بهنام ابراهیم زاده باید از زندان آزاد شود
میتوان و باید جلوی تعرضات رژیم را گرفت
شهلا دانشفر
بهنام ابراهیم زاده از چهره های محبوب كارگری به “جرم” مبارزه در دفاع از حقوق كارگران و حقوق كودك، با ٥ سال حكم در زندان است. اكنون فرزندش نیما به خاطر یك بیماری خطرناك خونی در بیمارستان بستری است و نیاز مبرم به پدرش دارد. امروز ٢٥ دیماه جانیان اسلامی البته آنهم زیر فشار اعتراضاتی كه صورت گرفته است، بهنام را به بیمارستان نزد فرزند بیمارش بردند. اما بهنام تنها توانست نیمساعت با فرزندش باشد و جانیان اسلامی دوباره او را به زندان بازگرداندند. البته این تنها بهنام نیست كه چنین زیر فشار و شكنجه رژیم جنایتكار اسلامی قرار دارد. دو هفته قبل نیز با وضعیت وخیم رضا شهابی روبرو بودیم كه سرانجام زیر فشار اعتراضات گسترده در داخل و در سطح جهانی، جمهوری اسلامی ناگزیر شد او را موقتا تحت عنوان مرخصی از زندان آزاد كند. قبلا نیز شاهرخ زمانی طی نامه ای شرح حالش را نوشته بود و از اینكه جانش در خطر است، سخن گفته بود.
فشار بر روی فعالین و رهبران كارگری همواره یك سیاست همیشگی رژیم اسلامی بوده است. اما امروز جمهوری اسلامی در اوج استیصال و وحشتش از فضای اعتراضی جامعه، فشار خود را تشدید كرده است. بخاطر اینكه رژیم اسلامی فضای انفجاری جامعه و پیشاپیش آن صف اعتراض جامعه كارگران را می بیند. میتوان و باید جلوی این تعرضات را گرفت.
واقعیت اینست كه رژیم اسلامی وحشت كرده است. این جانیان دارند آشكارا از انقلاب مردم سخن میگویند و به یكدیگر هشدار میدهند. در بحبوحه بحث های مضحكه انتخاباتشان حسابی به جان هم افتاده و دارند از “فتنه ٨٨” و اینكه “فتنه ” ای به مراتب خطرناكتر و پیچیده تر در سال ٩٢ در پیش خواهند داشت، سخن میگویند. نمونه اش سخنان همین هفته شعبانی از فرماندهان سپاه پاسداران در گفت و گو با خبرگزاری قانون است. او میگوید كه ممكن است ناآرامیها به جای تهران از شهرستانها شروع شود و بلافاصله به معضلات معیشتی مردم اشاره میكند. همین سخنان به روشنی ابعاد ترس و وحشت حكومت را از موج گسترده اعتراضاتی كه در پیش است، نشان میدهد. نگاهی به اتفاقات مهمی كه امروز در جنبش كارگری میگذرد به روشنی پایه های واقعی این ترس و نگرانی را نشان میدهد. به عبارت روشنتر، امروز جنبش اعتراضی كارگری هر روز بیشتر در جلوی صحنه سیاسی مبارزات مردم نقش ایفا میكند. از جمله كارگران با برافراشتن پرچم اعتراض علیه فقر و گرانی و با خواست افزایش فوری دستمزدها، فریاد اعتراض كل جامعه را به صدا در آورده اند. همچنین بیانیه هایی كه در همین مدت از سوی فعالین و رهبران كارگران از درون زندان و یا در قامت تشكلهای كارگری در دفاع از حقوق انسانی كارگران و كل مردم و علیه زندان و اعدام و سركوب بیرون داده شده، به روشنی گویای همین حقیقت است. برای نمونه، در این بیانیه ها كارگران قتل ستار بهشتی را محكوم كرده اند، همگام با كمپینی جهانی، اعتراض خود علیه حكم اعدام لقمان و زانیار را اعلام كرده اند، بیانیه داده و ضمن اعلام همدردی خود با مردم زلزله زده آذربایجان، خواستار یك زندگی انسانی برای آنان شده اند، بیانیه داده و جنایتی كه در مدرسه شین آباد پیرانشهر گذشت را محكوم كرده اند، بیانیه داده اند و صدای اعتراضشان را از ابعاد تكاندهنده كار كودكان بلند كرده اند، بیانیه داده اند و به ناامنی محیط كار و اینكه هر روز محیط های كار از كارگران قربانی میگیرد اعتراض كرده اند، حمایت خود را از هم بندان زندانی خود اعلام كرده اند و غیره و غیره. اینها همه به روشنی بیانگر روند جدیدی در جنبش كارگری و جلو آمدن جنبش کارگری و رهبرانش در صحنه سیاسی جامعه است.
