این تاریخ را زنده نگه داریم
یاشار سهندی
٤ بهمن یاد آور خاطره ای دردناک در جنبش کارگری در ایران است. “در دی ماه سال ٨٢ حدود ٢٠٠ نفر از کارگران مجتمع ذوب مس نیروک در روستای خاتون آباد شهر بابک کرمان با پایان گرفتن کار ساختمانی و اجرایی این مجتمع، از کار اخراج میشوند. کارگران در اعتراض به این اقدام، همراه خانوادههایشان دست به تحصن زدند و در روز شنبه ٤ بهمن ١٣٨٢ پس از نه روز تحصن و نتیجه نگرفتن از مذاکراتشان با مسئولین، اقدام به بستن جاده خاتون آباد – شهر بابک نمودند. نیروی انتظامی در این هنگام وارد عمل شد و با اعمال خشونت، کارگران و خانوادههایشان را پراکنده کرد و در نتیجه آنها در مقابل فرمانداری شهر بابک تجمع کردند. اما اینبار علاوه بر نیروی انتظامی، با استفاده از هلیکوپتر به سرکوب کارگران پرداخته و تجمع آنها به گلوله بسته میشود که در نتیجه، به دستگیری و زخمی شدن تعداد زیادی از کارگران و نیز کشته شدن چهار نفر به نامهای ریاحی، جاویدی، مهدوی و مومنی به همراه دانش آموزی بنام پورامینی منجر میشود.” از آن واقعه ده سال گذشته است و به مانند بسیاری از وقایع مشابه، در هیچ تاریخ رسمی ثبت نشده است. از کشتن ناصر توفیقیان کارگر بیکار در اصفهان در بهار ٥٨ تا امروز سعی بسیار شده تا وقایعی از این دست فراموش گردند. گویا این اتفاقات جزو “تاریخ ملت ایران” نیست، کسی قرار نیست از آن “عبرت آموزی” کند، کسی قرار نیست “تمهیداتی در نظر بگیرد تا دوباره تکرار نگردد.” بلکه برعکس، بر شدت سانسور در مورد اخبار جنبش کارگری افزوده شده است. این البته در این دور و زمانه با وجود ماهواره و اینترنت، تنها “سانسور دولتی” نیست که مانع انتشار این وقایع است بلکه، منفعت طبقاتی است که مانع پرداختن به آن است.
بسیار کسانی که در سال ٨٢ “رشته امور” را در دست داشتند و گوش فلک را از اصلاح طلبی جمهوری اسلامی پر کرده بودند اکنون در مقام اپوزیسیون، مفسر سیاسی، فعال سیاسی، فعال حقوق بشر، روزنامه نگار، تحلیل گر مسایل ایران، پژوهشگر دینی و بسیاری عنوانین دهن پر کن دیگر، در رسانه های “بیطرف” تریبون بدست دارند. اینها شاید خوب به خاطر داشته باشند در فلان جلسه، در منزل فلان حاج آقا و در بهمان ساعت چه کسی دقیقا در مورد “کم بودن حافظه تاریخی ملت ایران” چه گفته است، اما اصلا حافظه شخصی ایشان به خاطر نمی آورد که چنین اتفاقی هم افتاده است چون پای خودشان گیر است. تا حالا کسی از این جماعت نشنیده که مثلا چه کسانی دستور کشتار کارگران در چهارم بهمن را صادر کردند. یادشان هست که در “شبهای تحصن مجلس” شام چه خوردند، اما ان کشتار را از “تاریخ” خود دیلت کرده اند و اگر مورد سوال قرار گیرند احتمالا شما را به شهرداری شهر بابک ارجاع خواهند داد. البته تاریخ این حکومت سرشار از این وقایع است اگر بخواهند به آن بپردازند سیاهه بزرگی را تشکیل میدهد.
