سازمانیابی کمونیستی طبقه کارگر
(فشرده ای از مبحث سمینارسال 2012 )
رحمان حسین زاده
* نگاه مجدد به پایه ها و محورهای اصلی سیاست سازماندهی ما در میان کارگران
* عقبگردهای تحمیل شده به سیاست سازماندهی ما در میان کارگران
* چه باید کرد ما
رفقا خوش آمدید !
برگزاری این سمینار کمیته سازمانده را قبلا به اطلاعتان رسانده ایم. عنوان سمینار”سازمانیابی کمونیستی طبقه کارگر” است. این عنوان برگرفته از پلاتفرم سیاسی، عملی دفتر سیاسی و در عین حال مصوبه کنگره 5 و متکی به تزهای آن بخش از پلاتفرم حزب است که دقیقا خطوط اصلی سیاست سازمانیابی کمونیستی ما در میان طبقه کارگر را توضیح داده است. نقشه خود کمیته سازمانده بر این اساس تدوین و استنتاج شده است.
هدف از برگزاری این سمینار یک بحث علی العموم یا توضیحی در مورد سیاست سازماندهی ما در میان کارگران نیست و حتی یک جمع بندی کامل از آن سیاست هم نیست که در فرصت دیگری ضرورت دارد و به آن میپردازیم. ضرورت برگزاری این سمینار از آنجا ناشی میشود که کمیته سازمانده حزب دوره جدیدی از فعالیت خودش را شروع کرده و مساله این است که مبانی کار حزب و کمیته سازمانده در عرصه سازمانیابی کمونیستی در میان کارگران و در داخل چیست؟ نقشه ما بر چه پایه ای متکی است؟
از نظر من کمیته سازمانده لازمست بار دیگر سیاست و نقشه مان را به چارچوب پایه ای کار کمونیستی مصوب حزب که اساسا از دو نوشته “سیاست سازماندهی ما در میان کارگران” اثر منصور حکمت الهام گرفته، متکی کند. متاسفانه کمیته سازمانده در دوره گذشته قبل از کنگره پنجم و از مقطع پلنوم 15 به بعد آن نقشه و سیاستی که حاکم بر کارش و متکی بر آن بود با سیاست سازماندهی ما در میان کارگران که از 25 سال قبل مبانی، اصول و چهارچوب سیاست کمونیستی ما در میان کارگران را تدوین کرده است در تضاد و تناقض بود. این سمینار به سهم خود میخواهد این جنبه را روشن کند. نشان دهد آن سیاستهای حاکم در دوره گذشته بر این بخش از کارحزب نه تنها با سیاست جاافتاده کمونیستی و فرموله شده ما در “سیاست سازماندهی ما در میان کارگران” سنخیتی نداشت بلکه مستدل میکنم، که تماما در تقابل با آن پایه های اساسی سیاست سازماندهی ما در میان کارگران است و در طی بحث در مورد آن صحبت میکنم که تعرضی بود به سیاست پایه ای کمونیسم حکمت در این عرصه و به این معنا عقبگردهایی به سیاست سازماندهی ما در میان کارگران تحمیل شد.
درنتیجه بنا به ضرورتهایی که هست، این سمینار از 3 بخش تشکیل شده است. بخش اول باتوجه اینکه در دوره گذشته تزهای پایه ای سیاست سازماندهی ما در میان کارگران عملا کنار رفت، لذا نگاه مجدد به پایه ها و محورهای اصلی سیاست سازماندهی ما در میان کارگران لازم است و این را باید یادآور شد .
بخش دوم آن عقبگردهای تحمیل شده به سیاست سازماندهی ما در میان کارگران و آن تعرضی که من از آن اسم میبرم بویژه در این اواخر مختصاتش چیست و کدام است؟
بخش سوم یا آخر معرفی چهارچوب کار ما و چه باید کرد ما که در این دوره بعنوان حزب و بعنوان کمیته سازمانده درمیان کارگران و در داخل تعیب میکنیم.
بخش اول : پایه ها و محورهای اصلی سیاست سازماندهی ما در میان کارگران چیست؟
قبل از پرداختن به خود این پایه ها ومحورها ابتدا یک موضوع دیگر را میخواهم جواب بدهم. 25 یا 26 سال قبل سیاست سازماندهی ما در میان کارگران توسط منصور حکمت تدوین شد و رسما مبنای کار ما در حزب کمونیست ایران و بعدا در حزب کمونیست کارگری ایران و در حزب حکمتیست قرار گرفت. خیلی وقتها و در این دوسه ساله اخیر شخصابا این بحث روبرو شدم که دنیا عوض شده، خیلی فاکتورها عوض شده اند، خیلی موئلفه ها عوض شده اند و دیگر آن سیاستها و آن بحثها ” جوابگو” نیستند. ابتدا میخواهم این صحبتها را رد کنم. بنا به ضرورت، در مرور و مراجعه چند باره ای که به سیاست سازماندهی ما در میان کارگران داشته ام، آن پایه های اصلی و استنتاجاتی که دارد، با درنظر گرفتن همه فاکتورهایی که در این دوران تغییر کرده اند هنوز که هنوز است این سیاست پایه ای موضوعیت و اهمیت و جایگاه خودش را حفظ کرده است و درنتیجه فرض من این است که باید این سیاست بر پلاتفرم ما و بر نقشه عمل ما در این دوره ای که در آن قرار داریم و هستیم کماکان ناظر باشد. طبعا بعنوان یک کمیته زنده و یک حزب زنده همه فاکتورهای جدید را نیز می بینیم و درنظر میگیریم .
