اگر کمونیست ها در فیلیپین قدرت را بهدست بگیرند، چهخواهند کرد؟
نویسنده: مونگ پلاتینو1
مترجم: ش.جوان
حواستان به کمونیستها باشد، آنها خانوادهی شما را وادار بهزندگی در یک اردوگاه کار اجباری کرده و اموالتان را مصادره خواهند کرد. آیا این صحت دارد؟ احتمال دارد، ولی تنها در صورتیکه شما متعلق به یک صد هزارم از طبقهی ممتاز حاکم باشید و تنها اگر سابقهی سیاسی خانوادهی شما بهشکل ننگینی با جنایت عجین شده باشد. برعکس، عضویت شما در طبقهی متوسط، بهخودی خود شما را در زمرهی دشمن طبقهی کارگر قرار نمیدهد.
اما کمونیستها هنوز مورد ترس و نفرت هستند، انگار که اینان دائماً در حال نقشهکشی برای نابودی زندگی شاد ما هستند. این فاشیستهای پلید ثروتمند هستند که از شبح انقلاب میترسند و باید که بترسند، اما توان این را دارند که با تردستی منشاء ترس خود (یعنی کمونیستها-م) را یک شرّاجتماعی واقعی جلوه بدهند و در گوش طبقهی متوسط و روشنفکر جامعه از لزوم دفع این شر بگویند. حتی فقرا نیز گاهی فریب میخورند و نسبت به رادیکالیسم یا هر سیاست دیگری که میتواند آنها را از چرخهی نسل اندر نسل ستم رها سازد، ترسی نامعقولی ابراز میدارند.
پس بهیاد داشته باشیم که مبادا سلطهی شبیخونوار ایدئولوژیِ بورژوایی در جامعهی معاصر را دست کم بگیریم. حقیقت تراژیک این است که ارزشهای منحط بورژوایی هنوز برای بسیاری مقدس شمرده میشوند. بدین سان است که نقد این فلسفه از منظر کمونیستی ممکن است انحرافی چندشآور و اعصاب خردکن به نظرآید. این گواهی بر این است که هیستری ضد کمونیستی در قرن بیست و یکم هنوز جان سخت و پابرجاست.
تبلیغات بدون وقفه علیه کمونیسم همچنین این را سادهتر ساخته که انقلابیون بابت ناتوانی فرضیشان در عرضهی یک آلترناتیو بهتر در برابر نظام محتضری که در پی نابودیاش هستند، بهریشخند گرفته شوند. در فیلیپین چپگراها بهاین متهم هستند که بیآنکه طرحی برای اصلاحات در دست داشته باشند، متعصبانه فریاد سرنگونی دولت با روشهای تروریستی را سر میدهند.
این استدلالات بهراحتی قابل رد میباشند. اولاً، اختلاف عقیده لازمهی هر دموکراسی است و حتی مادامیکه آلترناتیوی [از سوی مخالف-م] بهصورت مبسوط و دقیق ارائه نگردیده است، رأی مخالف ذیحق و قانونی باقی میماند. ثانیاً، رأی مخالف ابتدا بهساکن آلترناتیوی در برابر بیاعتنایی است. و ثالثاً پافشاری بر اینکه چپگرایان فیلیپین در پیش گذاشتن سیاستهای جدید بیمبالات و ولنگار بودهاند، اشتباه است. انبوهی از اسناد پیش روی ما هستند که بهتصریح دیدگاه سیاسی چپ میپردازند. از این میان میتوان بهاسناد قانونگذارانهی “گروههای فهرست” حزب مترقی (برای اصلاحات مشخصی که بروکراسی را نشانه رفتهاند)، مبانی سازمانهای خلقی (برای اصلاحات اجتماعی در بستر مبارزهی دموکراتیک ملی) و برنامهی 12 مادهای جبههی دموکراتیک ملی اشاره نمود.
آنهایی که پیوسته دربارهی تخیلی و بیحاصل بودن سیاستهای چپ یاوهسرایی میکنند، احتمالاً یا گمراه هستند و یا عامدانه رادیکالیسم، شادابی و سیاست ممتاز چپ را در لوای ابهام و تیرگی قرار میدهند. فعالان [جبههی دموکراتیک ملی-م] تنها بهواسطهی چربزبانی برای نابودی نظم سیاسی، به یک انقلابی بدل نمیشوند. آنها یاد میگیرند وقتی در جنبش تودهای با چشمانداز ساختن دنیای نوین درگیر هستند، بیش از پیش متعهد و مسئولیتپذیر باشند.
