میزگرد نشریه کمونیست -در مورد “انتخابات” مجلس شورای اسلامی و خبرگان

میزگرد نشریه کمونیست در مورد

“انتخابات” مجلس شورای اسلامی و خبرگان

 

کمونیست: موضع حزب حکمتیست در مورد انتخابات مجلسین چیست؟

رحمان حسين زاده: موضع حزب حکمتیست را همه جانبه و به موجزترین شکلی در اعلامیه حزب به مناسبت انتخابات اعلام کردیم. از نظرما در جمهوری اسلامی خبری از انتخابات نيست. هیچ وقت هم نبوده است. کل تجربه ما و مردم از حاکميت تحمیلی چهار دهه جمهوری اسلامی اين را نشان ميدهد. از فروردین سال 1358 شمسی که به اصطلاح رفراندوم آری یا نه جمهوری اسلامی را با سرکوب و تحمیق بر جامعه و مردم تحمیل کردند تا بحال کلیه مضحکه های “انتخاباتی” جمهوری اسلامی بر همین منوال بوده است. از آن مقطع تا کنون جنبش سیاسی و حزبی که ما به آن تعلق داشته و داریم، در کلیه  این بساط های “انتخاباتی” فراخوان ما به مردم شرکت نکردن در آن بوده است. در رفراندوم آری یا نه جمهوری اسلامی بخش مهمی از مردم و مشخصا در جامعه ای مثل کردستان که هنوز دم و دستگاه سرکوب و تحمیق جمهوری اسلامی حاکم نشده بود، فراخوان ما و جریانات آزادیخواه و معترض پاسخ قاطع گرفت و مردم شرکت نکردند. اکنون هم با ایجاد اندک تغییرتناسب قوا و کم شدن ابعاد سرکوب نه تنها اکثریت عظیم مردم به این بساط پشت خواهند کرد و در آن شرکت نخواهند کرد، بلکه انتخاب واقعی خود سرنگونی جمهوری اسلامی را مطرح خواهند کرد.

در رابطه با مضحکه های انتخاباتی جمهوری اسلامی لازم است چند مسئله را به تفکیک توضیح داد. اولا با هيچ درجه و معيار و استانداردی معادل استاندارد دنيای بورژوايی و حتی در مقایسه با دمکراسی های نیم بندی مثل هندوستان و پاکستان و ترکیه هم  در چارچوب جمهوری اسلامی خبری از “پارلمانتاریسم و انتخابات” نيست. از آزادی عقیده و بیان مطلقا خبری نیست. نه تنها چپ ها و کمونیستها و سکولارها، آزاد اندیشان و دگراندیشان و هیچ بخش از اپوزیسیون واقعی و یا نیم بند، بلکه اکنون لایه های مهمی از خود جمهوری اسلامی و چهره های آن هم حق شرکت در این بساط را ندارند. این يک بساط از قبل معماری شده  توسط خود هيات حاکمه و شورای نگهبان و رهبر نظام است. در واقع از قبل از کانال شورای نگهبان ترکیب مجلس را مطابق بالانس موجود در میان جناحهای جمهوری اسلامی تعیین و “انتخاب” شده اند. این بار نیز همین کار را کرده اند و ترکیب مجلسین تعیین شده است. واضح است جناح پیرو مطلق خامنه ای در اکثریت قاطع و جناح مقابل در موقعیت اقلیت بی تاثیرنق نق کن و تحقیر شده قرار داده شده است. آنچه که هم اکنون به عنوان رقابت “انتخاباتی” در میان مرتجع ترین و وفادارترین مهره ها به نظام درجریان است، چیزی جز پروسه فرمال کسب مشروعيت برای نظامشان نیست. به اين بساط نبايد تن داد.اين پروسه ضد مردمی عرصه کشمکشها و جدالهای درونی جناحهای دلسوز نظام و تقسیم قدرت میان آنها، با نقطه عزیمت مشترکشان برای حفظ  حاکمیت بورژوازی و جمهوري اسلامی است. در چارچوب منافع، سياست و کشمکش جناحهای بورژوازی و جمهوری اسلامی و برای آنها “انتخابات” است. به همین دلیل همه جناحها و سران آنها برای کشاندن مردم به پای صندوق رای با هم مسابقه گذاشته اند. روحانی و رفسنجانی و خاتمی توسری خورده بیش از خامنه ای و شورای نگهبان حذف کننده کاندیداهای “اصلاح طلب و اعتدالیون”  برای شرکت مردم در پای صندوق رای دل میسوزانند و از مردم میخواهند در این بساط شرکت کنند.

