نشریه کمونیست – مصاحبه نشریه کمونیست با اسماعیل ویسی، فخری جواهری، سیوان کریمی و شهلا نوری

مصاحبه نشریه کمونیست با اسماعیل ویسی، فخری جواهری، سیوان کریمی و شهلا نوری

کنگره هفتم حزب حکمتیست کنگره روتینی است، ولی در شرایطی برگذار میشود که جهان، خاورمیانه و ایران با تحولات و تلاطمات جدیدی روبرو است. به نظر شما کنگره در این شرایط باید به چه مسایلی پاسخ بدهد و بر چه الویت های تاکید نماید؟

اسماعیل ویسی: همانطوری که اشاره شده است، کنگره هفتم حزب حکمتیست در شرف برگزاری است. پیشاپیش برگزاری کنگره را به  طبقه کارگر، تمامی فعالین کمونیست و جنبشهای اجتماعی آزادیخواه و برابری طلب تبریک می گویم. امید وارم که  کنگره ای موفق با به تصویب رسانیدن مصوبات و تعیین  اولویت ها، خط و مشی سیاسی- پراتیکی در دور آتی،  بر اساس  واقعیات عینی- اجتماعی برگزار کنیم که زمینه ساز و نقاط عطفی در ابعاد سیاسی- تشکیلاتی و اجتماعی باشد. حزب را در جهت مبدل شدن  به حزبی سیاسی کمونیستی- اجتماعی  و قرار داده شدن در بطن سیاست جامعه ایران، با پایه های اجتماعی در بطن جنبشهای کارگری، آزادی زن و جوانان، چون حزبی مطرح، قدرتمند، قابل اتنخاب و رهبر و سازمانده  قرار وسوق بدهد که بتواند در هرگونه تغییر و تحولی در بهبود بخشیدن به زندگی اکثریت مردم تا سرنگون کردن حکومت اسلامی در ایران عملا از رفرم تا انقلاب، ایفای نقش اساسی را بنماید! زیرا این فلسفه وجودی تشکیل و مبنای فعالیت حزب است.

کنگره هفتم، کنگره ای روتین است که بر اساس اصول سازمانی حزب با تاخیری چند ماهه بدلیل صرفا مشکلات فنی برگزار می شود. ویژگی خاصی ندارد. اما، در برهه ای از زمان و در شرایط ویژه ای که جهان، منطقه و جامعه ایران در آن بسر می برد. در یکی از بحرانی ترین مناطق جهان که جنگ های نیابتی قدرت های جهانی و ارتجاع منطقه ای و ترورستهای اسلامی که حکومت اسلامی سرمایه داران در ایران یکی از پایه های اساسی بوجود آورنده این شرایط بحرانی و ناامنی ” اقتصادی- اجتماعی- زیستی ” را از هر لحاظ به اگثریت مردم در منطقه و بویژه ایران، تحمیل کرده اند، برگزار می شود که می توان تاکید کرد ویژگی خاصی را از لحاظ  سیاسی و پراتیک اجتماعی به کنگره بخشیده است. زیرا حزب در بطن چنین اوضاع و احوالی فعالیت می کند. بطور مثبت و منفی رنگ و بوی آن در جو کنگره خودنمائی خواهد، کرد.

لازم است به شرایط و اوضاع احوال سیاسی اجتماعی جامعه ایران که جدا از شرایط جهانی، منطقه ای نیست واساسا در نتیجه وجود شوم حاکمیت سیاسی حکومت اسلامی سرمایه داران می باشد، اشاره بکنم. تا بتوان اولویتهای لازم را، تاکید کرد.

امروزسرکوب و رشد و گسترش روزافزون اخنتاق سیاسی و عدم برسمیت شناختن هرگونه حق و حقوق ابتدائی آحاد مردم، دستگیری و زندانی کردن فعالین کارگری، سیاسی- اجتماعی ، دخالت در زندگی خصوصی مردم بویژه زنان و جوانان. همراه با اخراج، بیکار سازی، بسته شدن و تعدیل نیرو در مراکز اصلی صنعتی تولیدی- خدماتی، نا امنی شغلی، عدم بیمه بیکاری و دیگر بیمه های اجتماعی و درمانی و رشد و گسترش فقر و فلاکت و تعرض گسترده  و افسار گسیخته به سطح زندگی و معیشت اکثریت مردم . رشد و گسترش پدیده های شوم کودکان کار و خیابانی، کارتون خوابی، فحشا و اعتیاد از شاخص های اساسی و غیر قابل انکار امروز جامعه ایران، به یمن وجود حاکمیت ضد انسانی رژیم اسلامی سرمایه داران، می باشد. رژیمی که، در بن بست اقتصادی – سیاسی و اجتماعی قرار گرفته  و برای ادامه حیات ارتجاعی و استثمارگرانه اش، از سوق دادن هرچه بیشتر جامعه به استیصال، فقر و فلاکت و عملا گرسنگی دادن توده مردم زحمتکش برای تحمیل شرایط بدتر، متفرق کردن مبارزات کارگری و اجتماعی  و فراهم کردن زمینه تامین کار ارزان و کارگر خاموش، از هیچ تلاشی فروگذاری نکرده و نخواهد، کرد. به دلیل وجود این شرایط بسیار مخاطره آمیز و تثبیت و تحمیل ناچیزترین سطح  زندگی و دستمزد ” 712 هزار تومان با محاسبه در صدهای دیگری تحت عناوین متفاوت در سال 1394 که نه تنها کفاف تامین هزینه های اولیه ی زندگی را نمیدهد، بلکه بر اساس اعتراف مسئولین و نهادهای تحت عنوان نهاد های کارگری وابسته به حکومت، و آمار های ارائه داده شده در ایران،  بیشتر از 4 برابر پائین تر از خط فقر می باشد که عوارض منفی انسانی- اجتماعی آن دامن زده شدن بیشتر به فقر، فلاکت، استیصال و گسترش پدیده  کودکان کار و خیابان ، فحشا، تن فروشی، اعتیاد و دیگر مصائب اجتماعی می باشد. برای نمونه گزارش زیر خصلت نمای زندگی استیصال آمیزی است ازصف میلیونی بیکاران از جوانان تحصیل کرده با مدارکی در سطوح بالای تحصیلی که حکومت اسلامی سرمایه داری به اکثریت مردم بویژه طبقه کارگر تحمیل کرده، انکار ناپذیر است.

