“کوه موش زائید”!
اوضاع سیاسی ایران بعد از “توافق هسته ای”
سیاوش دانشور
تشدید تحریک ها و تهاجم های درون حکومتی بعد از مضحکه انتخابات در سال جدید و جایگزینی یاس بجای “امید”، نتیجه واقعی و شاخص مناسبی برای درجه موثر بودن “توافق هسته ای” برای معضلات حکومت اسلامی را بیان میکند. هنوز جوهر امضای “توافق هسته ای” خشک نشده که عمارت تبلیغاتی کاذب حول این واقعه فرو میریزد. به تبلیغات رسانه ها، هواداران جمهوری اسلامی، اپوزیسیون پرو رژیم و مفسرین تسلیم طلب بعد از این توافق نگاه کنید. برگردید و کمی راجع به “اخبار زنده” و لحظه به لحظه بنگاه های خبرتراشی و ژورنالیستها بیرون هتل مذاکرات وین نگاه کنید. میگفتند: “مهمترین واقعه تاریخ” در حال رخ دادن است! میگفتند: دوران “تنش زدائی” جمهوری اسلامی با دنیای بیرون شروع شده است! میگفتند: نه فقط دمکراسی و حقوق بشر بلکه آلودگی هوا و بهبود وضعیت محیط زیست و کم آبی در ایران و خلاصه هر دردی که جامعه دارد با این توافق حل میشود! ارکستری وسیع از رسانه های غربی با طیف وسیع مفسرین بیمایه و مزدور بورژوازی، در کنار جریانات و نیروهائی که در پس این واقعه تحکیم قدرت جمهوری اسلامی و جناح مطبوعشان را جستجو میکردند، جار و جنجال راه انداخته بودند که ایران وارد “دوران جدیدی” شده است و مخالفت با جمهوری اسلامی دیگر مهجور است. برخی از نان خورهای جمهوری اسلامی صریحا میگفتند حالا که خود نظام با آمریکا کنار آمده است، اپوزیسیون باید به عربستان مهاجرت کند! خیلی چیزها گفتند که یک سیاست را پیش ببرند و آن اینبود که مردم کارگر و زحمتکش در ایران را در انتظار نگاهدارند. در واقع خودشان بار دیگر با جمهوری اسلامی و خامنه ای بیعت میکردند اما انتظارشان اینبود که جامعه اگر تن نمیدهد لااقل صبر کند تا “میوه این توافقات ببار بنشیند”! این تبلیغات وحشت از بالا رفتن توقعات مردم بود که با منافع جمهوری اسلامی و این اردو سازگار نبود.
جمهوری اسلامی بعد از “توافق هسته ای”
اجرای توافقات جمهوری اسلامی و پنج باضافه یک، پروسه ای کشدار و با انواع کشمکشها و افت و خیزها روبرو خواهد بود. این در پایه ای ترین سطح خصوصیت هر توافق میان نیروهای ارتجاعی است. مضافا اینکه این توافق در متن یک منطقه بحران زده و بی ثبات منعقد شده است که هر تغییر جدی در تناسب قوای منطقه میتواند لااقل روند پیشبرد این توافق را دچار دست اندازهای جدی کند. اما نه چانه زنی و جر زنی طرفین و نه تلاش برای امتیازگیری بیشتر در هر مقطع، مسئله ما و طبقه کارگر ایران نیست. مسئله اساسی اینست که جمهوری اسلامی بعد از “توافق هسته ای” چه پدیده ای است و قرار است به چه مسائل اساسی داخلی و منطقه ای و جهانی پاسخ دهد؟ آیا جمهوری اسلامی که فی الحال تضمین امنیت اش را از آمریکا و شرکای غربی گرفته است دیگر “خطری” تهدیدش نمیکند؟ آیا این توافق مسیر جمهوری اسلامی را برای انتگره شدن در جهان سرمایه داری و بازتعریف مکانش در تقسیم کار اقتصادی جهانی و قطب بندیهای جهانی هموار میکند و بفرجام میرساند؟ آیا بورژوازی ایران، حال که دنیای غرب با جمهوری اسلامی کنار آمده است، با جمهوری اسلامی کنار می آید و بعنوان حکومت طبقه بورژوازی ایران آنرا برسمیت خواهد شناخت؟ آیا به این اعتبار ما شاهد تغییرات گسترده در صفوف اپوزیسیون ایران خواهیم بود و تناسب قوای سیاسی در جامعه دچار تغییرات جدی خواهد شد؟ آیا جمهوری اسلامی بطور عینی در این پروسه میتواند با تکان دادنی جدی به اقتصاد ایران و ایجاد رفرمهائی در جامعه پایه اجتماعی خود را تقویت و بقایش را برای دوره ای قابل پیش بینی تضمین کند؟ آیا پدیده اصلاح طلبی و سیاست استحاله بدنبال این توافق به بستر اصلی سیاست در جمهوری اسلامی تبدیل میشود و مردم به همین روند رضایت خواهند داد؟ این سوالات و سوالاتی از این دست در رسانه ها و بحث ها و حتی در آرزوهای بخشهای مختلف حکومتی و اپوزیسیونی خود را طرح میکنند.
