شهلا دانشفرزندگی زیر خط فقر را نمی پذیریم

زندگی زیر خط فقر را نمی پذیریم
شهلا دانشفر
این هفته حسین حبیبی، عضو هیات مدیره کانون هماهنگی شوراهای اسلامی کار استان تهران و عضو دیگری از ستاد مزد رژیم اسلامی، از افزایش کف دستمزد به ٤٦٠ هزار تومان خبر داد. بدین ترتیب ظاهرا کمیته مزد جمهوری اسلامی به همان رقمی بازگشته است که در همان اوائل شروع به کار سیرک مسخره، گمانه زنی شان بر سر دستمزد کارگران اعلام کرده بود.
نزدیک به دو ماه است که این جنابان تحت عنوان کمیته مزد شورایعالی کار غور و تفحص میکنند، از سبد هزینه کارگری بر اساس محاسبه ٢٢ قلم کالای اساسی زندگی و مبالغی چون یک میلیون، یک میلیون و یکصد هزار تومان، یک میلیون و هشتصد هزار تومان، دو میلیون و ٢٠٠ هزار تومان و بالاخره به عنوان آخرین محاسبات از رقمی بالغ بر دو میلیون و سیصد هزار تومان سخن گفته و آخرش به افزایش ٢٠ درصد بر سطح دستمزد چندین برابر زیر خط فقرسال گذشته، یعنی به مبلغ ٤٦٠ هزار تومان رسیده اند. نگاهی به کل این ماجرا، بازی مسخره ای را که این جانیان در قبال زندگی و معیشت به گفته خودشان یازده میلیون کارگر زیر پوشش قانون کارشان در دستور دارند را نشان میدهد.
فتح الهی نایب رئیس کانون عالی انجمن های صنفی کارگران از جمله تشکلهای دست ساز رژیم در گفتگویی در ١٥ دیماه لب سخن را ادا کرده و گفت: “در چند جلسه برگزار شده برای بررسی وضعیت افزایش حداقل دستمزد سال آینده کارگران، مباحثی درباره افزایش ١٠٠ درصدی حداقل دستمزد ٩٢ کارگران و مشمولان قانون کار مطرح شد که به نظر اکثر جامعه کارگری نه تنها این خواسته نمی تواند اجرایی باشد، بلکه مورد درخواست کارگران نیز نیست” و سپس در ادامه با استدلالاتی ابلهانه تصور میکند که میتواند کارگر را از خواست افزایش فوری دستمزدها که امروزبطور واقعی مساله بقا و زندگی اوست منحرف سازد و می افزاید:” ٢ برابر شدن یکباره حداقل مزد کارگران می تواند منجر به تعدیل نیرو و فشار زیاد به کارفرمایان شود؛ بنابراین خواسته جامعه کارگری رشد حداقل مزدی منطقی و قابل اجرا است.”.
جالب است که حسن حبینی یکی دیگر از همین کارگزاران مزدور دولت در توضیح کف دستمزد ٤٦٠ هزار تومان برای کارگران در همین هفته، به همان استدلالات مسخره ای متوسل میشود که دیگر هم قماشانش امثال فتح اللهی و غیره مقابل کارگر میگذارند. او در توضیح این موضوع از استقبال کارفرمایان از میزان ٤٦٠ هزار تومان به عنوان کف دستمزد برای کارگران خبر میدهد. بعد با گفتن اینکه ٤٦٠ هزار تومان رقم مورد نظر ایشان نیز نیست و اینکه این رقم حتی یک سوم هزینه های خانوار کارگری را پوشش نمیدهد و تازه ترین برآوردها از سبد هزینه کارگران بر مبلغی بالغ بر مبلغ ٢ میلیون و ٣٦١ هزار و ٤٦٤ تومان است و غیره، این سوال را که بطور واقعی رابطه این میزان از سبد هزینه کارگران با وضعیت اقتصاد کشور چه باید باشد، مقابل کارگران میگذارد. سرانجام معلوم میشود که ٤٦٠ هزار تومان آن رقم طلایی ایست که این رابطه منطقی را برقرار کرده و ظاهرا همگی بر سرش به اجماع رسیده اند. معنای واقعی همه این حرفها به روشنی اینست که در سال ٩٢ نه تنها خبری از افزایش دستمزدها نخواهد بود بلکه بازهم همه تلاششان اینست که فقر و فلاکت هر چه بیشتری را بر گرده جمعیت میلیونی کارگران و کل مردم تحمیل کنند.
