كارگر كمونیست پیرامون بیانیه حزب كمونیست كارگری ایران گفتگو با كاظم نیكخواه

كارگر كمونیست ٢٤٥
پیرامون بیانیه حزب كمونیست كارگری ایران
گفتگو با كاظم نیكخواه
كارگر كمونیست: كاظم نیكخواه در بیانیه حزب در مورد “چشم انداز اوضاع سیاسی در ایران” گفته شده است که روند اوضاع سیاسی به سمت یک رودرویی گسترده مردم با رژیم اسلامی پیش میرود. با توجه به اینکه بویژه از سال ٨٨ تا امروز جنگ باندهای حکومتی هر روز حادتر شده است و مبارزه مردم در عرصه های مختلف بر علیه رژیم اسلامی لاینقطع ادامه داشته است، آیا اشاره بیانیه به همین شرایط است یا اینکه ما داریم به یک شرایط کاملا جدید وارد میشویم؟
كاظم نیكخواه: درست میگویید. مبارزه مردم در ایران علیه جمهوری اسلامی و فشارها و قوانینش مدام جریان داشته و دارد. و یكی از ویژگیهای اوضاع سیاسی ایران همین فضای جوشش و مبارزه دائمی است كه در تمام ٣٠ سال گذشته جریان داشته است. در كمتر كشوری نظیر ایران آنرا شاهدیم. اما نكته ای كه بیانیه حزب كمونیست كارگری دارد روی آن تاكید میكند كمی متفاوت است. تاكید بیانیه روی “رودررویی گسترده مردم” با حكومت است كه منظور اساسا تبدیل این مبارزات به خیزشهای توده ای گسترده نظیر مثلا آنچه در سال ٨٨ شاهد بودیم و امثال آن است. یعنی هم جنبه توده ای مبارزات مد نظر است، و هم جنبه سیاسی این مبارزات كه توده مردم مستقیما حكومت را به مصاف خواهند طلبید و خلاص شدن از شر جمهوری اسلامی به موضوع حركت توده ای تبدیل خواهد شد. و قطعا مبارزاتی كه در شرایط سیاسی امروز در ایران علیه حكومت اسلامی به جریان بیفتد با توجه به تجربه سال ٨٨ و انقلابات اخیر در خاورمیانه وشمال آفریقا، میتوان مطمئن بود كه یك پله از سال ٨٨ بالاتر خواهد بود. حداقل از نظر اهداف سیاسی و طرح خواستها و مضمون مبارزه حتما جلوتر و شفافتر از سال ٨٨ خواهد بود. طبعا پیش بینی دقیق آینده ممكن نیست اما میتوان این را دید كه اوضاع دارد به سرعت به این سمت میرود. هم فرو پاشی اقتصادی و بحران عمیق سیاسی حكومت و هم خشم و نفرت مردم و فضای اعتراض و مبارزه در جامعه دارد این را بازتاب میدهد. و جمهوری اسلامی جوابی به این اوضاع ندارد و در سطح بین المللی بسیار منزوی است و صفوفش بسیار در هم ریخته است. بیانیه حزب با توجه به همه این اوضاع میخواهد توجه فعالین و رهبران جنبشهای اعتراضی و كارگران و حتی خود صفوف حزب را به این چشم انداز و آمادگی برای آن جلب كند
كارگر كمونیست: در بیانیه حزب گفته شده كه نان و تامین اقتصادی به مركز سیاست رانده میشود. منظور چیست؟ چه اتفاقی افتاده؟ مگر مبارزه كارگران ومردم برای دستمزدها و علیه فقر و گرانی تا كنون سیاسی نبوده است؟
كاظم نیكخواه: در ایران هر مبارزه ای كمابیش سیاسی است. چون در هر مبارزه ای حتی در مبارزه با كارفرمایان خصوصی باید با حكومت و مزدوران و نیروهای مسلحش طرف شد و آنها را عقب زد. مبارزه برای معیشت و دستمزد و علیه گرانی هم چون به ناچار یك مبارزه علیه حكومت است، عملا یك مبارزه سیاسی است. اما به مفهومی كه اینجا در این بیانیه مد نظر است تاكنون اینگونه نبوده است. یعنی اینكه مردم به طور گسترده و توده ای به خیابان بیایند و با خواستهای رفاهی و معیشت و نان حكومت را به چالش بطلبند و بفرض سرنگونی حكومت را فریاد بزنند. اما اكنون نشانه هایش