سلام زيجى – موقعیت جدید مساله کرد، راه حلها و پاسخ کمونیستی به آن

موقعیت جدید مساله کرد، راه حلها و پاسخ کمونیستی به آن
(خطوط کلی بحث)

سلام زيجى

١- بعداز قدرت گیری احزاب و جنبش ناسیونالیسم کرد در سایه جنگ خلیج و ارتش امریکا در اوایل دهه نود، عمدتا این جنگ با نگاه منفی افکارمترقی جهان روبروشد، در تحولات اخیر منطقه، مردم کردستان برعکس به سمبل مبارزه با ارتجاع و جنایتکاران تاریخ بشری تبدیل شدند. به حکم اوضاع حاکم بر جهان و منطقه ، از جمله در سوریه، ترکیه و عراق، به میدان آمدن داعش، از هم پاشیدن کامل شیرازه جامعه سوریه و بخش اعظم جامعه عراق بدست کانگسترهای مسلح اسلامی و قومی از یکسو و مبارزه ایی که علیه جریان وحشی داعش از طرف مردم ، به ویژه در کردستان سوریه شکل گرفت و همچنین با اتفاقات شنگال و مبارزه قهرمانانه زنان و مردان مترقی، آزادیخوا، چپ و کمونیست در شهر کوبانی علیه جانی ترین گروه اسلامی، “مسئله کرد” در وسیعترین شکل ممکن و کم نظیرترین دوره تاریخی به یک مسئله مهم و مطرح اجتماعی وجهانی تبدیل شد.

در دل سناریو سیاه حاکم و جنگهای تحمیلی و ویرانگر به مردم عراق و سوریه، شنگال و کوبانی و در هم شکستن داعش توانست حمایت جهانی را به “کردها” جلب کند و مورد توجه همگان قرار گیرد. این رودیداها و توجه جهانی باعث شد مساله تاریخی حل نشده “کرد” در منطقه یکبار دیگر به راس مسائل جهان امروز رانده شود و آنرا در ابعاد جهانی وارد فاز دیگری بکند. هر چند بورژوازی کرد در منطقه، از جمله در “اقلیم کردستان” بر بستر حمایتها توده ای جهانی توانست اسلحه و پول کلانی به نفع خود بدست آورد و دستاوردهای آن مبارزه قهرمانانه و اعتبار بین المللی را در قالب گرفتن پول و اسلحه از دولتها درجهت تقویت حزبی و جنبشی خود بهره برداری کنند، اما در کلیت خود تاثیری بر این واقعیت نمی گذارد که صورت مسئله حل نشده “کردها” یکبار دیگر به صحنه سیاست و افکار عمومی جهان رانده شده است. جهان امروز نگاه بسیار مثبت تری به کشمکش طولانی مدت و حل نشده “کرد” دارد.
هر دو سوی درگیر در این کشمکش تاریخی، دولتهای مرکزی و احزاب بورژوازی و ناسیونالیست کرد در تلاش هستند که این تصویر و روند مثبت را به کج راه ببرند، تلاش دارند با بده و بستان وسوق دادن این مسئله به درون رقابتهای دولتها بر سر آن معامله کنند. اصولا برای هیچ یک از این دو طرف حل مسئله کرد و رفع ستم ملی در این برهه در دستور قرار ندارد. بنظر من جامعه جهانی، طبقه کارگر پیشرو و احزاب کمونیست و چپ و مردم آزادیخوا نباید اجازه دهند یکبار دیگر کارگران و آزادیخواهان جامعه ،از جمله در مناطق کرد نشین، قربانی معاملات و سیاستهای ارتجاعی دولتها و احزاب بورژوا ناسونالیست گردند، هیچ زمانی شرایط جهانی و منطقه ای به اندازه امروز برای پایان دادن به حل این معضل دیرینه در منطقه فراهم نبوده است، تلاش و سیاستهای دولتها و احزاب ناسیونالیست کرد را میشود در هم شکست. کمونیستها و صف آزادیخواهان می توانند پرچم دار پایان دادن به این کشمکش و ستم و جنگ و جنایت طولانی مدت تاریخی در چهار کشور منطقه باشند.

