دختر اتیوپیائی درشهر اربیل «هولیر» کردستان / رانندگان تاکسی از ما سکس میخواهند
«پنج ساله که در اربیل زندگی میکنم، همه سکس میخوان، تو خیابونا که میبیننمون واسمون سوت میکشن و داد میزنن (آهای… سیاه بیا اینجا)! بهمون فحش میدن، فکر میکنن هممون فاحشهایم! پنج ساله مردم عوض نشدن، مثل همون قبلنان.» این سخن دختری اتیوپیایست که مدت پنج سال است که در اربیل به طور مداوم در معرض خطر تجاوز جنسی قرار داشته است و این امکان را نداشته که به پلیس پناه ببرد.
اگرچه در ظاهر جامعهی اقلیم کردستان، به جامعهای آیینی و سنت دوست شناخته شده و چنین خود را معرفی میکند که همهی احساسات نژادپرستانه و راسیستی را از خود زدوده است، اما در همین حال از زمان ورود نخستین کارگر و خدمات رسان خارجی به این اقلیم همواره خبر اعمال تجاوز و ستم نسبت به این کارگران و بالاخص زنان شنیده میشود.
اگر کارگر مرد مهاجر بنگلادشی و عرب و دیگر کشورها از طریق بیگاری و عدم رعایت حقوقشان و تحقیرکردنها آزار میبینند، کارگران زن اتیوپیایی به شیوههای وحشیانه از طرف بسیاری از افراد مورد تجاوز قرار میگیرند و آنان هم از بیکسی سکوت را انتخاب میکنند.
«مانیا»، دختر اتیوپیایی ۲۳ ساله، پنج سال پیش به اربیل آمده تا بتواند از نظر مادی به خانوادهاش که در اتیوپی زندگی میکنند کمک کند. وی پدر و مادری پیر و تهیدست دارد.
مانیا مدت یک سال است که در خانهی خانوادهای کرد زبان دارای شناسنامهی سوئدی کار میکند و اکنون از شرایط زندگی خود راضی است و از اینکه از شرایط وحشتناک خانهی قبلی نجات یافته، بسیار خوشحال است.
مانیا میگوید: «ما واسه زندگی کردن به اینجا اومدیم، اون چیزی که باعث شده ما بیایم اینجا گرسنگی بوده نه سکس. ما اینجا میترسیم سوار تاکسی بشیم، همین که سوار بشیم راننده دستشو بهمون میماله و ازمون سکس میخواد، یا ازمون میخواد همونجا تو ماشین باهاش بخوابیم. راننده تاکسیها خیلی باهامون بد رفتار میکنن.»
مانیا از دوستش برایمان گفت که او هم همچون مانیا در یکی از خانههای این شهر مشغول کار است، وی میگفت: «دوستم بیشتر از یه ساله که موهاش رو از ته زده، آخه بهش اجازه نمیدن بره حموم. بعضی وقتا تو دو هفته یه بار میره حموم. شبا تا ساعت دو نمیزارن بخوابه و مجبوره تا اون موقع خونه رو تمیز کنه و رختها رو بشوره، بهش میگن تا همشون نخوابن نباید اون بخوابه، صبحها هم که باید قبل همه بیدار بشه و واسشون نون بگیره و غذا درست کنه.» بر اساس آنچه مانیا برای ما تعریف میکند، شیوهی برخورد خانوادههای اقلیم کردستان با دختران اتیوپیایی، ما را به یاد دورههای ابتدایی مراحل حقوق بشر در جوامع عقب افتاده میاندازد که در آن سدهها زنان را به کلفتی و کنیزی یا آن جوامعی که اسرای جنگی را به بردگی میگرفتند. زیرا بدون هیچ عاطفهی انسانیای سعی در تجاوز جنسی به آنان دارند و به زور بدنشان را لمس میکنند.
مانیا اینچنین تعریف میکرد که پسران و مردان خانههایی که برایشان کار میکنند، اگر هم به سکس وادارشان نکنند حتماً در طول روز هر وقت که امکانش باشد دستی به سینه و باسنشان میکشند.
این دختر اتیوپیایی با تعجب میگفت: «مردم اینجا از طرفی دیندارند و همه روزه در حال نماز خواندن و از طرفی هم به زنان تجاوز میکنند و آمادهی زنا کردناند! به ما میگن کافر کثیف و اگر بریم طرفشون آماده ن که باهامون سکس کنن، مگه نمیگید ما کافر و نجسیم، پس چرا دست از سرمون ورنمیدارید که سالم زندگی کنیم و به کارمون برسیم.»