سیاست سازماندهی ما در میان کارگران بخش درهم تنیده و هویتی و اساسی از مباحث کمونیسم کارگری است. بنظرم کمتر سیاستی به اندازه سیاست سازماندهی ما در میان کارگران میتواند پای کمونیسم کارگری و حزب کمونیستی را به زمین سفت مبارزه طبقاتی وصل کند و همانطور که در خود سیاست سازماندهی به آن اشاره شده، بتواند راهی را نشان بدهد که یک عمل اجتماعی متفاوت توسط یک طبقه اجتماعی معین میسر شود. در نتیجه این توجیهاتی که بعضا شنیده میشود که گویا دوره زیادی یا سالهای زیادی از این مباحث گذشته، توجیهاتی غیر مستدل و اثبات نشده و غیر قانع کننده است که اصلا جواب این بحث و مباحث اساسی ما در سیاست سازماندهی نیست و بنظر من مردود است و حتی خود این توجیهی است برای بازگشت به میراث منسوخ شده چپ غیر کمونیستی و غیر کارگری در این عرصه که در ادامه به آن میپردازیم که چطوری خودش را نشان داده است. درنتیجه بنظر من پایه ها و محورها و استنتاجات عملی سیاست سازماندهی در میان کارگران به مانند سیاست روز در این دوره همچنان معتبر است و از این سر باید گفت که پایه ها و محورهای اصلیش چیست و نقطه عزیمتش چیست؟
اولین نقطه عزیمت وهدفی که در سیاست سازماندهی ما در میان کارگران به روشنی بیان شده و حتی در صفحه اول این مباحث اساسی آمده است، تاکید بر گسست قطعی از میراث چپ غیر کارگری است.اینجا من توجه شما را به یک بخش از خود مبحث سیاست سازماندهی منصور حکمت جلب میکنم که میگوید “چپ ایران یا چپ رادیکال ایران حاصل رادیکالیزه شدن عمیق جناحهایی از چپ انقلابی در متن انقلاب 57 بوده اما نکته مهم این است که این رادیکالیزه شدن باید تا حد یک گسست همه جانبه از تفکر و سنتهای چپ غیر پرولتری ایران ادامه پیدا کند. در واقع باید در قطبی دیگر بر مبنای یک بنیاد طبقاتی متفاوت یک کمونیسم کارگری در ایران شکل بگیرد. این کمونیسم کارگری نمیتواند صرفا به اصلاحات و تعدیلاتی در تفکر سیاسی و عمل مبارزاتی چپ سنتی بسنده کند. این چپ در مجموع جناح چپ طبقات دیگر بوده است و تفکر سیاسی، نگرش سیاسی و اهداف و روشهای عملی خود را از افق سیاسی و زیست اجتماعی طبقات دیگر گرفته است. جدایی کمونیسم از این چپ باید یک جدایی قطعی باشد. میراث چپ غیر کارگری یعنی جناح چپ بورژوا دمکراسی و بورژوا رفرمیسم در ایران را باید بطور کامل به دور انداخت” (به نقل از سیاست سازماندهی ما در میان کارگران- از منصور حکمت)
درنتیجه میخواهم بگویم یک نقطه عزیمت اساسی تاکید بر تمایز با چپ غیر کارگری، غیر کمونیستی و چپ سنتی است و این را به روشنی تاکید میکند. در ادامه بحث به آن بر میگردم و ضرورت تاکید مجدد بر آن را توضیح میدهم.
یک محور مهم دیگر در سیاست سازماندهی ما در میان کارگران این بحث است که باید درک مادی و عینی از واقعیت طبقه کارگر و سوخت و ساز درونی آن و روند شکل گیری یک جریان کمونیستی در درون طبقه کارگر را داشت. موئلفه های این شناخت تا آنجایی که به بحث سیاست سازماندهی ما در میان کارگران مربوط میشود این چند محور است و من این محورها را خیلی خلاصه میگویم با این فرض که مخاطبین این سمینار با سابقه این بحثها آشنایی دارند و مباحث کمونیسم کارگری و سیاست سازماندهی ما در میان کارگران را مطالعه کرده اند.
محور اول میگوید طبقه کارگر یک توده بی شکل مرکب از آحاد منفرد نیست و در سخت ترین شرایط و در بدترین شرایط اشکال معینی از سازمانیابی درونی خودش را دارد و به ویژه بر محافل کمونیستی و بر محافل کارگری و بر شبکه های محفلی کارگری چه در سطح رهبران کارگری و چه در سطح کارگران مبارز و کمونیست تاکید میکند و این یک داده و یک سازمان اولیه است که هر حزب کمونیستی باید برای کارش به آن متکی بشود. درنتیجه در شروع کار نقطه عزیمت کارما سازمانی نیست بلکه باید اول این سازمان درونی طبقه کارگر را به رسمیت شناخت و به آن متکی شد.
نکته دوم میگوید که طبقه کارگر یک صف بدون رهبر نیست. رهبران عملی و در عین حال شبکه های رهبران کارگری یک داده واقعی است و در نتیجه برخلاف تصور چپ سنتی شما نمیتوانید رهبر سازی کنید، رهبر تراشی کنید و اگر بخواهید کارتان پیش برود باید رهبران کمونیست کارگری یا کارگران کمونیست و فعالین عملی و سازمان اولیه و محافل و شبکه های آنها را دید و باید جایگاه چفت شدن و وصل شدن و متکی شدن یک حزب کمونیستی به این شبکه ها را دید.
یک محور مهم دیگر از این سوخت و ساز این است که میگوید طبقه کارگر همواره بستر مجموعه ای از گرایشات فکری و سیاسی فعال و متشکل در میان کارگران پیشرو و مبارز و در میان خودشان است. یعنی حتی اگر احزاب سیاسی و احزاب چپ و کمونیستی به هر دلیلی هنوز فعالیت چندانی در میان طبقه کارگر در کشوری مثل ایران نداشته باشند اما خطوط فکری و سیاسی و گرایشات فکری و سیاسی وجود دارند و گرایش کمونیستی یک ترند اصلی در درون طبقه کارگر است (طبقه کارگر بطور کلی و در درون طبقه کارگر ایران به طور مشخص). سیاست سازماندهی متکی به این گرایش معین است. سیاست سازماندهی ما در میان کارگران برای سرو سامان دادن به همه گرایشات درون طبقه کارگر نیست . درون طبقه کارگر گرایشات متعدد و مختلف وجود دارد مثلا سندیکالیست، رفرمیست، سوسیالیست، کمونیست، و بهرحال گرایش کمونیسم کارگری یکی از آن گرایشات است و درنتیجه سیاست سازماندهی ما در میان کارگران و حزب کمونیستی که ما بخواهیم در درون طبقه کارگر ریشه بزند متکی به آن گرایش کمونیستی است و در نتیجه سیاستی برای سازماندهی کل گرایشات و ائتلاف گرایشات نیست. سیاستی برای سازمانیابی طبقه کارگر بطور کلی نیست و بقول منصور حکمت سیاست سازماندهی ما مقدمه ای برای اتحاد گرایشات نیست، بلکه سیاست سازماندهی در جهت سروسامان دادن و سازماندهی و نهایتا حزبیت دادن به گرایش کمونیستی درون طبقه کارگر است نه همه گرایشات.
یک فاکتور دیگر در سیاست سازماندهی بحث تناسب قوا و شرایط امنیتی است و آن هم در کشور استبداد زده ای مانند ایران با آن استبداد هار و آن حاکمیت و تناسب قوا. درنتیجه هر حزب کمونیستی و هر فعال کمونیستی موقعی که به دنبال سازمانیابی کمونیستی و حزبیت طبقه کارگر است نمیتواند به تناسب قوا و شرایط آن تناسب قوا و به شرایط امنیتی بی توجه باشد و سیاست سازماندهی همه اینها را دیده است. طبعا میشود مختصات و مشخصات دیگری را هم برشمرد اما اینها آن محورهای اصلی هستند. این چهار محور اصلی از نظر من اجزای سازنده یک مجموعه هستند و ارتباط ارگانیکی با هم دارند.
