ناهید خداجو، عضو هیات مدیره اتحادیه آزاد کارگران ایران ! درمورد احضار و زندان رفتن جعفر عظیم زاده دبیر اتحادیه.

ناهید خداجو، عضو هیات مدیره اتحادیه آزاد کارگران ایران ! درمورد احضار و زندان رفتن جعفر عظیم زاده دبیر اتحادیه.
وقتی خبر احضار جعفر عظیم زاده یکی از کارگران معترض و سازش ناپذیر عضو هیات مدیره اتحادیه آزاد کارگران ایران را شنیدم قبل از هر چیز این مسئله به ذهنم خطور کرد که این چه دنیائی است که باید کارگران ایران به جرم تلاش برای بهبود زندگی و معیشت شان مورد تهاجم قرار بگیرند و با اتهاماتی واهی و سنگین، محاکمه و زندان نیز بر فقر و فلاکت شان افزوده شود. لحظه ای به یاد دیگر کارگران و رهبران کارگری سراسر کشور افتادم و بهنام ابراهیم زاده و رضا شهابی و شاهرخ زمانی و محمد جراحی و کارگران معترض خاتون آباد که برای لقمه ای نان به گلوله بسته شدند تا کارگران بافق و پلی اکریل اصفهان و کارگران پتروشیمی های ماهشهر و لاستیک البرز که یک شبه ٣٠٠ نفرشان را دستگیر کردند تا کارگران صنایع فلزی و واگن پارس تا فرش البرز و پارس و کارگران شورای موقت ذوب آهن اصفهان و غالب و خالد حسینی و وفا قادری و محمود صالحی و محمد عبدی پور و برهان دیوارگر و سعید ترابیان و داود رضوی و حسن سعیدی و ابراهیم مددی و منصور اسالو و …، و نزدیک به هزار کارگر شرکت واحد تهران که بدلیل اعتصاب در سال ١٣٨٤ دستگیر شدند تا همکارانم در اتحادیه آزاد کارگران ایران از صدیق کریمی و شیث امانی و شریف ساعد پناه و مظفر صالح نیا تا جمیل محمدی و جوانمیر مرادی و خالد سواری و ١٣ کارگری که در سال ١٣٨٦ در روز جهانی در شهر سنندج دستگیر و به زندان و شلاق محکوم شدند تا کارگران ایرانخودرو و کارگران معترض شاهو و ریسندگی پرریس تا اعضای کمیته هماهنگی و کمیته پیگیری و کانون مدافعان حقوق کارگر و انسانهای عزیز دیگری که در جنبش کارگری و دیگر جنبشهای اجتماعی به زندان افکنده شدند و شرایط سختی را تحمل کردند افتادم و طبیعتا به خود آمدم و همچون همیشه بار دیگر این واقعیت تلخ بر دوشم سنگینی کرد که متاسفانه ما کارگران در جامعه ای زندگی میکنیم که هر صدای حق طلبانه ای را همیشه سرکوب و صاحبان این نوای روح انگیز انسانی را دستگیر و به زندان محکوم کرده اند تا آنها را وادار به عقب نشینی از مطالبات بر حق شان بکنند، غافل از اینکه معیشت و برخورداری از رفاه و تلاش برای برخورداری از یک زندگی انسانی هیچگاه تعطیل پذیر نبوده است. به همین دلیل هم است که میگویم حامیان سرمایه با اینهمه سرکوب و زندان و دار و درفش آیا توانسته اند اعتراضات و اعتصابات و تجمعات کارگران را مهار کنند؟ آیا توانسته اند تلاش کارگران و زحمتکشان را برای برخورداری از یک زندگی انسانی عقب برانند. آیا میتوانند حق طلبی کارگرانی را که تمام رفاهیات و امکانات موجود در جامعه بدست آنها تولید میشود و خود آنان از همه این نعمات محرومند وادار به تمکین بکنند و آیا جز این است که در همین دنیای موجود میلیونها کارگر و زحمتکش حق و حقوق واقعی شان را در مقابل کار تعریف شده میخواهند، امنیت شغلی و تامین بیمه ها و زندگی و معیشت انسانی شان را می خواهند؟ چگونه است که حاکمان و کارفرمایان تمام امکانات موجود در جامعه را متعلق به خود می بینند و در هر شرایطی زندگی مرفه و ایده آلی را با تجملات، مسافرتهای خارج کشور، خانه هایی که بیشتر به کاخ شبیه است، تحصیلات فرزندانشان در بهترین دانشگاههای خارج از کشور و بریز و بپاش های آنچنانی را برای خود و خانواده هایشان امری طبیعی میدانند اما به محض کوچکترین اعتراض کارگر به زندگی و معیشت به یغما رفته اش بلافاصله با اتهاماتی همچون اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور و ضدیت با جمهوری اسلامی با او برخورد میکنند و با محاکمه و زندان سرنوشت نامعلومی را برایش رقم میزنند. مگر جعفر عظیم زاده و دیگر کارگران چه میخواهند که این حد حامیان سرمایه را به وحشت و مخاطره میندازد. جعفر عظیم زاده یک رهبر کارگری و از هماهنگ کنندگان ٤٠ هزار امضای کارگری است که در سال ٩١ برای افزایش حداقل مزد اقدام به جمع آوری امضا کردند و در نوبت اول ده هزار امضا را همراه با نامه ای اعتراضی به مجلس، ریاست جمهوری، و وزارت کار ارائه دادند و سی هزار امضای دیگر را در سه نوبت دیگر به همین ترتیب به همراه نامه های مربوطه تحویل و نهایتا بر اثر بی توجهی مسئولین تجمعاتی را در محل وزارت کار برگزار کردند و از اینطریق اعتراضشان را به حداقل مزد که همیشه از بالا تعیین میشود ابراز کردند. آخر این چه دنیایی است که میلیونها انسان در کشوری برای امرار معاش مجبور به فروش نیروی کارشان به همنوع خود میشوند و آنوقت قیمت آنرا کسان دیگری از بالا و در نهادی به نام شورایعالی کار تعیین میکنند. جرم جعفر این است که هر کجا صدای اعتراض کارگری بلند شده است وی به عنوان کارگری که هم طبقه ای هایش را به خاک سیاه نشانده اند همصدایی کرده است. جعفر عظیم زاده ایجاد تشکلهای مستقل کارگری را سر لوحه اقدامات حق طلبانه خود میداند تا کارگران قادر به ابراز اعتراض متحدانه نسبت به تحمیل بی حقوقی و ستم بر خود شوند تا از این طریق هستی به گرو گرفته شده میلیونها انسان از دست اقلیتی ناچیز و مفتخور باز ستانده شود. وی ایده پرداز ایجاد کمیته پیگیری ایجاد تشکلهای آزاد کارگری و یکی از بانیان این تشکل و سپس اتحادیه سراسری کارگران اخراجی و بیکار و نهایتا اتحادیه آزاد کارگران ایران است. جعفر یکی از نماینده های هزار کارگری است که با دادن وکالت به دکتر خلیل بهرامیان شکایتی را علیه غارت و چپاول صندوق سازمان تامین اجتماعی مطرح کرده اند. حق جعفر و میلیونها کارگر است که نسبت به غارت و چپاول صندوقی اعتراض کنند که قبل از دریافت دستمزدشان حق بیمه از حقوق ناچیزشان سالهای سال کسر شده و برای دوران پیری و از کار افتادگی در صندوق این سازمان ذخیره شده است. اگر کارگر میداند و می فهمد کجا و چگونه هستی و دسترنج ناچیزش به یغما رفته است بسیار طبیعی نیز هست که نسبت به این غارت مغول وار اعتراض کند و با صدای رسا آنرا به گوش حاکمان و افکار عمومی برساند. این حق را هیچکس نمیتواند از ما کارگران بگیرد. لذا بنوبه خود اعلام میکنم دولت و کارفرمایان باید بدانند که محاکمه و زندانی کردن رهبران کارگری چیزی نیست که براحتی از گلویشان پایین برود اینان باید بدانند محاکمه جعفر عظیم زاده محاکمه حق ما کارگران برای یک زندگی انسانی است و آنان با چنین محاکماتی چه در مورد جعفر و چه در مورد دیگر کارگران معترض راه به جائی نخواهند برد چرا که زندگی و تلاش برای برخورداری از معیشتی شرافتمندانه و انسانی تعطیل بردار نیست، چرا که دیگر ما کارگران تحمل اینهمه بی حقوقی، نابرابری، دزدی از جیب و سفره هایمان و زندانی و محاکمه کردن هم طبقه ای های جسور و حق طلب مان را نداریم و طبیعتا عکس العمل مناسبی نیز به آن نشان خواهیم داد.