عبدالله مهتدی پا جای پای توده ای-اکثریتی ها گذاشته است!
جمال کمانگر
تاریخ صد ساله ایران کاراکترهای مختلف در زمینه های گوناگون از خود بیرون داده است که مطالعه و چرائی جهتگیریهای متناقض آنها در عرصه هایی که درگیر آن بوده اند برای نسل جوان آموزنده است. برای ما امکان ندارد که یک به یک آنها را زیر ذره بین ببریم و دلیل دگردیسی شان را نشان دهیم. به دنیای سیاست که موضوع کار ماست اکتفا میکنیم. در دنیای سیاست به وفور از اینگونه “شخصیتها” وجود دارند! و در تند پیچهای سیاسی خودی نشان میدهند. اگر چیزی عادیشان شد چه بهتر در غیر این صورت تا مضحکه ای دیگر مشغول رتق و فتق گروه و بیزنس خود هستند.
با مطرح شدن “مضحکه” انتخابات در جمهوری اسلامی و یارگیری جناحهای جمهوری اسلامی برای سیطره بر ارگانهای اجرایی و قانونی در آن نظام، کلکسیونی از این شخصیتهای “نان به نرخ روز خور” سر و کله شان پیدا میشود. تا روز اخذ “رای” فعالانه به نفع جناحی از رژیم مجاهدت میکنند. تعدادی از آنها با افتخار در “مضحکه” انتخابات جمهوری اسلامی که بساط آن در خارج کشور پهن میشود شرکت میکنند و انگشت رنگین شده خود را به علامت “پیروزی” به نیروهای سرنگونی طلب نشان میدهند که نمونه بارز این طیف فرخ نگهدار و مسعود بهنود هستند.
اخیرا لیستی از امضا تحت نام “فراخوان برای لغو نظارت استصوابی بر انتخابات” به جریان افتاده است که تعدادی از فعالین سیاسی که بعضا بخشی از آنها در طول حیات جمهوری اسلامی در رکاب یکی از جناحهای رژیم حضور به هم میرسانند، دیده میشود. این لیست به طور کلی طیف توده ای-اکثریتی ها و جریان ملی- اسلامی اپوزیسیون طرفدار رژیم را در برمیگیرد. یکی از امضاء کنندگان این لیست عبدالله مهتدی است. اما چرا عبدالله مهتدی؟ ممکن است سئوال شود پرداختن به ایشان چه اهمیتی دارد؟ از نظر من از این زاویه اهمیت دارد که این قبیل “شخصیت ها” باید رسوا و کنار گذاشته شوند. باید به نسل جوان شناسانده شوند.
نمی توان عروج و افول عبدالله مهتدی را فقط با جاه طلبی شخصی توضیح داد. حتما جاه طلبی تاثیری در تحول فکری و سیاسی ایشان داشته است، اما کل واقعیت تحول سیاسی و عبور از سالن و نشستن در طرف دیگر و سرهم کردن جریان اولترا راست “سازمان زحمتکشان” را توضیح نمیدهد. عبدالله مهتدی از سال ۵۷ تا سال ۶۷ در راس رادیکالترین سازمانهای چپ ایران بود. او در تاسیس حزب کمونیست ایران نقش داشت و چند سال دبیر کل این حزب بود. اما چه شد که از دبیر کلی حزب کمونیست ایران و کومه له کمونیست پا جا پای توده ای-اکثریتها گذاشته است؟ عبدالله مهتدی در طی پروسه ای از سال ۱۹۹۱ و به دنبال جدایی کمونیسم کارگری از حزب کمونیست ایران، ابتدا به زعم خود از زاویه چپ! و با انتشار “افق سوسیالیسم” به “نقد” کمونیسم کارگری نشست و بعدا متوجه شد که نمیتوان با کپی برداری از متون دیگر، بی بضاعتی تئوریک خود را در مقابل مبانی کمونیسم کارگری بیان کرد. در دوره دوم خرداد در سال ۱۳۷۶ پا جا پای حزب دمکرات کردستان گذاشت و در حسرت دیالوگ با جمهوری اسلامی بسر میبرد که حزب کمونیست و کومله آنزمان لابد مانع آن بودند.
مهتدی تحت نام “بازسازی کومله” تلاش کرد آخرین حلقه های اتصالش به ۱۰ سال فعالیت پر افتخار کمونیستی در کردستان و ایران را به حراج بگذارد و از آن کنده شود. وی از سال ۲۰۰۰ سازمان قومی “زحمتکشان کردستان” را تاسیس کرد و عملا قومیگری را در دستور کار سیاسی خود گذاشت. همانطور که انتظار میرفت به تدریج در میان جریانات قوم پرست و ماموران دست چندم وزارت خانه های خارجی برو بیایی پیدا کرد. دریوزگی سیاسی ایشان باعث شد که خواهان تاسیس مسجد سنی ها در تهران شود. با کهنه پاسداری مثل محسن سازگارا عقد اُخوت بست و با افتخار در کنارش در تلویزیونها ظاهر شد. مهتدی میتوانست این سرنوشت را نداشته باشد. میتوانست محترم بماند و به زندگی اش بپردازد. اما این مسیر را آگاهانه انتخاب کرده است. کسی شلاقی به تنش نزده است. کسی “تواب” اش نکرده است. این عاقبت قومیگری است. دیروز در حسرت دیالوگ با مامور وزارت اطلاعات بود امروز با امضاء طومار در صدد “دمکراتیک” کردن انتخابات در جمهوری اسلامی است. این اوج ورشکستگی سیاسی است. به قول کُردی، عبدالله مهتدی “عاقبت به شر” شده است. *