با این نقطه عزیمتها و با این محورها از بدو طرح مباحث سیاست سازماندهی ما در میان کارگران، ما کار را شروع کردیم و از دوره ای که سیاست سازماندهی حاکم شد از درون حزب کمونیست ایران و بعدا حزب کمونیست کارگری و حتی شروع کار ما در حزب حکمتیست نتایج مهمی در کار ما داشت.
اولین نتیجه اینکه سیاست سازماندهی با این مؤلفه هایی که برشمردیم به دو قطبی حزب – توده ها و سازمان – توده ها که در سیستم فکری چپ سنتی و چپ غیر کارگری بود حداقل در سیستم کار ما پایان داد. گویا این تصور که در یک طرف حزب یا سازمان بعنوان بخش سازمان یافته، رزمنده، آگاه ،یا بعضی ها میگفتند پیشاهنگ و … ، گویا این ها وجود دارند و مظهر آگاهی و رزمندگی و همه کارها هستند و در طرف دیگر یک طبقه کارگر ، یک توده ی بی شکل ، منفرد ، آحاد ناآگاه، غیر متشکل که گویا این اولی وظیفه دارد آن دومی را هم منضبط کند، متشکل کند، آگاه کند ونجات دهنده اش باشد به هرحال به این پایان داد و مدتهاست این در سیستم کار ما درهمه این دوران دیگر طرد شد و به این پایان داده شد .
در نتیجه گرایش کمونیسم کارگری و گرایش کمونیستی طبقه کارگر این دو قطبی حزب- توده ها را نمی پذیرد بلکه این گرایش، گرایش کمونیستی طبقه کارگر یک پیکره به هم مربوط درمحیطهای مختلف، در جغرافیای مختلف، در مراکز کارگری مختلف، در داخل یا خارج، در بخش مخفی یا بخش علنی است مادام که کمونیسم کارگری، گرایش کمونیستی طبقه کارگر است در هر حال یک پیکره واحد در جغرافیای متعدد و جاهای متعدد یک هدف، یک جهت، یک سیستم ویک چهارچوب را تعقیب میکند .
ابتکار و هنر یک حزب کمونیستی کارگری مثل ما باید این باشد که همه این جویبارها را در خودش و حزب انتگره کند و دست این بخشهای مختلف را در دست هم قرار بدهد و قدم به قدم این بخشها را به جلو آورده و حزب آن چتری بشود که بخشهای مختلف کمونیسم کارگری رادور هم گرد بیاورد .
بخشی از کمونیسم کارگری در محیط کارگری ایران شاید هنوز تنشان به تن حزب ما نخورده باشد اما گرایش کمونیستی هستند که شب و روز در دل مبارزه طبقه کارگر، در گیر مبارزات اقتصادی طبقه کارگرند، درگیر سروسامان دادن به این محفل یا آن محفل کارگری هستند. درگیرایجاد مجمع عمومی کارگری و ایجاد اتحاد و تشکل در میان کارگران هستند، و یک بخش دیگر در دانشگاهها مشغول مبارزه و ایجاد اتحاد و تشکل و کارهای دیگر هستند ، یک بخش دیگر در مراکز صنعتی ایران مشغولند ، یک بخش دیگر در میان کارگران فصلی هستند، یک بخش در بخش علنی، یک بخش در سطح سراسری کار میکند ، یک بخش در بخش حتی مسلح یک گرایش کمونیستی و گارد آزادی که میخواهد یک حزب کمونیستی قدرتمند را داشته باشد، این ها بخشهای مختلف آن پیکره هستند و نهایتا حزب کمونیستی است که دست آنها را در دست هم و این ها را تماما کانالیزه میکند.
در نتیجه برای گرایش کمونیستی و برای سیاست سازماندهی ما که همین دوران داریم کار میکنیم متکی شدن به سازمان یابی خود طبقه کارگر به آن درجه از آگاهی سوسیالیستی که در جامعه وجود دارد، شرایط کار و زیستی که موجود است مسئله مهمی است و با این داده ها ما باید نقشه کارمان و پلاتفرم کارمان را بریزیم.
آن بخش از پلاتفرم مصوب ما، آن نقشه کاری که برای کمیته سازمانده تدوین کردیم که بخش ششم پلاتفرم مصوب کنگره پنجم ماست دقیقا متکی به این داده هاست، دقیقا متکی به این نگرش از سازمانیابی کمونیستی در میان طبقه کارگر است. مایی که این دوره آمدیم این بخش را فرموله کردیم در پلاتفرممان و الان در نقشه عمل کمیته سازمانده، آگاه بودیم بر این که در دو، سه سال گذشته و در حزبمان این داده های اصلی سیاست سازماندهی زیر نامهای مختلفی که الان و در ادامه به آن میپردازم بهرحال کنار زده شده و درنتیجه زمانی که پلاتفرممان را مصوب میکردیم و زمانی که این نقشه عمل را تدوین کردیم میدانستیم داریم با نگرشهای غیر کمونیستی و غیر کارگری در درون حزب و بیرون حزب جدال میکنیم که سردرگمی به کار ما در دوره گذشته تحمیل کرد.
در نتیجه درتوضیح پلاتفرم کارمان و در توضیح نقشه عملمان، به آن برمیگردم و در بخش سوم این سمینار اثباتا آن محورها را توضیح میدهم. به آن بندهایی که در این نقشه عمل هست و این که منظور از هر کدام از این بندها و تاکیدشان چیست و در چه جهتی میخواهد کار ما را پیش ببرد، میپردازم.
گفتم ما از همان ابتدای طرح مباحث سیاست سازماندهی بر این اساس و بر این داده ها حرکت کردیم. حاصل کار نزدیک به دو دهه و بر اساس مباحث سیاست سازماندهی ما در میان کارگران، در دوره اولیه فعالیت حزب حکمتیست حاصل مهم و ماتریال مهمی در اختیار ما گذاشت. این نوع کاری که گفتم متکی بود به این نگرش کمونیستی و داده ها، به هر حال در یک دوره توجه جدی فعالین کارگری و فعالین کمونیست را در ایران به طور واقعی به کمونیسم کارگری و تحزب ما جلب کرد. به عنوان مثال حتی بخش زیادی از فعالین کارگری که در 20 سال گذشته به خارج کشورآمدند یک دورانی تحت تاثیرهمین مباحث با کمونیسم کارگری و تحزب ما بودند. این فقط یک مثال است ولی بعنوان رهبری حزب یا ارگانهای دست اندر کار در دوره های متعدد ما ماتریال انسانی متکی به این سیاست را دیدیم که یک ماتریال قابل اتکا بود برای ما چه در جنبش کارگری، چه در محیط دانشگاهها، چه در محیط کارگری جامعه کردستان یا در محیط مبارزاتی جامعه ، جاهایی که نفوذ کلام بیشتری داشتیم و مورد اتکای ما بودند در جنبش کارگری، در جنبش اعتراضی، در جنبش دانشجویی و در محیطهای مبارزاتی حتی در جنبش زنان به هر حال بر همه اینها اثر داشت.
