مینا احدی، اعدام ها، انسان ها نادر بکتاش

مینا احدی، اعدام ها، انسان ها

نادر بکتاش

نوزده اکتبر دوهزارودوازده

ویدئو سخنرانی 14 اکتبر مینا احدی در یوتبوری سوئد را امروز در کنار فعالیت‌های دیگر او و بسیاری دیگر برای لغو اعدام دیدم.

https://www.box.com/shared/s6r9kjsn31xtcinwa601

در‌واقع مینا با حرف هایش، با حرکاتش و با صداقت و صمیمیتی که ازش می بارد، اعدام و مرگ را هم تبدیل به اعدام ها ، و هم تبدیل به تقدیس انسان‌ها و زندگی ها می کند. «لغو مجازات اعدام» را از قالب فرمول و جمله و انتزاع بیرون می‌آورد و همان‌طور که خودش می‌گوید چهره ای انسانی، چهره‌های انسان‌ها را به آن می دهد. کسی این انسان ها، زندگی های آنان، و مرگ شان را فراموش نمی کند. کسی جمله‌هایی را که به او گفته‌اند فراموش نمی کند. کسی خانواده‌های آنان را که مینا قلب و زبان شان می‌شود فراموش نمی کند.

در تماسی تلفنی به او گفتم که هیچ کار هنری در رابطه با اعدام این چنین تأثیری روی فکر و احساسم نگذاشته بود. این نه تقلیل ارزش این جنبش واقعی جهانی علیه اعدام با یکی از حساس ترین و مؤثرترین پرچم داران آن مینا احدی و آدم‌هایی که زنده ماندند، که بالا بردن ارج و مقام هنر است. کافی نیست که شعار علیه اعدام داده شود و باندرول نوشته شود، باید و لازم است که این نگاه جزيی بین و این قدرت و حساسیت انسانی برای ضبط صداها و حرف‌ها و تصاویر را داشت تا مینا احدی شد. باید با محکوم به اعدام و نزدیکانش یکی شد تا عمیقأ به نفرت از آن و چنین پشتکار و پیگیری ای برای مبارزه ده‌ها ساله علیه اعدام رسید.

مینا از اعدام ها و انسان‌هایی که رفتند حرف می‌زند تا آن‌هایی را که نجات یافتند و ماندند، تا زندگی و زندگی ها را، تقدیس کند. مدعیان دفاع ازحقوق بشر باید فروتن شوند و بسیاری از او بیاموزند.

انسانی، تکان دهنده، فراموش نشدنی و مشوق ادامه مبارزه علیه اعدام است وقتی که روایت می‌کند که یک زن جوان آمریکایی با تبار آفریقایی که برادرش اعدام شده است، او را به خواهری انتخاب می‌کند و آن را با لیوانی شراب جشن می‌گیرد تا قدردانی خود را از مبارزه او برای لغو اعدام و همبستگی برای ادامه را نشان دهد. وقتی می‌گوید که در آخرین تماس تلفنی آن زن جوانی که دارند چوبه دار را برایش آماده می‌کنند کسی که دلداری می‌دهد و دعوت به شجاعت می کند آن زن جوان است.

تلفنی که ازدستش می‌افتد و سری که بر یخچال تکیه داده می‌شود زیرا چیز دیگری برای جلوگیری از بردن آدمی دیگر به طرف چوبه دار نمانده است. و باز در انتهای حرف هایش، این اوست که حاضرین در نشست را آرام می کند: دعوت به مبارزه.