فاتح شیخ -نگاهی به دیدگاه و مواضع حمید تقوایی درباره انتخابات و پیامدها

نگاهی به دیدگاه و مواضع حمید تقوایی

درباره انتخابات و پیامدها

 

فاتح شیخ

با پایان بساط انتخابات جمهوری اسلامی، بررسی نتایج و پیامدهای آن در دو عرصه جدا از هم موضوعیت پیدا کرد: اول در عرصه رابطه مردم و رژیم، نسبت شرکت نکردن صاحبان حق “رای” همچون نقطه نمادینی از “نه” گفتن به کل نظام و بساط انتخابات آن. دوم در عرصه رقابت جناحهای رژیم، نسبت برد و باخت هر یک از جناحهای رقیب که در کشمکش بر سر سهمشان از دو ارگان معین در ساختار قدرت نظام رودررو ایستاده بودند. تقابل تمام و کمال این دو عرصه آشکار است. تلاش جریانات اپوزیسیون پرورژیم برای برجسته نشان دادن رقابت جناحهای رژیم در این ماجرا و اساسا سکوت در باره حرکت عظیم عدم شرکت وسیع مردم در بساط مسخره هفتم اسفند، بسیار روشن است. هرنوع کمرنگ کردن و به پله دوم راندن واقعیت عظیم عدم شرکت در مضحکه انتخابات و مانور روی “رای سلبی” و توجیه آن، تلویحا قبول اساس این دیدگاه در صحنه سیاست ایران است.

مصاحبه انتخابات و پیامدها و چند یادداشت دیگر حمید تقوایی در نشریه انترناسیونال (جمعه ۱۴ اسفند ۱۳۹۴- ۴ مارس ۲۰۱۶) اظهارنظرهایی در بر دارد که اکثرا با موضع یک اپوزیسیون رادیکال خواهان سرنگونی رژیم اسلامی متناسب نیست و با فراخوانهای پیش از انتخابات حزب کمونیست کارگری هم خوانایی ندارد. نگاهی بیندازیم به دیدگاه و مواضع پساانتخاباتی حمید تقوایی و به اطلاعیه بعد از انتخابات حزب کمونیست کارگری ایران که با فراخوانهای قبل از انتخابات آن حزب تفاوت دارد.

عدم شرکت یا شرکت برای رای دادن به یک جناح؟ کدامیک؟

هم در مصاحبه حمید تقوایی و هم در اطلاعیه اخیر حزب کمونیست کارگری ایران، در ارزیابی از ماجرای هفتم اسفند، “درگیری جناحها” و “کشمکشهای درونی رژیم” برجسته تر شده و اعتراض سنگین وزن جامعه به نظام حاکم و بساط مسخره انتخاباتش در شکل عدم شرکت وسیع مردم، آشکارا به موقعیت درجه دوم رانده شده است. بخش بیشتر مصاحبه و اطلاعیه معطوف به آن است که اکثر رای دهندگان رای خود را از جناح خامنه ای و شرکا دریغ کرده اند و به جناح رفسنجانی و شرکا هدیه داده اند! که چه؟ مگر در مجلس ششم رژیم همین اتفاق نیفتاد؟ آیا این مشغله اول حزب کمونیست کارگری ایران و لیدر آن است؟ مصاحبه و یادداشتها و اطلاعیه این را به شما میگویند. توجیهی هم که برای مشغله ترجیحی شان میآورند این است که گویا “انگیزه” رای دهندگان نه گفتن به خامنه ای بوده است! آنها که رای داده اند رایشان اعتراضی و “سلبی” بوده است! به موضوع رای سلبی بر میگردم. اینجا کمی بیشتر بر واقعیت سیاسی عدم شرکت وسیع مردم مکث کنیم.

عرصه اول عرصه رابطه مردم و رژیم در هفتم اسفند میدان نبرد دهها میلیون مردمی بود که آگاهانه اراده کردند در آن مسخره بازی ننگین شرکت نکنند، حاضر به قبول ریسک شدند ولی حاضر نشدند فراخوان جانیان راس رژیم از خامنه ای و رفسنجانی و روحانی تا خاتمی و موسوی و کروبی را بپذیرند و به ادعای مشروعیت برای نظام فقر و جهل و آپارتاید و اعدام مهر تایید بزنند. “نه” گفتن این بخش دهها میلیونی جامعه به فراخوان سران همه جناحهای نظام، “نه” گفتن بزرگی به کلیت نظام جمهوری اسلامی بود.