اما گویا کسانی که در “دوران طلایی امام راحل” و در دوران اصلاحات همکاره این مملکت بودند و از کارهای مهم شان قلع و قمع کارگران بوده یکباره فیلشان یاد هندوستان افتاده و بخاطر آوردند که :”…متصف بودن به همنشینی با کارگران و حقوق بگیران واقشار مستضعف یک افتخار بحساب می آمد به نظر بنده( میر حسین موسوی) از نکاتی که همه ما باید به آن توجه کنیم حمایت از منافع اقشار زحمتکش است…بنده به دلیل آنکه مشکلات حاد سیاسی باعث شده است مشکلات اقشار پایین دست جامعه و حقوق آنان کمتر مورد توجه قرار گیرد، ناراحت هستم…” این سخنان را در شماره اول نشریه یک برگی به نام “کلمه کارگری” که از سوی سایت “کلمه” منتشر میشود منعکس شده است، تا ” …صدای خواسته جامعه کارگری( نه جنبش کارگری!) در دل جنبش سبز باشد.” و در نهایت رسالت این تک برگی را اینگونه تعریف کردند:” ما آمده ایم تا بگوییم احیا حقوق معوقه ملت ( نه کارگران!) در حوزه کار و اقتصاد ( منظور سود آوری است!) از خواسته های اساسی حنبش سبز است. ما آمده ایم تا بازگو کننده صدای اعتراض به بی قانونی های ( نه استثمار!) باشیم که در کسب و کار و معیشت روزانه ما وجود دارد.” اینکه چرا همچین نشریه ای از سوی “اصلاح طلبان در تبعید” منتشر شده است در کارگر کمونیست از سوی ناصر اصغری قبلا بدان پرداخته شده است، اما یادآوری مجدد آن بدین خاطر است که اینها همان کسانی هستند که در زمان کشتار کارگران خاتون آباد کاربدست جمهوری اسلامی بودند و هیچ به روی خودشان نیاوردند که در شهر بابک چه کردند. آنها که “دانستن را حق مردم” میدانستند آنزمان در برابر کشتار کارگران سکوت کردند چون خود شریک جرم بودند. اکنون نیز در مورد آن چیزی نخواهند گفت و نخواهید شنید. نمونه اش مبارزه پیگرانه کارگران برای آزادی رضا شهابی و درمان او که از سوی این رسانه ها با سکوت برگزار شد. مگر چند خطی خبر در لابلای اخبار دیگر و اینهم نه برای “احیای حقوق ملت” بلکه بدین دلیل که از قدرت روز افزون جنبش کارگری به هراس افتاده اند.
کشتاری صورت گرفته، به سوی کسانی شلیک شده که خواستار حفظ کارشان بودند، این را نمیشود به هیچ شکلی ماستمالی کرد و برایش “توجیه” تراشید، پس بهتر است در مورد آن چیزی نگفت و چیزی هم نشنید. از کشتار کارگران در اصفهان و اندیمشک تا کشتار کارگران در خاتون آباد کرمان، تاریخ خونینی است که حاکمان سرمایه رقم زده اند. مهم است سالروز تاج گذاری شاه و ملکه را در پوشش خاطرات و بررسی مطبوعات مطرح کرد و از جشنهای ٢٥٠٠ ساله شاهنشاهی تحت عنوان بررسی تاریخ، همچون واقعه شیرین یاد کرد که باعث شد مثلا “ایرانی” سری تو سرها بلند کند. میتوان تاریخ پر از جنایت جمهوری اسلامی را زیر و رو کرد تا شاید یک کسی یادش باشد که میرحسین به عنوان نخست وزیر اصلا تو جریان کشتارها نبوده است!!!. میتوان صدها خاطره به شیرینی باقلوا از کرسی و انار شب چله خانه پدری گفت، لازم است از فلان “ایت الله مرحوم” یاد کرد که گویا بزرگوار هم بود، حتما از “پیرمرد”(مصدق) باید گفت که تا آخر عمر دل نگران سرنوشت ایران بود و برای همه اینها حتما باید راست و دروغ را بهم بافت تا شنونده باورش شود. و دروغ هر چه بزرگتر باورش آسان تر! اما تا جا دارد اصلا نباید از کارگر و جنبش کارگری و کشتار کارگران حرفی به میان آورد چون بالاخره یا پای پدر و پدر بزرگ شاهزاده در میان است یا “مهندس میر حسین” که یک زمانی نخست وزیر محبوب امام بوده، و یا سید خندان که جانش را میداده که مخالفش حرف بزند!! اما قرار نبوده ( ونیست) که کارگر حرف بزند. اصلا معنی ندارد که کارگر حرف بزند، چه رسد به مقامات معترض شود و به تحصن و راهپیمایی دست بزند.
ما کمونیستها اما این تاریخ را زنده نگه میداریم. این نه برای انتقام کشی و یا عبرت آموزی، بلکه بدین خاطر است تا نشان دهیم که کارگر خاموش و ارزان به یمن سرکوب و کشتار عریان ممکن شده است. به یمن کشتار است که کارگران را به استثمار میکشند نه مثلا آنگونه که مدعی هستند “فرهنگ پایین کارگران.” باید با یادآوری این تاریخ به طبقه کارگر نشان داد که همیشه امید به تغییر زنده است. با یادآوری این تاریخ میتوان از اتحاد و هم سرنوشتی کارگران یاد کرد. بعد از این کشتار موجی از همبستگی کارگری شکل گرفت، از تبریز تا استرالیا ادامه یافت تا امروز شاهد باشیم که سرنوشت هر فعال کارگری نه تنها در داخل مهم است و برای آن کمیته دفاع راه می افتد بلکه تشکلات کارگران در سراسر جهان خود را موظف میدانند که در بیانیه رسمی از کارگران ایران دفاع کنند. این تاریخ را باید زنده نگه داشت تا چهره کریه سرمایه را در هر شکل و شمایلی به عیان نشان داد تا کسی نتواند توده زحمتکش را فریب دهد. یاد جانباختگان این کشتار را گرامی میداریم تا یکبار دیگر اعلام کنیم که برای پایان دادن به کشتار و همه مصائب انسانها، باید بساط سرمایه داری را برچید. *