جنگ بقا!
سیوان كریمی
دعواهای درونی جناحهای حكومت اسلامی ادامه دارد. قبل از برجام شاید همه نگاههای جناحها به از سرگذراندن آن بود. همه با هم سرانجام این بازی را به خط پایان رساندند و سرود پیروزی را سردادند. انتخابات مجالی بود برای به رخ كشیدن قدرت همدیگر و پس از پایان این مضحكه دوباره بر سر دعواها و اختلافات تاكتیكی خود، شروع به زورآزمایی كردند. اختلافات واقعی كه مضمون آن را بر “اقتصاد” گذاشتند و آن را برای مسئله اصلی كه همان حفظ رژیم است به یك روپوش تبدیل كردند. دعواهای خامنه ای از یك طرف و روحانی از طرف دیگر هر روز قابل رویتر می شود. اما مساله اصلی چیست؟
هیچ كدام از دولتهای قبلی به اندازه دولت روحانی خوش خدمتی خود را به نظام نشان نداده است. حفظ رژیم اسلامی، اصلی ترین موضوعی است كه باعث اختلاف جناحهای رژیم شده است. مهره های سوخته رژیم كه اكنون یا در زندان هستند و یا به خارج آمده اند، تمام تلاششان این است كه بتوانند رژیم اسلامی را كه از نگاه آنها از ریل خارج شده، دوباره به همان “انقلاب اسلامی” سال ٥٧ بازگردانند. این را می توان در همه این اشخاص، در نوشته ها و سخنانی كه از تریبونهای اهدایی بی بی سی و امثال آن می گویند، به روشنی برداشت كرد. برای این اشخاص خمینی كماكان “آیت الله” است و خامنه ای كماكان “رهبر”. این اشخاص هم حفظ رژیم و بقای آن را در اولویت امور خود قرار داده و برای آن از چه تلاشهایی كه دریغ نكردند.
روحانی كه طنابدار رژیم در بی دادگاههای دهه ٦٠ بود، در این سه سال خود سكان اصلی را در دست گرفت و هر آنچه را كه در توان داشت بكار برد تا زندانیان سیاسی و فعالین كارگری را یا بكشد و یا به دار بیاوزد. این ها را میتوان از آمارهای رژیم به صورت كامل استنباط كرد. یعنی دولت روحانی بیشترین خوش خدمتی را به رژیم اسلامی شان كرده و خواهد كرد. طرفداران رژیم هم كه خود را بنفش كردند و در داخل و خارج برای رسیدن روحانی به مسند قصابی زندانیان، از هیچ چیز فروگذاری نكردند، امروز ساكتند و رنگ بنفش بر انگشتان و صورتشان به یاس و انشقاق تبدیل شده است.
اما دعوای جناحها برسر چیست؟
سیاست انتظار رژیم، پس از برجام به فرجام رسید. دیگر هیچ كس با این سیاست گول نخواهد خورد. هر آنچه كه سفره مردم و كارگران را با آن خالی كرده بودند، دیگر جوابگو نیست. اعتراضات و اعتصابات كارگری لرزه بر اندام رژیم انداخته است و همه را بیمناك كرده است. اما در این دعوا هر طرف حرف خود را می زند. مساله اصلی هر دو جناح بقای نظام است و بس. یك طرف خود را با اقتصاد مقاومتی در داخل تعریف می كند و دیگری رابطه با غرب را ملاك می بیند. اما در این جنگ حرف یك طرف واضحتر و بدون لفافه زده می شود. خامنه ای به عنوان یك طرف این دعوا جنگ خود را از لحظه تحویل سال جدید آغاز كرد. دوباره و چند باره بر اقتصاد مقاومتی تاكید كرد و هر گونه مذاكره با غرب را باطل دانست. برجام دو را كه طرفداران دولت و باند روحانی در بوق كرنا كرده بودند به سخره گرفت. اما روحانی كماكان بر رابطه با غرب تاكید می كند. نجات كشتی شكسته و به گل نشسته اقتصاد ایران را تنها و تنها در رابطه با دنیای غرب می بیند. به جد اعتقاد دارند كه اقتصاد ورشكسته رژیم اسلامی -از نگاه آنها- می تواند بقای رژیم را به خطر بیاندازد. از این رو بهترین راه حل آنها نزدیكی با غرب و سروسامان دادن به این اقتصاد است.
اما خامنه ای موضعی تندتر را پس از گذشت ده روز از سال جدید گرفت. وی در نشستی در واکنش به توئیتی منتسب به رفسنجانی خاطر نشان كرد كه موشك هم در كنار مذاكره باید باشد و آنهایی را كه به این حرف قائل نیستند، خائن خواند. دعوایی كه احتمالا اوج و هدف آن انتخابات ریاست جمهوری سال آینده است. جایی كه باید نفر بعدی هم به مذاكره معتقد باشد و هم به جنگ و موشك.
اما طرف سومی هم در این جامعه وجود دارد. مردم ستم دیده و رنج كشیده، طبقه كارگر چند برابر زیر خط فقر و محرومان جامعه. نتایج مضكحه انتخابات نشان داد كه نزدیك به نیمی از جامعه به این دعواها و وعده هایی كه می دهند، اعتنایی ندارند. اگر خامنه ای معتقد است كه رای دادن در این مضحكه به معنای تایید نظام است، پس عكس آن نیز صادق است. یعنی نیمی از این مردم رژیم اسلامی را “تائید نمی کنند” و تعداد بسیار بیشتری این نظام را نمی خواهند. حالا دعوای بالائی ها برسر هر چه است، باشد. *