با در نظر گرفتن جمیع جوانب، این برنامهی جبههی دموکراتیک ملی است که جامعترین و قابل توجهترین دستورالعمل برای تحول اجتماعی را عرضه میدارد. فعالان [جبههی دموکراتیک ملی] اساساً به این دلیل فعال باقی میمانند که به آرمان جنبش و امکان عملی تحقق این آرمان بهواسطهی جبههی دموکراتیک ملی باوری عمیق دارند. وقتی فعالان از تغییر سیستم سخن میگویند، یا چنین است که دربارهی نظریهی انقلاب در مفهوم عام آن میاندیشند و یا اینکه میتوانند به آلترناتیو جبههی دموکراتیک ملی رجوع کنند.
برنامهی جبههیدموکراتیک ملی در 1973 منتشر شد و به جنبش ضد دیکتاتوری برای پیشروی در راه انقلاب نیرویی تازه بخشید. این سندی اساسی برای درک اعتبار دیرپای انقلاب فیلیپین است. مطالعهی کامل این متن به درهم کوبیدن آن کلیشه که میگوید چپ بهمثابه یک جنبش سیاسی ناتوان از عرضهی خدمات معناداری به گفتمان سیاسی مدرن است، کمک خواهد نمود.
جبههی متحد
جبههی دموکراتیک ملی بهعنوان اتحادیهای متشکل از گروههای انقلابی، بهدنبال همبستگی در میان خلق فیلیپین برای برپا ساختن یک حکومت جدید است. کارگران و دهقانان هستهی این رهبری نوین را تشکیل دادهاند؛ این قابل درک است، زیرا آنها ارادهی اکثریت و عموم جامعه را نمایندگی میکنند. اما طبقات دارا نیز از انقلاب مستثنی نیستند. ثروتمندان متحدان مهم جنبش رهاییبخش ملی هستند. جبههی دموکراتیک ملی خردهبورژوازی شهری(متخصصین و روشنفکران) را به مثابه نیرویی بنیادین که باید آنان را بهخود جلب نماید، مورد ملاحظه قرار میدهد. جبهه، بورژوازی ملی (داد و ستد کلان میهنپرست، کارآفرینان برجستهی سرمایهدار) را به مثابه نیرویی مثبت در انقلاب ارزیابی مینماید.
سیاست جبههی دموکراتیک ملی در بهاجرا در آوردن اصلاحات ارضی اساساً متکی بر دهقانان فقیر، کارگران کشاورزی و ماهیگیران فقیر است. هدف از آن جذب دهقانان میانهحال، خنثی نمودن دهقانان ثروتمند و منزوی و نابود ساختن قدرت طبقهی ملاکان مستبد است. تاکید میکنیم، مالکیت بر یک حوضچهی پرورش میگو یا یک مزرعهی برنج بهمعنی همکاسه کردن شما با کوجوانگوهای تارلاک2 نیست.
ملاکان مستقیماً در مساعی بازسازی اقتصادی درگیر خواهند شد:
«دهقانان ثروتمند باید اجازه یابند زمین خود را نگه دارند. گرچه آنها بر نیروی کار خود و نه نیروی کار اجیر شده تکیه خواهند کرد. بهملاکانی که با اصلاحات ارضی ضدیت نورزند و با حکومت دموکراتیک خلق همکاری نمایند، باید مایحتاج کافی معاش داده شود تا خانوادههایشان از زندگی آبرومندانهای برخوردار باشند. سرمایهداران صاحب مزارع که از انقلاب حمایت کردهاند، باید اجازه یابند در راه افزایش تولید زراعی و مدرنیزه کردن کشاورزی با دولت همکاری نمایند.»
کارکنان دولت شغل خود را در نظام جدید از دست نخواهند داد. جبهه دموکراتیک ملی تصریح مینماید که «پرسنل خدمات شهری حکومت سرنگون شده – بهغیر از آنانی که متهم به جرائم جدی میباشند – ترغیب خواهند شد در مشاغل خود بمانند و به جامعه خدمت کنند.»
مدارس خصوصی «تحت سیاست ادغام تدریجی در بخش آموزش و پرورش عمومی، مجاز به فعالیت خواهند بود.» کلیساها بر مبنای دکترین جدایی کلیسا و دولت به عرضهی خدمات معنوی و روحانی خود ادامه خواهند داد.
