بحران فرهنگی حکومت اسلامی،
زبان انگلیسی بی تقصیر است!
سیاوش دانشور
خامنه ای شاخص و چکیده فلج و بن بست و بحران همه جانبه و لاعلاج حکومت اسلامی است. بحرانی چند وجهی و تو درتو و پیچیده که از یکسو پاسخی واقعی و برون رفتی قابل اطمینان از درون رژیم اسلامی ندارد و از سوی دیگر هر “راه حل” میانی و درون سیستمی تنها عاملی برای تشدید بحران و برآمد تناقضاتی است که حکومت اسلامی با جامعه ایران دارد. قلمروی فرهنگی بحران جمهوری اسلامی، یعنی ناسازگاری بنیادی جامعه ایران با معیارها و “ارزش” های اسلامی، جبهه دامنه داری است که یکروز رژیم اسلامی را رها نمی کند. آخرین مورد بعد از بحث همیشه دائر تقابل با “بد حجابی” و “تهاجم فرهنگی”، مسئله آموزش زبان انگلیسی است.
خامنهای که بدنبال توافق هسته ای که بدون “بارعام” و زدن اثر انگشت وی نمیتوانست اصولا آغاز و عملی شود، تلاش دارد ضعف حکومتش را با بازکردن جبهه ای کاذب در قلمرو فرهنگ و ایدئولوژی اسلامی بپوشاند و هر تلاش برای گسترش رابطه و مذاکره و بده و بستان با دول غربی را، تحت پرچم “نفوذ” هرس کند، اینروزها اظهاراتش با هزیان گوئی شباهت بیشتری دارد. خامنه ای روز ۱۳ اردیبهشت گفت باید جلوی ترویج “ناسالم” زبان انگلیسی در مراکز و نهادهای آموزشی گرفته شود و “اکنون کار به جایی رسیده است که آموزش زبان انگلیسی به مهد کودکها کشیده شده است”! وی گسترس آموزش زبان انگلیسی را “ترویج فرهنگ بیگانه در کشور و در میان کودکان، نوجوانان و جوانان” و کتابهای آموزش زبان انگلیسی را “منتقل کننده سبک زندگی غربی” قلمداد کرد. روحانی نیز بلافاصله به وزارت آموزش و پرورش دستور داد تا “در اسرع وقت” با همکاری دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی، چگونگی تدریس و آموزش زبانهای خارجی در مدارس را “از لحاظ کمی و کیفی” بررسی و به شورای عالی انقلاب فرهنگی برای اقدام گزارش ارائه کنند. بعد از اظهارات خامنه ای امروز جمعه ۱۷ اردیبهشت، آخوندهای فسیلی و نقاره کش حکومت پوسیده اسلامی، از تریبون نماز جمعه در شهرهای مختلف علیه “تهاجم فرهنگی” و زبان انگلیسی بعنوان “مصداق نفوذ”، سیاست “تخریب فرهنگی”، “غرب زدگی”، “بستر سازی برای ورود دشمن به مملکت” و غیره، سخن راندند و وسیله جوک و خنده برای مردم فراهم آوردند.
صورت مسئله چیست؟
خامنه ای و روحانی، علیرغم هر تفاوت میکروسکوپی که در تقابل با معضلات حکومت از جمله بحران فرهنگی دارند، در اساس اسلامیت حکومت و تقابل با تمایلات مردم و بویژه سکولاریسم و فرهنگ و علم و تمدن و دستاوردهای بشریت آزادیخواه در جوامع غربی، در یک موضع واحد قرار دارند. روحانی برای حفظ و جذب نیرو تلاش دارد با رندی آخوندی و بندبازی صرفا جنبه بیانی مسئله را کمی تعدیل کند اما بعنوان رئیس جمهوری نظام اسلامی اختلاف بنیادی با خامنه ای ندارد. نهایتا روحانی و جناحی که در دوره های مختلف با اسامی کاذب اصلاح طلب و سبز و معتدل و غیره خود را معرفی کرده است، میگویند که روش خامنه ای ها برای بزن و بکوب و تداوم ممنوعیت و قرنطینه فکری و فرهنگی، زمانی خیر خودش را رسانده و بیش از این برای کنترل مردم و بقای نظام، آنهم در دنیای ماهواره و سوشیال میدیا دیگر اثری ندارد. اما خامنه ای و طرفدارانش هر درجه نرمش با تمایلات و خواسته های مردم را دریچه ای برای جاری شدن سیل و فروپاشی نظام تلقی میکنند و برعکس فکر میکنند اتفاقا جمهوری اسلامی در این میان اولین قربانی سیاست کوتاه آمدن خواهد بود. این تناقض در جنگ بقای حکومت، همه جا حضور دارد و موضوعات مورد بحث صرفا روزنه ای برای بازتاب این تناقض بنیادی است. این پرده دیگری از “جنگ بازنده ها” است.