دارد دیده میشود و این میتواند یك جنبه بسیار مهم و تعیین كنده و جدید در اوضاع سیاسی ایران باشد. . تصور من اینست كه به موازات این تحول جنبش كارگری و كارگران هم نقش محوری تری در اوضاع سیاسی ایران پیدا خواهند كرد اتفاقی كه افتاده اینست كه گرانی و بیكاری و بی تامینی باعث میشود كه مردم هرروز بیشتر و بیشتر به معضل و مشكل تهیه ابتدایی ترین نیازهای معیشتی مواجه شوند و در عین حال با توجه به تحریمهای گسترده كه مردم بدرست آنرا از چشم حكومت می بینند، و سیاست زدن یارانه ها كه مستقیما توسط حكومت انجام میشود و امثال اینها، این خشم و نفرت دارد بسرعت بر علیه حكومت كانالیزه میشود. همین چند ماه اخیر ما بارها شاهد درگیریها و شورشهایی پراكنده بر سر قیمتها و گرانی بوده ایم كه مردم علیه حكومتی ها شعار میدهند. هرروز در خیابانها شاهد اعتراض و بروز خشم مردم در ابعاد محدودتری هستیم. روند اوضاع اقتصادی دارد میگوید كه این وضعیت بدتر و بدتر خواهد شد و مردم خشمگین تر و تعرضی تر میشوند و یك جایی بناچار این فضا به شورشها و خیزشهای گسترده و توده ای علیه حكومت برای نان و معیشت تبدیل میشود. اینجا دیگر مردم مستقیما حكومت را مقصر میدانند، و برای دفاع از زندگی خود ناچارند حكومت اسلامی را عقب برانند و آنرا با همه قوانین وسیاستهایش از كل جامعه جارو كنند.
كارگر كمونیست: آیا نمیتواند عكس این اتفاق بیفتد؟ منظور اینست كه وقتی بیانیه حزب با رجوع به درهم ریختگی اقتصادی و تحریمها میگوید که این وضعیت، فقر بیسابقه ایی را به مردم تحمیل کرده است، آیا این فضای فقر و مشقتی كه بر مردم حاكم شده نمیتواند باعث شود كه مردم مدام درگیر دوندگی برای تامین نان شبشان باشند؟ آیا به بیان دیگر این شرایط معیشتی دشوار نمی تواند به یک “استیصال سیاسی” منجر شود و در نتیجه مبارزات مردم به عقب رانده شود؟
كاظم نیكخواه: تجربیات تاریخی در كشورهای مختلف و دوره های مختلف نشان میدهد كه فشار فقر و محرومیت ممكن است در شرایطی به استیصال مردم دامن بزند و در شرایط دیگری مردم را به انقلاب علیه كل حاكمیت و نظام حاكم سوق دهد. واقعیت شرایط سیاسی در ایران اما دارد با قاطعیت به شق دوم یعنی گسترش مبارزه و خیزش مردم اشاره میكند. تقریبا ٣٠ سال است كه در ایران گرانی هرروزه و فقر كمر شكن و بیكاری گسترده را با سركوب و جنایت بر مردم حاكم كرده اند. اما تجربه زنده ای كه جلوی چشم ماست همانطور كه قبلا اشاره شد گویای اینست كه مردم بهیچ وجه مستاصل و تسلیم نشده اند. برعكس، ایران تحت حكومت اسلامی یك كشور سرشار از مبارزه و جدال و حق خواهی است و این حكومت است كه در اثر این مبارزات شقه شقه شده است. گذشته از تجربه خیزش میلیونی سال ٨٨ كه مردم حكومت را تا آستانه سرنگونی پیش بردند، در همین هفته های اخیر برای نمونه ما شاهد تجمعات مردم سنندج علیه اعدام زندانیان بودیم. شهر مریوان در اعتراض به حكم اعدام لقمان و زانیار مرادی در یك اعتصاب هماهنگ و یك پارچه فرورفت. طومار چند ده هزار نفری كارگران در اعتراض به پایین بودن دستمزدها را داشتیم. شاهد اعتصابات و مبارزه موفقیت آمیز كارگران پتروشیمی ها برای لغو كار پیمانی بودیم. كارگران بازنشسته ذوب آهن اصفهان و كارگران پالایشگاه نفت آبادان نیز درگیر یك مبارزه ادامه دار بری افزایش دستمزد و علیه اخراج بوده اند. و