واقعیت اما اینست که جمهوری اسلامی از پس این ماجرا جان سالم بدر نخواهد برد و مسئله سرنگونی حکومت اسلامی بیش از هر زمان به مرکز سیاست ایران رانده خواهد شد. ما همواره گفته ایم و در اسناد سیاسی حزب ما قید شده است که تحریمهای تجاری و هر گونه تهدید نظامی باید از روی سر مردم ایران برداشته شود. خطر حمله نظامی تاکنون در سطح پروپاگاند و فشار سیاسی وجود داشته و نه بعنوان یک خطر بلافصل. اما نفس رفع این خطر موهوم که بسهم خود توهم “یک ناجی” را در میان عده ای ایجاد میکرد و به نیروهای هوادار حمله نظامی پلاتفرم میداد، از زاویه منفعت مردم کارگر و زحمتکش جامعه ایران امری مثبت است. نفس کنار رفتن تحریمهای تجاری که منفعتش به جیب حکومت و دودش در چشم مردم عادی میرفت امری مثبت است. اما باید سفیه بود که اینطور فکر کرد که رفع تحریمها و خطر جنگ به قدرت جمهوری اسلامی در جامعه و میان مردم ترجمه میشود. ابدا اینطور نیست. جنبشهای اجتماعی در جامعه ایران و مردم عادی بطور کلی در فضای تحریم اقتصادی و تبلیغات جنگی محدودیتهای بیشتری برای پیشبرد مبارزه روزمره شان دارند و در فقدان آن نفسی راحت میکشند. در عین حال جامعه میبیند که جمهوری اسلامی از سر منفعت مردم پای میز مذاکره نرفته و تمایلات آنها را مطلقا نمایندگی نمیکند بلکه از سر ضعف و استیصال از شعارها و تهدیداتش دست کشیده است. مردمی که از حکومت اسلامی منزجرند، در پس این واقعه رژیمی ناتوان را میبینند و شرایط بهتری که برای مبارزه برحق شان ایجاد شده است. به نظر من این واقعی ترین تحلیل و بینش نسبت به مسئله “توافق هسته ای” است. اگر لایه هواداران جمهوری اسلامی و سرمایه داران حکومتی و اوباش سرکوبگر و آخوندها را کنار بگذارید، کسی در ایران این توهم را ندارد که بعد از امضای توافق با پنج باضافه یک از نظر فرهنگی ایران گلستان میشود! کسی این توهم را ندارد که گشایش سیاسی و امکان عمل اعتراضی بعد از این واقعه مهیا میشود! کسی این توهم را ندارد که از رفع تحریمها و بازگشت سرمایه ها و پولهای بلوکه شده، چیزی به کارگر و مردم زحمتکش و کودک خیابانی میرسد! کسی فکر نمیکند منبعد در ایران کنسرت میگذارند و دیسکو میروند و پوشیدن و رقصیدن و روابط آزاد انسانها با چماق قانون اسلام روبرو نمیشود! خیر، مناسبات جمهوری اسلامی و سازگاری با دولتهای غربی به هر سمتی برود، مناسبات مردم با حکومت و ناسازگاری شان با آن تشدید میشود. مردم به حکومت اسلامی “کمی دوست آمریکا” رضایت نمیدهند و جمهوری اسلامی ناچار است تداوم حاکمیتش را بیش از پیش با تشدید سرکوب و اعمال فشار به مردم مخالف پیش ببرد.
این توهم قدیمی که جمهوری اسلامی میتواند نماینده بازسازی سرمایه داری ایران و نماینده ایندوره طبقه بورژوازی ایران باشد را باید کنار گذاشت. جمهوری اسلامی حتی در بسیج طبقه بورژوازی ایران بیش از پیش ناتوان است. اگر میتوانست چنین نیروئی باشد و یا بخواهد که باشد، آنوقت دیگر جمهوری اسلامی در شمایل امروزش نیست و در اولین قدمهای عقب نشینی به چهارچوب جدید جارو خواهد شد. جمهوری اسلامی حتی اگر با تبدیل شدن به حکومت مطلوب سرمایه داری در تناقض نباشد، که این مسئله اساسی کمونیسم و سیاست کمونیستی نیست، با جامعه ایران در تناقض عمیق است و همین تناقض بنیادی و قدیمی است که آینده اش را رقم میزند. خلاصه کنیم، جمهوری اسلامی بعد از “توافق هسته ای” رژیمی بمراتب استثمارگرتر، سرکوبگرتر، ضد زن تر و اسلامی تر است. این نیاز بقای حکومت است که تشدید سرکوب و اعدام و تهاجم به هر اعتراض آزادیخواهانه را ضروری میکند.