اما با این وصف و در تقابل تلاشهای رژیم اسلامی برای گسترش اختناق و تحمیل موقعیت بردگی مطلق به طبقه کارگر و اکثریت توده کارکن آن جامعه،  تاکنون نتوانسته است رؤیا های بورژوا- اسلامی ها را برای احیأ “بهشت سرمایه داری” مبتنی بر کار ارزان و کارگر خاموش را متحقق کند. زیرا در بطن جامعه کشمکش و تقابل جدی جنبشهای اجتماعی ” کارگری، آزادی زن، جوانان برای خلاصی فرهنگی ” هرچند بطور متفرق و غیر سازمانیافته،  وجود دارد . جنبشی عظیم مطالباتی اقتصادی- اجتماعی، در آرا است که با مقاومت و اعتراض و اعتصابات کارگری روزمره خود، همچون اعتصابات کارگران صنایع پتروشیمی، اعتصاب گسترده و شکوهمند کارگران معادن چادرملو، کارگران معدن سنگ آهن بافق، ایران خودرو، اعتصابات سراسری پرستاران، اعتراضات سراسری و پیشرو معلمان در میدان هستند از نمونه های بارز این دوره جدید کشمکش و رویاروئی اردوی کار در ایران با کارفرمایان و جمهوری اسلامی سرمایه داری است و …

در جغرافیای فعالیت سیاسی حزب حکمتیست در ایران و در منطقه نیز ” مسئله کرد ” وجود دارد.  جامعه کردستان یکی از مناطق اصلی فعالیت حزب می باشد. که بخش تفکیک ناپذیر و ارگانیکی از اقتصاد سیاسی در ابعاد سراسری در ایران میباشد. به تبع آن هر فعل و انفعالی از لحاظ اقتصادی، سیاسی- اجتماعی و طبقاتی و مبارزاتی  انعکاس خاص خود را در کردستان خواهد داشت. در نتیجه مصافهای پیش روی کمیته کردستان حزب در راستای جهتگیریهای سیاسی- اجتماعی و مبارزاتی سراسری حزب میتواند معنا و مفهومی عملی پیدا کند و نمیتواند جدا از “جدال اصلی عرصه های نبرد طبقاتی ” در ابعاد سراسری و تضاد طبقات اصلی اجتماعی “طبقه کارگر و طبقه سرمایه دار” باشد.

بر اساس توضیحاتی که دادم، بنظرم لازم است کنگره در مباحث و تدوین و تصویب اولویتهای زیر تاکید کند:

– لازم است عملا شائبه های فعالیت صرفا ضد رژیمی گری، جنبشی کارکردن، کار مقطعی و سطحی در شیوه و سبک کار سیاسی، تبلیغی، سازمانی و … را با برسمیت شناختن مشکلات تاکنونی عملا بکنار نهاده و بر “فعالیت سازمانیافته و عمیق، بدور از آکسیونسیم، تبلیغات آژیتاسیونی غیر واقعی و صرفا ایدئولوژیکی، غیرهدفمند و فرقه گرایانه” در ابعاد اجتماعی و در جنبش طبقه کارگر در مراکز و محیط زیست و کارشان تاکید کرده و تلاش برای شکل دادن به انسجام طیف کارگران کمونیست و رادیکال و به هم بافتن شبکه های محافل رهبران عملی و فعالین کارگری و اجتماعی در ابعاد اجتماعی متمرکز شد و از این طریق بر همه فعالیت های سیاسی و اجتماعی آزادیخواهانه و برابری طلبانه در جامعه تاثیر گذاشت.  

