نوشته دو تن از اعضای هیئت هماهنگی تحت عنوان نگاه ما به وضعيت روند؛ تدبير چيست؟ساعد وطندوست ، شعيب زکريائی
توضیح کوتاه
انتشاراسناد درونی روند سوسیالیتی کومه له
همچنانکه قبلا اعلام شد انتشار علنی اسناد و نوشته های درونی ،اقدامی در راستای اماده سازی برای کنفرانس بررسی و نقد شکست فراکسیون و روند سوسیالیستی کومه له می باشد۰
کمیته برگزاری کنفرانس بررسی و نقد شکست فراکسیون و روند سوسیالیستی کومه له
parsanian68@yahoo.co.in
نگاه ما به وضعیت روند؛ تدبیر چیست؟
برای گذار از وضعیت کنونی روند، از ناگفتهها که بگذریم، تحلیلها و احتمالاً راه حلهای متفاوتی ارائه میشود که هیچکدام نیز تا کنون بر سرنوشت روند تأثیر پیشبرنده و دلخوشکنندهای نداشتهاند. گاه «اختلافات شخصی» ، گاه نبودن و یا تنندادن به ضبط و ربط و اساسنامه و پشت گوش انداختن اجرای قرارهای کنفرانسها، گاه عدم وجود اعتماد، گاه تدقیق نشدن پلاتفرم و نداشتن برنامهای جامع و کامل،….و گاه مجموعهای از همۀ اینها علت یا علل وضع موجود اعلام گشته و بر مبنای آنها راه حلی هم ارائه میشود. این تحلیلها و راهحلها نیز نهتنها گرهی از کار نگشوده بلکه گاه حتی خود موجب جدلهای بیپایان و خودخوریها و خردهگیریها و دلآزردگیهائی در سطوح و اشکال تازهتری شدهاند. مثلاً عامل عدم اعتماد را در نظر بگیرید؛ اگر چنین برداشتی را واقعی فرض کنیم چگونه میتوان تشکیلاتی متحد از چنین کسانی که به یکدیگر اعتماد ندارند پدید آورد؟! نباید در سلامت شخصیتی و روانی اعضای چنین مجموعهای شک کرد؟ و یا مقولۀ اساسنامه و تبدیل به حزب شدن و از این قبیل را در نظر بگیریم؛ وقتیکه طی این چند سال تعدادی از ما بر لزوم چیزی که در امر تشکلیابی جزو ضروریات حیاتی است یعنی ضرورت وجود یک جمع متحد مرکزی که تماموقت در کنار هم باشند پای فشردهایم(و در قرار کنفرانس هم آمده است) اما قدمی جدی در این راستا برداشته نشده، دیگر چه جای بحثهای کشاف بر سر ضبط و ربط و اساسنامه و حزبساختن است(گیریم صد صفحه هم اساسنامه نوشتیم و همگی ما تمام آنرا از بر کرده باشیم)؟ صد بار گفتیم ما مخالف اساسنامهنوشتن نیستیم، اما مخالف این هستیم که فکر کنیم معضلات ما با اساسنامه نوشتن و بدتر از آن با یکسال مشغول اساسنامهشدن حل میشود؛ در عوض به ضدیت با تشکل و ضبط و ربط و اساسنامه متهم شدیم! سادهترین کار دنیا یعنی ایجاد یک کمیسیون مالی سهنفره را بدلیل کمبود یا نبود داوطلب نتوانستیم به انجام برسانیم، در عوض مدتها وقت و عمر گرانبها را سر اینکه حزب بشویم یا نه و کشف اخلالگرانِ ضد تشکل و ضبط و ربط هدر دادیم. و بسیاری دیگر از این قبیل سؤالات….
اما قضیه این نیست که گویا هیچکدام از نمودهائی که در ابتدا ذکر شد در میان ما وجود ندارند؛ برعکس، همۀ اینها و بلکه بیشتر هم در ما تنیده شدهاند. چه «بیاعتمادی« چه «اختلافات شخصی» چه «بیانضباطی» و از این قبیل، موضوعات و مسائلی هستند که دائماً در ما بازتولید شده و میشوند و اگر وضع بر همین منوال ادامه پیدا کند کار دستمان خواهند داد. یعنی ممکنست کار به کینهتوزی و هتک حرمت و از این قبیل هم بکشد و …. اما از نظر ما این نمودهای نامطلوب، نتیجهاند نه علت. اینها همه شکلهای متنوع و آشنای میراث چپ بطور کلی و کومهله بطور اخص هستند که در میان ما از بعضی لحاظ بدتر از دیگران است. این وضعِ بدتر نه تنها در نمودها بلکه در عملکرد و نتایج رو به بیرون روند نیز کاملاً بچشم میخورد. یعنی اگر تشکل برای یک جمع مثلاً پنجاهنفره معنایش این باشد که راندمانش برابر حاصل جمع کار پانصد نفر باشد که بصورت فردی کار کنند، برای ما حاصل کار پنجاه نفرمان از نتیجۀ کار پنج نفرکه از قید چنین به اصطلاح تشکلی آزاد شده باشند کمتر است! یک مقایسۀ گذرایِ حدود فعالیت روند با فعالیتهای متنوع دیگر شاخههای کومهله این امر را بخوبی نشان میدهد(صرفنظر از ماهیت فعالیتها).
حال فرض کنیم که در نمودهای مورد اشاره، بدتر از دیگران نیستیم و یا اگر هستیم، بتدریج خود را اصلاح کنیم و چیزی از دیگران کم نداشته باشیم؛ تازه بعد از اینهمه سر و کله زدن ها با یکدیگر، میشویم مثل بقیه! یعنی با نائل شدن به چنین « موفقیتی»، بقول معروف کوه موش میزاید و دار و دستهای در میان دیگر دار و دستهها درست کردهایم!