این جدل البته مصارف جانبی هم دارد. بعد از برجام و بویژه بعد از مضحکه انتخابات، خامنه ای و شرکا بیشتر خود را مغموم حس میکنند و با مانور و پروپاگاند و تحریک تلاش دارند جلوی ضرر بیشتر را بگیرند و دستکم از پیشروی جناح مقابل در جدال درون حکومتی جلوگیری کنند. اما جدال بالائی ها و اهداف آنها درخود برای کارگران قابل بحث و دارای اهمیت نیست. این جدال خود یک محصول جانبی است و فی النفسه و روی پای خود بوجود نیامده است. جدال بالائی ها نتیجه و انعکاسی از تقابل تمایلات اجتماعی متمایز با چهارچوبهای حکومتی است که خود را در اشکال متعددی بروز میدهد. “تهاجم فرهنگی” برای جمهوری اسلامی اسم رمز تقابل با تمایلات غربی مردم ایران و گوشه ای از تلاش برای اسلامیزه کردن جامعه ای است که زیر بار نمیرود و این وصله ناجور را بر پیکره خویش نمیخواهد.
اما اگر از بحث و جدل برسر حجاب و فرهنگ غربی و غیره در درون حکومتی ها بگذریم، و فعلا صورت مسئله را آنطور که خامنه ای اذعان میکند قبول کنیم، واقعا چرا در “مهد کودک” ها در ایران زبان انگلیسی ترویج میشود؟ هیچ کجای دنیا در مهد کودک زبان تدریس و “ترویج” نمیکنند تا ایران دومی اش باشد. آموزش زبانهای دوم و سوم و غیره در مدارس اروپای غربی بعد از سالهای اول آموزش به زبان رایج هر کشور و مدارس ابتدائی تازه در مواد درسی دانش آموزان جای میگیرد. اگر فرض را بر درست بودن گزارشی که به خامنه ای داده اند بگذاریم و “ترویج” زبان انگلیسی در ایران در مهد کودک ها هم رایج شده باشد، مستقل از بحث علمی برسر موثر بودن یا موثر نبودن آن در امر آموزش و یادگیری، تنها بیانگر یک تمایل ریشه دار در جامعه و میان بخشهای مختلف مردم برای آموزش و یادگیری زبانهای دیگر از جمله انگلیسی است. نفس اینکه موسسات و انستیتوهای آموزش زبانهای “خارجی” در ایران یکی از پروژه های اقتصادی پرسود و پر طرفدار است و خانواده ها علیرغم کمبودهای مالی و حتی بقول عامیانه برای “چشم و هم چشمی” برای امر آموزش زبان هزینه میکنند، وجه دیگری از این تناقض را برملا میکند. معنی عملی این ترجیح مردم اینست که روی اسب بازنده شرطبندی نمیکنند و آینده فرزندانشان را به اصول و فقه اسلامی و میراث عصر جاهلیت بشر نسپرده اند. واضح است همانطور که داستان “مبارزه با بدحجابی” که بعد از اینهمه جد و جهد سرکوبگرانه به کُمدی “گشت نامحسوس” میرسد، داستان آموزش زبان انگلیسی و جدل برسر آن نیز سرنوشتی مشابه را پیدا خواهد کرد. اما اصل صورت مسئله تناقض بنیادی حکومت با جامعه و بی ربطی اسلام به تمایلات واقعی جامعه سرجای خودش باقیست و هر روز از منفذی بیرون میزند. تکراز این حکم بسیار ضروری است که رابطه دول غربی با جمهوری اسلامی به هر سمتی برود، سازگاری حکومت با دولتهای غربی به هر سوئی برود، ناسازگاری مردم با حکومت تشدید میشود. نه تداوم سیاست قرنطینه فکری و فرهنگی به مدد تکنولوژی عملی است و نه سیاست منطبق کردن اسلام با دنیای امروز و تمایلات بشریت پیشرو محلی از اعراب دارد. جمهوری اسلامی نهایتا میتواند با دولتها و ارتجاع منطقه ای و بین المللی به هر سازش و توافق موقت یا میانمدت برسد اما این توافقی در میان بالائی هاست و ربطی به منفعت و عدم توافق پائینی ها با اساس حکومت اسلامی ندارد. جامعه ای که حکومت اسلامی را پس میزند در مرحله ای که جناح پرو غرب در حکومت ایران تلاش دارد تعادلی ایجاد کند، متوقف نمیشود. توافق هسته ای و برجام آخرین نمونه است. حل این تناقضات در درون حکومت پاسخ ندارد.