سرنگونی کماکان مسئله اساسی جامعه است
تغییراتی که بدنبال این توافق ایجاد میشود محدود و موقتی و ناپایدار است. نه رابطه با غرب و دنیای بیرون و گسترش مناسبات تجاری بحدی میرسد که نیازهای واقعی برای یک بازسازی اقتصادی در چهارچوب جمهوری اسلامی را فراهم کند، نه چهارچوبهای سیاسی منطقه و وضعیت بحرانی و ناپایدار آن اساسا چنین فرصت و امکانی را میدهد، نه مسئله اسلام سیاسی و تروریسم اسلامی و مسائل قدیمی تر منطقه بجائی رسیده اند که خاورمیانه و کشورهای اسلام زده به کانونی برای صدور سرمایه و تکنولوژی و تخصص تبدیل شده باشند، و نه رقابتهای جهانی فی الحال چنین امکانی را در بازه زمانی مورد نظر مبلغین این دیدگاه فراهم میکند. نتیجه این بحث اینست که جمهوری اسلامی مانند دیگر کشورهای منطقه با بحران زندگی خواهد کرد و همواره در تهدید سرنگونی است. بسیار مشخص تر و در سطح داخلی، جمهوری اسلامی تناقضاتش با تمایلات واقعی در جامعه و در میان مردم تشدید خواهد شد. بیش از پیش جامعه و جنبشهای واقعی جمهوری اسلامی را اولین مانع هر گشایش سیاسی و اقتصادی و فرهنگی خواهند دید. بیش از هر زمان با این واقعیت روبرو خواهیم شد که تقابل با جمهوری اسلامی با بیان و سیاست چپ در جامعه گسترده تر میشود. برآمد گسترده اعتراض مردم کارگر و زحمتکش در چهارگوشه ایران از همان روز توافق هسته ای تاکنون و انگشت گذاشتن روی سوالهای واقعی جامعه و سیاست در ایران، بر صحت این دیدگاه تاکید میکند.
جامعه ایران جمهوری اسلامی را بعنوان یک وصله ناجور به تاریخ و زندگی و مبارزه امروز خود نمی پذیرد و جمهوری اسلامی بیش از پیش ناسازگاری اش را با هر نوع تغییر نشان میدهد. نه اصلاح طلبی حکومتی، نه تبدیل ولی فقیه از مشروعه به مشروطه، نه قانونی شدن ولی فقیه یا شورائی کردن آن، نه اجرای کامل اصول معطل مانده قانون اساسی، نه مدل چینی حکومت اسلامی، سدی جدی برای تهاجم مردم به حکومت و یا تضمینی برای بقای حکومت اسلامی نخواهند بود. در جامعه ای که فقر و فلاکت اقتصادی و سرکوب و اختناق سیاسی را بحد اعلا رسانده و برای بقایش ناچار به تشدید آنست، کشمکش برسر سرنگونی جمهوری اسلامی بناگزیر حاد میشود. نیروهائی در سیاست ایران آینده دارند که خود را به این تمایلات اجتماعی چفت کرده اند و محکم و بی ابهام این تمایل را نمایندگی میکنند.
حزب حکمتیست تلاش میکند نیروی چپ و انقلابی جامعه حول این افق بسیج شود و نیروئی باشد که به دنیای یاس و تسلیم طلبی، امید و چشم انداز میبرد و تلاش میکند محمل وسیعترین اتحاد و انسجام حول سرنگونی طلبی انقلابی و راه حل کمونیستی در قبال وضع موجود باشد. حزب حکمتیست مصمم است که با رفع کمبودها و ایجاد آمادگی لازم نیرو و حزب این تمایل باشد: حزب سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی، حزب ضدیت با آپارتاید جنسی، حزب اردوی رفع تبعیض و برابری طلب، حزب الغای قوانین و نهادهای اسلامی، حزب سکولاریسم و اسلام زدائی در جامعه، حزب مقابله نظامی با نیروهای سناریوی سیاهی و تروریسم اسلامی، حزب ضدیت با نظام پوسیده و آبروباخته سرمایه داری، حزب الغای مناسبات بردگی مزدی، حزب انقلاب کمونیستی کارگری علیه وضع موجود. ما در ایندوران بیش از هر زمان تصویرهای بزرگ و افق سوسیالیسم و آزادی بشر از مناسبات بردگی موجود را پیش روی جامعه قرار میدهیم و بعنوان یک نیروی بی ابهام برای این امر تلاش میکنیم. *
۲۲ آوریل ۲۰۱۶