سعید مدانلو مسٸلۀ فلسطین، حکومت اسراییل و جمهوری اسلامی!

سعید مدانلو

مسٸلۀ فلسطین، حکومت اسراییل و جمهوری اسلامی!
یک توافق ضمنی مستحکم و خدشه ناپذیر از ابتدا بین حکومتگران اسراییل و جمهوری اسلامی وجود داشتۀ، هرگز در نزد هیچکدام از طرفین بی اعتبار نشده و مادامی که هریک از این نوع حکومتها در دو کشور وجود دارند به قوت خود باقی خواهد ماند. عدم حل مسٸله فلسطین وعدم تشکیل کشور مستقل و متساوی الحقوق فلسطین، مبنای اصلی این توافق ضمنی است. عقب نشینی اسراییل به پشت مرزهای مورد توافق با یاسر عرفات تنها تضمین کننده صلح و استقلال کامل فلسطین است. حکومت اسراییل تا ﺁنجایی که از دستش ساخته است و به هر وسیلۀ ممکن حاضر نیست به این عقب نشینی تن بدهد. یکی از ارکان و مبانی توافقنامه این بود که طی تعدادی مراحل پیشرونده کار به عقب نشینی کامل حکومت اسراییل از تمامیت سرزمینهایی که بنام سرزمینهای تحت اشغال مسّجل شده اند بیانجامد و جشن استقلال کشورمستقل و متساوی الحقوق فلسطین پا پایان عقب نشینی کامل اسراییل ﺁغاز شود.
مستقل به همان معنای مصطلح و رایج ″ملی″ یعنی همان ناسیونالیسم رایج سرمایه داری شرقی، متساوی الحقوق بودن با بقیه ″ملل″ و دارای حق رای بودن در ″سازمان سرمایۀ ملل″ خودشان.
مهمترین و اصلی ترین دست ﺁویز سران حکومت اسراییل شعار ″ نابودی کشور اسراییل و محو ﺁن از روی کره زمین″ است. این همۀ ﺁن چیزی است که حکومت اسراییل تلاش میکند تا درمنطقه فروکش نکند. این همۀ ﺁن چیزی است که جمهوری اسلامی، حزب الله لبنان، حماس و جهاد اسلامی برای سران حکومت اسراییل فراهم میاورند. مادامی که ″تهدید نابودی اسراییل″ در منطقه وجود دارد نتانیاهو به افتخار تامین کنندگان این شعار درهرنشست کِنِست شامپاین باز میکند. مادامی که حکومتهای اسراییلی مردم غزه و کرانه غربی رود اردن را کشتار میکنند، جمهوری اسلامی و متحدانش حضور خود را درمنطقه تضمین شده می بینند. این معادله ایست که وجود دارد. حکومت اسراییل ″ تهدید به نابودی اسراییل″ را جلوی چشم جهانیان میگیرد و به این بهانه ﺁن سرزمین را از وجود جماعت فلسطینی پاک میکند. چگونه میشود با وجود ″ تهدید به نابودی کشور اسراییل″ به عقب نشینی و صلح تن داد؟ حکومتهای اسراییلی خوب میدانند که ″نابودی کشور اسراییل″ به تٸوری ″بقاﺀ″ مشروعیت میبخشد. ″تٸوری ِ بقاﺀ″ی حکومتهای اسراییلی، مایه اصلی اش را از همین ″ تهدید لاینقطع به نابودی″ میگیرد. بستر سازی برای مشروعیت داشتن ″تٸوری بقاﺀ″ و تداوم ﺁن، بیشترین مشغلۀ سران اسراییل تا کنون بوده است. و این مشغله هر روز افزون تر میشود. ″تٸوری بقا″ به هرگونه عملِ ضد انسانی صاحبانش مشروعیت می بخشد. ″ تٸوری بقاﺀ″ ارتکاب هرگونه جنایتی را توجیه میکند. ″ تٸوری بقاﺀ″ را از سران حکومت اسراییل بگیرید، تمام ساختمان این سیاست از بنیان فروخواهد ریخت. همۀ ″هنرسیاسیِ″ سران حاکمیت اسراییل در این است که بقای حاکمیت خود را متضمن موجودیت کشور و مردم اسراییل قلمداد میکنند. داستانهای ″ اتمیِ″ جمهوری اسلامی بیشترین مشروعیت را برای ″ تٸوری بقاﺀ″ ی سران اسراییل تامین می کند.