٢- یکبار دیگر این سوال گرهی مطرح است که چند دهه دیگر باید این موضوع و کشمکش حل نشده همچنان حل نشده باقی بماند و همچنان ابزاری در دست دولتهای جنایتکار مرکزی و احزاب بورژوا-ناسیونالیست کرد برای تداوم تخاصم و نفرت پراکنی و معامله و قربانی کردن شهروندان باقی بماند؟ در دوره اخیر و به حکم شرایط بسیار مساعد جهانی که برای شهروندان کرد زبان و معضل حل نشده دیرینه “ستم ملی” آنها پدید آمده است، چنانچه مسئولانه و پیگیر عمل شود، به کارگران و مردم مترقی و سیاستهای چپ و آزادیخواهانه اتکا شود، میتوان حداقل در بخشی از آن مناطق نقطه پایانی براین معضل دیرینه گذاشت و پدیده تلخ “ستم ملی” را پایان داد. روشن است این کمونیستها وجریانات چپ و مسئول در ایران، عراق، ترکیه و سوریه هستند که میتوانند در صف اول پایان دادن به این معضل کمک کنند و نقش اول را ایفا نمایند. ناسیونالیسم و شیوخ و عشایر و بورژوای کرد عقب افتاده تر، منفعت پرست تر ، ناتوان تر و بی افقتر از آن هستند که توان پاسخگویی به این مسئله گرهی را داشته باشد. ثابت شده که که نه توانش را دارند و نه حل نهائی آنرا به نفع خود می دانند. امروز افکار عمومی جهان به مراتب بیشتر با آن معضلات آشنا شده است، توجه و احترام ویژه تری برای شهروندان کرد زبان قائل است، “تروریستها” جای خود را به “قهرمانان” داده اند. افکار مثبت جهانی نسبت به “کردها” دست دولتهای حاکم بر این کشورها و همچنین جنایتکاران حاکم بر امریکا و بریتانیا و بقیه را هم بسته است که با حربه های پیشین خود راه رسیدن به حل اصولی این معضل دیرینه را مانع شوند. موانع و تهدید همیشه باقی خواهد ماند اما عزم مستحکم و سازمانیافته کارگران و توده آزادیخواه کرد زبان و احزاب کمونیست و مترقی آنها میتواند در کنار حمایت جهانی و شرایط مثبت پیش آمده برای آن معضل پاسخ عملی و سیاسی روشن داشته باشند. با وجود همه پیچیدگی و موانعی که سر راه هست، هیچ زمانی در طول تاریخ این کشمکش، همانند امروز، امکان جلب حمایت بین المللی از هر طرح آزادیخواهانه ایی که بتواند این معضل را حل یا گام مهمی در جهت حل آن بردارد فراهم نبوده است.

٣-ستم کشی و سرکوبگری دولت های مرکزی و تخاصم طولانى بورژوازی و ناسيوناليسم دول حاکم و ناسيوناليسم “ملت” پائين دست دهها سال است زندگى و سرنوشت دهها میلیون شهروند کرد زبان در مناطق کردنشین را در چهار کشور ايران، عراق، ترکيه و سوریه به بازيچه گرفته است. بورژوازى و ناسيوناليسم حاکم در کنار عملکرد فوق‌العاده سرکوبگرانه و خشن خود نسبت به کليه اتباع کشور از راه سرکوب نظامى و نسل کشى وقيحانه و به بهانه “حفظ تماميت ارضى کشور” کشتارها و تحمیل بى حقوقى شهروندان کرد زبان را توجيه و خواهان ادامه اعاده قدرت بلامنازع و کنترل بر منابع اقتصادى و حفظ حاکميت سياسى و سلطه گری مطلق خود در مناطق کرد نشين است. این “خطر” و سرکوبگری وحشیانه را به دستاویزی برای سرکوب و عقب راندن بقیه شهروندان و مطالبات آنها در کل کشور تبدیل کرده اند.