الاکلنگ اسلام – ناسیونالیسم
خامنه ای و آخوندهای روضه خوان نماز جمعه تلاش کردند مخالفت شان را با آموزش زبان انگلیسی به تحریک ناسیونالیستی مُزین کنند. برخی گفتند که فارسی چه ایرادی دارد که انگلیسی آموزش میدهند و یا چرا به زبان فارسی اهمیت کمتری داده میشود! این در حالی است که خود حکومت همواره تلاش دارد زبان فارسی را از کلمات غیر اسلامی پاکسازی کند و “فرهنگستان” قلم به مزدشان برای اصطلاحات علمی و غربی معادل مضحک فارسی و اسلامی پیدا کند. امری که عمدتا با مسخره مردم روبرو شده است. آویزان شدن اسلام به ناسیونالیسم و ناسیونالیسم به اسلام در حکومتهای پهلوی و اسلامی مسبوق به سابقه است. ناسیونالیستها برای بستن دهن آخوندها و بدلیل تمایل به سرمایه گذاری روی تمایلات عقبمانده برای تقابل با چپگرائی و سوسیالیسم، همواره به دستگاه دین و آخوند جماعت باج داده اند. اسلامی ها نیز در جنگ ایران و عراق، در رقابتهای منطقه ای، در مضحکه های انتخابات، در پرونده هسته ای و اخیرا در بحث زبان انگلیسی، به ناسیونالیسم چنگ میزنند. این تلاش نیز یک نوع سرمایه گذاری روی نژادپرستی و بیگانه گریزی و ناسیونالیسم انزواطلب است که در خدمت سیاست خامنه ای و قرنطینه فکری و فرهنگی مردم قرار میگیرد. خامنه ای و آخوندها ناسیونالیست نشده اند بلکه تلاش دارند روی تعصب ملی و نژادپرستی مانور دهند چون اسلام در ایران به ته خط رسیده است. اما این الاکلنگ اسلام – ناسیونالیسم از دوران مشروطیت وجود داشته است و صد سال است که زندگی مردم ایران را با تحمیل حکومتهای مستبد سلطنتی و اسلامی به جهنم تبدیل کرده است. شرق زدگی و ضد غرب بودن و بنیاد تفکری که علی شریعتی و بعدتر خمینی پرچمدارش بود، در انقلاب ایران به کمک آنتی کمونیسم “جهان آزاد” آمد و فرصتی یافت تا در دنیای دو قطبی شرق و غرب و در متن معادلات اساسی آندوران به قدرت سیاسی پرتاب شود. خمینی و جریان اسلام سیاسی، بورژوازی ایران را از “خطر” یک انقلاب چپگرایانه رهانید اما نتوانست جامعه ایران را اسلامی کند. برخی از سلطنت طلبان و ناسیونالیست ها هم در این دعوا بجای تکرار عبارت کسل آور “شاه بهتر بود” بهتر است فکری بحال اسلام زدگی دستگاه سلطنت پهلوی کنند و سیاست بهره برداری ناسیونالیستی آخوندها را درک کنند.