اما خوشبختانه یا متأسفانه چیزی در روند وجود دارد که از دستیابی به چنان «موفقیتی» جلوگیری میکند و ویژگی روند نسبت به بقیۀ شاخههای کومهله در همینجاست. ویژگیِ(نه کلِ) مشکل یا بحران روند در این تناقضِ بسیار واضح است که این روند از سوئی میخواهد(یا مدعی است که) جزئی از یک جنبش جدید چپ و کومهله باشد و از سوی دیگر «ناخودآگاه»اش او را بسوی راههای آشنا و تجربهشدۀ گذشته(بخوانید پوپولیستی) سوق میدهد. گیر قضیه اینجاست که دو وجه این تضاد بصورت دو طرف متقابل که آدمهای خود و فرمولبندیهای سیاسی و برنامهای خود را داشته باشند در نیامده و نمیتوانسته است هم در بیاید زیراپدیدآمدن چنین حالتی نیازمند جدل و مبارزۀ فکری و سیاسی در یک سطح وسیع و همیشگی است. و همین ناروشنیِ نسبی «جبهه»هاست که سبب شده همگی در کلاف سر در گمِ بحثهای خرد و ریز درونی گرفتار شویم. به عبارت دیگر آن همفکری لازم که برای هر حرکت متشکل از ضروریات اولیه است، هنوز که هنوز است در میان ما وجود ندارد. این را هم در حاشیه بگوئیم که چنین وضعیتی میدان را برای همهگونه چرخشها و اپوزیسیونبازیهای اپورتونیستی نیز باز میکند(منظور فرد یا افراد بخصوصی نیست بلکه امکان وجود چنین ظرفیتی در روند است).
اکنون ما پس از چهار سال و اندی کشمکش درونیِ روند، حال برحق یا ناحق، ضروری یا غیر ضروری، مفید یا غیر مفید یا هر وصف محتمل دیگری آمادهایم همراه با رفقائی که نمیخواهند بیش از این در بند کلاف سردرگم و یا دنبالهرو «ناخودآگاه» باشند، قدم در راهی بگذاريم که با توانائیها و آرزوها و اهداف اعلامشدهمان انطباق داشته و از خمودگی بیرونمان بیاورد.
از آنجا که فعالیت چند سالۀ روندِ فیالحال موجود در جهت ایجاد یک جریان متفاوت و متکی بر اهداف اعلامشده، موفقیتآمیز نبوده و تلاش برای ایجاد همفکری و وحدت عمل در این راستا به نتیجۀ مطلوب نرسیده است، برنامۀ ما برای گسست از دور باطلی که جز انحلال و تخریب نتیجهای در بر ندارد به قرار زیر است:
1 ـ اختصاص نیروی مرکزیت کافی بطور تمام وقت در کنار هم در جهت اجرای سیاستهای روند بر طبق پلاتفرم اعلامشده. این کار اقدامی است که هر تشکل سیاسی جدی برای آنکه بتواند به امور سیاسی بپردازد به آن نیاز حتمی دارد. بعلاوه لازمست که ـ اگر نه همه ـ تعداد کافی از اعضای چنین جمعی همواره در کردستان حضور داشته باشند.
2 ـ حضور و نظارت دائمی در کار رسانهای(عمدتاً تلویزیون) برای پيشبرد تبليغ حول اهداف سیاسی روندسوسیالیستی و از جمله یک گفتمان انتقادی مسئولانه در برابر دیگر احزاب و جریانات در جهت مبارزهای هر چه قاطعانهتر و نیرومندانهتر در برابر رژیم فاشیستی اسلامی و نظم استثمارگرانه و انسانتباهکن سرمایهداری و همۀ دشمنان آزادی.
در رسانههای ما همچنین انتقاد از خود جریان ما نیز آزاد است. این در واقع یکی از مبانی مهم تبدیل شدن به روند سوسیالیستی مورد نظر و مرزبندی واقعی با سنتهای مضر چپ در ایران و جهان است.کارکرد رسانه بنحوی پیش خواهد رفت که تمام کسانی که خود را در جریان جنبش جدید چپ مییابند امکان شرکتشان در ارائۀ آزادانۀ بحثها فراهم گردد.
3 ـ بدیهی است که در جریان پیشرفت کارها وجود تنظیمات و آئیننامهها و سرانجام تدوین اساسنامهای برای جوابگوئی به نیازهای سازمانیابی یک حزب اساساً مبتنی بر فعالیت در داخل ضروری خواهد بود. برای حل و فصل تنظیمات ضروری مربوط به اعضای کنونی روند، عجالتاً متنی که کمیسیون اساسنامه تهیه کرده است( پس از بازبینی سریع) به رأیگیری عمومی گذاشته خواهد شد. راه برای بحث در جهت تکمیل یا تغییر چنین اساسنامهای همواره باز خواهد بود.
٤ ـ یک هیأت امنای سه نفره برای انجام امور مالی تعیین گردد. جهتگیری اصلی ما در عرصۀ امور مالی باید براساس اتکای بخود باشد.
٥ ـ تا زمانیکه وضعیت مالی مساعد باشد باید هر نوع کاری که نیاز به اختصاص بخشی از زمان مربوط به تأمين معيشت روزانۀ هر رفیق داشته باشد، طبق آئیننامۀ روشنی جبران مالی شود.
ساعد وطندوست شعیب زکریائی شهریور 1392 سپتامبر 2013