بدین ترتیب جانیان اسلامی تحت عنوان شورایعالی کار بازار مکاره ای به راه انداخته اند و دارند بر قیمت فروش نیروی کار کارگر چوب حراج میزنند، چون اقتصادشان به گل نشسته و راه در رویی نیز ندارند. مزدوران کانون عالی شوراهای اسلامی و دیگر تشکلهای دست ساز رژیم نیز در این بازار مکاره تحت عنوان “کارگر و جامعه کارگری” کنار رژیم ایستاده و با بیشرمی تمام دارند از حداقل مزد “منطقی و قابل اجرا” یعنی ٤٦٠ هزار تومان سخن میگویند. به عبارت روشنتر تحمیل دستمزدهای چندین برابر زیر خط فقر و به تباهی کشاندن هر روز بیشتر زندگی و معیشت کارگران و کل مردم کل منطقی است که جمهوری اسلامی و مزدورانی چون فتح اللهی و حسن حبیبی و هم پیالگی هایشان دارند از آن سخن میگویند. باید کل این بساط را بر هم ریخت. جارو کردن بساط شوراهای اسلامی و کل تشکلهای دست ساز حکومتی یک خواست مهم کارگران است.
اما کارگران به این بردگی تن نخواهند داد. کارگران بارها در بیانیه و قطعنامه هایشان بر تعیین حداقل دستمزد توسط نمایندگان منتخب مجامع عمومی شان تاکید گذاشته اند.
به بیانیه اتحادیه آزاد کارگران ایران نگاه کنید. این اتحادیه بدنبال سازمان دادن اعتراضی بر سرخواست افزایش دستمزدها با سی هزار امضا، در بیانیه ای در همین رابطه چنین میگوید:” اگر واقعیت این است که امروز سبد هزینه یک خانوار چهار نفره کارگری یک میلیون و هشتصد هزار تومان است و اگر واقعیت این است که قانونی وجود دارد و دستمزد کارگران می باید بر اساس تورم واقعا موجود و سبد هزینه یک خانوار چهار نفره تعیین بشود آنوقت معلوم نیست که چرا و بر اساس کدامین قانون و معیاری می باید بدیهی ترین حقوق انسانی ما کارگران بمثابه اکثریت عظیم مردم ایران در خشن ترین و ضد قانونی ترین شکلی زیر پا گذاشته شود و دستمزد ما با افزایش ٢٠ الی ٢٥ درصدی، معادل یک سوم زیر خط فقر تعیین گردد. چنین حقی را بدون تردید هیچ کارگری نه به دولت و نه به نماینده های خود خوانده ضد کارگری در شورایعالی کار نداده است و نخواهد داد.” این حرف همه کارگران در ایران است.” دراین بیانیه همچنین بعنوان حداقلی از امکان برای بقا، بر دستمزد تا چندین برابر سقف کنونی یعنی حداقل یک میلیون و پانصد هزار تومان تاکید شده است.
قبل از این هماهنگ کنندگان طومار سی هزار امضا با خواست افزایش دستمزدها خواستار مجوزی برای تجمع در صبح روز ٢٨ بهمن درمقابل وزارت کار در اعتراض به عدم پاسخگویی به خواستهایشان شده اند.
در کنار این اعتراضات یک خواست کارگران در مجتمع های بزرگی چون پتروشیمی ماهشهر، ذوب آهن اصفهان، همچنین در میان بازنشستگان، معلمان ، پرستاران و شاغلین بخش های مختلف جامعه، افزایش فوری دستمزدهاست. باید این اعتراضات را متحد و سراسری به پیش برد.