همچنین اعتراضات و تجمعات پی در پی در رابطه با نپرداختن دستمزدها و اعتراض به گرانی و امثال اینها را اینجا و آنجا مدام شاهد هستیم. اینها گوشه ای از مبارزات همین ماههای اخیر است. اما فراتر از این مبارزاتی كه در سطح اخبار منعكس میشود. در ایران روحیه مردم بسیار بالا و تعرضی است. مردم در كوچه و خیابان و صف اتوبوس و غیره مدام سرتاپای حكومت را به باد فحش و حمله میگیرند. زنان در خیابان هرروز در برابر حجاب و جداسازیها مقاومت میكنند. جوانان قوانین اسلامی را به مصاف میگیرند. و فضا آنچنان است كه این روزها آخوند جماعت جرات نمیكنند بدون گارد مسلح پا به خیابان بگذارند. فضای امیدواری به سرنگونی این حكومت نیز بسیار بالاست. درست است خیزش انقلابی سال ٨٨ به موفقیت نرسید ولی در عین حال مردم در آن جدال سركوب و منكوب نشدند بلكه نبود رهبری رادیكال در وسط صحنه جامعه باعث شد كه آن مبارزه در لحظات حساس از جوشش بیفتد. و خیلی زود این فضا و روحیه در میان مردم حاكم شد كه این بار باید قاطع تر و گسترده تر و هماهنگ تر و متشكل تر به خیابان آمد. یك
یك فاكتور دیگر هم وضعیت درهم ریخته حكومت است كه به آن اجازه نمیدهد به مردم بطور یكپارچه تعرض كند. با توجه به همه اینها میتوان مطمئن بود كه در ماههای آتی ما با فضایی ملتهب تر و فعالتر و مبارزه جویانه تر در ایران مواجه شویم.
كارگر كمونیست: اختلاف بر سر مرحله دوم “هدفمندی یارانه” به مرکز جدال باندهای حکومتی رانده شده است. با توجه به فروپاشی اقتصادی ، آیا ادامه هدفمندی کردن یارانه واقعا نقشی در “رتق و فتق” امور اقتصادی رژیم دارد یا اینکه این مسئله به محملی برای جنگ جاحها بر سر قدرت درون حکومت تبدیل شده است؟
كاظم نیكخواه: طرح كذایی “هدفمند كردن یارانه ها” داستان جالبی دارد. این طرح بطور واقعی به یك باتلاقی برای حكومت تبدیل شده است كه واقعا نمیدانند كه چگونه خودرا از آن بیرون بكشند. این طرح قرار بود به زعم حاكمین معجزه كند و اقتصاد جمهوری اسلامی را از بحران و ركود و فلج نجات دهد و بقول خودشان “ثبات و تعادل” ایجاد كند. همه كس میداند كه این یك طرح سرهم بندی شده ریاضت اقتصادی است. اما حماقت است كه كسی فكر كند میتواند ریاضت اقتصادی را با وعده “نان را به سر سفره مردم میبریم” به مردم بخوراند. اینها اول جنایتكارترین چهره هایشان یعنی احمدی نژاد و پورمحمدی و اژه ای و صفار هرندی و سران سپاه را در مقام دولت بالا كشیدند تا با سركوب و بگیر و ببند این طرح را پیاده كنند. اما دولت احمدی نژاد و باند جنایتكارانش از همان ابتدا با مبارزات گسترده و مداوم كارگران و مردم مواجه شد و سرش به سنگ خورد و در اختلافاتی كه پیش آمد خیلی زود ناچار شد عذر پورمحمدی و هرندی و بعضی های دیگر را بخواهد و كل طرحش را در دوره اول معوق بگذارد. بعد خیزش گسترده سال ٨٨ پیش آمد و اصلا این طرح را مخفی كردند و بعد كه احساس كردند میشود آنرا بیرون آورد، احمدی نژاد با احتیاط و با یك مقدار دست كاری آنرا در دوره دوم ریاستش دوباره وسط كشید و تلاش كرد با وعده و وعید آنرا به خورد مردم بدهد. اما این همزمان شد با نزاعها و شكاف های جدید در بالای حكومت میان مجلس و احمدی نژاد و باند خامنه ای و بقیه. برسر همین طرح هم با هم بشدت گلاویز شدند و مداوم و پشت سر هم این طرف و آن طرفش را تغییر دادند.