بدین ترتیب امروز ما در شرایطی قرار داریم كه از یكسو كارگران همچون كارگران بازنشسته ذوب آهن، صنایع فلزی، پروفیل ساوه، پتروشیمی ماهشهر و صدها مركز دیگر كارگری با تجمعات و اعتراضات هر روزه شان حق و حقوقشان را میخواهند و برای آن مبارزه میكنند. از سوی دیگر، با بیانیه ها یشان حول خواستهای سراسری خود گرد آمده و دارند صف اعتراض خود را شكل میدهند. حول خواستهایی گرد می آیند كه بطور واقعی خواستهای كل جامعه است. همانطور كه اشاره كردم این اتفاقات همگی نشانگر موقعیت امروز جنبش كارگری در ایران و حال و هوای كل جامعه است. در چنین شرایطی است كه رژیم اسلامی فشارش را بر روی رهبران كارگری شدت داده است. در چنین شرایطی است كه رژیم اسلامی حتی از اینكه به بهنام ابراهیم زاده اجازه ملاقات و بودن با فرزند بیمارش را بدهد، وحشت دارد. اما در همین شرایط است كه می بینیم كه بهنام ابراهیم زاده در حالیكه از بیماری فرزندش رنج میبرد، نامه میدهد و از اینكه همچنان ایستاده است و امیدش به حمایت انسانهای آزادیخواه در سراسر جهان است، سخن میگوید. در همین شرایط است كه شاهرخ زمانی از زندان نامه میدهد و ضمن حمایت از بهنام و دیگر هم بندانش صدای اعتراض خود را به جهانیان میرساند و نیز در همین شرایط است كه از زندان، از آنجایی كه قرار بود ابزاری برای ارعاب و ترس جامعه باشد، زندانیان سیاسی دست به اعتراض زده و به طور مثال علیه اعدام و یا در دفاع از هم بندانشان بهنام ابراهیم زاده و رضا شهابی بیانیه میدهند.
نگاهی به كل این تصویر راهكارهای روشنی در مقابل كارگران و كل جامعه در مبارزه علیه سركوب و جنایات رژیم اسلامی و برای آزادی كارگران زندانی و زندانیان سیاسی قرار میدهد. اینها همه نشانگر موقعیت مساعد امروز ما برای شكل دادن به یک مبارزه قدرتمند علیه فقر و فلاكت میباشد. یك نمونه بارز از موقعیت امروز ما، كمپین برای نجات جان لقمان و زانیار مرادی در هفته گذشته است. در این كارزار بزرگ جهانی به روشنی قدرت ما و استیصال رژیم اسلامی را دیدیم. كمپینی جهانی كه كمیته بین المللی علیه اعدام پرچمش را برافراشت، از مریوان تا اقصاء نقاط جهان همگام با آن به حركت در آمدند. در این كمپین مردم مریوان با اعتصاب عمومی خود به پا خاست و در دهها شهر جهان آكسیون های اعتراضی بر پا شد. در این كمپین دهها زندانی سیاسی از درون زندان نامه حمایتی دادند و در سطح جهانی نیز اتحادیه هایی كارگری چون اتحادیه سراسری كارگران سوئد علیه اعدام بیانیه دادند و خواستار آزادی لقمان و زانیار شدند. به قول مینا احدی این كارزار گسترده جهانی كه در آن شاعران شعر گفتند و چهره هایی جهانی چون ریچارد داوكینز فعالش بودند و صفحه فیس بوك خود را به آن اختصاص دادند، تنها گوشه ای از قدرت عظیم اجتماعی ما در دفاع از آزادی و برابریست. با همین قدرت باید و میتوان برای آزادی بهنام ابراهیم زاده و نجات جان فرزندش تلاش كنیم. با همین قدرت میتوانیم جلوی بازگرداندن رضا شهابی به زندان را بگیریم و با همین قدرت میتوانیم درب زندانها را باز كنیم و برای آزادی همه زندانیان سیاسی از زندان تلاش كنیم. با همین قدرت میتوانیم جلوی اعدام ها را بگیریم و به مبارزه ای متحد و سراسری علیه فقر و فلاكت و پایان دادن به جهنمی كه رژیم اسلامی بر پا كرده است، شكل دهیم.
باید این موقعیت قدرتمندمان را ببینیم و به آن اتكا كنیم. برخواست آزادی فوری كارگران زندانی و زندانیان سیاسی تاكید كنیم و با اتكا به قدرت و موقعیت امروزمان، صف اعتراض خود را برای باز كردن درب زندانها متحد كنیم. حول خواستهای سراسری خود گرد آییم و مبارزات قدرتمندمان را به جلو بریم.