اما عرصه دوم عرصه شرکت در بساط مسخره انتخابات نظام، رای دادن در دایره رقابت جناحهای رژیم، تمکین به آنچه اساسا توسط اپوزیسیون پرورژیم انتخاب میان “بد” و “بدتر” نام گرفته است، عرصه عملکرد کسانی بود که با رای دادنشان، حال به هر جناح و با هر محاسبه ای، عملا بر ادعای مشروعیت نظام جمهوری اسلامی مهر تایید زدند. ترجیح این عرصه بر عرصه امتناع گسترده مردم از شرکت در معرکه گیری هفتم اسفند و یا حتی همتراز قلمداد کردن این دو عرصه، آشکارا پشت پا زدن به یک پراتیک آکتیو رادیکال و در همان حال توجیه گری به سود عملکردی است که در بهترین حالت، درست در نقطه مقابل، روشی پاسیو و تسلیم طلبانه و تبدیل شدن به سیاهی لشکر جناحی از رژیم در رقابت قدرت درون رژیم جنایتبار جمهوری اسلامی بود.

همه میدانند که آمارهای جعلی و “مهندسی” شده ارگانهای رژیم هیچ اعتباری ندارند چون هیچ مرجع مستقلی به آن دسترسی نداشته است. با این حال با اعتراف مسئولان رژیم به عدم شرکت بیش از پنجاه درصد صاحبان حق رای در تهران و حدود چهل درصد در سراسر کشور میتوان نیمه پنهان و درصد بالای عدم شرکت مردم را حدس زد. اهمیت عظیم این تحول سیاسی اعتراض جامعه علیه جمهوری اسلامی را باید در حدی که شایسته آن است برجسته کرد و اشاعه داد. نه اینکه زیر تمایلات دنباله روانه از پیشرفت یک جناح رژیم در آنچه اصلا ربطی به انتخابات ندارد گم و گور و کم اهمیت گردد.

قضاوت اثباتی درباره رای سلبی

حمید تقوائی ظاهرا تلاش میکند که رای سلبی شرکت کنندگان را توضیح دهد اما آن را توجیه و ایده آلیزه میکند. اولا همه شرکت کنندگان سلبی رای نداده اند. بخشی آگاهانه بنا به منفعت اقتصادی و موقعیت اجتماعی طرفدار حکومت یا دستکم جناحی از آن هستند. بخش بزرگتری به دلیل فقدان حضور یک آلترناتیو سیاسی در صحنه عملا تسلیم چهارچوب حکومتی ها شده و در زمین آنها بازی کرده اند که نتیجه اقدامشان در درجه اول به نفع خامنه ای است حتی اگر از او منزجر باشند. تبدیل رای سلبی در مصاحبه حمید تقوایی به ابزار توجیه این عمل، علیرغم خواست او، معنائی جز ابراز رضایت از دست بالا پیدا کردن جناح رفسنجانی و روحانی و شرکا در رقابت و کشمکش درونی رژیم به خواننده نمیدهد. اما چنین ابزار توجیهی نه توضیح واقعی “رای” دادن مردم توسط یک جریان سرنگونی طلب بلکه افتادن در چهارچوبی پوپولیستی است که خواه ناخواه موضع او را تا به رسمیت شناختن تلویحی بساط انتخابات هفتم اسفند با خود میکشاند. در جا به جای مصاحبه و یادداشتها از تیترها تا متنها، میتوانید رد پای به رسمیت شناسی تلویحی “انتخابات” را مشاهده کنید. ایراد و تناقض چنین موضعی این است که از طرفی حمید تقوایی در کل مباحث خود اصل را بر انتخابات بودن آنچه صورت گرفته میگذارد تا توجیه کند که جمعیت شرکت کننده اکثرا با انگیزه مخالفت علیه رژیم رای داده اند، رای اعتراضی و سلبی داده اند، این رایِ نه به خامنه ای بوده است که معنای آن رایِ نه به جمهوری اسلامی است، اگر درنتیجه آن رایها جناحی بر جناح دیگر پیروز شده، اما آنها که رای سلبی داده اند آنجا متوقف نخواهند شد، راه خود را تا سرنگونی جمهوری اسلامی ادامه میدهند و غیره. اما از طرف دیگر حمید تقوایی مرتبا تکرار میکند که این انتخابات نیست، اصلا رژیم مشروعیت ندارد تا انتخابات آن داشته باشد و غیره! باید این سوال را لااقل برای خود طرح کرد که چگونه است کسانی حاضر نیستند از شرکت در این مضحکه امتناع کنند اما تا سرنگونی متوقف نخواهند شد؟ بالاخره با این درجه از تناقض گوئی چه میکنید؟