در بطن این اوضاع ما عضوگیریمان بیشتر شد و شکل گرفت. در بطن این وضعیت تا آنجایی که من مجازم به آن اشاره کنم سازمان حزبی و نهادهای غیر حزبی متاثر از کمونیسم ما در داخل شکل گرفتند و موضوعیت پیدا کردند، در بطن این وضعیت کمیته های کمونیستی تشکیل دادیم و اینها ماحصل مهمی بودند و اینها علنی در یک دوره ای دیده شد.
بخش دوم: عقبگردهای تحمیل شده به سیاست سازماندهی ما در میان کارگران
ما آن دوره های موفق را پشت سر گذاشتیم و در دوره های بعدی یک عقبگردهایی به ما تحمیل شد، عقبگردهای سیاسی، اجتماعی و سبک کاری و سازمانی و مهمتر ضربه خوردن زیر ضرب استبداد و سرکوبگری. تا آنجا که به این بحث مشخص امروز ما مربوط است، عقبگردهایی بر محورهای پایه ای سیاست سازماندهی ما تحمیل شد و خلاصه اشاره میکنم به آن مولفه هایی که دراین عقبگردها تاثیر داشتند. ضد رژیمی گری و آکسیونیسم در حزب بعد از منصور حکمت که قبل از هر چیز حاصل همان خلاء از دست دادن منصور حکمت بود به دو نحو تحت نام “انقلاب انقلاب”و یا “فروپاشی سریع” در میان ما به عنوان رهبری حزب کمونیست کارگری ایران، هر دو ترندش فرموله شد و ما درآن فضا بودیم. صرفنظر از محتوا هر دو نگرش آکسیونیسم ضد رژیمی را دامن زدند، که پیشبرد کار پایه ای و کار سازماندهی کمونیستی درون طبقه کارگر را به حاشیه برد و بنظرم به کار اساسی ما لطمه زد. بهرحال این عقبگردی را به آن تحمیل کرد وحتی آن دوره در حزب کمونیست کارگری قبل از جدایی حزب حکمتیست این عقبگرد حتی شکل تئوریزه شده اش را در تزهایی که حمید تقوایی در دوره ای که بعد از کنگره 4 بعنوان لیدر حزب تعیین شد، هم در بعد تحلیل اوضاع سیاسی آن نگرش آکسیونیستی، ضد رژیمی را بیشتر فرموله کرد و مشخصا در عرصه سیاست سازماندهی هم بحثی را آورد به نام “تعیین بخشی”.
گفتم در دل فضای آکسیونیستی که بنظرم حاکم بود و روزنه هایی هم که در جامعه باز شده بود و زمینه اجتماعی به آن داده بود، حمید تقوایی بحثی را بنام تعیین بخشی تئوریزه کرد. نتیجه این بحث این بود که بدون تشخیص درست از تناسب قوا و اوضاع امنیتی، رهبران کارگری و فعالین کارگری باید علنی و با اسم و رسم پای بیانیه ها، نوشته ها و آکسیونها و حرکتهای اعتراضی باشند، همان وقت در مورد این بحث انواع تردیدها و سئوالات وجود داشت اما واقعیتش این است که یک تقابل اساسی با آن نکردیم.
این بحث وتئوریزه کردن این حرکت چه مضراتی برای سیاست سازماندهی ما در میان کارگران داشت؟
بنظرم اولین ضررش این بود که گویا تز جدیدی آمده، و در افزوده جدیدی آمده، و به این معنی این درافزوده جدید کل تزها، تزهای اساسی تر،محورهای اساسی سیاست سازماندهی ما را که در همین بحث امروزخیلی خلاصه وار من به آن اشاره کردم را به حاشیه راند.
در صورتی که ما در زمینه فعالیت علنی رهبران کارگری، بحث آژیتاتورهای کمونیست، رهبران عملی، فعالین کارگری که بطور طبیعی درمناسبات طبیعی، در مکانیزم طبیعی رهبر کارگریِ علنی است، آژیتاتور کارگری علنی است و روز مبارزه، روز اعتراض، روز اعتصاب دارد حرفش را میزند و سخنرانیش را میکند و جلوی اعتصاب است، جلوی اعتراض است یا حتی دوران غیر اعتصابی هم در میان کارگران اتوریته است و حرفش دررو دارد و هر وقت لازم باشد علنی است و به آن معنی هیچ در افزوده ای نبود که گویا با اسم و رسم و امضا بنویسند بهرحال خود نقش یک رهبر کارگری علنی و یک آژیتاتور کارگری فقط تقلیل داده شد به اینکه اسمش سر زبانها بیافتد و پای بیانیه ها یا نوشته ها باشد این تقلیلگرایانه بود و خود این تقریبا نقش محدودی را برای آنها قایل شد.
یک نکته دیگه در این مساله بنظرم در نظر نگرفتن بحث تناسب قواست. تناسب قوایی که در چه شرایطی و با چه تناسب قوایی رهبران کارگری، فعالین کارگری ابراز وجودمیکنند و تشخیص آن اساسا دست خودشان است. بنظرم به این لحاظ آن بحث تعیین بخشی که در فضای فکری کل حزب آمد، حزبی که حتی دو بخش نشده بود و سایه انداخت بر سیاست سازماندهی پایه ای ما و آن را حاشیه ای کرد و فرعی تر به آن برخورد شد. این بحث تعیین بخشی و سطحی بودنش در عمل واقعی چنان خودش را نشان داد که دیگر الان حتی صحبتی از آن نیست ، بحثی از آن نیست حتی خود حزب کمونیست کارگری فکر نکنم اهمیتی به آن بدهند.
سپس ما بر اساس آن مبانی سیاست سازماندهی در دوره اولیه حزب حکمتیست کارمان را پیش بردیم. حاصل سیاسی سالها کار ما بر اساس خط مشی کمونیسم کارگری و سیاست سازماندهی به ماتریال مهمی شکل داده بود. بر اساس آن ماتریال خوبی که بوجود آمده بود. بر اساس آن از سال 2005 به دنبال تمرکزحزبی و ایجاد کمیته های حزبی و کمونیستی در سیاست سازماندهیمان رفتیم. من در اینجا اول این را تاکید کنم که تمرکز حزبی یا تمرکز کمونیستی و ایجاد کمیته های کمونیستی حزبی که نهایتا سال 2006 مصوب شد، از نظر من درچهارچوب سیاست سازماندهی ما در میان کارگران موضوعیت دارد. با فراهم بودن ملزومات، مختصات و شرایط و تناسب قوا حتما باید کمیته کمونیستی و تمرکز تشکیلاتی حزبی به وجود آورد. اما مسئله اینست که چه وقت و چه زمان ما دنبال آن تمرکز حزبی و تشکیلاتی میرویم. من میخواهم در این مورد توجه شما را به یک بخش از خود سیاست سازماندهی ما در میان کارگران نوشته منصور حکمت جلب کنم که آن شرایط را به خوبی توضیح میدهد.