– در این راستا لازم است بر وضعیت کارگران و تقابل طبقاتی اجتماعی در ایران اشراف داشت. و آگاه بر تحولات جامعه سرمایه داری در جامعه  و مبارزات کارگران و مردم زحمتکش ” جنبشهای آزدایخواهانه اجتماعی ”  برای بهره مند شدن از زندگی بهتر باید پرچم جنبش “مطالبات اقتصادی- اجتماعی ” کارگران، زنان و جوانان در ایران را تبدیل به پرچم مبارزاتی و هر نوع اتحاد طبقاتی – اجتماعی مبدل و برای نقش بر آب کردن و طرد خرافات و آراء و افکار و ترفندهای گرایشات متفاوت بورژوازی “اپوزیسیون و در حاکمیت” و رژیم اسلامی و استبداد و سرکوب آن در همه زمینه های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و طبقاتی و سازمانی متمرکز شد.

– برای جذب و جلب اعتماد کارگران کمونیست و رهبران عملی و فعالین اصلی در جنبش کارگری و اجتماعی به حزب، باید در فعل و انفعالات (جدل های ما بین گرایشات، کمونیستی و رفرمیستی “چپ و راست”) جنبش کارگری با طرح و برنامه روشن بمنظور شکل دادن به تحزب کمونیستی کارگری دخالت کرد و راه حلهای عملی و واقعبینانه را در پیش پای شان قرار داد.

– نظام اقتصادی، اقتصاد حکومت اسلامی در بن بست کامل قرار دارد و می توان تاکید کرد که ورشکسته شده است. حتی توافق هسته ای و لغو تحریم های اقتصادی به فریادش نخواهد، رسید. عوارض زیانبار این وضعیت، بسته شدن و تعدیل نیروی کار در مراکز اصلی تولیدی می باشد که بیکار سازی وسیع و گسترش فقر و فلاکت در ابعاد معیشتی و زیستی در جامعه در ابعاد سراسری و بویژه در کردستان ایجاد و تحمیل شده است. بیکاری وسیعی در بعد میلیونها نفر وجود دارد که فاقد هرگونه تامین بیمه های اجتماعی و بویژه بیکاری می باشند. موج بیکار سازی و بیکاری در جامعه کردستان بسیار ملموس و محسوس می باشد. راه حل عملی پافشاری کارگران بیکار شده در کردستان تاکید بر خواست اساسی “تامین بیمه بیکاری مکفی” می باشد. لازم است این مطالبه به سرلوحه مطالبات اساسی کارگران بیکار شده قرار گیرد و حول آن، در ابعاد اجتماعی نیرو بسیج و متشکل کرد.

– اولویت کاری برای دستیابی به مطالبات سازمانی- اجتماعی و طبقاتی، تماس مستمر با کارگران کمونیست و رهبران عملی کارگری توده ای در ابعاد اجتماعی می باشد. ملموس کردن شرایط موجود و قانع کردن و گام عملی و اساسی برداشتن برای تماس های مستمر با دیگر رهبران و محافل کارگری و توده ای در ابعا اجتماعی برای بهم بافته شدن شبکه محافل رهبران عملی و کمونیست، و دوری گزیدن از سبک کار مقطعی و بدون ربط به محیط کار و زیست می باشد. برای آن باید نقشه مند تلاش پیگیرانه نمود.

تشکل های توده ای کارگری


– بمنظور متحد کردن صفوف طبقه کارگر و جلب و جذب “فعالین و رهبران عملی و کارگران کمونیست و رادیکال” و برای متشکل و متحد کردن طبقه کارگر لازم است بر مبارزات اقتصادی و “ارائه نوع تشکل توده ای کارگری” برای پیشروی و فائق آمدن بر پراکندگی که اکنون بر آنان حاکم است، در محل کار و زیست شان بصورت هدفمند اقدام وتبلیغ نمود.

– ما فعال “جنبش شورائی”، جنبش مجامع عمومی کارگران هستیم مجامع عمومی بر رای مستقیم کارگران تکیه دارند. برگزاری مجامع عمومی را مناسب ترین شکل ممکن برای اتحاد و تشکل توده ای خود کارگران میدانیم. از آنجا که مجامع عمومی محتاج اجازه دولت نیستند، از آنجا که این مجامع کل کارگران و نه نمایندگان کارگران را در مقابل دولت و کارفرمایان قرار میدهد و از آنجا که این مجامع به صنف و رشته های مخلتف تولیدی محدود نمیشوند، امکان تشکل وسیعتر و پایدارتری را به طبقه کارگر در مبارزه خود علیه کارفرمایان و دولت میدهد. با این توصیف و در حال حاضر بنا به خصوصیات و موقعیت مراکز کاری کارگران در کردستان و پراکندگی آنان، تلاش برای ایجاد “سندیکا و اتحادیه” بر مبنای مجامع عمومی کارگران میتواند در دستور قرار بگیرد.

– در این راستا لازم است فعالین و کارگران کمونیست و رهبران عملی کارگری و توده ای را فراخواند که برای ایجاد سازمانهای توده ای علنی در محل کار و زیست خود مبارزه و تلاش کنند و عملا به پای ایجاد آن بروند. بدیهی است هر نوع سندیکا، اتحادیه، صندوق های کارگری، تعاونی و انجمن هایی که توسط کارگران در محیط ها و مراکز کاری و تولیدی “محیط کار و زیست” به منظور پیشبرد امر مبارزاتی و دستیابی به مطالباتشان سازمان می یابد، باید بعنوان تشکلهای توده ای کارگری برسمیت شناخته شده و با همه وجود از آنها دفاع کرد.