انگیزه شناسی “رای سلبی” توسط حمید تقوایی نه فقط برای رای دهندگان هفتم اسفند بلکه برای مقاطع آتی رفتار انتخاباتی و سیاسی – و البته سلبی – شرکت کنندگان آن بساط مسخره تا روز سرنگونی جمهوری اسلامی صادق خواهد بود! ظاهرا در دیدگاه حمید تقوایی شرکت کنندگانی که رای سلبی داده اند، پتانسیل سرنگونی طلبی شان بیشتر از آن دهها میلیون مردمی است که با عدم شرکت خود مستقیما و در همان روز به روشنی به رژیم نامشروع و محصول نامشروعتر انتخاباتش “نه” گفته اند! دیدگاه و متد حمید تقوایی در انگیزه شناسی رای سلبی فاصله چندانی با دیدگاه و روش سایکوآنالیز و “تعبیر رویا” در سیستم فکری فروید ندارد.

متوسل شدن حمید تقوایی به “انگیزه” رای دهندگان هفتم اسفند هیچ معیار ابژکتیوی ندارد و یا اینکه فرض میگیرد که هرچه او فکر کند همان است و تماما ابژکتیو است. به گفته مکرر خودش: آفتاب آمد دلیل آفتاب! اما هر چیزی آفتاب نیست بویژه انگیزه شناسی، به هیچ وجه مانند آفتاب ماهیت ابژکتیو ندارد. اساسا سوبژکتیو است و در مورد قضاوت اثباتی حمید تقوایی درباره رای سلبی در هفتم اسفند باید گفت از پایه و تماما سوبژکتیو است. برخلاف قضاوت حمید تقوایی، روشن است که رای دادن به یک جناح و ندادن به جناح رقیب با هر “انگیزه ای” بوده باشد در عمل جز تایید نظام معنایی ندارد. هر دو جناح در نظام شریکند. هر دو برای به پای صندوق کشاندن صاحبان رای مشترکا تلاش کردند. مگر نمیگویید جناح رفسنجانی و روحانی گفته اند: “رای بدهید که رای نیاورند”؟ اگر رای دهندگان با این انگیزه هم رای داده باشند به فراخوان و توصیه و کمپین یکی از دو جناح عمل کرده اند. پس این رای اعتراضی و سلبی به نظام نیست، رای ترجیحی به بخشی از نظام در رقابت با بخش دیگر آن است. باید اضافه کرد که این قضاوت اثباتی حمید تقوایی درباره رای سلبی رای دهندگان هفتم اسفند هم جز ترجیح جناحی معنایی نمیدهد ولو ترجیحی باواسطه و غیرمستقیم و ناخواسته.

چرا مردم را به شرکت در انتخابات فرا نخواندید؟

حمید تقوایی باز هم فراتر میرود و در جواب این سوال که: آیا رهنمود حزب نمیبایست همین تاکتیک رای سلبی میبود؟ میگوید: برای حزب ما انتخابات عرصه برخورد تاکتیکی نیست. وظیفه ما این نیست که به مردم بگوئیم چرا و چطور رای بدهید و یا حتی رای ندهید (همانجا ص.۳). جواب حمید تقوایی از دو نظر متناقض و جالب است:

اول اینکه اگر انتخابات عرصه برخورد تاکتیکی نیست پس عرصه چیست؟ آیا عرصه برخورد استراتژیک است؟ آیا میخواهید بگوئید که ما در این بساط مسخره بالائی ها شرکت نمیکنیم بلکه دخالت میکنیم؟ در تمام مصاحبه حمید تقوایی یک جا یک جمله توضیح پیدا نمیکنید که چرا برای حزب ایشان انتخابات عرصه برخورد تاکتیکی و به عبارت دقیقتر دخالت کردن در آن نیست. اما در ادامه همان جواب دو جا برای توصیف “انتخابات” از عبارت “زورآزمایی تاکتیکی مردم با رژیم” استفاده میکند. فراموش میکند که تاکتیک توده مردم و سنت پراگماتیستی حاکم بر رفتار آنها با روش برخورد احزاب سیاسی و بویژه احزاب انقلابی و سرنگونی طلب تفاوت اساسی دارد. اما سخن پردازی متناقض حمید تقوایی از سر سردرگمی معرفتی نیست بلکه برای سردرگم کردن خواننده در بخش دیگر جوابش به آن نیاز دارد.