در قوانین جزایی عراق هر مردی که به زور بخواهد با دختر یا زنی سکس داشته باشد، و طرف مقابل در مقابل این عمل رضایت نداشته باشد، محکوم به زندان ابد میشود. پس هریک از مردان اقلیم کردستان که به زور با دختران و زنان اتیوپیایی عمل جنسی انجام میدهند برابر با قانون در صورت شکایت قربانی و مشخص شدن تاوان، محکوم به زندان ابد خواهند بود و این سوای لکه دارشدن شخصیت آن مرد و خانوادهاش است.
زن دیگر اتیوپیایی نامش (تریه) است و ۲۷ساله و دارای خانواده و یک بچه میباشد و به مدت ۴ سال است که در اربیل زندگی میکند. وقتی از او سوال کردم که چرا وقتی بهتون تجاوز شد به پلیس مراجعه نکردید؟ به این شیوه پاسخ داد: «مکان پلیس رو بلد نیستیم، اگر هم بلد باشیم میترسیم بریم اونجا. یه بار که تو یه تاکسی تو اربیل به یکی از دوستام تجاوز شد به پلیس مراجعه کردیم ولی نتونستیم هیچ کاری انجام بدیم، آخه دختره نمیدونست شمارهی ماشین رو یادداشت کنه.»
تریه داستان تجاوز راننده تاکسی را به دوستش برایمان تعریف میکند و میگوید: «غروب وقتی رفیقم از کمپانیای محل کارش با یه تاکسی به مکان استراحت شبانه ش برمیگرده، تاکسیه از محل مورد نظر عبور میکنه و دوستم هی ازش میپرسه که چرا داری میری اونجا؟ اینجا نگه دارید. کجا دارید میرید؟ رانندهه هیچی نمیگه و یهو میپیچه تو یه کوچهی تاریک و دره ماشینش رو قفل میکنه و اسلحه ش رو میزاره رو پیشونیش و بهش میگه کیفش رو بهش بده و النگو و گردنبند طلاش رو دربیاره و بعد از اینا لباسش رو هم از تنش درمیاره و به بدن دختره دست میزنه، بعدش موبایلش رو هم ازش میگیره و همینطوری اونجا پرتش میکنه بیرون. بعد از چند ساعت که در همون حالت میمونه یه اتومبیل دیگه میاد و میرسوندش مقصد.»
تریه توضیح میدهد که به دلیل آنکه آنها نمیتوانند اعداد کردی را بخوانند، نمیتوانند شمارهی ماشینهایی را که صاحبانشان افراد متجاوز هستند به خاطر بسپارند. به گفتهی تریه این تنها رانندگان تاکسیها نیستند که دختران اتیوپیایی را آزار میدهند، بلکه جوانان زیادی با اتومبیلهای شخصیشان در خیابانها دختران را صدا میزنند و از آنها میخواهند که سوار اتومبیلشان بشوند. «مدام این صحنه واسمون تکرار میشه که اتومبیلها جلومون میایستن و راننده ش زیپ شلوارش رو پایین میکشه و کارای زشت میکنه و وقتی ما سوار اتومبیلش نمیشیم بهمون فحش میده.»
این زن اتیوپیایی در این مدت چهار ساله در (عنکاوه) – در نزد آمریکاییها _ مشغول کار کردن بوده است. او میگوید: «تا امروز در محل کارم برام هیچ اتفاق بدی نیفتاده و خیلی با احترام و صمیمیت با من رفتار میشه، واقعا من خوشبختر از دوستامم. ولی همین که از عنکاوه میام بیرون وضعیت عوض میشه و من گرفتار آدم بدا میشم.»
تریه با تعجب تعریف میکند: «تو بازار تاناکورای اربیل جلو چشه همهی مردم دوتا مرد به یه دختر اتیوپیایی جون تجاوز کردن. دختری که اندام خوشگلی داشت و لباسای قشنگی تنش بود، کلی آدم دنبالش افتاده بودن، هی داد میزد: دست از سرم وردارید… گم شید… مردم هم که نگاش میکردن و قه قه میخندیدند! اونا فک میکنن هرکی سیاه پوست باشه و مسلمون نباشه، فاحشه ست. ما فاحشه نیستم، خواهش میکنم ما رو بفهمید، من همسر و یه بچه دارم تو اتیوپی، واسه خاطر اونا اومدم اینجا. پارسال برگشتم پیششون و ۴۰ روز کنارشون بودم. همسر و بچه م رو خیلی دوس دارم. اینجا هم پیش آمریکاییا زندگیم سالمه. ولی وقتی میام اربیل وضعیت بهم میریزه… وقتی میریم بازار صاحب مغازهها داد میزنن… اومدن… اومدن… وقتی میریم خرید بهمون دست میمالن. واقعا من بیشتر از خودم غم دوستام رو دارم، اونا زندگیشون خیلی بده و تو خونه م بهشون تجاوز میشه. صاحبخونهی بخشی از دوستام موبایلشون رو ازشون گرفتن و نمیزارن از موبایل استفاده کنن و دوست اتیوپیایی داشته باشن.»