از زاويه کارگر، مردم و آزاديخواهان و از زاويه کسانی که خواستار يک ذره بهبود سياسی و اجتماعی در آن جامعه هستند نام اين را نميشود انتخابات گذاشت. این سناریو را انتخاب نامیدن توهین به شعور انسانها و ابتدایی ترین معیارهای آزادیخواهی است. کارگر و مردم و ما اين بساط را “انتخابات” نميدانیم و هیچ منفذ و جايي براي هيچ درجه از اراده مستقل کارگر و مردم و شهروند آزاد آن جامعه در آن وجود ندارد و به اين معنا نه تنها نبايد در آن شرکت کرد،بلکه در وهله اول وسیعا بايد آن را افشا کرد. در قدم بعدی هر جا که امکانش را داشته باشیم باید بساط پروپاگاند و تبلیغات کاندیداها را به صحنه اعتراض به تبعیض و بی حقوقی و اسثثمار و ستمکشی تحمیل شده از جانب جمهوری اسلامی تبدیل کرد.

در مقابل مضحکه انتخاباتی جمهوری اسلامی، علیرغم تناسب قوای نامساعد، کارگران،زنان، جوانان و همه شهروندان آزاديخواه  و معترض جامعه در محيط کار و زندگي خود با اتحاد و همبستگي و آگاهی باید به صف و نيرويي شکل دهند که در وهله اول خودش را از چارچوب اين بساط “انتخاباتی”  جمهوري اسلامي بيرون بکشد. بايد به روشنی اعلام کرد که اين بساط ربطی به زندگي و معیشت و حیات اجتماعی و سیاسی ما ندارد. اين سنگ بنای يک حرکت اجتماعی است که کارگر و مردم به همت پيشروان خود بايد پایه گذارند. راهش اين است که مراکز اصلی کارگری در ايران، بخش روشنفکر و آگاه آن جامعه، جنبش آزاديخواهانه زنان ، دانشجویان و محیط دانشگاه هرجا که امکانش را دارند اعلام کنند که اين بساط نقطه مقابل منفعت کارگر و زن و جوان و مردم در آن جامعه است و به صف متحد و خودآگاه شکل دهند. اینکار سخت است اما شدنی است.  تنها راهش اتحاد و نيرو جمع کردن است. تنها راهش تشکل و خودآگاهی است. وگرنه فردی و پراکنده در اين گوشه آن گوشه جامعه نميتوان از پس اين استبداد سياه و سرکوب و تحمیق و بساط انتخابات برآیيم. نبايد منتظر ماند که اين يا آن اپوزيسيون بورژوايي چه ميگويد. خودآگاه، متحد و متشکل صف خودمان را از بساط انتخاباتی جمهوری اسلامی جدا کنيم. و هرجا بتوانيم در هر شهر و محله ای چنان فضا را آماده کنیم که روز “انتخابات” صندوق های رای خالی بمانند و ناکامشان کنيم.

ما واقفیم بر اینکه اگر استبداد و دیکتاتوری و سرکوب و تحمیق و اجبار اقتصادی و معیشتی و اداری در کار نباشد، اگر اندک تغییری در تناسب قوا به نفع مردم به وجود بیاید توده وسیع مردم ایران نه تنها بساط “انتخابات” جمهوری اسلامی را در هم می پیچند، بلکه انتخاب واقعی خود سرنگونی  جمهوری اسلامی را تحقق میبخشند.

کمونیست: بخشی از اپوزیسیون که هر کدام دلایل و استدلال خود را دارند، خواهان شرکت در انتخابات شده اند و بخشی نیز برای لغو نظارت استصوابی تومار امضا کرده اند. این نیروها به کدام سنت سیاسی تعلق دارند و نظر شما در مورد مضمون سیاست آنها چیست؟ آیا لغو نظارت استصوابی آنطور که مدعی هستند، جامعه را با فضای باز روبرو خواهد کرد؟