به هر حال ″ نابودی اسراییل″ چیزی نیست که بتواند مورد پذیرش بشریت متمدن قرار گیرد. اینکه پنچ تا شش میلیون مردم اسراییل ﺁواره جهان شوند نه تنها ضد انسانی و مطلقاً غیر قابل پذیرش است بلکه تصوری بشدت احمقانه است. این چیزی بجز تجدید خاطرۀ تاریخی و مشمٸز کنندۀ ″یهودی سرگردان″ و تکرار داستان ″هیتلر″ و″هلوکاست″ نیست. مگر بشریت میتواند زیر بار اینچنین حرف و عملی برود؟ این را حکومتهای اسراییلی خوب میدانند و روی این حساب تا میتوانند برسرِ حضور شعار″ نابودی اسراییل″ در منطقه و فعال ما یشاﺀ بودن جمهوری اسلامی و متحدانش حول و حوش مسٸلۀ فلسطین و هر ﺁنچه که بتواند این شعار را از طرف ″ نابودی خواهان اسراییل″ در منطقه برجسته تر کند سرمایه گذاری می کنند. ﺁنها مخصوصاً، ﺁگاهانه و حساب شده احمدی نژاد را به دانشگاههای اسم و رسم دار ﺁمریکا دعوت میکنند تا ″هلوکاست″ را انکار کند و شعار ″نابودی اسراییل″ را بدهد و همه دنیا بشنود. حتی ﺁندسته از خاخام های یهودی که در مورد ″عدم مشروعیت وجود کشوراسراییل″ در کسوت دوستی با احمدی نژاد و جمهوری اسلامی همداستان هستند تنها در خدمت سیاست حکومت اسراییل عمل میکنند. مهم نیست چه کسی شعار ″برچیده شدن اسراییل″ را میدهد. مهم این است که حضور این شعار در منطقه، نان و ﺁبدارترین اوضاع و مشروعیت بخش ترین دلیل سرکوب و کشتار خرد و کلان مردم در غزه و کرانه غربی رود اردن را برای سران اسراییل فراهم میاورد. مردم غزه و به درجات کمتری مردم اسراییل باید تقاصش را پس بدهند. اتفاقاً هرچه از زمان این ″ زخم کهنه″ میگذرد تلقی و انتظار مردم بویژه طبقۀ کارگر اسراییل از زندگی دگرگون میشود. تهدیدها هرچه میگذرد نسبت به جان و زندگی ﺁنها و بویژه ﺁیندۀ فرزندان و عزیزانشان نیز افزایش می یابد و مهمتر از همه، پیه بحران سرمایه و نمایندگان بخش قابل ملاحظه ای از سرمایۀ درگردش جهان دارد حسابی به تن ﺁنها هم مالیده می شود. ﺁنها دیگر نمیخواهند بشنوند که فرزندانشان به دنیا نیامده قرار است بنام سربازان مدافع سیاست حاکمان اسراییل و توابع گردن کلفتش ثبت نام شوند. بدیهی است که ﺁنها نیز از این زندگی که ظاهراً برایشان ″مقدر″ شده دچار انزجار می شوند و در صدد تغییرش بر خواهند ﺁمد و به ناگزیر تلقیشان از زندگی نیز به شدت دگرگون خواهد شد. تنها غزه نیست که ﺁشکاراً قربانی میدهد. واقعیت این است که زندگی مردم فلسطین در کرانه غربی رود اردن نیز اسمش زندگی نیست. حکومتهای اسراییلی هر طور شده میخواهند جایی به نام فلسطین حتی الامکان در داخل جغرافیای لوزی شکل وجود نداشته باشد. این هدف استراتژیکشان است. سیاست حکومت اسراییل تنها به این استراتژی خدمت میکند، ″ﺁدمی که اسمش فلسطینی باشد هرچه تعدادش کمتر و تمکین کننده تر، بهتر″
جمهوری اسلامی و حکومت اسراییل هر دو به شدت به جنگ نیازمندند. جمهوری اسلامی کم مانده است با همان زبان معمول حاج ﺁقا و توابع به نتانیاهو التماس کند که ″ بابا بیا یکی چندجای این مملکتو بزن دیگه. هی دس دس میکنی. هم تو از این مخمصه ای که اینروزها توش افتادی بیرون میای و هم ما دست و بالمون بازتر میشه داخل مملکتمونو یه سرکوب مشتی میکنیم و درجوار اسراییل و حول حوش منطقه هم دوباره مطرح میشیم. تو هم که بابت خطر بودنِ ما برای اسراییل له له میزنی میتونی تا زورت میرسه بمب بریزی روی سر مردم فلسطین جماعت. بچه هایشان را هم بکش. صدام یادش به خیر، خدا رحمتش کنه! صدام یزید بود ولی، خب خدا یزید را هم رحمتش کنه. رحمت خدا زیاده. ﺁنقدر این اسلام خوب است که به یزید هم رحمت می فرستد. همین یزید بود که بانی خیر شد. چرا خدا رحمتش نکند. خدا او را هم رحمت کند! این صدام یزید از دست ﺁمریکا یک بازی خورد ولی جنگ را ما ″تحمیلیش″ کردیم. لقمه رو توی هوا قاپ زد، نجویده قورتش داد. سالهای