بورژوازى و ناسيوناليسم کرد نيز به بهانه ستم ملى و سرکوب‌هاى اعمال شده از طرف دولت مرکزى صداى هرنوع آزاديخواهى را خفه و در جایى که قدرت داشته در قامت ديکتاتور‌هاى کوچک به سرکوب کارگران، زنان و کمونيستها پرداخته‌اند. ناسيوناليسم کرد با باد زدن عرق “کوردايتى” و سنگر بندى در سنگر خرافه نژاد پرستی، تضاد طبقاتی و منفعتهای متفاوت خود را با منافع اکثریت توده مردم در مناطق کرد نشین توجیه کرده، و با استفاده از اعمال ستم گری دولت مرکزی مطالبات و تضادهای گسترده طبقاتی توده کارگر و زحمـتکش جامعه را با سرمایه داران و قوم پرستان کرد زبان را نادیده گرفته و جامعه را در جهت تقویت منافع خود و معامله با دولت مرکزی و سهم خواهی در قدرت و اعمال سيادت سياسى “عادلانه” بورژوائى دنبال کرده و میکنند. نيروهاى ملى- عشيرتى کرد در واقع روى ديگر سرکوب رژیمهای جنایتکار و سرکوبگر حاکم بر ایران، عراق، سوریه و ترکیه هسستند.

٤- دولتهاى مرکزى براى تداوم سیاست ظالمانه خود و جنايات و ستمگرى‌شان هر بار سهم حقیرانه و ناچیزی براى يکى از احزاب جنبش ناسيوناليستى در نظر میگیرند تا بتوانند آنها را به سوی خود جلب و به جان مردم و يا حزب رقیب همان جنبش در یک یا چند کشور دیگربیاندازند. در جريان تخاصم دولتها با هم هر يک از اين دولتهای ارتجاعى يک يا چند جريان ناسيوناليست را به عنوان بخشى از نيروى خود بر عليه کشور ديگرى به کار خواهد گرفته است. در حقيقت در پشت تخاصم‌هاى ناسيوناليسم کرد با دولتهای مرکزى يک هم سوئى مشترکى نهفته است، اينها لازم و ملزوم يکديگرند. توجيهات زمينه‌هاى فکرى- عملى يکديگر را براى سرکوبگرى و تداوم ستم ملى فراهم مى‌کنند. هیچ کدام برای رفع کشمکش خصوصا برای پایان دادن به ستم ملی تلاش نکرده و نخواهند کرد، همیشه و به قدمت تاریخ این ستم کشی و کشمکش کشنده و ضد انسانی هر دو طرف را حل های انتخاب کرده اند تا این درد و رنج کشدارتر باشد، یا جنگ و کشتار وحشیانه مردم و خانه خرابی و تشدید نفرت ملی یا باقی نگاهداشتن مداوم این زخم و کشمکش در پوشش خودگردانی،خودمختاری، فدرالیسم، کردستان بزرگ و یا کنفدرالیسم و غیره.

٥- تاريخ چند دهه گذشته ثابت کرده نه دولت‌هاى مرکزى و نه احزاب ناسيوناليست موجود خواهان حل نهایى مساله کرد در منطقه نيستند!. آلترناتيوهاى تاکنونى احزاب کرد ناسيوناليست يکى پس از ديگرى به بن بست رسيده. ثابت شده است سنگری که اينها در پشتش پناه گرفته اند کارائى خود را از دست داده است. اينها نمیتوانند راسا مساله کرد را حل کنند بلکه آنرا بغرنج‌تر خواهند کرد، کما اينکه هم اکنون چنين است. اما آنچه که در چند دهه گذشته به وقوع پيوسته چيزى جز سرکوب مردم و بلاتکليفى مداوم و بى سرنوشتى براى جامعه و ساکنین این مناطق نیست.

