کارگر کُشی رژیم اسلامی،
پرچم ناسیونالیستی خانه کارگر
سیاوش دانشور
شاهرخ زمانی کارگر مبارز و کمونیست در زندان جان باخت. نه فقط کسانی که تجربه دست اول از زندانهای رژیمهای سلطنتی و اسلامی دارند و شیوه های امنیتی و فشار مستمر را برای درهم شکستن زندانیان میشناسند، بلکه هر کسی که در ماهیت ضد کارگری و ضد انسانی و توحش جمهوری اسلامی تردید ندارد، بروشنی انگشت اتهام قتل عمد شاهرخ زمانی را بسوی بازجویان و رئیس زندان رجائی شهر نشانه میگیرد. زنده یاد رفیق جمیل شریعتی در زندانهای قزلحصار و اوین در دهه شصت بدلیل بیماری سرطان درگذشت. اما هم بندیهای جمیل میدانستند ضربه مستمر قفل یک کیلوئی حاجی داوود رحمانی در زیر هشت زندان عامل ابتلا به سرطان وی بود که نهایتا جمیل را کشت. زندانی یک اسیر در دست حکومت است و حکومت مربوطه مسئول مستقیم هر اتفاق برای زندانی است. شاهرخ زمانی نیز، حتی اگر در اثر “سکته مغزی یا قلبی” در خواب جان سپرده باشد، آن شرایط معین که زندانی در آن قرار دارد و کسانی که چنین شرایطی را برای زندانیان ایجاد میکنند، مسئولیت مستقیم این مرگ را بعهده دارند. شاهرخ زمانی به لیست طولانی جانباختگان طبقه کارگر و جنبش سوسیالیستی اضافه شد. شاهرخ نه اولین نفر بود و نه آخرین نفر خواهد بود. این حکومت اسلامی حافظ نظم سرمایه داری است که برای بقای خویش بجز سرکوب و جنایت راهی نمی شناسد. و بالاخره، قهر ضد انقلابی را تنها میتوان با قهر انقلابی طبقه کارگر و جنبش برای آزادی جامعه میتوان متوقف کرد و درهم شکست.
علی نجانی، محمود صالحی، معلمان
هنوز جوهر خبر ناگوار جانباختن شاهرخ زمانی خشک نشده است که خبر دستگیری علی نجاتی از رهبران و فعالین سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه، صدور 9 سال حکم زندان تعزیری برای فعال کارگری محمود صالحی که در دستگیری اخیرش کلیه اش را از دست داد، اعلام میشود. در ماه قبل نیز پرونده جدیدی برای بهنام ابراهیم زاده سرهم شد و فعالین جنبش اعتراضی معلمان نیز بطور مستمر زیر فشار و آزار و پرونده سازی امنیتی هستند. رسول بداغی را ربودند، سعید شیرزاد را به بیدادگاه کشاندند، اسماعیل عبدی، نیک نژاد، بهلولی و دیگر فعالین معلمان در تهران و شهرستانها در آستانه بازگشائی مدارس زیر فشار و تهدید هستند. قتل های مشکوک زندانیان و بازداشت شدگان در کنار اعدام زندانیان سیاسی و گسترش اعدامها در ملأ عام و تهاجم دیوانه وار اسلامیون در خیابانها به زنان، همه قرار است سیمای مفلوک و تضعیف شده جمهوری اسلامی در مقابل رقبا را روتوش و در اذهان توده مردم همان گرگ وحشی تصویر کند. این تمهیدات جنایتکارانه یک هدف واحد دارد و آن تسلیم جامعه و جنبش های آزادیخواهانه است. این اوضاع نیازمند پاسخ است. پاسخی قدرتمند و سراسری در داخل و خارج کشور. پاسخی میلیتانت و به اندازه کافی موثر و بازدارنده. بدترین سیاست در این اوضاع اینست که جانباختن شاهرخ زمانی و تشدید سرکوب جمهوری اسلامی را به وسیله تصفیه حسابهای فرقه ای تبدیل کرد. چنین سیاستهائی که اغتشاش را دامن میزند مستقیما دودش به چشم زندانیان سیاسی و اعتراضات برحق کارگران و معلمان و مردم زحمتکش و سودش به جیب جمهوری اسلامی میرود.
پرچم ارتجاع مکمل سرکوب ارتجاع
در متن جدال باندهای مختلف سهامدار در مجموعه صنعتی ایران خودرو و سایپا و رقابت شرکتهای “همکار” سوزوکی و رنو و پژو و دیگران و نیازهای صنعت ماشین سازی برای برون رفت از بحران عمیقی که گریبان آنرا گرفته، نهاد ضد کارگری و پلیسی موسوم به “خانه کارگر” بعنوان ابزار یک جناح از سرمایه با پرچم ناسیونالیسم و “حمایت از تولیدات داخلی” در چهارچوب سیاست “اقتصاد مقاومتی” خامنه ای مجددا بمیدان آمده است و تلاش میکند کارگران را به نیروی این و آن باند سرمایه تبدیل کند. به این اطلاعیه نژادپرستان خانه کارگر توجه کنید:
“عضومحترم: باتوجه به مشكلات صنف خودرو و وخيم شدن اوضاع خودروسازيها، احتمال بيكاری شديد كارگران خودروسازيها وجود دارد. لذا دعوت ميشود در تجمع حمايت از اشتغال كارگر خودروساز داخلی روز يكشنبه 29 شهريور 9 صبح در ميدان بهارستان مقابل درب شمالی مجلس شورای اسلامی حضور بهم رسانيد. عدم حضور به منزله بی تفاوتی نسبت به عواقب بيكاری كارگران خود روسازيها و صنايع وابسته می باشد و توقعات آتی را بلا اثر می كند.”
