انقلاب راه خودش را پیدا میکند
یاشار سهندی
به سالگرد قیام ٢٢ بهمن نزدیک میشویم، روزی که قدرت توده مردم وحشت عمیقی را بر دل بورژوازی کاشت. اما براستی که خیلی هنر میخواهد تاریخی که خود در آن فعال بودیم و هستیم جلو چشمانمان تحریفش کنند، سخیف و مسخره اش کنند “هیاهوی بسیار بر سر هیچ” بنماند. آرمان خواهی را زشت و کریه جلوه دهند و هر تلاشی برای رفاه و آزادی را بیهوده نشان دهند. سی و سه سال پیش توده مردم درخیابان نه به فتوای فلان آیت الله برای نجات اسلام بلکه برای کرامت خویش در خیابان خواستار نان و آزادی شدند. دیکتاتوری که تاج شاهانه بر سر داشت به مانند همیشه ( همیشه تاریخ) نیروهای نظامی و امنیتی اش که برای همچین روزهای تعلیم یافته بودند که تاج و تختش جاودنه اش را حفظ کنند، به روی مردمی آتش گشودند که سرپناهی از حلبی ساخته بودند و سهم شان از زندگی در حاشیه شهر و نکبت و فقر و سیه روزی بود. اما همین را حکومت وقت به مردم نگون بخت زیادی میدانست و با بولدوزر به جان آلونکهای مردم افتاد و این جرقه ای شد تا انقلاب فروزان گردد.
اما وقایعی که در تاریخ بورژوازی از “داستان انقلاب” روایت میکند، سانسور همین حرکتها و کلا اعتراض توده تهیدست مردم است. در ادامه حرکتی که از حلبی آبادها تهران شروع شد باید به اعتصاب شکوهمند کارگران شرکت نفت اشاره کرد که در پی آن مردم در خیابان فریاد میزدند “کارگر نفت ما رهبر سرسخت ما”. در تاریخ رسمی تحریف شده اصلا اشاره نمیشود که مردم ایران بسیج شدند و پول جمع کردند تا به دست کارگران برسانند که بتوانند اعتصابشان را ادامه دهند. بورژوازی وقتی دید نمی تواند از جلوی این مردم در آید دست به دامان سیاه ترین ارتجاعی که میتوانست سراغ بگیرد، شد. این نیروی بغایت وحشی و جانی را انقلابی جا زدند و به نام انقلاب به سرکوب انقلاب برخواستند و بعد “داستان انقلاب” روایتی گرفت که آنها دوست داشتند جلوه بدهند که انقلاب چیزی جز خشونت و هرج و مرج نیست. داستانی که خود نوشته بودند به حساب توده مردمی گذاشته که به شدت زیر سرکوب این جریان ضد بشری قرار گرفت و بیش از سه ده است همین را اساس حمله شان به انقلاب و انقلابگیری قرار دادند و ظاهرا توجیه هم دارد: نتیجه انقلاب ٥٧ شده است حکومت فاشیست اسلامی!
بعد از سه دهه شاهد بودیم دوره نوینی از انقلابات توده ای شکل گرفته است که از تونس شروع شد و به مصر و لیبی و سوریه و کل کشورهای منطقه شمال افریقا و خاورمیانه کشیده شده است. در عرض یکسال ٤ دیکتاتور سرنگون شدند. یکی آواره شد، دیگر در زندان است و آن یک کشته شد و دوباره اما نیروهای سیاه اسلامی با تلاش بورژوازی جایگزین حکومت دیکتاتوری قبلی گشت و این بهانه به دست مدافعان سرمایه داری داده است تا بگویند:” ببینید انقلاب نتیجه اش چه شد؟ خطر القاعده بالا گرفته است!” وقتی مردمی اصرار میکنند که باید انقلاب شان تدوام یابد و تمام مظاهر حکومت گذشته محو شود، آنرا به حساب خشونت طلبی مردم میگذارند که نمی گذارند جریان امور “روال منطقی” اش را طی کند. قانون اساسی تدوین شود و به اجرا در آید تا هر کس بداند کجای کار است حتی اگر این قانون مبنایش کثیفترین قوانین ضد انسانی مانند “دین مبین اسلام” باشد. گویا این مهم نیست و بعدا میشود دست به اصلاح آن زد اما در ابتدا باید چهار چوبی باشد که این اصلاحات امکان پذیر باشد! بگفته ایشان اگر هم قوانینی ضد بشری مبنای قانون اساسی میشود، حتما جامعه پذیرای آن است که به آن رای داده است! گیرم که نصف بیشتر جمعیت یک کشور در رفرندام شرکت نکردند و آن نیم دیگر که شرکت کردند بر علیه آن قانون کذایی رای دادند، بالاخره این قانون رای آورده و بعد همین مردمی که به آن قانون اینگونه به مقابله برخاستند، توبیخ میشوند که خودتان خواستید! اگر هم مانند مصر اینروزها مردم در خیابان باشند و بر علیه حکومت اسلامیون شعار بدهند و درگیر مبارزات خیابانی شوند، ایشان به کمک “رسانه های بیطرف”، یک مشت نوجوان عاصی خوانده میشوند که دوست دارند همه جا را خراب کنند! بهرحال بهر شکلی شده باید هیولای اسلامی که بر گرده مردم سوار کردند خواسته خود مردم جلوه داده شود. برای اینکار هر روشی جایز است و هر دروغی لازم است. اینجا “اخلاقیات سیاسی” در “دروغهای حقیقی” معنی پیدا میکند، بهرحال این توصیه گوبلز وزیر تبلیغات هیتلر است؛ “دروغ هر چه بزرگتر باورش آسانتر.”