سياست عملی هر دو طرف درگير، بورژوازى حاکم و بوژوازى کرد اين است که اين دوره برزخ را حتى‌الامکان کش دهند. در اين میان کارگران و مردم زحمتکش منطقه در برزخ فقر و استثمار و بیحقوقی در انتظار حل مسئله کرد باقی بمانند. از يکسو ابعاد وحشيگرى و ستمگرى دولت مرکزى زمينه نزديکى بخش از مردم را با احزاب ناسيوناليست فراهم کرده و از سوى ديگر بى‌افقى و بن بست خود اين احزاب و سرکوب هرنوع آزادی و اعتراض برحق مردم ساکن در این منطقه، تا جاى که به قضيه رفع ستم ملى مربوط مى‌شود بخش زيادى از مردم را با يک نوع بى‌آلترناتيوى و سردرگمى روبرو کرده. مسئله ستم ملى در هر چهار کشور بعنوان يک موضوع ملى حل نشده نه تنها تبديل به يک گره‌گاه سياسى بر روند زندگى مردم در منطقه شده بلکه يکى از مهمترين موضوعات حل نشده در منطقه و جهان محسوب مى‌شود. همانطوريکه تاکنون شاهد بوده ایم حاصل اين بلاتکليفى به نفع کشورهای امپریالیستی ذینفع و دولتهاى حاکم ارتجاعى و ناسيوناليسم کرد تمام شده و لاينحل ماندن آن به ضرر جامعه بشری، شهروندان مقیم آن کشورها، کمونيسم و اتحاد صفوف طبقه کارگر و مردم آزادیخواه.

٦- مساله کرد بر عکس مسئله فلسطين از پيچيدگى خاصى بر خوردار است، این پیچیدگی حل آن را به نسبت مشکلتر کرده. رسماً چهار کشور ايران، عراق ، ترکيه و سوریه با اين مشکل درگيرند، ابعاد ستم ملى، بافت اجتماعى جامعه، رابطه مردم هر بخش با مردم ديگر مناطق غير کرد نشين، دامنه خصومت‌ تراشيها و همينطور دامنه نقض حقوق مردم در هر يک از آن چهار کشور بطور يکسان يکى نيست. اما اين نافى تلاش و مبارزه مشترک و همگانی در هر چهار کشور همسايه براى رهایى از ستم ملى و پایان دادن به این معضل شکننده نيست. تفاوتهای سیاسی، اجتماعی و مبارزاتی در هر کشور تنها بر چگونگی برخورد به آن پدیده و راحل‌های متفاوت برای پایان دادن به آن معضل در هر کدام از این کشورها می تواند تاثير گذار باشد نه در اصل صورت مسئله واقعی این معضل سیاسی و اجتماعی.

٧- به دليل درنده خویى و سیستم فاشيستی و ارتجاعی که در راس حاکمیت هر چهار کشور موجود است از نظر من هيچگاه نمى‌توان از راه‌ حل صرفا”مسالمت آميز” و “مذاکره” و” سازش و آشتی” دولت مرکزی را وادار به قبول حل کامل و عادلانه اين موضوع کرد. ابعاد جنايات و کشتار و ستمی که نسل بعداز نسل از جانب رژيمهاى سلطنتى و اسلامى در ايران، حاکمیت بعثی ها در عراق و سوریه و دولتهای نژاد پرست ترک واسلامی حاکم در ترکیه را تنها مى‌توان با نسل کشى يهوديان از جانب هيتلر مقايسه کرد. حفظ بقای ستم ملى از یکسو وتعمیق دیگر تبعيضات طبقاتى و اجتماعى، پايه‌ اصلی بقا و تداوم حاکميت سرمايه دارى‌ به ویژه در این کشورهای مورد بحث است. ايجاد تفرقه در ميان کارگران، تنش‌آفرىنی درميان مردم براساس “مليت”، جنسيت و غيره از محاسن ادامه ستم ملى براى سرمايه‌داران و دولت هایشان است. مشکل اينجاست که طبقات حاکم بورژوا دراین کشورها چنان عقب افتاده، بى‌فرهنگ و سرکوبگرند که فرسنگها با بخشهاى ديگر بورژوازى پيشرفته و صنعتى در ديگر نقاط جهان فاصله دارند و این درست در زمانی است که فیصله دادن به ستم ملى و حل آن را در یک سیستم بورژوازی در قرن ٢١ میتوان تصور کرد. دولتها ی مذکوردر منطقه و احزاب ناسیونالیست کرد درگیر در این کشورها از چنین ظرفیتی برخوردار نیستند، از اینرو تضعیف موقعیت محلی و بین المللی آنها و داشتن طرحهای مناسب و قابل حمایت توده ای و عادلانه ای که بتوانند پاسخ روشنی به این معضل بدهند دراین دوره ضروری تر شده است. کنارزدن مقاومت هر دو سوی این کشمکش هم دولت و هم اپوزیسیون ناسیونالیست کرد باید بخشی از این تلاش باشد. علاوه بر فاکتور اصلى فشار توده ای و قدرت و اتحاد کارگران و کمونیستها در دیگر جوامع بورژوائی غربی، منافع کلی طبقه حاکمه بورژوا نیز حکم مى‌کند که حداقل در دوره های که بحرانی موجود نیست و اوضاع آرام است، به عنوان بورژواهاى رام شده تر وبا “درایت” و متمدن” و “برابر” با مردم رفتار کنند و در مصدر قدرت باشند. اما بورژوازی حاکم در این جغرافیا و همچنین بخش اعظم احزاب راست و ناسیونالیستی و اسلامی اپوزیسیون رویکردی عقب افتاده ، شرقی و عاری از فرهنگ و جنایتکارانه عمل می کنند.