سال از کیسه شهدای جنگ تحمیلی به مردم ایران و عراق، سیاسی- اقتصادی ارتزاق کردیم. حالا دیگه تا تهِ کیسه جنگ تحمیلی عراق هم خالیه. بشدت محتاج یک جنگ تحمیلی دیگه هستیم. شما بزن تا ما تحمیلیش کنیم. بیا بابا معرفت و جرٸت بخرج بده چندجای اتمی متمیِ این مملکتو بزن. بابا بیا هارت و پورتهامون علیه همدیگه داره بی خاصیت میشه. احمدی نژاد هم که تا حالا ﺁتش بیار معرکه مون بود داره جفتک پرت میکنه برامون. اونهم وسط این اوضاعِ خیط، فیلش یاد هندسّون کرده هوای اصلاحات مصلاحات برش داشته. گند زد به اوضاع حکومت ناب محمدی ما. میخواد ما هم بریم تو ﺁمریکا لابی مابی کنیم بلکه یه راه دیگه ای باز شد این اسلام خون ﺁشام ما یک جورایی سرِپا موند. همین یک قلمو کم داشتیم. افتاده وسطِ بساط حکومت اسلام داره خرغلت میزنه. عربی رقصیده بود به از این بود. کم مونده بگم همین امام رضای غریب ملقب به شمس الشموس به کمرش بزنه. این هم نشد بگم بلکه امام نقی اینکارو برامون کرد. این امام زمان کوفتی که اجلش بزنه هم گیرکرده ته چاه، ظهور نمیکنه بلکه یه فرجی حاصل بشه. بیا بزن تا دیر نشده لامسّب″
حکومت اسراییل در ﺁخرین حملۀ گسترده اش به لبنان به دنبال هدف معینی میگشت که به ﺁن دست یافت. ﺁنها جنگ را در حالتی خاتمه دادند که حزب الله لبنان نماینده و سخنگوی جمهوری اسلامی وهممرز اسراییل در پس این جنگ همه کاره لبنان از ﺁب در ﺁمد. ارتش اسراییل ﺁنقدر توان داشت که تمام مراکز فرماندهی حزب الله در لبنان را با بیرحمی خاصی که دارند زیر زمین مقرهایشان چال کنند. منتها بعد از خاتمه عملیات جنگی، ﺁنی که شعار نابودی اسراییل را میدهد قدرت برتر لبنان است. تهدید از این بزرگتر برای اسراییل؟
از جهتی دیگر از قدیم گفته اند، بهترین دفاع تعرض است. کشتار بی ملاحظۀ خورد و کلان مردم فلسطین هدفِ بلاواسطۀ سیاستِ ″ تعرض برای دفاع از اسراییلی است که تهدید به نابودی میشود″. ﺁنها قصد دارند به هروجهی که مقدوراست جمعیت فلسطینی را کم و دربدر کنند. انگار قومی دارد از قومی دیگر ″انتقام تاریخی″ میگیرد. سرمایه از این کثیف تر نمیشود که گردانندگانش به اینجور کارها در سیاست تن میدهند. مادامی که جمهوری اسلامی و متحدینش بغل دست اسراییل و کشورهای عربی و یا هرکجای دیگر دنیا، حتی در میان خاخامهای منهتن حضور دارند و فریاد شعار ″کشوراسراییل به هر قیمتی نباید وجود داشته باشد″ بلند است، سران حکومت اسراییل برای تداوم داشتنش تلاش میکنند. منافع جمهوری اسلامی نیز دقیقاً در عدم حل مسٸله فلسطین نهفته است. نیاز مشترک سران اسراییل و جمهوری اسلامی علیرغم وجود رقابتها و سهم خواهی های موجود فیمابینِ دو رقیب منطقه ای، هر دو را نیازمند اتخاذ سیاستی در موضع مخالفت شدید با توافقات حاصله با یاسر عرفات نمود. جمهوری اسلامی و سران حکومت اسراییل هردو علیه توافقاتی که در زمان یاسرعرفات به عمل ﺁمد قد علم کردند. و این وضعیت درواقعیت امر دو رقیب سرسخت را عملاً و به نحو بسیار ﺁشکارتری در یک جبهه و یک اتحاد ناگزیر و حیاتی قرار داد. بنا بر معادله ایجاد شده بین جمهوری اسلامی و حکومت اسراییل هر دو برای بقاﺀ خود نیاز شدیدی به وجود و حضور یکدیگر درمنطقه دارند. عدم وجود هر کدام از این حکومتها در خاورمیانه بطور بلافصل و با یک مایۀ قوی، نابودی دیگری را هم همراه خواهد داشت. اشتراک منافعشان در برقرار ماندن حکومتهایشان، رقابتهایشان را به کلی تحت الشعاع قرار داده. احمدی نژاد- مشایی و توابع قصد دارند به نحوی عرصه رقابت را به لابیگری در غرب و ﺁمریکا بکشانند و در اینکار تضمینی برای جان سالم بدر بردن جمهوری اسلامی برایشان وجود ندارد. حرکت ﺁنها در داخل حاکمیت جمهوری اسلامی تا اینجا بجز تزلزل هرچه بیشتر و تسریع از هم گسیختگی ارکان حاکمیت اسلامی نتیجۀ دیگری نداد.