سیاوش دانشور: این سازمانها و محافل و افراد به یک سنت سیاسی واحد تعلق ندارند و ضرورتا نظر واحدی هم در باره آینده سیاسی ایران ندارند اما در انتخابات تلاقی کرده اند و سیاست کمابیش واحدی دارند. بخشی اپوزیسیون مجاز از نهضت آزادی تا جبهه ملی و محافل ملی مذهبی هستند که زمانی خود در حکومت شریک بودند و همراه با آخوندها جمهوری اسلامی را مستقر کرده اند. امروز هم در اردوی رفسنجانی- روحانی- خاتمی خواهان شرکت در “انتخابات” هستند. بخشی دیگر ادامه همین سنت سیاسی در بیرون حکومت در هیئت سازمانها و محافل جنبش ملی اسلامی اند. از توده ای و اکثریتی و جمهوریخواه ملی تا طیف چپهای قدیم که با پایان جنگ سرد “دگراندیش” شدند. از “متخصصین” اقتصاد سیاسی و مبلغ سینه چاک تاچریسم و بازار آزاد تا سیاستمداران دمکراتی که شغل شان تبری جوئی از “خشونت انقلابی” و نشان دادن “مطلوبیت مسالمت جوئی” و اتکا به صندوق رای و “تمرین دمکراسی” است. اینها این باور را در رسانه ها پمپاز میکنند که برای اجتناب از “سوریائی شدن ایران” بروید در “انتخابات” شرکت کنید و به جناح “اعتدالگرا و اصلاح طلب” رای دهید. بخشی دیگر شاخه هائی از سنت ناسیونالیسم کرد است که خواهان شرکت در این مضحکه است و امیدوار است “اصلاح طلبان کرد” از کرسی های مجلس سهمی عایدشان شود. رسانه های غربی و امثال بی بی سی و صدای آمریکا هم بنا به ترجیح سیاست خارجی دولتهای متبوعشان، در قُرق تبلیغات برای اصلاح طلبان حکومتی و هواداران آنها در خارج کشور است. امضای تومار برای لغو نظارت استصوابی نیز ابتکاری تکراری و از نظر سیاسی بی خاصیت از همین نیروهاست.

سیاست و فراخوان شرکت در مضحکه انتخابات اسلامی، از جانب هر کسی و هر نیروئی با هر اختلاف سیاسی که با حکومت داشته باشد، سیاستی دست راستی و ضد اجتماعی در خدمت بقای جمهوری اسلامی است. سیاستی برای مشروعیت دادن به تداوم سلطه خونین نظام اسلامی در ایران و در راس آن شخص خامنه ای است. اشتباه است این نیروها را “متوهم” نامید و یا برایشان از جنایت در جمهوری اسلامی تعریف کرد. از نظر سیاسی این طیفی از بورژوازی ایران است که پرچم مستقلی ندارد، قائم بذات آرمان متمایز و اصول و سیاستهای متمایزی را نمایندگی نمیکند، لذا منافع خود را در تقویت و بقای جمهوری اسلامی جستجو میکند. اینها هر اختلافی با جمهوری اسلامی داشته باشند، هر درجه جمهوری اسلامی از آنها قربانی گرفته باشد، ترجیح میدهند که تحولات سیاسی ایران به یک مسیر انقلابی نیافتد چرا که ورود ایران به چنین سناریوئی فلسفه وجودی آنها را بعنوان اصلاح طلب این نظام زیر سوال میبرد.

برخی این تبئین را بدست میدهند که این یک تاکتیک سیاسی بنفع روندهای استراتژیک تری است. زدن حشو و زوائد نظام اسلامی طی یک روند تدریجی و امکان دادن به دخالت انتخاباتی نیروهای نیمه سکولار و ملی و مذهبی و “دگراندیش” است. اما این نگرشی وارونه به دینامیزم سیاست در ایران است. اصلاح طلبان حکومتی که تا طرفداری از امثال لاریجانی و اصولگرایان طرفدار خامنه ای و قبول هر شرایط خفتباری در دفاع از نظام عقب رفته اند تا مُهر “فتنه” و “نفوذی” نخورند، اما هنوز به بازی گرفته نمیشوند و در بهترین حالت به یک اقلیت توسری خور تنزل داده شدند. در این نظام زمانی نوبت اپوزیسیون مجاز و امثال نهضت آزادی مجددا فرامیرسد که دیگر خیلی دیر شده است و همین ها بعنوان آخرین سنگر پوشالی نظام اسلامی مورد تهاجم انقلابی قرار میگیرند.