واقعیت اینست که امسال در شرایط بسیار متفاوتی نسبت به هر سال داریم از بحث بر سر تعیین حداقل دسمزدها و مبارزه برای خواست افزایش فوری آن سخن میگوییم. امسال در شرایطی از مبارزه برای خواست افزایش دستمزد ها سخن میگوییم که فقر و گرانی جامعه را به مرز انفجار رسانده است. میلیونها کارگر و خانواده های کارگری با فقری بیسابقه دست و پنجه نرم میکنند و اعتراضات کارگری یک عرصه دائمی مبارزه در سطح جامعه است. از جمله ما شاهد اعتراضات هر روزه کارگران در این کارخانه و آن کارخانه در شهرهای مختلف علیه بیکارسازیها و برای نقد کردن دستمزدهای معوقه شان هستیم. شاهد فضای اعتراضی در میان مراکز کلیدی ای چون پتروشیمی ماهشهر، ذوب آهن اصفهان و پالایشگاه آبادان و غیره با خواست کوتاه شدن دست پیمانکاران و خواست افزایش دستمزدهایشان هستیم. بطور مثال “استقبالی” که کارگران پالایشگاه آّبادان در هنگام بازدید اخیر احمدی نژاد از فاز سوم این پالایشگاه با شعار مرگ بر دیکتاتور، دروغگو، دروغگو، کاملا فضای انفجاری در محیط های کارگری را نشان میدهد. بعلاوه امروز کارگران بیش از هر وقت در جلوی صحنه سیاسی اعتراضات کل جامعه قرار گرفته اند. از جمله طومار اعتراضی سی هزار کارگر با خواست افزایش دستمزدها، بیانیه کارگران بازنشسته ذوب آهن اصفهان با خواستهای فوری افزایش دستمزدها، پرداخت بموقع دستمزها و دو خواست مهم درمان و بهداشت رایگان و تحصیل رایگان برای همه مردم، طومارهای گسترده اعتراضی از سوی کارگران علیه تعرضات رژیم اسلامی تحت عنوان “اصلاح قوانین کار و تامین اجتماعی” ، بیانیه های تشکلها و فعالین کارگری و نیز کارگران زندانی علیه اعدام و قتل ستار بهشتی و دهها موضوع اجتماعی دیگر همه و همه حاکی از موقعیت جدیدی در جنبش اعتراضی کارگری در ایران است. در چنین شرایطی است که “شورش گرسنگان” به کابوس هر روزه حکومت تبدیل شده است. در چنین شرایطی است که صفوف حکومت از هر زمان در هم ریخته تر شده و یک موضوع مهم نزاعهایشان اقتصاد به گل نشسته رژیم اسلامی شده است. در این اوضاع و احوال طبعا با قدرت بیشتری میتوان جلوی تعرضات رژیم ایستاد. با قدرت بیشتری میتوان حول خواستهای سراسری خود جمع شد و خواهان افزایش فوری دستمزد ها و یک زندگی انسانی شد. بطورمثال همراه با سی هزار کارگری که حول خواست افزایش دستمزدها جمع شدند، میتوانیم به میدان بیاییم و اعلام کنیم که فرضا دستمزد ما در گام اول و حداقل باید تا سطح یک میلیون و پانصد هزار افزایش یابد. اعلام کنیم که دیگر به دستمزدهای چندین برابر زیر خط فقر تن نخواهیم داد و همانطور که قیمت ها هر روز افزایش پیدا میکند، دستمزد ما کارگران نیز باید افزایش یابد. از خواست هماهنگ کنندگان طومار اعتراضی کارگران با سی هزار امضا برای تجمع در روز ٢٨ بهمن در مقابل وزارت کار در تهران وسیعا حمایت و پشتیبانی کنیم و نه تنها در تهران بلکه در شهرهای مختلف مقابل ادارات کار جمع شده و خواستار افزایش فوری دستمزدهایمان شویم. اعلام کنیم که بساط بازار مکاره شورایعالی کار و تشکلهای دست سازشان را قبول نداریم و دستمزد ما کارگران باید توسط نمایندگان منتخب خودمان تعیین شود. با همین خواستها در محلات مختلف طومارهای اعتراضی جمع اوری کنیم.
اینها همه گامهای مهمی برای متحد کردن و قدرتمند تر کردن صفوف مبارزه مان است. این ها همه عرصه های مهمی از نبرد ما برای عقب راندن رژیم جنایتکار اسلامی و جارو کردن کل بساط توحش سرمایه داران حاکم است. خود را برای چنین بنردی آماده کنیم.