“کارگر خودرو ساز داخلی” باید در مقابل چه کسی مجاهدت کند؟ “کارگر خودرو ساز خارجی”؟ مگر شرکت خارجی “همکار” مجموعه صنعتی ایران خودرو برای پیک نیک به ایران آمده است؟ آیا این شرکتها مستقیما و با نظارت مجموعه صنعتی ایران خودرو و تحت سیاست دولت و حکومت اسلامی کار نمیکنند؟ مگر شرکتهای مشابه در صنایع گاز و پتروشیمی و مجموعه صنعتی عسلویه به همین ترتیب با ارگانهای حکومتی قرارداد ندارند؟ مگر حکومت اسلامی بهترین شرایط سود دهی و حتی قوانین مناطق آزاد را برای این شرکتها فراهم نکرده است؟ بیکاری چه ربطی به این موضوع دارد؟ بیکاری محصول و جزو لاینفک کارکرد اقتصادی این نظام است. ارتش بیکاری باید باشد تا نرخ دستمزد کل طبقه کارگر پائین تر باشد و نرخ استثمار و سود سرمایه تضمین شود. اما این سیاست کلاسیک بورژوازی است که عامل بیکاری را “کارگر خارجی” میداند تا بخشهای مختلف طبقه کارگر را بجای سیاست وحدت طبقاتی و همسرنوشتی کارگری در مقابل هم بگذارد و سرمایه سلطنت بکند. در اینمورد معین نیز حتی بحث کار کارگران “خارجی” در ایران موضوعیت ندارد. تا به مسله بیکاری مربوط است، مبارزه علیه بیکاری امر کل طبقه کارگر است و کارگران باید با هرنوع بیکار سازی که نتیجه سیاستهائی مانند خصوصی سازی، بازسازی صنایع و یا تعطیلی صنایع بدلیل عدم سودآوری سرمایه است، قاطعانه و از موضع منفعت کارگری با سیاستهای پیشرو مبارزه کنند.
خانه کارگر نژاد پرست که در اول مه امسال شعار “کارگر خارجی را اخراج کنید” را برافراشت، بار دیگر با پرجم ناسیونالیسم و نژادپرستی سراغ کارگر پیشرو ایران خودرو آمده است. این پرچم ارتجاع بیهوده بلند نشده است. این پرچم مکمل سرکوب شدید طبقه کارگر و فعالین آن است. قرار است طبقه کارگر از سیاست سوسیالیستی اش فاصله بگیرد، بجای همبستگی کارگری “کلاه خود را بچسپد” و به فکر کاریر و شغل خود باشد. قرار است بخشی از طبقه کارگر برای رشد تولید داخلی و “ایرانی” جان بکند و سرباز ناسیونالیسم و آرمان رشد اقتصادی بورژوازی اسلامی شود. قرار است کمونیسم و جنبش سوسیالیستی را بکوبند و فعالین آنرا نابود کنند تا بر سنگفرش خونین کارگران کمونیست، ناسیونالیسم و ایران پرستی و نژادپرستی میداندار شود. این تبلیغات ناسیونالیستی و تا مغز استخوان ضد کارگری را باید به همان اندازه قتل شاهرخ زمانی ها جدی تلقی کرد. ضرباتی که این نوع سیاستها، در صورت تاثیر حتی سطحی، میتواند بر اتحاد طبقه کارگر علیه سرمایه بزند عمیق و جبران ناپذیر است.
ارتجاع اسلامی در ایران برای بقای خود نیازمند سرکوب مستقیم و تحمیق فکری و سیاسی طبقه کارگر و ایجاد انشقاق در درون اردوی آزادیخواهی و جنبش سوسیالیستی است. تقابل با اختناق سیاه اسلامی و سرکوب فعالین جنبش های اجتماعی باید بموازات تقابل با سیاستهای ارتجاعی و ضد کارگری و ناسیونالیستی پیش برود. برای بورژوازی سرکوب و تحمیق دو رکن سلطه سرمایه است و برای طبقه کارگر نیر مبارزه در هر دو جبهه ضروری و تعطیل ناپذیر است. نهاد پلیسی و نژادپرست “خانه کارگر” درست مانند زندانها و نیروهای اطلاعاتی حکومت یک کار مشترک را پیش میبرند و تقابل با آنها نیز امر واحد کل طبقه کارگر است. *
18 سپتامبر 2015