افتخار کارگران و افتخارات کاذب
ناصر اصغری
یکی از تأثیرات موج اخیر پناهجویان به اروپا که “بحران پناهجویی” نام گرفته، این است که، بحث رابطه انسان، بعنوان موجودی اجتماعی، با همنوع خودش را بار دیگر به اشکال مختلف داغ کرده است.
مکث کردن در خلوت خود که چه بلائی بر سر انسانیت آورده اند! سئوال کردن درباره محل تولد و “قومیت” آن کودکی که انتشار عکس جسد بی جانش دنیا را در بهت فرو برد، آخرین چیزی بود که ممکن بود به فکر انسان منصف مدرن خطور کند. کمتر آدم منصفی بود که با دیدن پشت پا انداختن آن خانم فیلمبردار شبکه تلویزیونی مجارستانی به پدری که فرزند خردسالش را بغل کرده بود، نفرینی به این وضعیت نفرستاده باشد. شهر هامبورگ اماکن غیرمسکونی را که توسط شرکتها رها شدهاند را مصادره و پناهندگان را در آنجا سکونت داد. در این بین البته آدمهای غیرمنصف زیادی را هم دیدیم. دیدیم که تعدادی در شهرهای آلمان با فحش و ناسزا به “استقبال” پناهجویان رفتند! رفتار غیرانسانی دولت مجارستان تعجب همه را برانگیخت. تعدادی به فکر هزینه های پناهنده پذیری افتادند. تعدادی مذهب پناهجویان را به همدیگر یادآوری کردند.
افتخار سندیکالیستها
یکی از نشریاتی را که دنبال می کنم، نشریه ای است به نام “پیام سندیکا” که می گوید “نشریه سندیکاهای کارگری ایران” است. این ادعا را من فعلا نمی توانم ثابت کنم. هدف از این یادداشت هم پرداختن به این موضوع نیست. هدف اشاره به مطلبی تحت عنوان “جایزه دانشمند جوان برتر استونی به یک محقق زن ایرانی رسید!”، است که امضای “تحریریه پیام سندیکا” را بر خود دارد. “تحریریه” با نقل خبر فوق از خبرگزاری “ایسنا” در انتهای این خبر مینویسد: “با درود به همه هموطنانی که در راه اعتلای دانش و بلند آوازه نمودن ایران تلاش می کنند”. هر چه این خبر را بالا و پائین کردم ربط آن را به هیچکدام از سندیکاهای موجود در ایران ندیدم. هیچگونه ربطی به هیچ یک از حق و حقوق کارگران، نه در ایران و نه در استونی در آن دیده نمیشود. نه تنها ربط مثبتی به حقوق کارگران دیده نمیشود، بلکه برخورد به علم و انسان و جایزه از یک چنین منظری به حال کارگر و علم مضر است که پائین تر به آن اشاره خواهم کرد. اما خوب است که قبل از آن یک سئوال را جلوی مفتخرین به ایرانی بودن، که لباس مدافع کارگر را هم به تن کردهاند، بگذاریم: آیا آن “زن ایرانی” برای اینکه کسی فردا به “ایرانی” بودنش افتخار کند تلاش کرد آن جایزه را از آن خود کند؟ آیا داورانی که آن جایزه را به ایشان دادند بخاطر ایرانی بودنش این کار را کردند؟ بعید میدانم که هیچکدام از این دو طرف آنقدر کوتهبین باشند که به متولد شدن تصادفی یک نفر در گوشهای از جهان افتخاری بکند!
اما چرا “افتخار کردن به ایرانیت” به حال کارگر مضر است؟ هم اکنون در خود ایران بخشهایی از دولت بر علیه کارگرانی که ظاهرا در کشور دیگری به دنیا آمدهاند کمپین راه انداختهاند و رسما از دولت میخواهند که این کارگران را بیکار کند. اگر قرار است هر کسی برای همزبان و همولایتی خودش هورا بکشد آنوقت نمیشود به آلمانی و اروپائی خرده گرفت که چرا به “خون رنگین” اروپائیاش افتخار میکند و زندگی را از این سر بر کارگران ترک تباه کرده است!؟ همین باد زدن به این افتخار کاذب باعث تفرقه بین کارگران و عامل مهمی در تداوم وضعیت بردگی آنها شده است.
مشغله فعال کارگری رهائی کارگران از فقر و فلاکتی است که بر این دنیا حاکم شده است. کارگر به کسی افتخار می کند که جدا از محل تولد و زبانی که با آن تکلم می کند، گامی در راه آزادی انسانیت و آزادی کارگران برداشته است. خانم مورد اشاره “پیام سندیکا” در کار خودش موفق بوده و این موفقیت ارج نهاده شده است. اگر از این سر به دنیا نگاه کنیم باید کار کارگران نانوائیها، ساختمان سازیها، ماشین سازیها، معادن و غیره و غیره ارج نهاده شود چرا که در کار خود موفق بودهاند و جامعه زنده به کار آنهاست! برای ما که مشغله آزادی کارگر را داریم معیار افتخارمان این است که طرفی که به او افتخار میکنیم چه گامهایی در راه آزادی از اسارت بردگی مزدی برداشته است. چه گامهایی در راه آزادی زندانیان، لغو اعدام، رفاه و سعادت انسان برداشته است. بله میشود به آن خانم دانشمند هم افتخار کرد که گامی در راه علم و ترقی برداشته، اما افتخار به ایرانی بودنش جایگاه و مناسبتی ندارد؛ مگر اینکه درک فرد در مرزهای قوم و عشیره خود محدود مانده باشد.
۴ اکتبر ۲۰۱۵