بحث “لغو نظارت استصوابی” و “انتخابات آزاد” هم جدید نیست و همواره در درون حکومت و بیرون حکومت وجود داشته است. قبلتر “نظارت استصوابی” وجود نداشت و جمهوری اسلامی و مضحکه انتخاباتش همین بود که تاکنون بوده است. هر درجه فضای باز سیاسی با “لغو نظارت استصوابی” متحقق نمیشود بلکه محصول مبارزه از پائین مردم کارگر و جنبش آزادیخواهی علیه کل حکومت و محصول مبارزه برای “لغو جمهوری اسلامی” است. طرفداران بقای جمهوری اسلامی ناچارند امر سیاسی روزشان را در زرورق های مختلفی عرضه کنند، صورت مسئله اینها را نباید جدی گرفت. جدال در ایران برسر محدود کردن فعال مایشائی ولی فقیه و شورای نگهبان و یا تابع قانون کردن ولی فقیه نیست، جدال در ایران برسر آزادی و برابری و نفی حاکمیت کل ارتجاع اسلامی است.

کمونیست: احتمال این است که “انتخابات” مبارزه برای افزایش دستمزد را تحت الشعاع  قرار دهد و آنرا حاشیه ای کند، حکومت اسلامی نیز از حالا سرکوب اعتراضات کارگری را شروع کرده تا کارگران را با چند درصد اضافه دستمزد ساکت کند. بنظر شما در این شرایط که رژیم تلاش میکند مبارزه برای افزایش دستمزدها را زیر سایه انتخابات قرار دهد، کارگران چه اقداماتی را باید برای افزایش دستمزدها در دستور بگذارند؟

 سلام زیجی: از احتمال گذشته است، متاسفانه سایه شوم هیاهوی نمایش انتخاباتی جمهوری اسلامی تا این لحظه بر مبارزه و مطالبه دها میلیون کارگر و خانواده کارگری بطور جدی در ایران  سنگینی میکند و سایه انداخته است، نه تنها بر این مبارزه که به اعتراض به عمل ضد کارگری و یورش گسترده جمهوری اسلامی و بازداشت  اخیر کارگران از جمله کارگران مس خاتون آباد نیز سایه انداخته است. ژورنالیست نوکر داخلی و خارجی نیز در همین جهت و با به توجهی به مهمترین معضل جامعه و مطالبات بر حق میلیونها کارگر و شهروندان و اعتراضات گسترده جاری کارگران همچنان سر گرم شیپور زدن “انتخابات” و مهندسی افکار عمومی در جهت سناریوهای که جناحهای رژیم و جنایتکاران چون خامنه ای و رفسنجانی و روحانی و خمینی ها برای جامعه چیده اند، می باشند.

امروز قریب به چهل میلیون انسان به بند کشیده شده اند. قرار است یکبار دیگر با تحمیل دستمزد باز هم  کمتر، درست در دوره جنجال پایان “تحریمها ” حتی از صد دلار هم کمتر مزد برای کارگر تعیین کنند. کسی که این جنایت عظیم و پیامدهای وحشتناک آنرا برای خانواده  و فرزندان کارگران را نبیند یا بسیار پرت و بی ربط است به این  فاجعه و واقعیت تلخ اجتماعی  یا نه مستقیا در این عمل جنایتکارانه  ذینفع است. واقعیت این است هیچ  جنگی،  به اندازه این جنگ اقتصادی  و جنایت طبقاتی در کشتار مستقیم و  به گرسنگی کشاندن میلیونها کودک و کارگر قربانی نگرفته و نمی گیرد. بشریت آزادیخواه و وجدانهای بیدار بشریت متمدن باید قبل از اینکه تحت عنوان “انتخابات ” به کشمکش خانوادگی صفوف همین جنایتکاران و بانیان این وضع توجه نشان دهند باید به قربانیان میلیونی و حقوق طبقه کارگر از جمله به معیشت، امنیت و حقوق آنان توجه داشته باشند. این عین وارونگی دنیای مخوف سرمایه داری است. ‌

