کامنتهای کارگری
ناصر اصغری
هنرمندان یا بگیرند
شاهین نجفی هنرمند جالبی است. هنرمندی سرشار است از خشم کارگران و زنان سرزمینی که آزادی را فریاد می زنند که این فریاد بعضا در کارهای هنری هنرمندانی چون شاهین نجفی و یغما گلروئی هم منعکس می گردد. شاهین اخیرا در یوتیوب قطعه کوتاهی را به مناسبت مرگ کورش بخشنده منتشر کرده. می گوید که به اعتراض به مرگ کورش بخشنده نه “ابررسانه”ای خبری از این واقعه دردناک منتشر کرده، نه سیاستمداری اعتنائی کرده است و نه شاعری شعری برایش سروده است.
اما شاهین، این هنرمند معترض نسل جوان معترض به جمهوری اسلامی، این سیاستمدار زحمتکشان که “انترناسیونال می خواند” و نقی را به تمسخر می گیرد، برای شاهرخ و کورش هم شعر می سراید. دیگر هنرمندان یاد بگیرند!
https://www.youtube.com/watch?v=EKMg_XwIVug
آمارهایی از وضعیت دستمزدها در آمریکا
گزارشی را در سایت nelp.org می خواندم که آماری تکاندهنده از وضعیت دستمزدها در ایالات متحده آمریکا داده بود. تیمی از محقیقن که در این باره تحقیقاتی کرده و گزارش فوق را منتشر کردهاند، مینویسند: ٤٢ درصد از کارگران در آمریکا دستمزدی زیر ١٥ دلار دریافت میکنند. زنان و اقلیتهای به اصطلاح نژادی بیشترین تعداد کارگرانی هستند که دستمزد زیر ١٥ دلار دریافت میکنند. ٥٥ درصد زنان دستمزد کمتر از ١٥ دلار دریافت میکنند؛ در حالیکه ٤٨ درصد نیروی کار آمریکا را زنان تشکیل میدهند. سیاه پوستان ١٢ درصد از نیروی کار این کشور را تشکیل میدهند. کارگران لاتینو (آمریکای لاتین الاصل) ١٦ و نیم درصد از نیروی کار این کشور را تشکیل میدهند. بیش از نصف کارگران سیاه پوست و بیش از ٦٠ درصد کارگران لاتینو دستمزد زیر ١٥ دلار میگیرند. ٤٦ و نیم درصد از کارگرانی که دستمزد زیر ١٥ دلار دریافت میکنند ٣٥ سال به بالا هستند.
گزارش به رشتههایی از کار، مثل کار در رستورانها، فروشگاههای زنجیرهای، در مراکز نگهداری از کودکان، در هتل و مسافرخانهها، نظافتچیها، کار در ماشین سازیها و غیره نگاه کرده که بخش عظیمی از کارگران آن رشته کارها دستمزدی کمتر از ١٥ دلار دریافت میکنند. نه تنها دستمزد در این بخش از کارها پائین است، بلکه مملوست از کارگران زن و کارگران به اصطلاح اقلیتهای نژادی که پرده از تبعیض بر علیه زنان و اقلیتها برمی دارد. این کارهای کم درآمد که سنتا به جوانان تعلق داشتند، اکنون به کارگران ٣٥ سال به بالا تعلق گرفتهاند. در اکثر ایالات، کارگر حداقل به ١٥ دلار در ساعت احتیاج دارد که مخارج اولیه زندگیاش را تأمین کند. گزارش اشاره میکند که جنبش ١٥ دلار در ساعت شرایط ناعادلانه حاکم بر کار و دستمزد را به خانهها برده و اکنون به بحث سر سفره خانواده تبدیل شده.
شاید لازم باشد به یک نکته اشاره کنم که آمریکا ثروتمندترین کشور جهان است و بودجه نظامی اش سالانه بالغ بر ٦٠٠ میلیارد دلار می باشد. این وضعیت کارگران کشوری است که این چنین به حلقوم آدمکشان می ریزد!
کوه عظیمی که عظمتش بیشتر بر ما آشکار می گردد!
امروز، ٨ نوامبر ٢٠١٥ که این کامنت را می نویسم، ٩٨مین سالگرد انقلاب اکتبر روسیه است. انقلابی که در منجلاب سرمایه داری وقت راهی جلوی طبقه کارگر و بشریت گذاشت. نشان داد که قدرت را می شود از دست برده داران عصر در آورد و بر سرنوشت خود حاکم شد. انقلابی که تلقی بشر از خود را برای همیشه تغییر داد!
انقلاب اکتبر و رهبر توانایش لنین، همانند کوهی که در پایههایش عظمتش پیدا نیست، هر چه از ما دورتر میشوند، عظمتشان بیشتر بر ما آشکار میگردد. انقلاب اکتبر آلترناتیو طبقه کارگر در برابر جنگ و کشتار سرمایه بود. آلترناتیوی برای دنیایی بهتر. دنیا هیچوقت به اندازه امروز به انقلابی همانند انقلاب اکتبر و البته به رهبری چون لنین نیازمند نبوده!
اهدافی در بحث بر سر حداقل دستمزد
آخر هر سال بحث تعیین حداقل دستمزد، تحرک گسترده ای را در جنبش کارگری باعث میشود. این بحث باید از طرف کارگران به اهداف مشخصی کمک کند. روشن است که افزایش حداقل دستمزدها تا سطح تامین یک زندگی شایسته انسانی برای کارگران و کل مزدبگیران اولین هدف چنین تحرکی است. هدف مهمتر این است که جامعه را به این سمت سوق دهد که در بحث حول حداقل دستمزد، این فعالین و تشکلهای کارگری هستند که در باره میزان افزایش مزد باید تصمیم بگیرند. دولت حق دخالت در این را نباید داشته باشد. به نظر من مهمترین هدف باید این باشد که به بحث حول شرایط غیرانسانی و ناعادلانه ای که دستمزدهای زیر خط فقر به جامعه تحمیل کرده است، دامن زد و کل جامعه را برای مقابله با این شرایط بسیج کرد. باید به بحث حول فاصله نجومی بین فقر و ثروت دامن زند.
نسبت قدرت کارگر و دستمزدش
هر کجا که هستید، اگر به کارگران دور و برتان نگاه کنید، یک واقعیت مشترک همه جاست. اینکه کارگری که متشکل و متحد نیست، دستمزدش پائین است. اگر در ایران باشید، قریب به اتفاق کارگران در وضعیت معیشتی زیر خط فقر هستند، چرا که متشکل شدن با زندان و سرکوب روبروست. اگر در اروپا و آمریکا هستید، کارگران آن رشته و مراکزی از کار که متشکل نیستند، درآمدی زیر خط فقر دارند.
کارگری که می خواهد دستمزدش را افزایش بدهد باید متشکل بشود. و هر جائی هم که باشیم، متشکل شدن تلاش می خواهد. آدمهایی می خواهد که پا جلو بگذارند و تجارب گذشتگان را به میان همکاران خود ببرند. قدرت کارگر در تشکل و اتحاد اوست و اگر آرزو زندگی بهتری می کند، باید برایش متحد و متشکل بشود.