اگر خیلی خلاصه بخواهم بگویم اینگونه بود كه دولت بنا به شرایط جنگ و دیگر اوضاع پیش آمده سالیانه ١٠٠ هزار میلیارد تومان یارانه به كالاهای اساسی مردم میپرداخت. این صدهزار میلیارد را میخواستند تماما قطع كنند و به جایش حدود ١٠ هزار میلیارد تومان به بخشی از مردم نقد بدهند و بعد همین را هم قطع كنند. اما با فضای اعتراضی در سطح جامعه و با دعواهای درونی شان كه انعكاسی از همان فضای مبارزه بود، قرار شد این طرح را در سه مرحله پیاده كنند، به جای دادن یارانه به بخشی از مردم ناچار شدند به همه مردم یارانه نقدی بپردازند، و به جای ماهی ٢٠ هزار تومان ناچار شدند ماهی ٤٥ هزار تومان به هر نفر بپردازند. یعنی عملا دولت احمدی نژاد همه مردم را رسما طلبكار و حقوق بگیر دولت كرد و حدود ٢٢ هزار میلیارد تومان از كل یارانه ها را زد و به صندوق دولت ریخت اما به جایش حدود ٤٠ هزار میلیارد تومان را به ناچار به عنوان یارانه نقدی به مردم داد. اما در عین حال به دلیل قطع یارانه كالاهای اساسی و فشار تحریمها، قیمتها طی همین یكی دوسال چندین برابر شده است و این یارانه ها بهیچ وجه كفاف جبران گرانی را نمی دهد، و این به خشم مردم بیشتر دامن زده است. معلوم است كه آن گران شدنهای پی در پی معنیش اینست كه مردم باید بیشتر پول بپردازند و كمتر كالا دریافت كنند و این یعنی پول مردم به جیب سرمایه داران و بازاری ها میرود و بیشتر آن به جیب خود دولت میرود. اما وضع اقتصادی حكومت آنقدر خراب و بهم ریخته است كه جبران پرداختی ها از طریق افزایش قیمتها مساله اش را حل نمیكند. چون بخش زیادی از آن به جیب سرمایه داران و آقازاده ها میرود و اینها حاضر نیستند از این ثروت بادآورده قرانی به صندوق دولت بدهند. در نتیجه دولت برای پرداخت یارانه های نقدی بشدت دچار كسری بودجه شد و بخاطر دعواها و نزاعهایشان و همچنین از ترس اعتراضات مردم، احمدی نژاد وشركا از صندوق ذخیره دولتی پول برداشت كردند و یارانه نقدی را پرداخت كردند تا از این طریق مردم را ساكت كنند و در عین حال كاری كنند كه مردم در این نزاعها از آنها علیه جناح دیگر حمایت كنند. بعد در مورد مرحله دوم “هدفمندی یارانه ها” جنگشان شدیدا شروع شد . اعلام شد که دولت احمدی نژاد میخواهد بقیه یارانه ها را هم قطع كند و پرداخت یارانه نقدی را تا ٢٠٠ هزارتومان در ماه به هر نفری افزایش دهد. كه این عملا غیر ممكن است و جمهوری اسلامی را با معضل جدی تری مواجه میكند. مجلس اسلامی موضعش این بود كه مرحله دوم ملغا شود و دولت میگوید باید به پیش برود. و نهایتا به یك سازش موقت رسیدند كه دولت بشرطی مرحله دوم را اجرا میكند كه طرح یارانه ها هزینه خودش را در بیاورد. یعنی فشاربسیار سنگین تری روی دوش مردم گذاشته شود. و از منابع دیگر به آن كمك نشود. این یك شمایی از مساله یارانه هاست.