مینویسد: “با گسترش نفوذ ما و بویژه با بهبود اوضاع امنیتی این ماتریال انسانی و تشکیلاتی به کمک ما کمیته های حزبی را ایجاد و اعلام خواهد کرد”. کمیته های کمونیستی که ما در سال 2006 دنبالش رفتیم و اعلام کردیم، به نظر من کمیته های کمونیستی حزبی بودند و به این معنی در این چهارچوب میگنجد.
منصور حکمت ادامه میدهد: “بنظر من مهمترین شاخص این خواهد بود که ادامه کاری این کمیته ها پس از اعلام موجودیت چگونه خواهد بود؟ فکر نمیکنم لازم باشد ما در ایجاد و اعلام این کمیته ها هیچ عجله ای داشته باشیم، آنچه مهم است این است که طیف وسیع و صاحب نفوذی از کارگران رادیکال و سوسیالیست و کمونیست وجود داشته باشند که خود را با این حزب سیاسی تداعی کنند. هنگامی که شرایط برای کار حزبی و گسترده فراهم شود کمیته های حزبی بسیار سریع بوجود خواهد آمد، مشروط بر این که امروز هر دو (هم حزب و هم این طیف فعالین) بدانند که جزئی از یک واقعیت حزبی و مبارزاتی واحد هستند. نباید کمیته های حزبی را بطور زودرس و تصنعی و فقط با ابتکار از بالا ایجاد کرد، در پیدایش شرایط مساعد یک فاکتور اوضاع امنیتی است و فاکتور دیگر توانایی کارگران رادیکال و سوسیالیست در ایفای نقش خود به عنوان رهبر و آژیتاتور در شرایط جدید است. اگر شما کمیته ای تشکیل بدهید که از فردایش بخش زیادی از نیرویش را صرف امور درون حزبی و گزارش دهی و غیره بکند بهتر است اصلا این کار را نکنید”
و من اضافه میکنم که شما اگر کمیته ای را تشکیل بدهید که فوری بخش زیاد نیرویش را علاوه بر امور درون حزبی و گزارش دهی و غیره زیر فشار امنیتی و تناسب قوای نامساعد هم باشد نباید در موردش عجله کرد. و البته درفاصله بعد از سال 2006 به مدت 2-3 سالی عجله کردیم و ضربه خوردیم.
در نتیجه در مرحله اول میخواهم این تاکید را بگذارم که ایجاد کمیته های کمونیستی و کمیته های حزبی یک سیاست اصولی و یک محور سیاست سازماندهی ماست اما قطعا تشخیص شرایط امنیتی و تشخیص تناسب قوا و ملزوماتش و کارایی جمع فعالینی که سازمانش میدهند شرط مهمی است و این در سیاست سازماندهی ماست. اما من فکر میکنم کمیته های کمونیستی و حزبی که ما در سال 2006 دنبالش رفتیم بنظر من سریع رفتیم دنبال ایجاد تمرکز حزبی، یعنی هنوز شرایط امنیتی و هنوز تناسب قوا و هنوز آن سطح از پختگی و تجربه در میان فعالین و کسانی که میخواستند آن کمیته ها را سازمان بدهند فراهم نبود و به این معنی من فکر میکنم آن نگرش آکسیونیستی که در فضای حزب کمونیست کارگری ایران و در حزب حکمتیست وجود داشت با عدم تشخیص تناسب قوا و با دورنما حرکت نکردن از بالا و تصنعی رفتیم دنبال ایجاد تمرکز حزبی و کمیته کمونیستی . این پروسه تمرکز سازمانی و حزبی نتیجه انکشاف مکانیزم پیشرفت طبیعی کار رهبران کارگری ،فعالین کارگری یا فعالین کمونیست محیطهای دانشگاهی نبود.محافل و شبکه های محفلی کمونیستی بطور طبیعی کارشان را میکردند و ما زودرس به تمرکز حزبی و سازمانی سوقش دادیم. در نتیجه من فکر میکنم تصنعی و از بالا کمیته های کمونیستی ایجاد کردیم و ادامه کاری و امنیت آنها تضمین نشد. کمیته های کمونیستی ما آن تجربه و پختگی لازم در برخورد به آن اوضاع پیچیده را نداشتند. معضل دیگر کمیته های کمونیستیِ حزبی که ایجاد کردیم تابع سیاست سازماندهی منفصل نبود که آن هم نقص یک محور اساسی در سیاست سازماندهی ما است. به این معنی کمیته های حزبی یا حوزه های حزبی که در داخل در دل این تناسب قوا ما آنها را ایجاد میکنیم باید منفصل باشند. به هم متصل نباشند به همدیگر و بهم مرتبط نشوند تا در شرایط امنیتی با ضربه زدن پلیس همه ضربه نخورند و به همه سرایت نکند این هم رعایت نشد.
لذا نتیجه یک سبک کار شتابزده و آکسیونی حاصل کارش فرمال و در شرایط امنیتی ایران ضربه خوردن است. اتفاقی که افتاد. این پدیده حاصل عدم تشخیص تناسب قوابود. به علاوه بحث کمیته کمونیستی را تبدیل کردن به تک محور سیاست سازماندهی ما در داخل، بنظرم ابعاد همه جانبه سیاست سازماندهی ما در میان کارگران را به درجات زیادی به حاشیه برد. ما میتوانیم به ادبیات سال 2006 تا 2011 مراجعه کنیم و می بینیم آنطور که در پیشبرد سیاست سازماندهی، بر محافل کمونیستی، شبکه های محافل، بر خود سازمانیابی درونی، بر جایگاه رهبران و فعالین علنی کارگری و رهبران کمونیست و عملی تاکید داشتیم در ادبیات، در نوشته ها و در مباحث دوره متاخر ما بنظرم این جنبه ها حاشیه ای شدند و ابعاد همه جانبه سیاست سازماندهی به کنار رفت . فرهنگ سازمانی و حزبی ما این شد، اگر میپرسیدند در داخل چکار میکنیم؟ جواب تک موضوعی این بود “کمیته کمونیستی” میسازیم. در صورتی که کمیته کمونیستی یک پروسه و یک کار همه جانبه کمونیستی و یکی از حلقه های مهم است که همانطور که در سیاست سازماندهی ما مورد توجه قرار گرفته با مهیا شدن شرایط آن و در زمان خودش به آن دست میبریم. حاشیه ای کردن این جنبه ها یعنی حاشیه ای کردن کل سیاست سازماندهی یک لطمه دیگر بود و من فکر میکنم این یک جانبه نگری و ایجاد تمرکز حزبی و کمیته های کمونیستی زودرس که هنوز ملزوماتش تماما فراهم نشده بود، در مقابل ضربات جمهوری هار اسلامی دوام نیاورد و بسیار شکننده بود.
