کامنتهای کارگری
ناصر اصغری
درباره رهائی زنان
مطلبی تحت عنوان “ضرورت تشکل مستقل زنان کارگر” روی سایتهای اینترنتی توجه ام را به خود جلب کرد که اشاره به چند نکته درباره آن لازمند. در کنار نکات مثبت و درستی که این نوشته به آنها اشاره میکند، نکته اصلی نوشته اما نه تنها مترقی نیست بلکه به جنبش برابری طلبانه زنان لطمه میزند. نوشته تبلیغ میکند که زنان کارگر برای ایجاد تشکل صف خود را از دیگر زنان جدا کنند و یا اگر این ممکن نیست، در تشکلهای زنان فراکسیون خودشان را ایجاد کنند.
دو موضوع را نباید قاطی کرد. در این جامعه زن بعنوان کارگر معضلات و مطالباتی دارد، بعنوان زن هم معضلات و مطالبات دیگری. زن در ایران قانونا نصف مرد است. برده جنسی مرد است. بدون مجوز مرد خانواده حق مسافرت ندارد. بدون رضایت مرد خانواده حق انتخاب همسر ندارد. برویش برای رعایت نکردن حجاب اسلامی اسید میپاشند. حق آرایش به دلخواه ندارد. حق انتخاب لباس ندارد. حق عاشق شدن و قدم زدن با دوست پسرش را ندارد. چون زن است از اشتغال در بسیاری از کارها در آن جامعه محروم است. اینها و دهها مورد دیگر اینچنینی معضلاتی هستند و رهائی از قید و بند آنها هم مطالباتی هستند که کارگر و غیرکارگر نمیشناسند! جامعه علیالعموم و زن بطور مشخص باید برای رهائی از این وضعیت مبارزه کنند. درباره تشکل کارگری هم، زن و مرد کارگر باید بطور متحدانهای برای ایجاد تشکل خود مبارزه کنند. واضح است که هر تشکلی باید کمیته ویژهای ایجاد کند که به معضلات جلوی پای زنان کارگر بپردازد و از میان برداشتن آنها را از اولویتهای خود بداند. در هر صورت تکه تکه کردن تلاش و مبارزه زنان کمکی به آزادی آنها نمی کند.
سیستمی که به آن فکر کردیم!
هفته گذشته خبر اعلام بسته شدن ٢٦٩ مغازه زنجیرهای وال مارت را نوشتم که با آن حداقل ١٦٠٠٠ نفر باضافه اعضای خانواده آنها از نان خوردن خواهند افتاد. یکی از خوانندگان محترم آن مطلب لینکی همراه با یک فیدبک، با این مضمون برایم ارسال کرده بود که، وال مارت همزمان با خبر بسته شدن آن تعداد مغازه این را هم اعلام کرده است که ٤٠٥ مغازه جدید در سطح جهان باز خواهد کرد.
دو نکته: ١) فعلا که نقدا ٢٦٩ مغازه بسته خواهند شد و ١٦٠٠٠ نفر بر تعداد بیکاران اضافه خواهند شد. باز کردن مغازههای بعدی نسیهای بیش نیست که تلاشی است برای جلوگیری از وحشت و panic کردن سهامدارانش. ٢) هفته گذشته مٶسسه آکسفام اعلام کرد که ٦٢ میلیاردر به اندازه حداقل نصف جمعیت دنیا (بیش از ٣ میلیارد و ٧٠٠ میلیون نفر) ثروت دارند. (این البته فقط آمار رسمی قابل دسترس است و من مطمئن هستم که ثروت کسانی مثل خامنه ای، رفسنجانی، حسنی مبارک، پادشاهان کشورهای عربی و غیره، که نه جائی ثبت می شوند و نه به کسی حسابی پس میدهند، چندین برابر بیشتر از این آمار است.) این گزارش مینویسد که بیش از ٤٠ نفر از این ٦٢ نفر در آمریکا زندگی میکنند. در بین ثروتمندترین آمریکائیها، در لیست ١١ نفر اول، نام ٤ خواهر و برادر Walton، از صاحبان وال مارت به چشم میخورد که هر یک حداقل ٣٥ میلیارد دلار ثروت دارد. اینها با این ثروتی که از گرده کارگران با حداقل دستمزد به هم زدهاند، زندگی دهها هزار نفر را در یک اطلاعیه مطبوعاتی به تباهی میکشند!