تشکل اتحاد کارگری علیه بیکاری


– همچنین لازم است بدلیل وجود بحران عمیق اقتصادی، و فقر و فلاکتی که دامنگیر کل جامعه ایران و از جمله کردستان و بویژه طبقه کارگر شده است و موج بیکار سازی وسیع کارگران، تلاش برای “متحد کردن کارگران بیکار و شاغل ” تحت عنوان “تشکل اتحاد کارگری علیه بیکاری” که اتحادی طبقاتی میباشد. چون اولویتی فوری برخوردار است و از مصافهای آتی در دستور قرار داده شود. تلاش نمود فعالین کارگری و اجتماعی را متوجه این امر خطیر کرد. خود را صاحب این عرصه کنند و عملا به پای مادیت بخشیدن بدان بروند.

سیاست سازماندهی ما


– این جهت سیاسی- عملی در راستای روشن تر کردن “سیاست سازماندهی ما در کردستان” می باشد و به نوعی به ایجاد تجمع و محافل کارگری “با دیدگاهی کارگری و کمونیستی بر اساس ایجاد اتحاد  طبقاتی کارگران” و دامن زدن به رشد و گسترش و به هم بافتن “شبکه محافل کارگران کمونیست و رادیکال و رهبران عملی کارگری” کمک خواهد کرد و خواهد توانست در آینده “پایه های حزب حکمتیست در جامعه ایران ” در ابعاد اجتماعی را بر شانه های این تشکل ها و محافل واقعی قرار بگیرند، بنیاد نهاد که خواهد توانست عملا “تلفیق کار علنی- مخفی (کار علنی- قانونی) برای سازماندهی در محیط کار و زیست و هدایت و رهبری سیاسی مبارزاتی کارگران” را بطور تعیین کننده ای تامین کند و عملا “پایه های حزب حکمتیست در جامعه ایران ” در ابعاد اجتماعی و بر پایه طبقاتی کارگری تشکیل خواهد شد. در نتیجه تمرکز بر جنبش کارگری که مصاف اصلی فعالیت آتی میباشد و تدوین چشم انداز از این زاویه در نقشه عملی هدفمند.

تاکید بر چند نکته:

– در تلاطمات سیاسی- اجتماعی آتی در ایران “تقابل جنبشهای اجتماعی چپ و راست” برای تعیین تکلیف سرنوشت حاکمیت سیاسی، واقعیتی انکار ناپذیر است. بطور تفکیک ناپذیری در سیر روند طبیعی تلاطمات سیاسی- اجتماعی در کردستان نیز چنین خواهد بود. اما، لازم است تشکیلات کردستان حزب در سیر روند این تلاطمات برای بدترین حالت ممکن که بنا به محاسبات اقتصادی- سیاسی جهانی و منطقه ای و نیروهای راست و سناریو سیاهی از رضا پهلوی راست پرو غرب گرفته تا فراخوان وحدت ملی و  فدرالیست چیهای کرد با ارائه آلترناتیو توسط دول غرب و نیروهای دسته راستی و دست نشانده شان شرایط را عوض  کنند و “سپردن سکان اداره جامعه کردستان” که از طریق جنبش بورژوا ناسیونالیستی کرد، تحمیل شود. باید آماد بود. و لازم است در تقابل با آن بطور ویژه “برنامه حزب حکمتیست برای حاکمیت مردم در کردستان” تدوین شود.


– تلاش برای مبدل و تداعی شدن حزب درایران  بعنوان نماینده اصلی و پرچمدار “نه” توده کارگر و مردم زحمتکش به جمهوری اسلامی  و نیروی پیگیر برای سرنگون کردن آن، که مانع اصلی برسر راه هر نوع پیشروی  و دستاوردی است. همچنان از وظایف اصلی حزب ما در کردستان است.


– تبدیل شدن به نماینده و پرچمدار جنبش کمونیستی کارگری و قطب چپ جامعه حول پرچم حزب حکمتیست در بطن صحنه سیاست اجتماعی در تقابل با جمهوری اسلامی و جنبش بورژوا ناسیونالیستی کرد و احزاب مربوطه .


– تلاش برای گسترش و سازماندهی گارد آزادی در ابعاد اجتماعی.- دخالت موثر در جنبش  آزادی زن  سازماندهی وهدایت آن – دخالت موثر در جنبش جوانان سکولار و مدرن برای خلاصی فرهنگی- اجتماعی.

فخری جواهری: کنگره  هفتم تا چند روز دیگر برگزار میشود تا رهبری و نمایندگانش بتوانند نقاط قوت و ضعف حزب یعنی ظرف تشکیلاتی که باید توسط ان به معضلات جامعه از نظر سیاسی واجتماعی با سازماندهی و دخالتگری خود پاسخ دهد . مورد بررسی فرارمیگیرد. اگرچه که هر مقطع و دوره زمانی شرایط و موقعیت سیاسی و اجتماعی خاص خود را داراست. اما در فاصله کنگره ششم تا کنگره هفتم ایران و جهان دست خوش تلاطمات زیاد و متغاوتی بوده است.