خودمختاری برای بانگزا مورو و خلقهای کوردیلرا، لومادها3 و دیگر خلقهای بومی تضمین خواهد شد. جبههی دموکراتیک ملی حق تعیین سرنوشت منجمله حق جدایی را بهرسمیت خواهد شناخت. بعد از پیروزی انقلاب، بانگزا مورو تشویق خواهد گردید «حق معتبر و پایای حاکمیت سیاسی حقیقتاً خودمختار را برگزیند.»
بنیان اقتصادی
کارآفرینی و ابتکار در کسب و کار، خلع ید نخواهد گردید. در واقع «باید امتیازاتی به سرمایهداران ملی و سایر مالکان خصوصی کوچکتر ابزار تولید اعطا گردد.» جبههی دموکراتیک ملی موجودیت یک «اقتصاد مختلط»، مادامیکه نافی تحول سوسیالیستی اقتصاد نباشد، را به رسمیت میشناسد.
پیوند شهر و روستا تحکیم خواهد یافت، چنانکه «رشد کشاورزی خوراک و مواد خام مورد نیاز صنعت را فراهم آورد، قدرت خرید ساکنان روستا را افزایش دهد و بدین ترتیب بازار داخلی را برای کالاهای مصرفی و تولیدی وسعت بخشد.» جمهوری دموکراتیک ملی بر این باور است که نوسازی شهری بهواسطهی کاهش تراکم مناطق شهری از طریق رشد اقتصاد روستا و «ارتقاء سطح معیشت اجتماعی و فرهنگی ساکنان روستاها» قابل حصول است.
چند ماه گذشته در جریان گفتگوهای صلح، یکی از سخنگویان ریاست جمهوری طرح پیشنهادی جبههی دموکراتیک ملی، منجمله برنامهی صنعتیسازی ملی را رد نمود. وی اظهار کرد که طرح مذکور ایدئولوژیک و مربوط به گذشته است. شاید او خود را بهنفهمی زده است، چرا که ثروتمندترین ملل دنیا اقتصاد خود را با گام نهادن در راه صنعتیسازی متحول ساختند؛ و بعد از گسترش بحران مالی در 2008 صنعت خودی را بیش از پیش مورد حفاظت قرار دادند.
پس بهجای ادامهی صادرات منابع مواد اولیهی با ارزشمان، میتوان این منابع را برای ساختمان پایهی تولید داخلی تحت کنترل قرار داد. طرح پیشنهادی جبههی دموکراتیک ملی «در نظر گرفتن صنایع سنگین به مثابه عامل هدایت کننده، کشاورزی بهمثابه بنیاد و شالودهی اقتصاد و صنایع سبک بهمثابه عامل پیوند دهنده که کالاهای مصرفی پایهای برای تمامی مردم و کالاهای تولیدی مورد نیاز کشاورزی را تولید میکند» است.
آیا حکومت نوین از سرمایهگذاری و استقراض خارجی برای مدرنیزاسیون اقتصاد بهره خواهد جست؟ بله، بهخصوص اگر اینها «کمهزینهترین راه دسترسی به تکنولوژی، تولیدات و بازارهای مورد نیاز را برای کشور تامین نمایند.»
از هم گسیختن کنترل خارجی
سرمایه و داراییهایی که تحت تملک سرمایهداران خارجی هستند، ملی خواهند گردید. بر سر غرامتها و معافیتها، مادامیکه با منافع ملی مطابقت داشته باشند، معامله صورت خواهد گرفت. وامهای سنگین خارجی «باری گران و مخرب بر دوش» اقتصاد محلی است و باید لغو یا مورد معاملهی مجدد قرار گیرد. خارجیها میتوانند آسوده بخوابند، چرا که حکومت جدید یقیناً به حقوق آنها – چه بهطور موقت و چه بهطور دائمی در فیلیپین اقامت داشته باشند – احترام خواهد گذاشت. بدیهی است که دولت پایگاههای نظامی خارجی و تسهیلات اعطا شده بهآنان را پس خواهد گرفت. نیروهای نظامی خارجی از کشور اخراج خواهند شد. اما در صورت تجاوز بیگانه، چه کسی از فیلیپین دفاع خواهد کرد؟ جبههی دموکراتیک ملی قاطعانه اظهار مینماید که خلق «نقش کلیدی در دفاع از دستاوردهای انقلاب را ایفا خواهد نمود.» دیگر نیازی بهحفظ یک نیروی نظامی کلان نیست، چرا که «آگاهی و رزمندگی انقلابی» خلق امنیت دولت را تضمین خواهد نمود.