تا ﺁنجایی که به مسٸله فلسطین به مثابه یک مسٸلۀ ملی کهنه شده، زخم بسیار خورده و هنوز پا برجا و معتبر روی کره زمین مربوط می شود، یاسر عرفات تا اینجا قهرمان داستان است. از او دیگر اسم و رسمدارتر کسی نمایندۀ خواست کشور فلسطین وجود نداشت. توافق او خواست مردم فلسطین بود که هنوز مسٸله ملی شان روی دست بشریت متمدن مانده. اجرای بی کم و کاست این توافقات و مراحل ﺁن، پاسخ درست برای حل مسٸله ملی فلسطین است. تمام مسٸله فلسطین به اجرای توافقاتی که سازمان مللِ خودشان هم به پذیرش رسمی اش تن داده، گره خورده است. موفقیت کار محمود عباس یک قدم به پیش در به هم زدن معادله موجود فیمابین جمهوری اسلامی و حکومت اسراییل است. همین مصوبه نیمبند اخیر سازمان ملل نشان میدهد که حاکمان اسراییل و جمهوری اسلامی هر دو موقعیت خوبی در منطقه ندارند. منتها ناسیونالیسم فلسطینی علیرغم مشروعیت وجودیش بابت مسٸله فلسطین، قادر به حل مسٸله به وجه مطلوب نیست. به حکومت کامل نرسیده مثل همۀ حکومتهای ملی دیگر در جهان مملو از فساد و ابتذال سیاسی و اقتصادی است. درهمان اسراییل هم فساد و ابتذال سیاسی حاکمان ﺁن دارد گسترده می شود. اتفاق مهمی که در ﺁیندۀ پیش روی اسراییل وقوعش از هم اکنون قابل پیش بینی است این است که سیاست حاکمان اسراییل کاملاً دارد از ﺁن معنای ″ایدٸولوژیکی″ که به ﺁن میدادند خارج، چهره و اهداف واقعی ﺁن هر روز روشنتر می شود.
تفاوت در سیاست لیبرالها در ﺁمریکا و حکومت اسراییل نتیجه به بن بست رسیدن سیاست حکام اسراییل و تزلزل روزافزون جمهوری اسلامی است. معادله موجود فیمابین جمهوری اسلامی و حاکمان اسراییل دارد کمرش می شکند و کشش اوضاعِ پیش رو را نخواهد داشت. سیاست ″پشتیبانی از صلح″ در حاکمیت ﺁمریکا چیز جدیدی نیست. در شرایط موجودِ کشورهای منطقه، سیاست ﺁمریکا حتی اگرجمهوریخواهان هم سرکار میامدند چیزی بجز ″ طرفگیری از صلح″ نمیتوانست باشد. این سیاست در حال حاضر از همیشه بیشتر برای حاکمیت سرمایه در ﺁمریکا مشروعیت فعال مایشاﺀ بودن در امور خاورمیانه را تضمین میکند. منتها هرچه شرایط برایشان تنگ تر می شود ناگزیر به دادن امتیازات بیشتر می شوند. چه فاکتورهایی روند عقب نشینی ﺁمریکا و غرب را تسریع میکند؟ چه سیاستها و چه نیروهایی تلاش میکنند در این روند اختلال ایجاد کنند؟ همانهایی که علیه اسحاق رابین نخست وزیر خودشان که موضوع را کمی جدی تر گرفته بود کودتا کردند و صحنه را ﺁنچنان روفتند که انگار اتفاقی نیافتاده بود. هردو حکومت جمهوری اسلامی و اسراییل بشدت نیاز به عوض کردن صحنه دارند. تهدیدهای بی وقفه اشان علیه یکدیگر تنها بیانگر نیاز مبرمشان به تغییر وضعیت برزخی است که فعلاً مبتلابه حکومتهایشان است. اتفاقاً این هردو حکومت مذهبهایشان در درجه اول در ممالکشان به زمین سرد میخورد و صدایش جهانگیر و قدرتش جهانگسترمی شود. منصور حکمت در مورد مردم و بویژه طبقه کارگر اسراییل نظر روشن و کارﺁمدی داشت. او