براساس گفتههای تریه، سادهترین حقوق اولیهی انسانی از کارگران و خدمات رسانان خارجی و بالاخص زنان، در اقلیم کردستان سلب شده است، داشتن موبایل و انتخاب دوست، از حقوق اولیهی هر انسانیست، که در اربیل از آنان گرفته شده است، همچنین جلوگیری از استحمام و استراحت کردن و عدم وجود روزی به عنوان روز استراحت و مرخصی در هفته، ظلم عظیمی است که همهی دختران اتیوپیایی از وجود آن رنج میکشند و ناراضی هستند، آنها در هیچ یک از روزهای هفته و ماه و سال چیزی به اسم مرخصی و روز استراحت ندارند.
تریه در انتهای گفتارش چنین گفت: «تو این شهر آدمای خوب هم پیدا میشن که به اتیوپیاییها مثه آدم نگاه میکنن» ولی اکثریت را به شیوهی بد توصیف کرد.
چه بسیارند دختران اتیوپیایی که در منزلی کار میکنند، وقتی که مرد خانواده آزار جنسیشان میدهد، از ترس دم نمیزنند و اگر موضوع را با همسر آنان در میان بگذارند، زیر کتک گرفته میشوند که: «دروغ میگی، داری بهتان میزنی» یا «تو ازش خوشت میاد که این حرفا رو میزنیها!».
ریتا دختر اتیوپیایی دیگر و ۲۵ ساله که با اندوه داستانی از خود برایمان تعریف کرد. زمانی در خانهای در اربیل مشغول به کار بوده است. پسر بزرگ خانواده که قصد تجاوز به وی را داشته، لباس تن وی را به زور پاره میکند تا وی را لخت کند، ریتا با داد و فریاد به بیرون اتاق فرار میکند و زمانی که مادر آن پسر ریتا را به این شیوه میبیند، از کار پسرش عصبانی میشود. ریتا به آنها گفته است که پیش پلیس میرود و از وی شکایت میکند. مادر آن پسر به وی اجازه نداده و ۲۰۰ دلار به وی میدهد تا قضیه را فراموش کند. به دلیل آنکه آّبروی خانواده یشان لکه دار نشود.
ریتا میگوید که پس از آن اتفاق به کمپانیایش رفت، ولی آنان به وی گفتند که تا وقتی که زمان قرارداد به پایان نرسد، به وی اجازهی آن داده نمیشود که مکانش را عوض کند.
کردستان همواره به جامعهای مهماندوست معروف بوده که مردمش به مردمان دیگر احترام میگذارند و خالی از احساس نژادپرستی و راسیسماند. ولی آنچه بر کارگران خارجی میگذرد از داستان دیگری را بیان میکند.
ریتا میگوید: «اگه غروبی مثه بقیهی مردم بریم پارک، پسرا به طرفمون سنگ و چیزای دیگه پرتاب میکنن. بهمون فحشهای زشت و رکیک میدن، چون میدونن ما بیکسیم و پناهی نداریم. اونا به سیاه پوستا فحش میدن، به دینمون فحش میدن و اگه مقاومت نکنیم باهامون رابطه جنسی میگیرن!»
ریتا از ساعات کارکردن در خانهها میگوید: «روزانه بیشتر از ۱۲ ساعت کار میکنیم، بعضی وقتا کارا انقد زیادن که نمیتونیم راحت غذامونم رو بخوریم و همینطوری با کار کردن غذا رو میخوریم. دخترا و زنای اون خونهها دست به سیاه و سفید نمیزنن، این ماییم که همهی کارای خونههای پرجمعیت رو انجام میدیم.»
یکی دیگر از مشکلات زنان مهاجر این است که برای بسیاری از آنها کارت کارکردن صادر نشده است، به این دلیل اگر بچه و خانوادههایشان را در سرزمینشان تنها گذاشته باشند، چند سالی طول خواهد کشید، تا بتوانند به منظور دیدارشان برگردند. دلیل این رخدادها هم بیمبالاتی صاحب خانهها و کمپانیاهای تأمین کننده کارگران و حکومت اقلیم کردستان است. ریتا با استهزاء بخش دیگری از سرگذشت خود را برایمان بیان میکند، که در این شبها وقتی که شکمش به شدت درد میکرده است و به دستیار پزشک محله یشان مراجعه میکند و برایش تعریف میکند که شکم درد دارد، کمک پزشک در هنگام معاینه به سینههای وی دست میزند. ریتا به وی میگوید: «من شکمم درد میکنه، به سینه هام چیکار داری؟» دکتر میگوید: «آخه باید همه جات رو معاینه کنم.» ریتا در انتها گفت: «ما فقط میخوایم واسه امرار معاش پول به دست بیاریم. خواهش میکنم…».
اربیل (روزنامهی باس) ریبند سعدوالله
ترجمه از کردی: آزاد عزیزیان