این کمیته های ما یا سازمان ما در عین حال در روش و تاکتیک هم بعضی وقتها دچار آکسیونیسم و عدم تشخیص تناسب قوا میشدند و مواردی هم شدند و لطمه خوردند. در نتیجه میخواهم بگویم در بطن این اوضاع این ضربات هم وارد آمد و آن ضربات، ضرباتی که بورژوازی هار و جمهوری اسلامی به سازمانها، به کمونیستها، به فعالین آزادیخواه و برابری طلب، به یک بخش پر شور جوانان کمونیست درون جامعه که خودشان را متشکل کرده بودند ، بهرحال لطماتی زد هم به لحاظ سیاسی و هم به لحاظ سازمانی و هم به لحاظ اجتماعی به کمونیسم و به خود حرکت ما. این لطمات و این عقبگردها من فکر میکنم یک انعکاسش هم در خود حزب حکمتیست و در درون رهبری حزب حکمتیست میدان را باز کرد برای یک خطی که مسیر واگرایی و مسیر پاسیفیستی را درپیش گرفت. آنچه بعدا از نظر من بنام “طبقه کارگر و تحزب کمونیستی” از جانب کورش مدرسی تئوریزه شد در بطن این عقبگردها ست و در بطن این ضربات و گویا در جواب به آن اوضاع جدید، بهرحال یک خط واگرایی و یک دیدگاه پر تناقض و نامنسجم و یک خط انفعالی و انحلال طلبانه بود که بهرحال به آن معنی بیان تئوریک و سیاسی یک انتخاب سیاسی جدید بود؟ نتیجه عملی اش در بعد سازماندهیِ انحلال طلبی و در عین حال در راستای آن انحلال طلبی که در پیش گرفتند، رفتن دنبال درست کردن سازمان ائتلافی چپ که اسم بی مثمای “جنبش کمیته های کمونیستی” را بر آن گذاشتند.
بحث “طبقه کارگر و تحزب کمونیستی” که در 20 نوامبر 2010 مطرح شد. بعدها توسط رفقای متعددی از جمله حسین مرادبیگی، من ،رضا دانش، بهزاد جواهری و رفقای دیگری بهرحال مورد نقد قرار گرفته و این جمع و شاید خیلی از مراجعه کنندگان به این بحث ما ابعاد مختلف نقد ما را مطالعه کرده اند. (مجموعه این نقدها را در اولین ضمیمه سازمانده کمونیست سال 2012 منتشر شد) دوباره به آنها برنمیگردم. اینجا فقط بر یک جنبه معین که تعرضی است به پایه های سیاست سازماندهی ما در میان کارگران بیشتر فوکوس میکنم و آن هم در دل بحث عمومی “طبقه کارگر و تحزب کمونیستی” تکه ای به اسم “جنبش کمیته های کمونیستی” فرموله شده است.
ابتدا در مورد همین اسم گذاری، “جنبش کمیته های کمونیستی”، اظهارنظری بکنم. شما وقتی به این عنوان نگاه میکنید سه عبارت خیلی مهم، “جنبش، کمیته، کمونیستی” کنار هم چیده شده اند. قاعد تا” در برخورد اولیه، قبل از اینکه وارد محتوایش بشوی باید توجه هر کمونیستی را به خودش جلب کند یا حتی سمپاتی را بوجود بیاورد. ولی موقعی که محتوایش را میشکافی و بحث میکنی، قبلا در نقدهای قبلی کردیم و الان هم به آن رجوع میکنم، واگرایی و محتوای راست آن به وضوح خود را نشان میدهد. در نتیجه میخواهم بگویم این عنوان به خودی خود ایرادی ندارد اما محتوای بحث و مضمون بحث، تزهایش ، پایه هایش ،استنتاجاتش، هم انحلال طلبانه است وهم دنبال ایجاد سازمان ائتلافی چپ با بقیه جریانات چپ آن هم در سطح پایه ای است، که کلا در تقابل با سیاست سازماندهی ما درمیان کارگران قرار دارد. این عبارت پردازی در اسم اساسا در خدمت یک هدف غیر کمونیستی و غیر کارگری و تعرضی است به پایه های سیاست سازماندهی ما در میان کارگران به این دلایل، از جمله: در اول این بحث گفتم نقطه عزیمت سیاست سازماندهی ما در میان کارگران و در همان شروع بحثش و در صفحه اول آن اینست که میگوید متمایز شدن از افق و تصویر و سنت و سبک کار چپ آن هم تازه جریانی که منتهی الیه چپ رادیکال آن دوره که منظورمارکسیسم انقلابی و تجسم حزبی آن حزب کمونیست ایران بود. تفاوت اینجا است که نقطه عزیمت سیاست سازماندهی ما متمایز شدن و جدا شدن آن از چپ رادیکال و سنتی است.درصورتی که نقطه عزیمت بحث “جنبش کمیته های کمونیستی” و کل دیدگاهی که در مبحث “تحزب کمونیستی و طبقه کارگر” کورش مدرسی آمده از اشتراکات با چپ و انتقاد درون خانوادگی از آنها در جهت “تغییر” و اصلاح آنها شروع میشود، تا در محل جنبش کمیته کمونیستی را با آنها بسازد.
اینجا اجازه بدهید برای مستدل کردن بحث به پاراگرافی از آن بحث “جنبش کمیته های کمونیستی” مراجعه کنم. میگوید: “درست است این کمیته ها (کمیته های کمونیستی جدید مورد نظرشان) با پروسه تغییر یا متعین شدن خطی خود روبرو هستند اما احزاب چپ نیز با مصاف تغییر خود روبرو هستند، حزبی در این رابطه شانس دارد که ضرورت این شیفت طبقاتی و اجتماعی در صحنه جامعه ایران و نه تنها در حرف بلکه درعمل دریابد وخود را تغییر دهد”. درنتیجه گفتم اینجا خود این پاراگرافی که من خواندم در زیر تیتر رابطه کمیته های کمونیستی مورد نظرشان با احزاب چپ موجود مطرح شده، و نه از تمایز و جدا شدن با میراث چپ بلکه از اشتراکات با چپ و از اینکه هم آن کمیته ها میتوانند تغییر بکنند و هم چپ موجود میتواند تغییر بکند و یک جایی به هم برسند و یک کمیته مشترک با هم داشته باشند و با هم ائتلاف کنند. دوباره اگر تاکید کنم سیاست سازماندهی میگوید که این چپ در مجموع جناح چپ طبقات دیگر بوده است و تفکر خود ونگرش سیاسی و اهداف و روشهای عملی خود را از افق سیاسی و زیست اجتماعی طبقات دیگر گرفته اند. جدایی کمونیسم از این چپ باید یک جداییِ قطعی باشد و میراث چپ غیر کارگری یعنی چپ جناح چپ بورژوا دموکراسی و بورژوا رفرمیسم در ایران را باید بطور کامل بدور افکند. در سیاست سازماندهی بحث از دورافکندن میراث این چپ است نه اینکه این چپ میتواند در درون خودش تخمیر بشود و تغییر بکند و در ادامه بر اساس این تز راست و ائتلافی میگوید، “این کمیته ها و این جنبش کمیته های کمونیستی با احزاب چپ موجود. 1 – میتواند هم رابطه خطی و سیاسی داشته باشد 2 – هم میتواند ارتباط سازمانی داشته باشد” اینجا واضح است این تز نقطه مقابل تز پایه ای سیاست سازماندهی ما در میان کارگران است و به این شکل عریان و راست خودرا نشان میدهد.