کنگره هفتم حزبمان باید به تحولات سیاسی اجتماعی چه در سطح بین المللی و چه داخل ایران را مورد بررسی و انخاذ موضع نماید. بر این اساس به نظر من سرمایه داری جهانی و پیچید گی بحران اخیرش مجال و فرصت را نیافت تا بنواند به این بحران غلبه کند.عدم دست یابی به غلبه بر این بحران باعث شد که دولت های سرمایه داری دست به نقشه عمل های کوتاه مدت زئند و در بسیاری از این تحرکات نه تنها نتوانستند به افق کوناه مدت خود دست یازند بلکه نقش عمل های در پیش گرفنه شان به ضد خود تبدیل شدند. کمک برای به روی کار امدن ارتجاع اسلامی در سوریه و عراق و در حال حاضر برنامه ریزی برای برهم زدن بساط ارتجاعی که خود برای رفع بحران پرورششان داده بودند.نمونه ای از ان است. بر متن برامده ازبحران ایجاد شده توسط سرمایه داری در دنیا حمله به سطح معیشت و رفاهیات اجتماعی برای کاهش بحران موجب عروج جنبش های متعد د ازادیخواهی و برابری طلبی( با خواست رفاهیات اجتماعی) نه الزاما  سرنگونی سرمایه داری در نقاط مختلف دنیا شد. این جنبش ها بخش وسیعی از اروپا و امریکا و خاورمیانه را فرا گرفت.تا جایی که بسیاری از رفرمیست ها هم ژست “سوسیالیست” گرفتند.

اگرنگاهی اجمالی به تحولات و اتفاقات رخ داده در دنیا و سر براوردن چنبش های ازادیخواهانه از دل شرایط شوم و سیاه  تحمیل شده از دول سرمایه داری که بی مهابا میتاخت بیاندازیم. میبینیم که چگونه هر جنبشی که مسلح به تشکل و تحزب بود  توانست در تحمیل خواسته هایشان به بورژوازی و پیشبرد جنبش شان موفق تر باشند. حزب انحاد دمکراتیک در  کوبانی و  سیریز ها در یونان و  حزب  ه د پ در ترکیه… نمونه ای از این تلاشند.

در ایران بعد از دولت روحانی و نظام سرمایه داری ایران برای فاثق امدن بر ضعف های خود مجبور به توافق با کشورهای 1+5 شدند.و پیراهن “ضد امریکایی ” خود را اتن در آوردند و ژست “متمدنانه” بخود گرفتند. تا موانع سد راه هماهنگ شدن سرمایه درایران با سرمایه جهانی را بردارند. کارگران و مردم زحمتکش میدانستند بهانه و استفاده ابزاری از” تحریمها”  از طرف رژیم برای سرکوب از سرشان برداشته میشود .اما  رژیم هارتر از گذشته بر شدت اعتراضاتش و نعداد اعدامهایش میافزاید.اعتراضات کارگری .اعتراضات معلمان .اعتراضات علیه تبعیض جنسیتی و …وحتی اعتراض به کشتار حیوانات و نداشتن هوای پاک و سالم از طرف فعالین محیط زیست خود نشاندهنده این است که مردم ایران توهمی به این رژیم ندارند واین رژیم با زور اسلحه ارتش و نیروهای سرکوبگرش بر سر پاست . این اعتراضات خود گواه پتانسیل موجود برای بزیر کشیدن این رژیم توسط مردم ازادیخواه و برابری طلب ابران است.

به نظر من تاکیدات این کنگره باید پاسخ به این سوال باشد که ایا حزب ما یعنی حزب کمونیست کارگری – حکمتیست میتواند با توسل به امر سازماندهی و دخالتگری انقلاب اجتماعی در ایران را به ثمر برساند؟ تا چه حد در امر یک حزب قابل دسترس بودن موفق بوده است؟ و اینکه چگونه میتوان از جنبش های ازادیخواهانه حمایت  کرد ولی مغموم انها نشد و انقلاب پرولتری را به امر درجه دوم تبدیل نکرد.؟؟؟

تاکید حزب باید بر سر این موضوع باشد که شالوده نظری حزب باید مستحکم و قوی و پرولتری و به دور از گرایشات و نظرات متقاوت غیر متعارف برای داشتن حزب کمونیستی کارگریی که هدفش سرنگونی سرمایه داری و برقراری انقلاب اجتماعی ست. باشد !!!!

