سیاوش دانشور – باشگاه جنایتکاران در حاشیه هفتادمین نشست سازمان ملل

باشگاه جنایتکاران
در حاشیه هفتادمین نشست سازمان ملل

سیاوش دانشور

“سازمان ملل متحد” بعنوان یک نهاد جهان سرمایه داری اساسا مجمع سخنگویان سیاسی طبقه حاکمه است که در هیئت رئیس جمهور و نخست وزیر و رئیس صندوق بین المللی پول و نماینده دائمی دور هم جمع میشوند. بسیار بندرت اتفاق افتاده است که سر و کله نماینده دولتی قابل قبول که دستش بخون مردم آلوده نیست و از ارزشهای انسانی دفاع میکند، در این سازمان پیدا شده باشد. تریبون این سازمان در اختیار جنایتکارانی مانند اوباما و بوش و بلر، پوتین و نتانیاهو و روحانی، و اسلاف آنهاست. مباحث هر سال این اجلاس نیز تحت الشعاع مسائل مورد جنگ و رقابت قدرتهای منطقه ای و جهانی قرار میگیرد. سازمان ملل محصول جنگ دوم جهانی و آرایش متعاقب آن در جهان است که توسط اردوی پیروز در جنگ شکل گرفت. شورای امنیت سازمان ملل که مهمترین ارگان از مجموعه نهادهای وابسته به سازمان ملل است، دارای پنچ عضو دائمی و قدرتمند با حق وتو است. اینها قرار است طبق اهداف اعلام شده سازمان ملل مانع جنگ شوند، “حافظ صلح” باشند، بحرانهای مختلف را حل و یا راهی برای رفع آن بیابند، به محیط زیست توجه کنند و به فراریان از جنگ پناه بدهند.

کارنامه هفتاد ساله این سازمان اما در تمام این قلمروها سیاه است. وقتی دقیق میشوید، میبینید که خود این دولتها و اتفاقا قدرتمندترین هایشان، نه فقط پرچمدار “صلح” نبوده اند بلکه راسا عمده جنگهای ناعادلانه جهان را راه انداخته اند. همین دولتها صدها کودتا را در دنیا سازمان داده اند و این سازمان حتی جرات نکرده است هیچ اقدام تنبیهی که به قیافه و ادعایش بخورد در مورد کودتاچیان صورت دهد. رئیس دوره ای سازمان ملل، مستقل از پروسه انتخابش، بسان دالائی لامائی میماند که نصیحت میکند، بی قدرت است، و با هر ذره فشاری پس میزند. مسئله فلسطین را بعنوان مثال ببینید، یک مسئله ملی شصت و چند ساله در کارنامه هفتاد ساله سازمان ملل بکجا رسیده است؟ در حالی که هر روز دولت اسرائیل با حمایت آمریکا علیه فلسطینیان جنایت میکند، محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینی، این را عین موفقیت و یک نقطه عطف میداند که پرچم ملی فلسطین در این اجلاس به اهتزار درآمده است! فلسطینی آواره در کشورهای منطقه زیر لگد اسرائیل است و ناسیونالیسم فلسطینی به آنها مژده میدهد که پرچم شان در سازمان ملل برسمیت شناخته شده است. واقعا برای حل یک مسئله ملی معرفه و قدیمی مانند مسئله فلسطین، که منبع این همه چرک و کثافات تروریستی و تولید انواع ارتجاع در منطقه و عقب ماندگی وسیع شده است، هفتاد سال زمان میخواهد و آنهم هنوز در مرحله هیچ آباد؟ بجز اینست که آمریکا و حامیان اسرائیل نمیخواهند مسئله حل شود و چون آنها نمیخواهند سازمان ملل هیچکاره است؟ مراکز بحرانی و به اصطلاح کانونهای بحران در جهان – که مرتبا بر تعداد آنها افزوده میشود – نیز مشمول الطاف سازمان ملل نشده اند. آفریقا را نگاه کنید، سودان و سومالی و کنگو و لیبی. خاورمیانه غرق در آتش و ترور و تحجر را نگاه کنید، بانیان این اوضاع و جنگ طلبان تا مغر استخوان میلیتاریست تکیه بر کرسی های سازمان ملل متحد داده اند هرچند در سخنرانی هایشان بر “صلح و دوستی” تاکید میکنند و یا حتی کاندید دریافت جایزه نوبل میشوند.

محیط زیست و مخاطراتی که آنرا تهدید میکند، بیش از پیش به سوال جوامع مختلف تبدیل میشود. سازمان ملل کنفرانسهائی در این زمینه برگزار کرده است اما هیچ نتیجه واقعی که بهبودی حاصل کند نداشته است. بانیان این اوضاع و تولید کنندگان عمده گازهای گلخانه ای و تخریب کنندگان محیط زیست، از آمریکا تا چین در شورای امنیت نشسته اند و بدون رضایت آنها شورای امنیت قادر به هیچ اقدام بازدارنده ای نیست. سازمان ملل نه فقط مانع جنگ نشده است بلکه به مُهر پلاستیکی آمریکا و قدرتهای مهم جهانی برای مشروعیت دادن به سیاستهای آنها تبدیل شده است. آمریکا و موئتلفینش به هرجا که بخواهند تهاجم میکنند، اگر بتوانند از طریق سازمان ملل اقدام میکنند اگر نه راسا اینکار را میکنند و وقعی هم به اعضای احیانا مخالف “سازمان ملل متحد” نمیگذارند.