حقوق خلق
خلق یک قانون اساسی جدید را به تصویب خواهد رساند و رهبران کشور را انتخاب خواهد نمود. هیئتهای محلی، از پایینترین سطوح اجتماعی گرفته تا مناطق شهرداری، شهرکها، شهرها، استانها و بخشها باید منظماً تحت هدایت و کنترل قرار گیرند. حق خلق «برای شورش علیه یک رژیم سرکوبگر و ستمکار باید به رسمیت شناخته شود.» یک اعلامیهی حقوقی بهطور رسمی مورد تصریح قرار خواهد گرفت، و خطاب به کسانی که نسبت به سرنوشت دانشگاهها نگران هستند: حق مالکیت معنوی و آزادی آکادمیک الزاماً تضمین خواهد گردید.
آزادی زنان باید در اولویت قرار گیرد و راه رسیدن به این امر مبارزه با مردسالاری حتی در درون جنبش انقلابی است.
تلاش برای ارائهی خدمات پایهای نظیر بهداشت و درمان و آموزش همهجانبه و مستمر خواهد بود. کارکنان بخش درمان باید چنان به اقصینقاط استانها اعزام گردند که عدم توازن موجود میان خدمات درمانی در شهرها و روستاها اصلاح گردد.
اینک آینده را بنا کنیم
بسیار نویدبخش است که در مناطق دورافتادهی مجمعالجزایر فیلیپین که ارگانهای سرخِ قدرتِ سیاسی موجودیت دارند، برخی اجزای برنامهی جمهوری دموکراتیک ملی در حال اجرا شدن میباشند. اگر برخی از مطالبات ما همانها هستند [که ارگانهای سرخِ در مناطق مذکور به اجرا در میآورند] گواهی بر توفیق ولو محدودِ جبههی دموکراتیک ملی در اشاعهی آلترناتیوهای پیشنهادی خود است. برخی شاید در این مورد بحث کنند که عمدهی مسائل موجود در برنامه را میتوان از طریق شرکت مسالمتآمیز در نظام پارلمانی مورد حمایت قرار داد. در واقع این چالشی است که نیروهای محافظهکار و مماشاتجو همواره آن را در برابر نیروهای جبههی دموکراتیک ملی قرار میدهند؛ ساختن جامعهای نوین که در آن استقلال، دموکراسی، صلح، عدالت و پیشرفت اصیل و واقعی کارگران و کشاورزان را قدرت میبخشد، انقلاب را بیمعنی میسازد. اگر تدارک چنین رفاه اجتماعیای امری متعارف بود، پس چرا میلیونها تن به زندگی در فقر مفرط ادامه میدهند؟ چرا تعداد روزافزونی از فیلیپینیها خانوادهی خود را ترک میگویند تا شرایط بهتری برای زندگی را در سرزمین های دیگر بجویند؟ چرا پیشرفت معادل انباشته شدن میلیاردها دلار در دست معدودی متنفذ و ثروتمند است؟ چرا ما همچنان در بند دموکراسی نخبگان هستیم؟ جبههی دموکراتیک ملی راهی تازه برای فعالیت، چشماندازی جدید برای سیاستهای عملی و نظامی نوین برای سازماندهی جامعهی ما ارائه میدهد. آنگاه که دست یافتن به حقایق مطلقِ نوین و فراگیر در گروی مبارزهی ماست، پس چرا باید اصلاحات تدریجیای را تجلیل و تقدیس نماییم که صرفاً شرایط نکبتبار و متعفن جاری را بزک مینماید؟ بگذار تاریخ ستم را پایان داده و بدینسان فرا رسیدن آینده را شتاب بخشیم.
منبع:
These are what the Communists will do if they win in the Philippines
یادداشتها
1. Mong Palatno
2. کوجوانگوها (Cojuangcos) خاندان فئودال-کمپرادور بزرگ، ثروتمند و متنفذ فیلیپینی هستند که چه از لحاظ سیاسی و چه از لحاظ اقتصادی، تسلط همهجانبه و انحصاریای بر بخشهایی از فیلیپین بهخصوص استان تارلاک (Tarlac) را در اختیار دارند.
3. منطقهی خودمختار بانگزا مورو(Bangsamoro)، منطقهی مسلماننشین که در سالهای اخیر محل کشمکشهای فراوان میان دولت و نیروهای مبارز اقلیت ملی ساکن این مناطق بوده است/منطقهی کُوردیلرا (Cordillera) واقع در جزیرهی لوزون (Luzon) فیلپین است./خلق لوماد (Lumad) گروهی از مردم بومی ساکن جنوب فیلیپین.
لینک منبع در سایت گروه مائوئیستی شورش:
http://www.shouresh-iran.com/2015/11/blog-post_14.html