دوم اینکه مگر حزب کمونیست کارگری به مردم نگفته بود: “رای ندهید”؟ اینجاست که تناقض اصلی مصاحبه حمید تقوایی بیرون میزند. تناقض در اینکه حزب کمونیست کارگری هفته ها قبل از “انتخابات” هفتم اسفند مردم را فراخوانده بود که در آن معرکه گیری مسخره شرکت نکنند اما خود ایشان در مصاحبه و یادداشت پساانتخاباتی خود چنان دفاع پرشوری از مزایای رادیکال رای دادن (به شرط سلبی) کرده که ناگزیر باید پرسید: پس چرا از همان ابتدا رهنمود شرکت کنید و رای سلبی بدهید ندادید؟ جواب حمید تقوایی با تاکتیک و فراخوان اعلام شده حزب او آشکارا تناقض دارد. ازجمله حزب کمونیست کارگری ایران همراه با حزب کمونیست ایران و حزب حکمتیست در بهمن ماه فراخوان مشترکی دادند که تیتر درشت آن چنین بود: فراخوان مشترک: در مضحکه انتخابات رژیم اسلامی شرکت نکنید! برخلاف تاکتیک پساانتخاباتی حمید تقوایی، آن فراخوان درباره برخورد “در این نمایش انتخاباتی نباید شرکت کرد” توضیح روشنی داده است: “در این نمایش انتخاباتی نباید شرکت کرد. شرکت در این انتخابات با هر انگیزه ای که باشد به معنای کوبیدن مهر تأیید به حکومت اسلامی و به معنای تداوم فقر و فلاکت اقتصادی، به معنای تداوم نظام آپارتاید جنسی، به معنای تشدید فشار سرکوب و تداوم بی حقوقی های سیاسی و اجتماعی است. باید به سینه خامنه ای و رفسنجانی و روحانی و سپاه پاسداران و همه مجیزگویان ریز و درشت آنها قاطعانه دست رد زد.” (از فراخوان مشترک: در مضحکه انتخابات رژیم اسلامی شرکت نکنید! بهمن ۱۳۹۴). باز هم باید پرسید: با این درجه از تناقض گوئی چه میکنید؟

رای نه به خامنه ای، رای نه به نظام!

گوشه دیگری از منطق صوری ارسطویی مورد علاقه حمید تقوایی این است که: رای دادن به رفسنجانی، رای نه به خامنه ای است، خامنه ای “اسوه” نظام است، پس رای نه به خامنه ای رای نه به نظام است! و برای تایید این منطق صوری شعار مرگ بر شاه را مثال میآورد. شاید از فرط شیفتگی نسبت به رای سلبی، رای دادن در انتخابات رژیم را با شعار دادن در حرکت اعتراضی علیه رژیم یکی میداند. میشود گفت در حرکتهای اعتراضی رادیکال ضد حکومتی، شعار مرگ بر خامنه ای معادل شعار مرگ بر جمهوری اسلامی است. اما با هیچ منطق مادی ای نمیشود گفت در انتخابات هفتم اسفند نه به خامنه ای معادل نه به نظام جمهوری اسلامی است. اولا خامنه ای از همه ازجمله از مخالفان خود و نظامش خواسته بود در انتخابات شرکت کنند. کسی که شرکت کرده است مستقل از هر “انگیزه”ای که داشته با عمل خود به فراخوان خامنه ای آری گفته است. نیت و انگیزه تعیین کننده نیست. عمل به حساب میآید. برخلاف استنتاج انگیزه شناسانه حمید تقوایی در همان فراخوان مشترک سه حزب با صراحت آمده است که: شرکت در این انتخابات با هر انگیزه ای که باشد به معنای کوبیدن مهر تأیید به حکومت اسلامی است. ثانیا نه گفتن به خامنه ای در انتخابات عملا آری گفتن به رفسنجانی و روحانی و غیره است که بال دیگر نظام هستند و مدافع تا پای جان آن هستند. آیا نمیتوان با همان منطق صوری ادعا کرد که رای آری به رفسنجانی، به معنی آری گفتن به نظام است؟ از دیدگاه حمید تقوایی به حکم صغرا و کبرای ارسطویی، آنها که در بساط هفتم اسفند شرکت کردند (نه آن مردمی که شرکت نکردند) با رای سلبی خود به خامنه ای و به نظام رای نه داده اند و کار را تمام کرده اند. پس فقط باید نشست و منتظر ماند تا نظام بیفتد.