 

سیوان کریمی

نگاهی به تحولات ایران، منطقه و اروپا می تواند به پاسخ این سوال کمک شایانی کند. در دو سال پس از روی کار آمدن دولت روحانی در ایران، وضعیت جامعه شرایط اسفناکی را پشت سر گذاشته و شرایط بدتری را در پیش دارد. در این دوره دوساله،  جمهوری اسلامی با تمام جناحهای آن، مدام بر طبل مذاکرات هسته ای کوبیدند. در این دوره تمام جامعه ایران زیر فشارهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در آستانه فروپاشی قرار گرفت ولی رژیم اسلامی زیر پرچم مذاکرات هسته ای و تحریمها در پی توجیه آن بود.
نگاهی به تحولات ایران، منطقه و اروپا می تواند به پاسخ این سوال کمک شایانی کند. در دو سال پس از روی کار آمدن دولت روحانی در ایران، وضعیت جامعه شرایط اسفناکی را پشت سر گذاشته و شرایط بدتری را در پیش دارد. در این دوره دوساله،  جمهوری اسلامی با تمام جناحهای آن، مدام بر طبل مذاکرات هسته ای کوبیدند. در این دوره تمام جامعه ایران زیر فشارهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در آستانه فروپاشی قرار گرفت ولی رژیم اسلامی زیر پرچم مذاکرات هسته ای و تحریمها در پی توجیه آن بود. در این دوره افزایش فشارها بر فعالین سیاسی و رهبران کارگری به اوج خود رسید. آمار نزدیک به دو هزار اعدام در این دوره،  بیانگر عمق فاجعه ای است که در این دو سال در جمهوری اسلامی به وقوع پیوسته است. از سوی دیگر، پس از تعیین تکلیف مذاکرات هسته ای، وضعیت معیشت و زندگی مردم، نه تنها بهبود نیافت، بلکه بدتر شد. دستگیریها و شکنجه فعالین کارگری، احکام بلند مدت زندان برای این رهبران، تلاشی بود از سوی رژیم اسلامی برای اینکه کماکان نشان دهد در جامعه زیر دست خود قدرت را در اختیار دارد. سرکوب را به بیشینه خود می رساند و با رعب و وحشت در جامعه،  مردم را از اعتراض برحزر دارد. این همه آنچه که رژیم اسلامی می کند، نیست. وقاحت را به حداکثر می رساند و شاهرخ زمانی را در زندان به قتل می رساند.
وضعیت معیشت مردم و طبقه کارگر بدتر و بدتر می شود. امنیت مردم به حداقل خود می رسد، صداهای اعتراضی جوانان،  زنان و کارگران و معلمان را خفه می کند. اما در جمهوری اسلامی در این دوره اتفاقی امیدوار کننده هم رخ داد. اعتراضات برحق و ادامه دار معلمان، باعث شد که دستگاه سرکوب رژیم نتواند در مقابل این خواست معلمان قد علم کند. این دستگاه سرکوب در مقابل این اعتراضات و سایر اعتراضات دیگر از جمله اعتراضات پرستاران و کارگران به زانو درآمد.
همه این موارد یک چیز را به مردم و احزاب و جریانات نشان داد. تکیه بر قدرت توده ای و سازماندهی در هر شرایطی و در هر حکومتی می تواند به نتايج مثبت و تاثیرگذار منتهی شود.
از سویی دیگر خاورمیانه تحولات بسیار مهم و جدی را گذراند. هرچند که نتایج این تحولات هنوز به ثباتی قابل درک نرسیده،  اما خود این تحولات نقطه ی امیدی را در دل مردم خاورمیانه زنده کرده است. کوبانی و مقاومت توده ای در آن و پس زدن داعش ( هر چند نیروها و طرفهای دیگری هم در این بین حضور و تاثیر داشتند) نشان داد که کماکان اراده مردم تعیین کننده شرایط و تحولات است. سوریه با باتلاقی که سرمایه داری برای آن ساخت،  همه جامعه و زیر ساختهای آن فنا شد. پدیده داعش در خاورمیانه و بویژه در عراق و سوریه نگران کننده ترین اتفاق در این دو سال بود. وضعیتی که در کنگره قبلی حزب حکمتیست هنوز به منصه ظهور نرسیده بود. اما امروز در کنار دولتهای سرکوبگر و اسلام سیاسی در منطقه،  شاهد حضور داعش نیز هستیم. هرچند خود داعش بخشی از اسلام سیاسی و در واقع نمود واقعی آن است. پدیده ای که می توان از آن برای خاموش کردن نارضایتها و رشد نگاه رادیکال در جوامع خاورمیانه بود. در کشورهای خاورمیانه و بویژه عراق و سوریه،  نارضایتهایی که در حال سربرآوردن بود، نشان از طرف سومی در معادلات جنگ بود. طرفی که نه با حکومتهای آن همراهی می کردند و نه با تغییردهندگان آن. در این زمان بهترین روش برای خاموش کردن این آتش زیر خاکستر جامعه که هر لحظه در حال تقویت بود( کما اینکه در کردستان سوریه قابل لمس بود) ایجاد پدیده ای تازه بود. پدیده ای که هدفش مبارزه و تلاش برای ریشه کن کردن مدنیت و انسانیت جامعه بود. تلاشی سازمان یافته و وسیع برای مبارزه با ” آزادی خواهی ” و عقبگرد زدن به این تلاشها.  ترکیه به عنوان یکی از حامیان داعش در این دو سال اخیر نقش بسزایی در سرکوب گری ها و جنگ در این منطقه ایفا کرد. ابتدا به ساکن،  حمایت ضمنی لجستیکی از داعش در مرزهای ترکیه و تسهیل عبور و مرور در این مناطق گامی جدی و جهت دار در حمایت از این سرکوبگریها بود. خود ترکیه هم به عنوان یکی از بازیگران منطقه با چالش جدی روبرو شده است.  وضعیت حزب حاکم در ترکیه و تلاش برای گرفتن تمام و کمال قدرت در این کشور و سودای تغییر قوانین اساسی این کشور در طول سیزده سال گذشته،  امروز با یک مانع جدی روبروست. مانعی که صبر دولت ترکیه را لبریز کرد و به جنگی در ترکیه منتهی شد. از سوی دیگر در عراق نیز وضعیت مشابهی وجود دارد. پس از سقوط صدام در این کشور، ناآرامی بخشی از زندگی مردم در اکثر جغرافیای عراق بوده است. تا جایی که می توان گفت که به بخشی از زندگی مردم تبدیل شده است. اما سرانجام کاسه صبر مردم لبریز شد و اعتراضات وسیعی در شهرهای بزرگ عراق صورت گرفت. اعتراضاتی که برای نیازهای اولیه مردم در بغداد شروع شد و به تمام عراق گسترش پیدا کرد. هرچند که در ادامه این اعتراضات، رهبران مذهبی عراق تلاشی را برای گرفتن ماهی از این آب گل آلود آغاز کردند، و شاید تا حدودی هم موفق شدند، اما شعارهایی از جمله شعار ” نه شیعه، نه سنی، حکومت مدنی” نشان می دهد که این اعتراضات توسط اوباش مذهبی سازمان داده نشده و این اسلام سیاسی قصد دارد که به بخشی از این اعتراضات تبدیل شود.
در دنیای فراتر از ایران و منطقه هم وضعیت سیاسی کشورها با تحولات و تغییرات جدی روبرو شده است. در یونان نسیم چپ گرایی وزیدن گرفت. در ژانویه 2015 مردم یونان سیریزا را با اکثریت آرا انتخاب کردند. پس از یک دوره کشمکش درونی در پارلمان یونان، دولت انتخابی سیریزا استعفا و پس از انتخابات مجدد دوباره توسط مردم یونان انتخاب شد. در اسپانیا هم این تغییرات قابل لمس بود. پودموس توانسته است آرا بیشماری را جلب کند و در انتخابات آتی این شانس را داشته باشد که به عنوان بازیگر اصلی در سیاست اسپانیا و نهایتاً اروپا عرض اندام کند. مورد نهایی در مورد این تحولات به انگلستان برمی گردد. جایی که حزب کارگر انگلستان با رهبری جدیدی گام به سیاست این کشور و اروپا گذاشته است. انتخاب جرمی کوربین به عنوان رهبر این حزب با مواضعی که در طول فعالیت سیاسی خود بویژه در مورد جنگ، حمله به عراق و…  داشته،  انگلستان را با یک زلزله سیاسی روبرو کرده است. زلزله ای که می تواند جابجایی در قدرت سیاسی و نهایتاً سیاستگذاری در انگلستان و به تاثیر از آن در اروپا و جهان را به دنبال داسته باشد.

