خط رفاه مبنای تعیین دستمزدها
یاشار سهندی
“شب عید” اصطلاحی است که کم کم از دی ماه بر سر زبان کارگران می افتد. اشاره ایشان به نزدیک شدن سال نو و هزینه های مضاعفی است که این ایام که به هزینه های معمول زندگی افزوده میگردد. ” شب عید” گویای هیچ چیز خوشایندی برای ما کارگران نیست بلکه به شدت بر نگرانی ما کارگران افزوده میگردد. علاوه بر تنگنای “خرید شب عید”، نگرانی فزاینده تری به کارگران تحمیل میشود و آن مسئله تعیین دستمزد پایه سال جدید است. این دوموضوع در ماههای آخر سال فشار عصبی زیادی به کارگران و خانواده آنها تحمیل میکند و بخصوص امسال که یکباره با سقوط رالر در برابر دلار، تحریمها، حذف یارانه و زمزمه اجرای مرحله دوم آن، بر شدت نگرانی کارگران افزوده است. در همین چند روز گذشته دوباره نرخ دلارافزایش داشته است و موج دیگری از گرانیها را به دنبال داشته است. از سوی دیگر کارفرمایان مستمسکی تازه ای یافتند و تحریمها را بهانه کرده و تا میتوانند پرداخت دستمزدها را به تعویق می اندازند و از الان ساز کوک کرده اند که نمی توانند دستمزدها را در سال آینده افزایش دهند. میگویند:” اگر چنین شود مجبور خواهند شد کارگاه را تعطیل کنند چون دیگر نمی صرفد.” البته با چاشنی بد و بیراه گفتن به احمدی نژاد!
افزایش قیمتها در چند ماه گذشته تنها کسانی را تحت فشار شدید قرار داده که “حقوق بگیر” هستند و هیچ درآمدی به جز حقوق ماهانه اشان ندارند. “بازاریان و تجار محترم ” ضرر که نکردند، سود هم بردند. با کوچکترین نوسانی در قیمتها ( منظور افزایش آن) از فروش کالا خودداری میکنند و منتظر می مانند که ببینند “وضع بازار چی میشود. “کارفرمایان محترم” برای مدت کوتاهی به زحمت می افتند اما با محاسبه دقیق کالای تولید شان را با قیمت جدید ارز به فروش میرسانند. اما کارگران به شدت و از همه جهت زندگی شان سقوط میکند. سفره شان به معنی واقعی کلمه کاملا تهی شده است. تمام آرامششان را بهم ریخته و به شدت تنش و فشار روانی میان خانوادهایشان را بالا برده است. خشونتی که سرمایه به زندگی کارگران تحمیل میکند عمق و وسعت عجیبی پیدا کرده است. این یک ادعای صرف ما کمونیستها نیست بلکه خود شان با آمار و ارقام به آن اعتراف میکنند. در زمانه ای که فقط با پول میتوان همه احتیاجات زندگی را تامین کرد، کسر شدن کوچکترین مقدار از آن تمام زندگی کارگران را تحت الشعاع قرار میدهد. پولی یا به گفته دیگر، “هزینه ای ” که برای یک خانواده کارگری در نظر میگیرند بر اساس “خط فقر شدید” است و این فقط تا آن حد است که کارگر نمیرد و بتواند کارکند و ارزش اضافه تولید کند، “… طبق تعریف، خط فقر شدید یا گرسنگی مبلغی است که باید توسط خانواده هزینه شود تا افراد خانواده دچار سوء تغذیه نشده و حداقل کالری مورد نیاز برای زنده ماندن را کسب کنند…” “کانون عالی انجمن صنفی کارگران”، تشکیلات دست ساز حکومت وموازی با خانه کارگر، در بررسی آماری که تا آذر ماه ٩١ انجام داده ضمن ارائه تعریف خط فقر شدید که در بالا ذکر شد به این نتیجه رسیده است که دستمزد پایه ١٨٠٠٠٠٠ تومان باید باشد. باید توجه داشت که پایه حقوق هم اکنون کمتر از ٤٠٠٠٠٠تومان است. این پایه حقوق جاری چه تعریفی دارد؟ خط فقر است خط بقا یا هر خط نکبتی دیگر، این را دیگر “کانون عالی…” اسمی برای آن انتخاب نمی کند، نمی تواند انتخاب کند، چه بنامند؟ نکته مهم این است که ١٨٠٠٠٠٠ تومان با تاکید همین انجمن دولتی فقط برای زنده ماندن کفاف میدهد. در جدول آماری این کانون هیچ خبری از هزینه مسکن، پوشاک،بهداشت، تفریحات، مسافرت و…. نیست. این کانون در آماری که ارائه داده است تاکید میکند: “…. ملاحظه می شود حداقل دستمزد واقعی نتوانسته است تأمین کننده حتی نیاز «کالریک» کارگران شود” و بر پیامدهای آن این گونه اشاره میکند:”…. و بصورت اجتناب ناپذیری عوارض متعددی چون پدیده پر کاری کارگران (چند شیفت کار کردن)، اضافه کاری آنان، کاهش انگیزه نیروی انسانی و کاهش بهره وری… را ناشی شده است. این امر گذشته از لطماتی بر پیکره نحیف اشتغال، ناهنجاریهای اجتماعی نیز به بار می آورد که درصورت عدم درمان بموقع می تواند کلیه سطوح کار و تولید را بابحران روبرو سازد.”