کدام غربگرائی؟

در یادداشتی با تیتر “شکست انتخاباتی از غربگرائی” در همان نشریه (ص. ۶) حمید تقوایی چشمه دیگری از تناقض دیدگاه پوپولیستی اش با میراث فکری کمونیسم کارگری را به نمایش گذاشته است. بگذریم که مضمون تیتر یادداشت از “شکست انتخاباتی” نام میبرد و هفتم اسفند را همچون انتخابات صراحتا پذیرفته است. نکته اصلی آن یادداشت این است: پس از آوردن نقل قولهایی از جناح “اصولگرا” که از نتایج آراء به سود جناح رقیب به ستوه آمده اند و به این بهانه به فرهنگ مدرن مردم تهران تاخته اند، نتیجه میگیرد که “نه تنها اصولگرایان بلکه کل حکومت، انتخابات را به مدرنیسم و غربگرائی مردم باخت”. جای سوال است که حمید تقوایی چه چیزی را به عنوان “غربگرائی مردم” به خواننده یادداشت خود تحویل میدهد؟ شرکت در بساط مسخره انتخابات رژیمی که جناح پروغرب و ضدغرب آن هر دو مسئول چهار دهه جنایت علیه بشریت هستند؟ رای دادن به جناحی از رژیم که به نزدیکی و تعامل با دولتهای غربی و سرمایه های بزرگ غرب تمایل دارد؟ این است تعبیر حمید تقوایی از غربگرائی مردم؟

روشن است که از جنبش مشروطیت به این سو بخش بزرگی از جامعه ایران به “غرب” به معنی تمدن و فرهنگ جوامع غربی تمایل آشکاری داشته اند. امروز بیش از هر زمان و در وسیعترین سطح جامعه ایران، بویژه در میان نسل جوان، شور و اشتیاق نسبت به فرهنگ و تمدن اندوخته در جوامع غربی موج میزند. اما در طول بیش از صد سال گذشته دولتهای غربی و سرمایه غربی در ایران و جهان، اقیانوسهایی از سابقه جنایت و ارتجاع در تاریخ خود دارند که وجود ننگین همین جمهوری اسلامی حاکم بر ایران تنها یکی از آنها است. معنای غربگرایی میتواند طرفداری از یک رژیم پروغرب مانند رژیم شاه باشد، یا از یک جنبش ناسیونالیستی عظمت طلب محافظه کار پروغرب باشد و یا از یک جناح پروغربی درون رژیم اسلامی باشد. همچنانکه میتواند طرفداری از مدرنیسم و سکولاریسم و تمدن و فرهنگ پیشرو، و مشخص تر جناح چپ جوامع غربی باشد. در یادداشت حمید تقوایی آشکارا “شکست اصولگراها” از جناح رفسنجانی و روحانی در رقابت قدرت درون رژیم، “شکست انتخاباتی از غربگرایی” توصیف شده است. آن غربگرائی که در یادداشت حمید تقوایی بر اصولگراها پیروز شده است جز طرفداری از نزدیکی جناح رفسنجانی و روحانی به دولتهای امپریالیست غربی و کمپانیهای بزرگ سرمایه غربی چیز دیگری نیست. این صدوهشتاد درجه مخالف غربگرایی مورد نظر کمونیستهای روشن بین است. در جامعه ایران انواع غربگرایی موجود است. اما دفاع حمید تقوایی از گرایشی غربگرا که دنباله رو رفسنجانی و روحانی است، به خاطر آنها در انتخابات مسخره هفتم اسفند شرکت کرده، به آنها رای داده، باعث پیروزی آنها و شکست جناح “اصولگرا” شده است، نه تنها وجه مشترکی با غربگرائی به معنی اشتیاق به تمدن و فرهنگ جوامع غربی ندارد بلکه تماما در نقطه مقابل آن است.

در همان شماره نشریه انترناسیونال بخشی از سخنان منصور حکمت در سمینار “آیا کمونیسم در ایران پیروز میشود؟” با تیتر “حزب کمونیست کارگری یک حزب غربی است” درج شده است (ص. ۷). درج این سخنان منصور حکمت در کنار یادداشت مربوط به غربگرایی حمید تقوایی با هر هدفی صورت گرفته باشد، فرصت مناسبی به دست میدهد که خواننده نشریه از دیدگاه روشنبینانه و کمونیستی کارگری این متفکر کمونیست در دفاع از تمدن و فرهنگ و پیشرفت جوامع غربی آگاه گردد و به یاری آن، دیدگاه پوپولیستی پرتناقض حمید تقوایی ازجمله در ارتباط با غربگرایی در کانتکست رقابت دو جناح غربگرا و ضدغرب درون رژیم اسلامی را بسنجد. آنگاه از ایشان و حزب کمونیست کارگری ایران بپرسد: با این درجه از تناقض گویی چه میکنید؟

دهم مارس ۲۰۱۶