یک محور دیگری که بحث “جنبش کمیته های کمونیستی” تقابلش را با سیاست سازماندهی ما در میان کارگران و با آن سیاست کمونیستی ما نشان میدهد اینجاست که سیاست سازماندهی تاکید میکند که سیاستی است متکی به یک گرایش و آن هم گرایش کمونیستی در درون طبقه کارگر نه گرایشات دیگر، درصورتی که “جنبش کمیته های کمونیستی” نظر و جهتش و نقطه عزیمتش این است که گویا گرایشات درون طبقه کارگر را کمک بکند که در یک کمیته دور هم جمع بشوند. حقیقتش کاش به همین گرایشات درون طبقه کارگربسنده میکردند اما نه تنها به این بسنده نمیکند بلکه اساسا” نقطه عزیمتش چپ و گرایشات چپ است و درنتیجه تلاشی است در اینکه گویا جنبش کمیته های کمونیستی یک جنبشی است که احزاب و گرایشات مختلف میتوانند در آن جمع بشوند و با مکانیسم مکانیکی و اداری که برایش تعریف میکنند و تماما” غیرطبقاتی و تماما” غیر اجتماعی است ، کار را به پیش ببرد.
در صورتی که اساس بحث ما در سیاست سازماندهی اینست سیاست کمونیستی ما متکی است به یک گرایش معین و آن هم گرایش کمونیستی طبقه کارگر و نه کل گرایشات و اینکه سیاست سازماندهی سیاست سروسامان دادن به گرایش کمونیستی درون طبقه کارگر است نه بقیه گرایشات، در مقابل آن “جنبش کمیته های کمونیستی” یک جنبش رنگین کمانی از همه گرایشات است، ازهمه گرایشات تازه از احزاب چپ. این تماما نقطه مقابل این بحث اساسی در سیاست سازماندهی و با آن تماما در تناقض است.
یک جنبه دیگر بحث به اصطلاح “جنبش کمیته های کمونیستی، کلا محافل، جایگاه محافل کارگران کمونیست، محافل رهبران کارگری و شبکه محافل را تماما فرعی میکند. مبحثی تک محصولی کل آن پدیده همه جانبه کار کمونیستی در داخل به حاشیه می برد.
من میخواهم نتیجه بگیرم که این تز و این سیاست در بعد حزبیت، انحلال حزبیت را بدنبال دارد، و گرایش کمونیستی را میخواهد با گرایشات دیگر قاطی بکند و به عنوان آلترناتیوهم میخواهد ائتلاف ایجاد بکند ، یک سازمان ائتلافی با کل چپ موجود. این سیاست خیلی روشن غیر کارگری و غیر کمونیستی و راست و انحلال طلبانه است. در عرصه عمل توهم است و غیر عملی و از هیچ جدیتی برخوردار نیست.
بخش سوم : چه باید کرد ما
چه باید کرد ما در پلاتفرم و نقشه عمل کمیته سازمانده آمده است. نقشه عمل کمیته سازمانده همانطور که حداقل شما مطالعه اش کرده اید متکی است به بند 6 پلاتفرم سیاسی عملی دفتر سیاسی حزب مصوب کنگره 5 که آن چند بند و محور اساسی این جهتگیری را نشان میدهد. کل این نوشته و کل این پلاتفرم بشکل موجز حاوی نقدهایی است که داریم . یعنی سازمانیابی کمونیستی طبقه کارگر در مقابل سازمانیابی غیر کمونیستی و غیر کارگری و ائتلافی با چپ که یک دوره خواستند بر حزب تحمیل کنند .
در بند اول پلاتفرم و نقشه ما آمده است که اساس کار ما در محل کار و زیست کارگران منسجم کردن، متشکل کردن و متحزب کردن گرایش کمونیستی درون طبقه کارگر است. اینجا بر دو جنبه مهم کار ما که نقد کارهای چپ غیر کارگری است تاکید میکند و در مرحله اول میگوید ما داریم گرایش کمونیستی درون طبقه کارگر را منسجم ، متشکل و متحزب میکنیم نه هر گرایش دیگری را، ائتلاف گرایشات و از طرفی دیگر فورا از سر سازمان سازی شروع نمی کنیم، از سر قالب سازمانی شروع نمی کنیم که در ادامه در بندهای بعدی به آن میرسد. بلکه از منسجم کردن و متشکل کردن و متحزب کردن یک گرایش صحبت میکند نه آحاد، نه افراد منفرد و برای این کار میگوید تقویت افق و سیاست کمونیستی مشترک با رهبران کارگری و کارگران کمونیست، تامین سریع دسترسی به طیف رهبران کارگری و کمونیست طبقه کارگر، تلاش نقشه مند برای ایجاد همدلی سیاسی و همگامی عملی با این طیف و تحکیم رابطه عملی با آنها کلید پیشروی ما در سازمانیابی کمونیستی کارگران است. گفتم نقطه عزیمتش همانطور که سیاست سازماندهی میگوید از سر ساختار و سازمان شروع کردن نیست. از تقویت افق و سیاست کمونیستی مشترک با رهبران کمونیست و با کارگران کمونیست است.
جنبش کمونیسم کارگری یک جنبش وسیع است که یک سر اساسی آن در مراکز کارگری و محیط کارگری درگیر مبارزه اقتصادی و درگیر مجمع عمومی و سازمان و تشکل و زندگی و مبارزه طبقه کارگر با همه سختیها و بخشهای دیگر متحزب و علنی و غیرعلنی و در بخشهای دیگر جامعه قرار دارد. درنتیجه مهم این است که گرایش کمونیستی با بخش متحزب و علنیش، با بخش مخفی و غیرعلنیش بتواند افق و سیاست مشترک را پیدا بکند. هم افقی، همدلی سیاسی که اینجا گفتیم و همگامی عملی یک کلید اساسی است برای اینکه بعدا سازمان کمونیستی محکم و استوار و استخوان دار را بسازیم .
