افزایش دستمزدها، رشوه حکومت، چاره ما
یاشار سهندی
داود جوانی که خبرگزاری مهر ایشان را دبیرکل کانون کارفرمایان خدماتی کشور معرفی کرده میگوید: با روند فعلی بنگاهها در سالجاری، کارفرمایان با افزایش حداقل مزد بیشتر از ١٨ یا ٢٠ درصد موافقت نمیکنند. جوانی با آه و ناله خاطر نشان کرده: “در سالهای گذشته حمایت های لازم از سوی دولت برای کارفرمایان صورت نگرفته است؛ بنابراین نمی توان فقط با در نظر گرفتن مولفه نرخ تورم، همه بار ناشی از افزایش قیمت ها در بازار را به کارفرمایان تحمیل کرد”. این به گفته خبرگزاری حکومتی “مقام مسئول کارفرمایی کشور” پیشنهاد کرده چون دولت خودش کارفرمای بزرگی است “می تواند از طریق ارائه بن های خرید، یارانه نقدی و یا کمک های دیگر علاوه بر ایفای نقش در بهبود معیشت خانوار کارگری، از کارفرمایان نیز حمایت کند.” بهرحال اینگونه باد میوزد و شاخه میجنبد. حکومت قرار نیست دستمزد ها را بگونه ای افزایش دهد که جوابگوی مخارج امروز باشد که فقط در عرض چندماه گذشته کلیه اقلام اساسی زندگی ناگهان با افزایش قمیت دلار، چندین برابر شده است و به همان نسبت حقوق کارگران کاهش داشته است. اما راه حل حکومت به عنوان یک کارفرما چیست؟
حکومت جمهوری اسلامی تصمیم گرفته است رشوه به مردم بدهد. بنا به اخبار قرار است ٢٠٠ هزار به جمعیتی از مردم که “دهکهای پایین” جامعه خوانده میشوند، داده شود و این را هم البته از لطف “رهبری” دانستند. این تلاش مذبوحانه حکومت است شاید برای اینکه بتواند جلو شورش گرسنگان را بگیرد. قرار نیست پایه حقوق کارگران افزایش یابد، قرار نیست اقلام اساسی زندگی در دسترس عموم مردم باشد. هم اکنون بسیاری از کالاهای اساسی تهیه آن بسیار سخت شده است یا کلا از “سبد خانوار” حذف گردیده است. اگر قبلا برخی از اقلام، کالای لوکس خوانده میشد اکنون حتی مایحتاج روزمره تبدیل به کالای لوکس شده است. توان تهیه کالاهای اساسی زندگی بسیار مشکل گردیده است، نه اینکه نباشد بلکه امکان خرید آن از کارگران گرفته شده است. با حقوقهای کنونی کارگران در فقر مطلق بسر میبرند.
چند روز پیش، در تاریکی شامگاه در کوچه ایستاده بودم به انتظار، سیگار میکشیدم مردی به سمت من آمد. گفت: “سلام”. مهلت نداد جواب دهم. ادامه داد “من گرسنمه!” دست بردم جیبم هر چه که بود( اصلا چیز زیادی نبود) به او دادم و او در تاریکی ناپدید شد. این پدیده دارد همه گیر میشود. گرسنگی مزمن دارد به جامعه مسلط میشود و جواب این حکومت فقط دویست هزار تومان پول هدیه رهبری است. مقام مسئول کارفرمایی میگوید در توانمان نیست بیشتر از ٢٠ درصد حقوق را افزایش دهیم و همه چیز را پاس میدهد به دولت و دولت هم به بهانه کارت اعتباری دارد یک جورهایی “کوپنی شدن کالاها” را در دستور میگذارد و این هم گویا اما و اگر زیادی دارد که تا این حکومت بخواهد این اما و اگر ها را برطرف کند، بخش عظیمی از مردم از گرسنگی تلف خواهند شد.