آمار ارائه شده در نوع خود بی نظیر است و نشان دهنده آن است که در جلسات “پشت درهای بسته” که دور از چشم کارگران برگزار میگردد، چه معیارهایی برای تعیین دستمزد در نظر گرفته میشود. تمام تلاش ایشان به این خلاصه میشود که کارگر( و خانواده او) حداقل کالری را کسب کند تا زنده بماند و سود تولید کند. این اما منطق همیشگی سرمایه داری است؛ پدیده منحصر بفردی نبوده و نیست فقط تفاوتی که دارد این است که در ایران رژیم فاشیستی اسلامی با خشونت و بیرحمی تمام آنرا برای سرمایه میخواهد تضمین کند. آمار ارائه شده از سوی یکی از تشکلات مزدور رژیم همانگونه که خود در نوشته شان اشاره میکند، از نگرانی ای حکایت میکند که مزدوران سرمایه را به وحشت انداخته است. اینکه گفته شده “… درصورت عدم درمان بموقع می تواند کلیه سطوح کار و تولید را بابحران روبرو سازد.” اشاره اش به اعتراضات و اعتصابات کارگری است هر چند پراکنده اما در سطح وسیعی جریان دارد. ترس این حکومت و این مزدوران از این است که این مبارزات متحد و یکپارچه گردد که در آن صورت به قول رفسنجانی با پیل هم نمیشود جلویش را گرفت. هشدارهای فرماندهان سپاه در چند هفته اخیر مبنی بر شورش گرسنگان و اعتراف به اینکه سرکوب آن بسیار مشکل خواهد بود، به همین واقعیت توجه دارد. اما بهرحال منطق سرمایه این را برنمی تابد که سهم کارگران را از ثروت جامعه افزایش دهد، برای همین با وجود همین آماری که خود ارائه میکنند نهایتا تاکید میکنند که دستمزد نباید “افزایش چشمگیری” داشته باشد. خیلی بذل و بخشش کنند پیشنهاد شان این خواهد بود که “بسته های حمایتی” به کارگران داده شود و مثلا “بن کارگری” افزایش یابد که این هم البته هزار اما و اگر دارد. در برخی کارگاهها ١٠٠٠٠تومان به عنوان خواربار (بن کارگری) داده میشود( این جز مزایای حقوق است؛ ده هزار تومان خواروبار و ١٠٠٠٠ تومان حق مسکن!) این مزدوران بلافاصله اشاره میکنند که افزایش دستمزدها موجب افزایش نقدینگی خواهد شد و خود سبب تورم خواهد شد! گویا دستمزدها آنقدر زیاد است ( که ما به عنوان کارگر خود خبر نداریم!) که کارگر بخش هنگفتی از آن را مثلا وارد بازار ارز یا مسکن میکند و این خود موجب بالا رفتن قیمتها خواهد شد! ایشان اصلا به روی خودشان نمی آورند که ٤٠٠٠٠٠تومان یا حتی ١٨٠٠٠٠٠تومان که فقط کارگر را سرپا نگه میدارد، چگونه میتواند وارد بازار مثلا مسکن شود؟ میلیاردها،میلیارد تومان که دست خودشان است و در یک جلسه خصوصی ( مانند جلسه مرتضوی و فاضل لاریجانی) جابجا میشود حرفی درباره آن زده نمیشود اما چندر غاز حقوق کارگر موجب افزایش تورم میگردد! این هم از منطق سرمایه نشات میگیرد که بر پایه فریب و نیرنگ میباشد.
بهرحال با توجه به آمار ارائه شده کاملا مشخص است که بطور سازمان یافته در تدارک یک جنایت وسیع هستند. “نسل کشی” حتما نباید به شکلی باشد که در رواندا و یوگسلاوی سابق و اردوگاه آشویتس و بسیاری جاهای دیگر اتفاق افتاده، باشد. تعیین ناچیز ترین سهم برای کارگران نیز یک نوع نسل کشی سازمان یافته است فقط فرقش این است که ظاهرا اینجا کارگر به مرگ طبیعی میمیرد اما این مرگی است که سرمایه هر روز و هر لحظه سازمان میدهد و این تا وقتی امور به دست نمایندگان سرمایه باشد ادامه خواهد یافت. ما بارها تاکید کردیم “خط رفاه” باید مبنای تعیین دستمزدها باشد. صحبت به مرگ گرفتن و به تب راضی شدن نیست، صحبت بر سر نفس زندگی خود ما کارگران است. خط رفاه را کارگر باید تعیین کند چون اوست که در مقام فروشنده است. کارفرمایان شعار میدهند هدف رضایت مشتری است،(هر چند در این مورد هم فریبکاری میکنند. سرمایه دار تا رضایتش جلب نشود ریسک نمی کند و سرمایه اش را به کار نمی اندازد.) اما در این مورد خاص ( فروش نیروی کار) هدف کاملا باید رضایت فروشنده باشد. اینجا ما با انسانی طرف هستیم که حق زندگی دارد و باید از زندگی لذت ببرد. این انسان( کارگر) بخصوص با کارش به ثروت جامعه می افزاید و موجب آسایش و رفاه جامعه است پس حق دارد خود از این رفاه بهره مند باشد، این ابتدای ترین حق اوست