بند دیگر پلاتفرم و نقشه عمل ما تقویت محافل کمونیستی کارگران است یعنی به رسمیت شناختن موجودیت محافل کمونیستی کارگران که وجود دارند وسازمان اولیه کارگران است. ما از صفر برای آنان سازمان درست نمیکنیم. آنها گرایش کمونیستی و محافل کمونیستی خودشان را دارند. باید دستمان را در دست هم بگذاریم و به لحاظ فکری وسیاسی باید تغذیه بشوند و باید کاری کرد که محافل کمونیستی، رهبران کارگری و کارگران کمونیست نسبت به کلیه وجود مبارزه طبقاتی صاحب مواضع و سیاستهای روشن باشند. در دل مبارزه اقتصادی کارگر، در ادعاهایشان برای جدال سیاسی، در تقابلشان با خرافه ملی و مذهبی، در تقابلشان در برابر تفرقه افکنی در محیط کار و همه آن ناملایماتی که بورژوازی بر آنان حاکم میکند گرایش کمونیستی و کارگران کمونیست باید مسلط باشند و وظیفه حزب کمونیستی و از جمله ما این است که بتوانیم به این لحاظ محافل کمونیستی را هم افق و خودآگاه کمونیستی و متحد و در عین حال تقویت کنیم.
یک محور دیگر کار ما عضوگیری وسیع کارگری است که جزء پایه های سیاست سازماندهی ما است. گرایش کمونیستی نیروی خودش را دارد و حزب ما به آن نسبت که نفوذ کلام و حرفش در رو داشته باشد، در محیطها و مراکز کارگری و اجتماعی، همانطور که در عضویت وسیع کارگری منصور حکمت هم گفته میشود هر فعال کارگری، هر کارگر مبارزی که در اهداف عمومی این حزب خودش را شریک میداند و توجه ای به این حزب دارد، در آن شرایط از نظر ما عضو حزب است صرفنظر از این که آیا میتوانیم الان به او اعلام کنیم یا نکنیم. این سیاست بطور کلی در این دوره ها غایب بوده و نه تنها غایب بوده بلکه در سال 2010 در حزب ما گرایش انحلال طلبانه در مقابل عضویت وسیع کارگری دقیقا سیاست مقابلش را آورد. با ترجمه نامه ای از لنین که گویا لنین در سال 1923 که 6 سال از قدرتگیری بلشویکها گذشته و با هزار و یک پیچیدگی روبرو شده، میلیونها کارگر در حزبشان عضو بودند بهر دلیلی برای یک مقطعی نامه ای نوشته که گویا کارگر صنعتی باید 10 سال در محیط کارگری صنعتی کار کند و بعداعضو حزب بشود. شرایط آن دوره را نمیدانم و به نظرم برای آن دوره هم غلط بوده است، ولی مشخص است این سیاست نه تنها به درد امروز نمی خورد بلکه مضر است و نقطه مقابل عضوگیری وسیع کارگری است و ما باید این را نقد و طرد کنیم و در عین حال سیاست عضوگیری وسیع کارگری را دوباره جاری کنیم .
محور دیگر ایجاد حوزه های حزبی است. بر اساس همین عضوگیری وسیع کارگری و ظرف مناسب آنها حوزه های حزبی که اینها را هم با در نظر گرفتن تناسب قوا در هر محیط کار، درهر شهر یا در هر محله باید ایجاد کرد. ما دو قطبی کمیته کمونیستی و حوزه حزبی را رد میکنیم و به عنوان اجزای انتگره سیاست سازماندهی با ارزیابی مشخص و با فراهم بودن ملزومات هر کدام در شرایط کنکرت به سازماندهی هردو میپردازیم
یک محور دیگر در سیاست سازماندهی ما که جزء نقشه عمل ما و پلاتفرم ما است در مورد کمیته های کمونیستی است. کمیته کمونیستی از نظر ما یک تمرکز حزبی و کمونیستی است. ما به اصطلاح “کمیته کمونیستی چند گرایشی” را رد میکنیم. ما با الهام گرفتن از استنتاجات سیاست سازماندهی ما در میان کارگران اینچنین عمل میکنیم. با گسترش نفوذ ما و بویژه با در نظر گرفتن تناسب قوا و بهبود اوضاع امنیتی با اتکا به رهبران کارگری، آژیتاتورها و فعالین کمونیست در میان طبقه کارگر کمیته های کمونیستی و حزبی را ایجاد میکنیم نه کمیته های رنگین کمانی چند گرایشی. شاخص مهم برای رسمیت دادن به این کمیته ها درجه اطمینان به ادامه کاری بعد از اعلام موجودیت آنهاست و نباید کمیته ها را زودرس و تصنعی و فقط با ابتکار از بالا ایجاد کرد. درپیدایش شرایط مساعد این کار، فاکتور اول تناسب قوای مساعد و اوضاع امنیتی و ثانیا درجه آمادگی رهبران کارگری و فعالین کمونیست کارگری برای ایفای نقش خود در قالب کمیته های کمونیستی رهبری کننده را باید در نظر گرفت، این مسئله توضیح بیشتری نمیخواهد. ایجاد کمیته های کمونیستی جزء سیاست ماست، اما در تناسب قوای فعلی در ایجاد آنها عجله نمی منیم. اما دقیقا با تاکید بر این مولفه ها که عبارتند از، تناسب قوا، شرایط امنیتی، تضمین ادامه کاری، و در عین حال ایجاد کمیته هایی که بتوانند نقش رهبری کننده را داشته باشند، آنوقت ایجادشان را در دستور میگذاریم.
یک محور دیگر در سیاست ما اجرای سیاست سازماندهی منفصل در تناسب قوا و شرایط فعلی است. چه حوزه های حزبی ایجاد بشوند و چه کمیته های حزبی، سازمان حزبی و ساختار حزبی باید تابع سیاست سازماندهی منفصل باشند و در دل این تناسب قوا و دردل این استبداد نباید سازمان را از داخل به صورت هرمی به همدیگر متصل کرد تا در صورت وارد شدن ضربات امنیتی به بخشی از سازمان حزب از انتقال آن به سایر بخشها جلوگیری شود. نمونه آن بلایی که بوجود آمد و آن ضربه ای که متحمل شدیم.
اینها محورهای اصلی چه باید کرد ماست و آن نقشه عملی است که حزب و کمیته سازمانده باید تعقیب بکند. این چه باید کرد و این محورها هر کدام مٌهر پشت سرگذاشتن یک دوره و جدال و نقد و بحثهای این دوره را بر خودشان دارند و ما میدانیم که به چه خلاهایی و به چه کمبودهایی داریم جواب میدهیم و بر این اساس و بر این مبنا کمیته سازمانده در دوره جدید با اتکا به این نقشه عمل کار خود را پیش میبرد و امیدواریم اقدامات و فعالیتهای حزب در گسترش کار ما درداخل تاثیر مثبت داشته باشد و خود کمیته سازمانده مستقیم و متمرکز روی این نقشه عمل بتواند کارش را به پیش ببرد.
***