هرچند باید به هر مساله از موارد فوق که اشاره شد، باید به صورت جداگانه و با نگاه به فاکتورهای بوجود آورنده آن اشاره کرد، اما واقعیتی مشترک در همه آنها وجود دارد. واقعیتی که برای کمونیستها و آزادیخواهان امیدوارکننده و حتی تایید کننده مواضعشان است. و از سویی دیگر برای سرمایه داری و منادیان دین،  خطری جدی است. این واقعیت یعنی ” مردم تعیین کننده هستند و خواهند بود”.
همه موارد فوق جدالی را به صحنه سیاست وارد می کند. جدالی واقعی و قابل دفاع از تضاد طبقاتی نظام سرمایه و حضور دیوانه وار دین در زندگی مردم. در ایران طبقه کارگر در شرایط چند بار زیر خط فقر باید زندگی خود را بگذراند. تا قبل از توافق هسته ای رژیم اسلامی با غرب، توجیه رژیم تحریم و فشار اقتصادی غرب برای  تبیین این مسائل استفاده می شد. اما طبقه کارگر ایران نه قبل و نه بعد از توافق تغییری در بهبود وضعیت معیشت خود احساس نکرد. جامعه ایران جامعه ای طبقاتی است و هر نوع زد و بند سیاسی فقط به منافع طبقه حاکم سود می رساند. کارگران باید دیگر نسبت به سیاست انتظار که همیشه از طرف رژیم و اپوزسیون پرو رژیم اعمال می شود بی تفاوت باشند. نباید چنین سیاستهایی در طبقه کارگر شکاف ایجاد کند. تلاش رژیم در یک سال اخیر گذاشتن مرزی بود بین کارگران ایرانی و غیر ایرانی و تلاش دارد که با این سیاست  بین طبقه کارگر در مقیاس کلی شکاف ایجاد کند. ” تغییر زندگی مردم می تواند آگاهی مردم را نیز تغییر دهد”.  کنگره حزب حکمتیست در مورد جامعه ایران باید این موضوعات را بدقت موشکافی کند و سیاست مناسب را برای مبارزه با رژیم از یک سو و تلاش برای خنثی کردن سياستهای رژیم در قبال طبقه کارگر از سوی دیگر اتخاذ کند. با توجه به دو سال پس از کنگره ششم،  این واقعیت امروز بیشتر روشن شده که رژیم اسلامی در سیاست خود با شکست مواجه شده و افزایش اعدامها و وضعیت زندگی مردم و تلاش برای سرکوب هرچه بیشتر آنها موید این موضوع است.
خاورمیانه نیز جدالی طبقاتی و حساس را پشت سر می گذراند. سرمایه داری با ابزار جنگ به پیشواز این جدال رفته است. جنگی که دامنگیر سوریه و عراق شده است. آنچه در این تحولات به چشم می خورد،  حذف طرف سوم این جنگها از سوی رسانه های بورژوازی است. مردمی که واقعاً نه جنگ را می خواهند، نه حکومتهای دیکتاتور و نه نیروهایی که قرار است پس از آنها و با حمایت کشورهای غربی سر کار بیایند. میزان آورارگان سوری که نزدیک به 11 میلیون نفر می باشند، نشان می دهد انسانهایی هستند که از جنگ و خونریزی نه نفعی برده اند و نه خواهند برد. انسانهایی که از دو طرف ماجرا تنها زیان دیده اند و  اکنون آواره شده اند. عراق به عنوان کشوری که با حمایت غرب پس از سقوط صدام، قرار بود رنگ دیکتاتوری را نبیند،  اما شرایط کاملاً متفاوت بود. تقسیم بندبهای حزبی در پارلمان و نهادهای دولتی نشان از تقسیم پولهای نفتی و ثروت عراق داشت. سرانجام مردم ستمدیده و زحمتکش عراق اعتراضات وسیعی را در قبال حکومت انجام دادند. هرچند بخشی از قدرت حاکمه درصدد است تا این اعتراضات را به خود مرتبط کند، اما پایه این اعتراضات و مطالبات آنها و شعارهایشان چیز دیگری را نشان می دهد. اختلاف طبقاتی بیداد می کند و سرمایه داری هم هر چه در توان دارد برای ادامه این وضع به کار برده است.
اروپا هم که نسیم چپ گرایی در آن وزیدن گرفته است. تحولات اروپا نشان از آن دارد که سرمایه داری و سیاستهای آن برای عبور از بحرانهای آن قابل حل نیست.  دیگر مردم اروپا نیازی به آزمایش و خطای سیاستهای دول سرمایه داری نمی بینند. انتخاب خود را کرده اند. گرایشهای چپ رادیکال با هر درجه از آن را بهتر و مناسبتر می بییند. انگلستان و حزب کارگر نمونه بارز آن است. وقتی که صدها هزار نفر برای حمایت از کوربین به عضویت حزب کارگر در می آیند، این یعنی امید مردم به چپ
حزب حکمتیست باید در این کنگره سیاستهای کمونیستی و تصمیماتی جدی را در قبال تحولات دنیای کنونی بگیرد. دنیایی که هرچه بیشتر و بیشتر به کمونیسم رادیکال و دخالتگر نیاز دارد.
سیوان کریمی

