. لازم میدانم، بعنوان یک کمونیست! نظرم را بصورت زیر با افکار عمومی در میان بگذارم.
1 – سازمان مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت، مسئولیت استراتژیک-سیاسی نگهداری بیش از سه هزار انسان را در اردوگاههای مختلف در عراق، بعهده دارند، و مسئولیت مستقیم زندگی آنها در گذشته، حال و آینده با این سازمان و این شوراست.
2 –دولت آمریکا، سازمان ملل، دولت عراق و دولت ایران مسئولیت مشترک حملات و ضربات نظامی و تسلیحاتی و ایذائی هستند، که تا کنون بر اردوگاههای مجاهدین وارد شده، و از این ببعد به آنها وارد خواهد شد.
3 – تمامی نیروهای آزادیخواه و دمکرات و چپ و کمونیست ایران،وظیفه انقلابی و انسانی دارند که،با عزیمت از« تحلیل مشخص ازشرایط مشخص»، درچنین شرایطی که انسانهائی بیدفاع مورد حملات ضد انسانی قرار دارند، با احترام به اصول دمکراتیک، و ضرورت ارزشگذاری به مبارزه و زندگی انسانهائی که سالهای مدیدی است، عمر خود را در راه آزادی مردم ایران، صرف کرده و در این راه زجرها و فشارها و دربدری ها و ستم ها کشیده اند، کشتار این انسانها را بشدت محکوم کرده و با ارسال نامه و پیامهای اینترنتی و تلفنی و مراجعات شخصی به سازمانها و ارگانهای مسئول بین المللی در هر جا که ممکن است، نسبت به این جنایت شدیدا اعتراض نمایند. میبایستی بر خطرناک بودن شرایط زندگی اسیران در«آزادی»، بر این ارگانها فشار آورد تا در خروج آنها از عراق و پذیرفته شدنشان بعنوان پناهنده سیاسی در کشورهای دیگر، اقدامات فوری و جدی انجام دهند.بخاطر داشته باشیم که این انسانها از مردم ما هستند و همه ما در مقابل زندگی آنها مسئول هستیم. کاری نکیم که مصداق همان گفته معروف «برتولت برشت» شویم که : «وقتی همه را گرفتند و بردند و زندان و شکنجه کردند و کشتند، دیگر کسی نماند که از خود ما دفاع کند.»
پیشنهادی نیز به رهبری مجاهدین دارم که در همین جا می آورم. دوستان مجاهد! در مرحله بسیار بحرانی، حساس و خاصی از تاریخ جامعه خود قرار داریم. رهبران مسئول، روشن بین، دور نگر، عاقل و اندیشمند، در چنین لحظاتی است که نشان میدهند در کجای تاریخ ایستاده اند. تردیدی ندارم که میدانید که : «تاریخ، داوری منصف، حقیقت گو و بیرحم است.». هر فرد و شخصیت و گروه و سازمان و حزب و جنبشی که، نه یک بار بل چند بار «انتخاب غلط تاریخی» کند، تاریخ برایش «رسوائی» به ارمغان می آورد. تردیدی ندارم که شما محتاج «پند و اندرز» من و امثال من نیستید. اما این را هم میدانم که انسانهای «خطاناپذیری» هم نیستید. بگذارید در این لحظه تاریخی، یک «ادعا» کنم و پای آن تا آخر عمر بایستم. ادعایم اینست که شما،« در تلاش برای نگهداری بیش از سه هزار انسان در آن ناکجااباد در عراق، مرتکب یکی از بزرگترین اشتباهات راهبردی خود میشوید.». پیشنهادم اینست که بایستی تلاش کنید( وتلاش کنیم) تا این انسانها از عراق خارج شوند. ذره ای و برای لحظه ای تردید ندارم که ، خروج سه هزار انسان آرزومند به خارج از عراق، در هر کجای جهان که باشند(شاید بغیر از خود ایران)، برای تداوم مبارزه مشترکمان بر علیه ارتجاع حاکم، میلیون ها بار موثر تر، مفیدتر، رهاننده تر و ضروری تر است. بایستی تلاش کنیم تا از یک سو، با فشار بر سازمان ملل و تمامی سازمانهای مربوط به پناهندگی و وزارتخانه های خارجی کشورهای غربی، و از دیگر سو، با شکل دادن به جنبشهای وسیع مردمی از طریق تظاهراتها، اعتصابات، بست نشینی ها و هر حرکت مشروع مردمی دیگر، به جروج این همه انسان از عراق و رسیدن آنها به شرایط زیست و کار آزاد، اقدام کنیم. آیا درک این موضوع مشکل است که خارج شدن سه هزار مجاهد اسیر در عراق، چه نیروی عظیمی را بنفع جنبش ما آزاد میسازد؟ فرض کنیم صد یا دویست یا سیصد نفر آنها هم، همه چیز را رها کنند و بروند دنبال زندگی شخصی خود (که حق طبیعی آنها هم هست، و ایرادی هم نمیتوان بر این انتخاب گرفت)، اما بخش وسیعی از آنها کسانی نخواهند بود که به همه چیز پشت بکنند. اگر هم خروج یکباره همه آنها ممکن نشود، میتوان با گفتگو با سازمانهای جهانی هر چند صد نفر را به ترکیه و پاکستان و اردن و کشورهای منطقه و تحت حمایت «کمیساریای پناهندگان سازمان ملل» فرستاد و از آنجا پناهنده کشورهای غربی شوند. کاش شرایط در جامعه ما بسوئی در حرکت بود، که این سه هزار نیروی عظیم انسانی میتوانستند از همانجا بسوی ایران سرازیرشده، و در سراسر ایران پخش شده و به سازماندهی جنبشهای اجتماعی میپرداختند، آنوقت ایده آل میبود. اما، خروج آنها از عراق، بهر جای دیگری هم که باشد، خود رهاننده خواهد بود. ماندن این همه انسان در این شرایط وحشتناک در عراق، جز به انهدام تدریجی این همه انسان، خاصیت دیگری نخواهد داشت. اگر هیچ گلوله و موشک و خمپاره و بمبی هم بر سرشان ریخته نشود، «خود گذشت زمان» بعنوان یک عامل کشنده، تحلیل برنده و نابود کننده، بر علیه آنها عمل میکند. شرایط سخت زیست مادی و روانی آنها، کمبود یا نبود مواد غذائی لازم، استهلاک جسمی و روانی آنها، کمبود یا نبود مواد داروئی، فشارهای مختلفی که از سوی عوامل حکومتهای ایران و عراق بر آنها وارد میشود، فشارهای ناشی از زندگی جمعی اجباری و تنگنای محیط و مسکن، زندگی یکنواخت اردوگاهی، نبود چشم اندازی روشن نسبت به آینده، فشار جنسی، و ده ها و ده ها درد و مشکل دیگر، این همه انسان را «بمرور زمان» بسوی پیری زودرس، فرسودگی، جنگ با زمان، و جنگ با خود، و جنگ با همدیگر میکشاند. آیا رهبری مجاهدین فقط زمانی بفکر خروج آنها از این وضعیت خواهد افتاد، که دیگر رمقی هم در آنها برای زندگی کردن باقی نمانده باشد؟ تمامی بحث من اینست که فقط با آزاد شدن این رزمندگان از عراق است که خود آنها به شرایط زیست انسانی تری میرسند، و انرزیشان نیز بنفع کمک به ادامه جنبش آزاد خواهد شد. اما خبر نگران کننده ای که از سوی مجاهدین شنیده ام، اصرار آنها در باز گرداندن مجاهدین به همان کمپ اولیه، یعنی کمپ اشرف میباشد. دوستان مجاهد! یک انسان عاقل چند بار بایستی از یک جا گزیده شود؟ دوستان مجاهد! به این تلاش شما میگویند: دو بار اشتباه کردن. از این کار منصرف شوید که به زیان خودتان و جنبش جامعه امان است. تمامی توان خود را برای خروج رزمندگان مجاهد از عراق بکار گیرید. برای شکلدادن به جنبشی برای متحقق کردن این امر،نیروهای مترقی و چپ و کمونیست، در کنار شما قرار خواهند گرفت، مشروط به اینکه صادقانه خواهان خروج اینهمه انسان از آین شرایط وحشتناک باشید.. در پایان بصراحت و روشنی بشما میگویم که خود این رزمندگان هم خواهان خروج از عراق هستند.جامعه و جنبش ما نیاز به انتخاب تاریخی درست همه ما، و از جمله شما دارد. هشدار و اخطار سیاسی و تاریخی من بشما اینست که، هر گونه تلاش برای بهره برداری ابزاری از این همه انسان، در یک «قمار سیاسی آینده» چیزی جز «رسوائی» ببار نخواهد آورد.
من آنچه شرط صلاح است، با تو میگویم
تو از نصیحت من، خواه پند گیر، خواه ملال
یاد رزمندگان مجاهد : یحیی نظری آهنگر کلائی، پوران نجفی، مهدی عابدی، اکبر عزیزی، مصطفی خسروی و هادی شفیعی، که بدست عوامل ارتجاع شیعه در موشک و خمپاره باران اردوگاه «آزادی» در عراق، در سحرگاه روز شنبه 21 بهمن 1391 کشته شدند، گرامی باد.
گلزاد پاک، 22 بهمن 1391 خورشیدی