یک هدفش این بود وسعی داشت با توسل به هر اهرم ممکن میدیای موجود، کمونیسم کارگری و منویات انسانی حزب را به مردم اسراییل و طبقۀ کارگر ﺁن معرفی کند. کلیۀ صحبتهایی که او در این رابطه کرد و کارهایی را که در این رابطه انجام داد تنها از این هدفش نشٸات میگرفت. من فکر میکنم حزب ما تواناییش را خواهد داشت که در این مورد غفلت نکند. ﺁن نیرویی که بتواند بهترین شرایط صلح و جشن استقلال کشور فلسطین را تضمین کند، طبقۀ کارگر و مردم ترقیخواه، صلح و ﺁرامش طلب اسراییل و منطقه اند. حرکتی که قادر خواهد شد میلیونها انسان را در اروپا و بلکه میلیاردها انسان را در سراسر جهان به پشتیبانی از خود به خیابانها سرازیر کند. مهمترین نیرویی که قادر است سرنوشت مردم اسراییل و فلسطین را کاملاً عوض کند در درجۀ اول معترضین ﺁزادیخواه و برابری طلب و طبقه کارگر کمونیست داخل اسراییل اند. هر تحرک قوی ﺁنها به سادگی میتواند تحرک بزرگتری را در سطح جهان برای تحقق این امر مهم و تاریخی دامن بزند. تصورش را بکنید که همین امروز میلیونها مردم اروپا و ﺁمریکا بلکه یکی چند میلیارد انسان در سراسر جهان بریزند به خیابانها و خواستار عقب نشینی حکومت اسراییل و تامین صلح بر اساس توافقهای تاکنون انجام یافته شوند. یا اگر جمهوری اسلامی به دست جنبش سرنگونی طلب مردم از میان برداشته شود بادکنک حکومتهای نوع نتانیاهو و شرکاﺀ هم خواهد ترکید و پروسه عقب نشینی اسراییل و تامین صلح به مراتب تسریع خواهد شد. تداوم مسٸله فلسطین و عدم حل اساسی ﺁن مستقیماً به بقای حکومت نکبت اسلامی در ایران و تداوم حضور جنبشهای جهنمی اسلامی در منطقه یاری میرساند. جمهوری اسلامی، حزب الله لبنان و کلیه جنبشهای اسلامی در منطقه از چرک و خون حاصل از کشتارهای وسیع مردم فلسطین تغذیه میکنند.
ما میتوانیم برای مردم اسراییل و فلسطین این نکته را تصریح کنیم که در صورت استقرار یک حکومت سوسیالیستی در ایران این کشور میتواند بهترین دوست و مهمترین تضمین کننده سعادت ﺁتی هردو ﺁنان باشد. ما میتوانیم به مردم و طبقۀ کارگر اسراییل اطمینان بدهیم که در صورت تحمیل عقب نشینی به حکومت بالای سرشان براساس پذیرش توافقات موجود و تثبیت شده، کمک شایانی به برچیده شدن حکومت نکبت اسلامی در ایران و جمع شدن همیشگی بساط حزب الله در لبنان و حماس و جهاد اسلامی در میان مردم فلسطین خواهند نمود و نقطه پایانی بر اینهمه نفرت ﺁفرینی و تولید انزجار داٸمی مابین مردم منطقه و کشتار بیرحمانۀ ﺁنان و کودکانشان خواهند گذاشت.
حضور قدرتمند کمونیسم کارگری منصور حکمت را درﺁیندۀ اسراییل میتوان یک فرض مسلم تلقی کرد.
اگر مردم اسراییل دوست دارند هرکجای خاورمیانه که پا میگذارند با لبخند و خوش ﺁمد و روی گشادۀ مردم ﺁنجا، بویژه در ایران روبرو شوند، بهتر است به کمونیسم کارگری بپیوندند.
برقرارباد استقلال کامل و سعادت مردم فلسطین با تضمین موجودیت کشوراسراییل و سعادتمندی مردم ﺁن.
هفدهم ژانویه ٢٠١٣