٨- پراتيک و اعمال احزاب ناسیونالیست کرد انعکاسى از عمق ماهيت سياسى-ايدئولوژيکى و برنامه‌ایى آنها است. مردم منطقه نه تنها کشتار و جنايات این احزاب را نسبت به کارگران و کمونیستها و زنان و سکولارها و روزنامه نگاران و صف آزادیخواهان در گذشته و حال تجربه کرده اند، که شاهد زنده بارها جنگ و یورش مسلحانه آنها علیه نیروهای کمونیست و چپ و آزادیخواه و همچنین شاهد جنگ های خونین “برادرکشی”، احزاب مختلف جنبش ملی و ناسیونالیستی کرد با همدیگر و همکاری و همسوئی مستقیم و آشکار آنها با یکی از دولتهای جنایتکار و ضد مردمی از جمله حکومت بعث صدام حسین و جمهوری اسلامی ایران بوده و هستند. در صف بندیهای مجدد دوره اخیر نیز این احزاب بین دولتهای منطقه تقسیم شده اند. واقعيت امر اين است ابعاد و موارد اعمال ضد آزادى و ضد انسانى و ضد کمونیستی و ضد کارگری و ضد زن و منش و سیاست بخشی از احزاب اصلی این جنبش ناسیونالیستی بسیار وسیع و گسترده تر از اینهاست. در دوره حاضر و شرایط پر تلاطم کنونی منطقه، آنها اساسا به دو طیف متخاصم تقسیم شده اند، یک بخش در قطب جمهوری اسلامی ایران، با محوریت اتحادیه میهنی و پ ک ک و بخشی دیگر در طرف دولت ترکیه با محوریت حزب دمکرات کردستان عراق قرار دارد. این دو طیف قرار بود در قالب “کنگره ملی کرد” همه زیر فرمان و هژمونی “آپو” یا “بارزانی” به خط شوند و همزمان با مشارکت مستقیم ایران و ترکیه، “پیام آشتی” در واقع معامله بر سر مبارزات حق طلبانه مردم کردستان، به ویژه در ایران و ترکیه را به سر انجام برسانند. ما تنها جریان روشن و منتقد این روند ارتجاعی بودیم. ناسازگاری طیف “آپو” و “بارزانی” از یکسو و به میدان آمدن جنایتکاران جدید منطقه ای در شکل “داعش” کل معادله را به هم زد. با شروع حمله جنایتکارانه اخیر ترکیه به نیروهای پ ک ک و سرکوب نیروهای چپ و آزادیخواه در ترکیه بنظر میرسد “پروسه آشتی” و”صلح” که در زندان آمرالی و در واقع در یک معامله نابرابر صورت گرفته بود، فعلا باید در کنار جنازه آشتی های بی شمار تاکنونی این احزاب و دولتهای ظالم و جنایتکار قرارگیرد.