اجلاس امسال و اغتشاش کامل
هفتاد سال بعد از جنگ دوم جهانی و بیش از یک ربع قرن بعد از پایان جنگ سرد، جهان در ناامنی مزمن و بی آیندگی و اغتشاش کامل بسر میبرد. بحرانها و سوالات اساسی پیش روی بشر امروز هنوز بی جواب مانده اند و هفتادمین اجلاس “سازمان ملل متحد” و تریبون آن به صحنه این جنگ و اغتشاش جهانی تبدیل شده است.

اوباما از جانب هیئت حاکمه آمریکا عنوان میکند که “آمریکا به تنهائی قادر به حل مسائل دنیا نیست”. او دارد اعلام میکند که تز “نظم نوین جهانی” و آمریکا بعنوان “رهبر بلامنازع” آن به گذشته تعلق دارد. آمریکا صرفا یک شریک است اگرچه هنوز یک ابرقدرت نظامی است. پوتین که بعنوان سخنگوی ناسیونالیسم عظمت طلب روس و خواهان احیای حوزه نفوذ سابق بلوک شرق سخن میگوید، زخمی از رویدادهای اوکراین به یاری دولت سوریه آمده و با حمله نظامی به سوریه و نیروهای داعش همه را غافلگیر کرده است. مسئله سوریه و بحران آوارگان و جنگ زده گان، محورترین موضوعاتی بود که در سخنرانیها و دیدارهای دو جانبه و چند جانبه مورد بحث قرار گرفتند. سوریه بسمت تعیین تکلیف نهائی میرود و بسرعت با جنگی گسترده در سوریه روبرو خواهیم شد. این تصمیم لااقل در یکسال گذشته بطور جدی گرفته شده بود. مسئله مورد اختلاف اینبود که این تعیین تکلیف با بشار اسد یا بدون بشار اسد باید صورت بگیرد. حتی قبلتر روی حذف محترمانه اسد توافق شده بود. اما تغییر تناسب قوای سیاسی در مناطق جنگی در دو ماه گذشته بنفع بشار اسد، شکست اپوزیسیون سوریه و پیوستن عمده آنها به داعش، شکست سیاستهای دولت ترکیه، وعده هائی که در جریان مذاکرات وین در مورد آینده سوریه به جمهوری اسلامی داده شده، و مهمتر از همه، بدست گرفتن ابتکار عمل سیاسی توسط روسیه و در متن گیجی و بی راه حلی آمریکا و موئتلفینش، سوریه و بشار اسد فعلا موقعیت بهتری دارند. جنگ دولتها و قدرتهای منطقه ای و جهانی در سوریه، که ابدا نیابتی هم نبود، بسیار آشکارتر از قبل و در متن تناسب قوای جدید و مسئله بحران حاد آوارگی تشدید شود.

و بالاخره سخنرانی روحانی کلید دار دولت اعدام و اسید، در لیست چند سخنرانی اول قرار گرفت. اینبار و بعد از توافق وین کسی منتظر تکرار تهدیدهای نوع البشیر و احمدی نژاد نبود. روحانی اگرچه در ایران با قاطعیت اسلامی اعدام میکند اما در این اجلاس لبخند میزد و تلاش داشت دعوت اوباما مبنی بر همکاری روسیه و ایران برای حل بحران سوریه را با عبارت پردازی توخالی که عمدتا مصرف داخلی داشتند، مانند: “امروز فصل جدیدی در روابط ایران با جهان آغاز شده است”، پاسخ دهد.

اجلاس سالیانه سازمان ملل به کلوپ و باشگاه جنایتکاران و گانگسترهائی شبیه است که دنیا را در دست خودشان گرفتند و برسر اختلافاتشان در این جلسات فرمال و دیدارهای اتفاقی و غیر اتفاقی چانه میزنند و شعار میدهند. این سازمان و اجلاسش هیچ ربطی به منافع جنبش برای آزادی و رهائی بشر امروز ندارد. حتی دیگر بحث “حقوق بشر”، که اسم رمز سیاسی هواداران این کلوپ جهانی است، نیز بندرت شنیده میشود. همه دارند خود را برای رویاروئی و بحران و جنگ آماده میکنند. برای طرفین درگیر در کانونهای بحران، محدودیتها زیاد و انتخاب ها بسیار محدود است. همین واقعیت دو لبه در متن تداوم و بعضا تشدید بحران اقتصادی جهان سرمایه داری، کابوس و شبح جنگهای بمراتب ویرانگرتر را در افق قرار داده است. این وجه سیاه دنیای امروز است.

اجلاس سازمان ملل و جنگ در سوریه و بحران آوارگی یک طرف سکه بحران در دنیای امروز است. طرف دیگر سکه عروج یک چپ جهانی است که تلاش میکند راه حل متمایزی را پیش رو بگذارد. اینجا مسئله ابدا برسر ماهیت سیاسی این چپ و ظرفیتهای محدودش نیست، مسئله برسر کشاکش طبقاتی در مقیاسی وسیع تر است که دو راهی های تعیین کننده را الزامی کرده است. بعبارت دیگر، به همان اندازه که امکان گسترش توحش بورژوازی یک واقعیت است، مسئله انقلاب و جنبشهای اعتراضی نه به وضع موجود یک امکان عینی و بالقوه دیگر است. مانند همیشه تاریخ، کشمکش طبقاتی به اشکال و صور بسیار متنوعی خود را در پس این جدالها نشان میدهد.

۲ اکتبر ۲۰۱۵