حال تصور كنید كه با توجه به این فضا و فشار سنگین تحریمها چه وضعیتی برای كارگران و مردمی پیش می آید كه فی الحال كمرشان دارد زیر گرانی و فقر خم میشود. اینها اگر یك ماه هم همین پرداخت یارانه های نقدی را قطع كنند، بلافاصله با اعتراض گسترده مردمی روبرو میشوند كه تهیه نان شبشان هم فی الحال یك معضل و مشقت است و خودرا به درست طلبكار حكومت میدانند.
كارگر كمونیست: بیانیه میگوید که در این شرایط، بسیار حیاتی است که اعتراضات مردم افق روشن ورادیکالی داشته باشد. لطفا بگویید اولا عرصه های مهم مبارزه در شرایط کنونی کدامها هستند و ثانیا نقش حزب کمونیست کارگری در حاکم کردن یک افق رادیکال و ماکزیمالیست چه میتواند باشد
كاظم نیكخواه: مبارزه بخشهای مختلف مردم با حكومت در عرصه های بسیار متنوعی جریان دارد و جریان خواهد داشت. مبارزه علیه اعدامها وجنایات حكومت، مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی، و علیه آپارتاید جنسی، و علیه سركوبها و بگیر و بنندها و برای آزادیهای سیاسی و حق تشكل، و مبارزه مردم علیه مذهب یعنی اسلام و سنتها و قوانین اسلامی، عرصه های اصلی و دائم مبارزه مردم با حكومت بوده است و همچنان خواهد بود. همانطور كه اشاره شد یك عرصه مهم مبارزه هم اعتراض به گرانی و فقر و برای معیشت است كه به اشكال بسیار مختلفی جریان دارد. این مبارزه دارد به مركز ثقل جدالهای اجتماعی منتقل میشود. كاری كه ما میتوانیم بكنیم و باید بتوانیم در فرصت كوتاهی به بهترین نحوی انجام دهیم اینست كه تلاش كنیم به این مبارزات افق روشن و كارگری و چپ بدهیم. و وقتی میگویم چپ منظورم اینست كه كاری كنیم كه این مبارزات واقعا خواستها و آرزوهای كارگران و مردم را بیان كند و عملی كند. زیر گردوخاكهای مذهبی و ناسیونالیستی و فرقه ای و تنگ نظرانه به كجراه كشیده نشود. ما باید كاری كنیم كه توده كارگران بدانند كه باید در شوراهایشان متشكل شوند، و برای خلاصی از فقر و مشقت، طبقه كارگر ناچار است و باید تلاش كند كل جامعه را از شر نظام ستم و استثمار سرمایه خلاص كند. در قدم اول باید كاری كنیم كه كارگران بدانند كه بدون آزادی بی قید و شرط اعتصاب و تشكل به جایی نخواهند رسید. ما باید كاری كنیم كه مردم بدانند كه بدون آزادی های نامحدود سیاسی، بدون آزادی بی قید و شرط عقیده و بیان و اجتماعات، آزادی هیچ معنایی نخواهد داشت. ما باید انتظارات مردم را بالا ببریم. مردم باید مسكن و درمان و تحصیل و زندگی انسانی را حق بدیهی و فوری خود بدانند و به هیچ وعده سرخرمنی رضایت ندهند. باید مردم نشان دهیم كه میشود همین امروز جامعه ای مرفه و بدون تبعیض ساخت. خواست آزادی زندانیان سیاسی باید برای توده مردم به معنای مخالفت اساسی با زندان و زندانی سیاسی باشد. یعنی هیچكس دیگر به دلیل عقیده و بیان و تبیلغ و تحزب زندانی نشود. ما باید بتوانیم مردم را متحد زیر خواستهای بسیار بلند پروازانه و بسیار انسانی متحد نگاه داریم و كاری كنیم كه مردم خود زمام جامعه آینده را از طریق شوراهایشان در دست گیرند و هیچ آقا بالاسری نداشته باشند. باید جلوی تفرقه افكنی های ناسیونالیستی، كوته نگریهای لیبرالی، و عقب گردهای مذهبی را بگیریم. و این یك عالمه كار و تلاش از همه ما و همه فعالین چپ و كارگری میطلبد.*