شهلا نوری: از نظر من آنچه در این کنگره بیان می شود بخشی از ملزومات پیشروی یک حزب انقلابی است که به یک آینده سوسیالیستی و کمونیستی و به کسب قدرت سیاسی چشم دوخته است.

همانطور که شما اشاره کردید جهان، خاورمیانه و ایران با تحولات و تلاطمات جدیدی روبرو است.

در شرایطی که مردم جان به لب رسیده تشنه تغییر رژیم ارتجائی و ضد بشری جمهوری اسلامی هستند.

در شرایطی که اپوزیسون بورژوائی رژیم اسلامی هیج چشم اندازی جز تکرار ؛سازش با حکومت اسلامی یا انتظار برای تهاجم نطامی؛ ندارد.

در شرایطی که جهان در ناامنی سیاسی و اقتصادی بسر می برد و خاورمیانه  دستخوش  تروریسم ، میلیتاریسم و ارعاب است و احتمال رو دررویی تروریسم دولتی به سرکردگی آمریکا با ستون فقرات تروریسم اسلامی  به سر کردگی رژیم اسلامی ایران هنوز بالای سر مردم، خطر تکرار سناریوی سوریه، لیبی و عراق را فریاد می زند، این ما هستیم که  می توانیم رادیکالترین و پیشروترین حزب سیاسی مارکسیستی در ایران باشیم که هم ریشه ها را می شناسد و هم پلاتفرم  مبارزه با آن را در دست دارد.

بنابراین یکی از الویتهای این دوره ما دستیابی هر چه سریعتر ملزومات به زیر کشیدن مهمترین دولت تروریستی اسلامی در منطقه است. حکومتی که ۳۷ سال پیش برای مقابله با چپ و طبقه کار با کمک غرب به قدرت رسید.

در چینن شرایطی کمونیسم کارگری در موقعیتی تعیین کننده برای تأثیرگذاری بر روند تحولات سیاسی آینده ای آزاد، برابر و فرهنگی جوانان در ایران است.

الویت کنگره هفت که مجمع سیاسی علنی با حضور اعضائ رهبری، کادرها، اعضا و مهمانهای آن می باشد باید فضایی باشد مملو از بیان ملزمات پیروزی کمونیسم در ایران.!