  اکنون نزدیک به سه هفته به شروع نمایش دو مضحکه “انتخاباتی”، که همزمان است با تصمیم دولت و کارفرما در پوشش “شورایعالی کار” برای تحمیل حداقل دستمزد مورد نظر سرمایه داران به کارگران وقت داریم. متاسفانه  بنظر  میرسد از نظر زمانی فرصت کافی برای شروع تحرکات جدی جنبش ما برای پس زدن یورش جدید دولت به معیشتش حول حداقل دستمزد باقی نمانده است. تحرک قابل انتظاری هم متاسفانه در جنبش ما هنوز جاری نشده است. با این وجود هم اکنون با مبارزات جاری و البته بسیار پراکنده و نامتمرکز کارگری روبرو هستیم که در صورت سروسامان دادن فوری به آن و شروع تحرکات جدیدتری میتوان نه تنها سایه نمایش “انتخابات” را کنار زد که به حداقلی از مطالبات خود از جمله ممانعت از سناریوی حی و حاضر دولت و شورایعالی کار علیه  دستمزد کارگران به سر آنجام رساند. در این راستا کشاندن مطالبات کارگری به جامعه و تبدیل آن به صورت مسئله جامعه، کشاندن آن به مدیای داخلی و بین المللی، تدارک و اقدام فوری برای عملی کردن چند اعتراض و اعتصاب متحد و به هم پیوسته  و  با خواست مشخص و رادیکال از جمله قدمهای اول جلب توجه جامعه به خود به مثابه طبقه کارگر و موثرترین عامل در خنثی کردن پروپاگند “انتخاباتی”  دولت و سرمایه داران و دور زدن مبارزه و مطالبه دها میلیون انسان کارکن و مبارز است.

همزمان تبدیل فضای موجود “انتخاباتی” در مراکز کار به یک فضای اعتراضی علیه کلیت این حاکمیت  و اینکه “من امنیت شغلی، بیمه بیکاری، برابری دستمزد برابر برای زنان و و مردان و ممنوعیت اخراج میخواهم، و  نباید حداقل دستمزد من کارگر زیر خط فقر قرار بگیرد و…”  و اینکه ”  جنگ انتخاباتی شما به من کارگر و این مطالبات ربطی ندارد” در همه جا برجسته کنیم ، در اینصورت میتوان در همین فضای تحمیلی” انتخاباتی” شرایط را به جایی بازی کردن در میدان جناحهای رژیم و یا نظاره گر جدالهای “انتخاباتی” بودن، بر عکس از آن به نفع عروج مطالبات و تحرک گسترده جنبش خود استفاده کنیم. بسیار مهم است در همین زمینه همه کارگران را به عدم شرکت در این نمایش تشویق کنیم.

توجه داشته باشیدکه چنانچه همین امروز در حمایت از ٢٨ کارگر بازداشت شده کارگران مس خاتون آباد در چهار مرکز کارگری  کارگران دست به اعتصاب بزنند، یا حول افزایش حداقل دستمزد مورد نظر کارگران در چند مراکز کوچک و بزرگ صنعتی  حتی برای یک هفته اعتراض و اعتصاب همزمان صورت بگیرد، آنگاه همه صدای کارگران ایران را خواهند شنید و مبارزه برای افزایش حداقل دستمزد نیز در تناسب قوای مساعد تری قرار خواهد گرفت، و نمیتواند  تحت الشعاع مضحکه انتخابات قرار بگیرد. این مهم ممکن است اگر رهبران جدی و سوسیالیست و با نفوذ کارگری با این افق متحدانه به میدان بیایند و فرصت را از دست ندهند و به دام فرقه گرائی نیفتند. این دوره دوره پر کردن در و دیوار کارخانه و شهر وـمحله از شعارها و مطالبات  کارگری است. دوره راه انداختن جنبش واقعی برای افزایش دستمزد کارگران است، دوره  بر افراشتن پرچم اتحاد طبقاتی و تلاش برای ایجاد تشکلهای مستقل کارگری خود، گسترش مجامع عمومی کارگری و ایجاد شوراها و کمیته های کارگری کارخانه و روز انتخاب نمایندگان مستیقم خود برای مبارزه و مذاکره به منظور افزایش حداقل  دستمزد وتحمیل آنها به دولت و کارفر ما است. امروز روز پوچ اعلام کردن شورایعالی کار ضد کارگری با صدای بلند است، و همچنین روز به میدان آمدن برای آزادی فعالین خود، فعالین که عمدتا بخاطر تلاش برای کسب  امنیت و معیشت بهتر کارگران در سیاه جالهای جمهوری اسلامی. نگاهداسته شده اند تا از طبقه کارگر زهر چشم بگیرند.  از نظر من این اقدامات و عملی کردن حداقل بخشهای از آن  راهی است که باید طی شود اگر میخواهیم قربانی “انتخابات” و جمهوری اسلامی  ضد کارگری ایران نشویم.