یک چیز روشن است: این حکومت نمی خواهد ( نه اینکه نمی تواند) حقوق کارگران را افزایش دهد مگر با اعتراض و اعتصاب ما کارگران. کارفرمایان هر چقدر هم از ناحیه افزایش دستمزد “ضرر” کنند از سودشان “ضرر” میکنند، اما ضررشان به گرد پای سودی که از قبل ما کارگران بدست می اورند، نمی رسد. ما کارگران نیز باید حساب ضرر و زیان خودمان را بکنیم که اساس زندگی مان گرو یک معامله ظالمانه است و برای زنده ماندنمان جز مبارزه راهی دیگری نداریم
خط ونشان کشیدن برای حکومت
“این تو بمیری از اون تو بمیری ها نیست، این دفعه به خاک سیاه نمی شینیم به خاک سیاه مینشونیم !!! این خط – این هم نشون +” این پاسخ یک “بیننده” خبری است در سایت حکومتی فرارو در جواب یکی از نمایندگان مجلس که بیان کرده است “اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه ها مردم را به خاک سیاه می نشاند.” به این نظر ٦٥٩ نفر رای مثبت دادند و یک نفر هم منفی نداده است. بقیه نظراتی هم که منتشر شده است همگی با اجرای فاز دوم هدفمندی مخالفت شدید خود را اعلام کردند و به نمایندگان مجلس توپیدند.” شما که میدونید چرا صداتون درنمیاد؟ مگه نماینده نیستید؟ پس تو مجلس چکار میکنید؟ اگه شما هم تدارکاتچی هستید استعفا بدید برید خونتون.” و نکته جالب توجه این است که اکثریت بالایی به این نظرات رای مثبت دادند. این نظرات انعکاس روحیات مردم است تازه تا آنجا که سایتهای حکومتی به خود اجازه میدهند آنرا منتشر کنند.
احمدی نژاد پایش را کرده توی یک کفش که مرحله دوم طرح هدفمندی را اجرا کند. میگویند میخواهد حال آقا را بگیرد یا به زعم برخی میخواهد از خودش قهرمان بسازد! این ها را کسانی میگویند که هیچوقت هیچگونه با اصل طرح حذف یارانه ها مشکلی نداشتند بلکه “مفید به حال اقتصاد کشور میدانند” از همان ابتدا هم با نحوه اجرای آن مشکل داشتند، احمدی نژاد را اینکاره نمی دانستند و مثلا اگر “اداره امور” به دست ایشان بود گویا این طرح به شکوفایی اقتصاد کشور کمک میکرد و الان ایران اگر ژاپن اسلامی نشده بود کره جنوبی اسلامی میشد! این پسوند اسلامی یعنی گرسنگی توده کثیری از مردم و سرکوب بسیار خشن و تضمین اینکه هیچ صدای اعتراضی بلند نشود. احمدی نژاد هر نیتی در مغز معیوبش داشته باشد با اجرای فاز دوم اتفاقی که در عمل خواهد افتاد، فلاکت مطلق کارگران است. مجلسیان نیز با این مشکلی نداشتند و ندارند بلکه همه نگرانی ایشان از “شورش گرسنگان” است که فرماندهان سپاه هشدار میدهند که امکان آن بیشتر و بیشتر شده است و سرکوب آن را بسیار مشکل میدانند. همان تک جوابی که منتشر شده و به صراحت خط و نشان هم کشیده و تاکید کرده است که “اینبار به خاک سیاه مینشونیم” گویای روحیه جامعه است که فرماندهان سپاه را به وحشت انداخته است. فاز دوم طرح شکست خورده اجرا بشود یا نشود مشکلی را از بورژوازی حل نمی کند. “اقتصاد مملکت عملا از هم فرو پاشیده” این را ما نمی گویم خود حکومتیان معترفند. و برای توده مردم عملا یک راه باقی نگذاشته و آن سرنگونی حکومت نکبت اسلامی است و این وعده ای است که توده مردم به حکومت میدهند که روز نابودی شان فرا رسیده است. مشکل مردم انتخابات نیست _ آنگونه که رسانه های اپوزیسیون راست حکومت جلوه میدهند_ بلکه موجودیت کل حکومت اسلامی است و این موضوع کل جامعه است و توده بزرگی از مردم خواهان رفتن این حکومت هستند. اگر هم هیچ اعتراضی علنی در سطح جامعه وجود نمیداشت ( که عملا هست میتوانید. به اخبار اعتراضات و مبارزات همین یکماه اخیر کارگران توجه کنید) فقط کافی بود که به بخش نظرات بییندگان برخی از سایتهای حکومتی مراجعه کرد و متوجه روحیه تعرضی مردم شد. همین خط و نشان کشیدنها مردم است که حکومتیان را به جان هم انداخته است.