زبان بی تقصیر است
اما اگر از این جار و جنجال حکومتی فاصله بگیریم، درک این مسئله بسیار ساده است که زبان بی تقصیر است. زبان یک ظرف ارتباط اجتماعی است. با زبان، هر زبانی، میتوان زشت ترین عبارات ضد انسانی و نژادپرستانه تا بهترین تمایلات انسانی و آزادمنشانه را عنوان کرد. اگر زبان یا زبانهائی در حال انقراض اند و یا منقرض شده اند و یا زبان با زبانهائی گسترش یافته اند و به زبان نسبتا جهانی در تبادل اطلاعات و علم امروز تبدیل شده اند، اینها برمیگردد به نقش زبان در تاریخ پیشرفت بشر در قلمروهای اقتصاد و سیاست و فرهنگ و مناسبات اجتماعی و رشد زبان و آپدیت شدن آن همراه با این نیازها. هیچ درجه از تحجر و تعصب در قبال یک زبان نمیتواند روی واقعیت مادی آن سایه بیاندازد. هیج درجه تحبیت یک زبان نمیتواند بر کارکرد واقعی آن در دنیای امروز اثری داشته باشد و به طریق اولی هیچ درجه از ممنوعیت بر آموزش و فراگیری یک زبان نمیتواند آنرا از مخیله انسان جستجوگر دور کند. مسئله اساسی تکرار مکرر ساختن مجسمه ها از مُردگان تاریخ نیست بلکه درک واقعیات تاریخی تحولات اجتماعی ازجمله تحول در فرمها و قالبهای فکری و فرهنگی و زبانی است.
در یک جامعه آزاد از جمله در یک حکومت کارگری و سوسیالیستی در قلمرو فرهنگی و اینجا زبان بعنوان یک عامل ارتباط فرهنگی، نه تعصبات اسلامی و ناسیونالیستی و یا درجه عقبماندگی فرهنگی بلکه نیاز جامعه در هر دوره و اصل برابری و احترام به تمایلات فردی و اجتماعی است که مبنا قرار میگیرد. کمونیسم کارگری و برنامه حزب بر ممنوعیت “زبان رسمی” تاکید دارد:
“اعتبار زبان هاى رايج در کشور
ممنوعيت زبان رسمى اجبارى. دولت ميتواند يک زبان از زبان هاى رايج در کشور را بعنوان زبان ادارى و آموزشى اصلى تعيين نمايد، مشروط بر اينکه امکانات و تسهيلات لازم براى متکلمين به ساير زبانها، در زمينه هاى زندگى سياسى و اجتماعى و آموزشى، وجود داشته باشد و حق هر کس به اينکه بتواند به زبان مادرى خويش در کليه فعاليت هاى اجتماعى شرکت کند و از کليه امکانات اجتماعى مورد استفاده همگان بهره مند شود محفوظ باشد.
تغيير الفباى فارسى
به منظور کمک به پايان دادن به عقب ماندگى جامعه از صف مقدم پيشرفت علمى و صنعتى و فرهنگى در جهان امروز و براى کمک به بهره مند شدن توده مردم ايران از مواهب اين پيشرفت ها و امکان شرکت مستقيم تر و فعالانه تر آنها در حيات علمى و فرهنگى جهان معاصر، الفباى رسمى زبان فارسى بايد طى يک برنامه سنجيده به الفباى لاتين تغيير کند.
بعلاوه، در همين راستا حزب اتحاد کمونيسم کارگرى همچنين خواهان آنست که: زبان انگليسى، با هدف تبديل گام به گام آن به يک زبان آموزشى و ادارى متداول در کشور، از سنين پائين در مدارس آموزش داده شود. در کنار تقويم محلى، تقويم ميلادى، که امروز تقويم رسمى در سطح بين المللى است، رسميت قانونى پيدا کند و در اسناد رسمى کشور ذکر شود.“ (از یک دنیای بهتر، برنامه حزب)
زبان نه وسیله امتیاز گیری و دولت تشکیل دادن و مبنای “هویت ملی” است و نه قانون مملکت میتواند تحت عنوان “زبان رسمی” هر نوع محدودیتی بر آموزش زبانهای دیگر رایج در یک کشور اعمال کند. زبان یک ظرف است اگر با تعصبات اسلامی و ناسیونالیستی واپسگرا تعریف نشود. زبان بی تقصیر است. این بحرانهای لاینحل و تناقضات حکومت اسلامی و همینطور تعصبات واپسگرای اسلامی و ناسیونالیستی است که در این جدال زبان انگلیسی و آموزش آنرا را به دستور روز رانده است. *
۶ آوریل ۲۰۱۶