این روزها که اهالی مصر به دفاع جانانه از انقلاب شان برخاستند و به شدت اسلامیون را در تنگنا قرار دادند، از سوی کارشناسان بورژوازی، ما مردم در ایران بیشتر تحقیر میشویم که ظاهرا مردم مصر هوشیار هستند و ما در سال ٥٧ غافل بودیم! و حتی بیشتر از آن اجدامان را در صد سال پیش به رخ مان میکشند که درانقلاب مشروطه به دنبال قانون اروپایی میگشتند و ما در سال ٥٧ به دنبال ارتجاع اسلامی رفتیم! این کارشناسان با وجدان خیلی راحت از بعد ٢٢ بهمن ٥٧ تا ٣٠خرداد ٦٠ را مسکوت میگذارند که در سطح وسیعی مردم ایران مقاومت کردند ( البته وقایعی که به یک آیت الله یا به نحوی به سلطنت پهلوی برمیگردد را یادآوری میکنند) وقایع این پایداری سانسور میشود تا نتیجه دلخواهشان را بگیرند که این حکومت سیاه اسلامی نتیجه خواست و رای مردم ایران بوده است و گر نه آخوند چکار داشت بی سیاست پولش را میگرفت و روضه اش را میخواند! و گویا ما مردم ایران “خرد” بخصوص از نوع جمعی اش نداشتیم ( و هنوز هم نداریم). اگر صبور بودیم بالاخره شاه مستبد آرام و آرام به مزایایی دموکراسی پی میبرد و الان ما از ترکیه و کره جنوبی هم جلوتر بودیم!! و باز هم برای اینکه خب ته دل من کارگر را خالی کنند، مصر و تونس ولیبی را به گونه ای روایت میکنند که گویا نتیجه هر انقلابی سیاه بختی بیشتر است.
حقیقت این است: انقلاب متمدنانه ترین شکل ممکن برای رسیدن به اهداف انسانی جنبش طبقه کارگر است. در روزهای انقلاب که توده مردم از روابط استثمارگرانه سرمایه داری رهایی می یابند، انسانی ترین رفتارها را از خود نشان میدهند. حس نوع دوستی حقیقی انسانها در همین ایام فرصت بروز می یابد. تجربه انقلاب ٥٧ هنوز برایمان زنده است. اما آن جریانی که به این روابط خون پاشاند، ضد انقلاب اسلامی بود که از سوی بورژوازی رها شد و به جان مردم افتاد و اکنون در تلاش هستند که همین جریان مرتجع ( گیرم میانه رو و معتدل و از نوع ترکیه ای آن را) را به مردم منطقه دوباره بفروشند. اما تجربه سهمگین ما مردم در ایران به کمک مردم منطقه آمده است. مقاومت سی و چند ساله و بخصوص تلاش ما در سال ٨٨ برای سرنگونی این حکومت برای مردم منطقه درسهای بسیاری داشته است و زمانه، زمانه دیگری شده است. تلاشها برای فروختن این کالای به معنای واقعی بنجل و کثیف، بسیار مشکل شده است. هر گونه تبلیغات بورژوازی نمی تواند درنهایت جلوی انقلاب را بگیرد. بیست سال تمام کوبیدند که دوران انقلابها به سر رسیده است اما موجی عظیمی که از تونس راه افتاده نشان داد همه این تبلیغات پوچ و بی معنی بوده و انقلاب راه خودش را پیدا میکند