٩- “خودمختارى”، “کردستان بزرگ”، “فدراليسم” و طرح “رومانتیک” “کنفدراتیو” طرحهاى تاکنونى آن احزاب بوده اند. در هر بخشى از کردستان یک يا چند جريان با بدست گرفتن يکى از آن پلاتفرمها خود را باز تعریف و به حيات سياسى خود که “مبارزه پيشمرگانه”، “انتظار”، مذاکره”، “تسليم و سازش” و زندگى بر بطن اختلاف دولتهاى مرکزى بوده کش داده‌اند. در اين “مبارزه” و زندگى سياسى نه تنها فاکتور مردم دخيل نبوده بلکه مردم آزادیخواه خود اولین قربانى اين پرچمهاى سازش بى‌محتوا و ورشکسته بوده‌اند که تحت عنوان “کرد” و به نمایندگی از “مردم کردستان” تا این لحظه دنبال شده است. دراين جدال طولانى و در سايه آن طرحها نه تنها سر سوزنى به رفع ستم ملى (بعداز نزدیک به یک قرن) کمک نکرده بلکه مبارزات آزاديخواهانه مردم براى رفع ستم ملى، جدا از منافع و جنبشهای طبقاتی متفاوت و آینده سیاسی متفاوت در جامعه نیز همواره تخطئه شده . اینها خود ستم را کش‌دارتر و پيچيده ‌تر کرده اند، نفس مبارزه مترقی مردم را به بیراهه برده اند. دليل آن هم به بى ربطى طرحهای آنها با کوهى از مطالبه و نيازهاى اجتماعى مردم و محتواى عقبمانده و قوم‌پرستانه خود اين طرحها و اهداف بورژوائى و بی ربط به منافع واقعی و مطالبات برابری طلبانه و آزادیخواهانه جاری در جامعه از جانب این احزاب برمى‌گردد.
طرحها و احزابى که بعضاً به همت دیگر دولتهای ضد مردمی که شانس بقای سیاسی- سازمانی- مسلحانه پیدا کرده اند، در جای مانند عراق نیز اگر قدرت گرفته اند جز تداوم ستم ، سرکوب آزادانديشى و اعاده مناسبات بورژوا-عشيرتى و فرهنگ اسلامی و ضد زن چیزی به ارمغان نياورده‌اند. پیام آور هیچ درجه ای از خوشبختی، امنیت و آزادی و رفا برای “کردها” نبوده اند!

بیش ازدودهه حاکميت احزاب اصلى ناسيوناليست در کردستان عراق نمونه قاطع بى ربطى آن پلاتفرمها و آن احزاب به رفع ستم ملى و جنبش آزاديخواهانه مردم کردستان است. کپى “تحقق” اين نوع پلاتفرم و “حاکميت” را احزاب ناسيوناليست و جریانات قومی حاشیه ای در کردستان ایران نیز برای خود در نظر دارند و روشن است مردم حق دارند آن را پوچ بدانند وبه تحقق آن دل نبندند. در يکى دو سال بعداز انقلاب ٥٧ ايران در کردستان ايران، در ابعاد محدود‌ترى از طرف حزب دمکرات کردستان ايران حاکمیت مشابهی به نمايش گذاشته شد. در آنجا و آنزمان نیز ما شاهد تشديد جنگهاى قومى (در مناطق حاکميت آن حزب)، سرکوب مردم و آزادیهای سیاسی ، یورش مسلحانه به دیگر سازمانها ، کشتار و ترور مخالفین سیاسی خودشان بوديم. رهائی واقعی جامعه ازهر ستمی از جمله از ستم ملی وقتی به سر آنجام قطعی خواهد رسید که دست چنین نیروهای نیز ازسر جامعه کوتاه گردد.

١٠- عربده کشى پيروزى بازار آزاد بر سرمايه‌دارى دولتى در اوايل دهه نود که آنرا شکست “کمونيزم” قلمداد کردند و تحويل افکار عمومى جهان دادند، احزاب، جنبشها و افکارها نيز دستخوش تحولات “نظم نوين جهانى” شد. بر بطن پايان جنگ سرد بود که وقايع خونين جنگ خليج به عنوان “پيروزى غرب بر شرق” اتفاق افتاد و خود اين جنگ پيامدهایى در منطقه و از جمله رها شدن افسار ملى‌گرائى ودر ادامه اسلام گرائی و تروریسم افسارگسیخته و جنگهای ویرانگر در خاورميانه را بهمراه داشت. پدیده داعش و جنایتهای گسترده آن درادامه و محصول این “نظم نوین جهانی” امریکا میباشد.

این مطلب ادامه دارد. ادامه مطلب در شماره اتی اکتبر به چاپ خواهد رسید