باز هم باید به این سیستم فکر کرد. به ارزشهای انسانی و شأن انسانی فکر کرد که چه تناقض عمیقی هست به این ارزشهای این سیستم و ارزشها و شأن انسانی. فقط باید راهی برای سرنگونی آن پیدا کرد. شایسته انسان نیست.
اتحادیه ها: حمایت رٶسا، حمایت اعضا
سایت theintercept.com مطلبی درباره حمایت اعضا اتحادیه ها و حمایت رٶسای آنها از کاندیدهای ریاست جمهوری از حزب دمکرات آمریکا منتشر کرده که از حال و هوایی متفاوتی در جنبش کارگری خبر میدهد. آنجا که با تصمیم اعضا و در جلسات و مجامع عمومی شان تصمیم بر حمایت گرفته شده، از برنی ساندرز حمایت شده است. آنجا که هیأت مدیره این اتحادیهها تصمیم گرفتهاند، از هیلاری کلینتون حمایت شده است. کلینتون نماینده رسمی حزب دمکرات است که تمام ماشین حزبی از پشت پردههای این حزب تا نمایندگانش در بانکها و اتحادیهها از او حمایت و ساپورت مالی کردهاند. برنی ساندرز رسما به بانکها و دوستانش در احزاب وال استریت حمله کرده و خود را کاندیدی سوسیالیست و طرفدار برابری معرفی می کند. Intercept در ادامه مطلبش میگوید آنجا که اعضا تصمیم گرفتهاند با ارعاب رٶسای اتحادیهها روبرو شدهاند و آنجا که تصمیم را رٶسا گرفتهاند اعتراض و نارضایتی وسیعی به حمایت رٶسا از احزاب وال استریت توسط اعضا صورت گرفته است.
در اتحادیههای آمریکا، سنتا گرایش همخواب با احزاب وال استریت بسیار قویتر بوده؛ اما حال و فضای این دوره دنیا نشان میدهد که گرایش چپ و سوسیالیست در حال پیشروی در این اتحادیهها هم هست.
حق داریم برای سبز شدن پول از درخت اعتراض کنیم!
لهستان در هفته گذشته شاهد تظاهرات دهها هزاران نفره در اعتراض به تصویب یکسری از قوانین “ضدتروریستی” بود که دولت میخواهد در زندگی خصوصی افراد، برای “حفاظت از حملات تروریستی” دخالت مستقیم بکند. در کنار این اعتراضات، مردم لهستان در سالهای گذشته بارها بر ضد وضع قوانین ریاضت اقتصادی هم اعتراض کرده اند که چندان خبرساز نبوده اند.
چند سال پیش از یک همکار لهستانی الاصل درباره اعتراضات دوره “اتحادیه همبستگی” می پرسیدم که بعد از سقوط دیوار برلن واکنش مردم چگونه بوده؟ با خونسردی گفت: “حالشون گرفته شد. آخر پولی از درختها سبز نشد!”
مردم حق دارند اعتراض کنند. حق دارند اعتراض کنند، حتی اگر اعتراضشان در نیمه راه توسط CIA و کلیسای کاتولیک برای مقاصد شومشان ربوده شود. حق دارند انتظار داشته باشند که “پول از درخت سبز شود” که معنای واقعی آن زندگی با رفاه و امنیت است. مردم لهستان باید اینبار با چشمانی باز این وضعیت را برهم بزنند که نه تنها در زندگی خصوصی شان هیچگونه فضولی و دست درازی نشود، بلکه یک زندگی مرفه داشته باشند.