اندر “تقدس” سرمايه و “ذاتى” بودن فقر
سيف خدايارى
دو هفته قبل (اواسط مرداد ١٣٩٤)، عبدالحسين ساسان يكى از مشاوران مخلص نظام سرمايه دارى ايران در نخستين نشست كميسيون تأمين مالى سرمايه گذارى و توسعه روابط خارجى اتاق بازرگانى اصفهان، رهنمودهايى به بورژوازى ايران داده است كه حرف حساب همه تكنوكراتها، سرمايه داران و هيأت حاكمه ايران است كه با گذشت بيش از سه دهه از انقلاب ٥٧ و عليرغم سركوب و خفقان تمام عيار طبقه كارگر و كمونيسم اين كشور هنوز “ناگفته” و “لاينحل” مانده است.
ساسان استاد بازنشسته و فرزند طاهرى امام جمعه اصفهان است كه در چند دهه گذشته سرسپردگى خويش به نظام جمهورى اسلامى و سرمايه دارى ايران را تمام عيار نشان داده است. در بخشى از سخنان خود مى گويد: “براى جذب سرمايه هاى داخلى و خارجى و ترويج كارآفرينى در جامعه، بايد به جاى تمركز بر سخت افزار و آوردن سرمايه بر نرم افزار جامعه فعاليت كنيم”.
منظور او از نرم افزار جامعه چيزى جز نيروى كار و روشنتر بگوييم طبقه كارگر ايران نيست كه عليرغم استثمار مطلق آن هنوز بزعم استاد ساسان بايد روى آن “فعاليت” كرد. قطعاً اين فعاليت، آنگونه كه در ادامه رهنمودهاى استاد مى آيد براى زدودن آگاهى طبقاتى و سرسپردگى كامل به نظام سرمايه دارى است.
او در ادامه سخنانش كه چكيده اى از آن و پس از پالايش مرسوم رسانه هاى بورژوايى در سايت اقتصاد نيوز آمده است، با رجعتى نوستالژيك به وضعيت سرمايه دارى ايران پيش از انقلاب ٥٧ كه “دانشجوى كره جنوبى ايران را الگوى خود مى دانست” يا “كفش ملى به بازار اروپا راه يافته بود” و “پلى اكريل اصفهان در دنيا مقام اول داشت”، ضمن فعال كردن رؤياى شيرين بورژوازى ايران براى تصاحب بخشى از بازار جهانى، چماقى بر سر آرمانهاى انقلاب ٥٧ زده است. بزعم استاد تفكرات كمونيستى غالب بر جامعه در مقطع انقلاب ٥٧ “كارآفرينان” را در جامعه بى اعتبار كرد و “مرگ بر سرمايه دار” به مرگ سرمايه در ايران انجاميد.
از جعل عبارات و كلمات اندكى فاصله بگيريم كه ساسان نيز مى خواهد به مثابه بخشى از قطب بورژوازى جامعه ايران و رسانه هايش “فرهنگ سازى” كند و كارآفرين و سرمايه گذار را جاى سرمايه دار بنشاند تا بزعم خود از بار طبقاتى واژه ها بكاهد و تخاصم طبقاتى را به نفع طبقه استثمارگر كمرنگ كند، حقيقتى در سخنان ساسان هست كه معمولاً تاريخ نويسان بورژوايى آن را درز مى گيرند و آن رمز انقلاب ٥٧ است. اگر به سخنان ساسان توجه كنيم انقلاب بر اثر تخاصم دو “ديدگاه” بوقوع پيوست: ديدگاهى كه عليه “كارآفرينى و سرمايه گذارى” (بخوانيد عليه استثمار طبقه كارگر) و ديدگاه “كارآفرين” (بخوانيد سرمايه دارى ايران) كه به گفته ساسان ديدگاه اول طرفداران بيشترى داشت و توانست پيروز شود. اما داغى كه انقلاب ٥٧ بردل بورژوازى ايران نهاده است، هنوز التيام نيافته و استاد ساسان اندكى از اين خشم و درد سرمايه دارى ايران را بروز داده است كه “هنوز نمى توانيم بگوييم سرمايه مقدس است”.
البته اينجا ديگر استاد زيادى سر و صدا مى كند. اگر ستم طبقاتى يكى از پايه هاى انقلاب ٥٧ بود، بورژوازى ايران – مانند همه انقلابات – با علم به اين واقعيت، ضدانقلابى توليد كرد كه هم كاركرد بورژوايى داشته باشد و هم از تخاصم آشكار طبقاتى – دستكم براى چند صباحى- بكاهد. اكنون نه فقط سرمايه مقدس است و استاد و شاگردان مكتب بورژوايى اش به گستره ايران و در كليه مناسبات توليدى آن را تكثير نموده اند، بلکه تمام اركان قدرت در دست حكومتى است كه شايد مهمترين وظيفه اش سركوب طبقه كارگر و دفاع از “تقدس” سرمايه است. كافى است نيم نگاهى به تاريخ كشمكش طبقاتى طبقه كارگر ايران در اين سه دهه بيندازيم. آيا مى توان براى لحظه اى به يكى از صحنه هاى رويارويى كارگر و سرمايه دار در ايران فكر كرد و چماق قانون، پليس، پاسدار، دستبند و زندان و شكنجه در ذهن تداعى نشود؟ جواب براى ساسان و قطب سرمايه دارى ايران روشن است: سرمايه مقدس است و براى حفظ اين تقدس هر جنايتى توجيه پذير است. ساسان در پايان سخنانش كه در برخى از سايتها حذف شده است علاوه بر تقدس سرمايه عباراتى را بيان داشته است كه بايد آن را به عنوان سخنان گهربار استاد و به نشان از توحشى كه بورژوازى ايران نمايندگى مى كند، در قاب گرفت: “فقر ذاتى است و هر كسى فقير به دنيا مى آيد …”
اما عليرغم واقعيات سیاسی و ماهيت طبقاتى انقلاب ٥٧ و به شكست كشاندن آرمانهاى برابرى طلبانه اين انقلاب توسط ضدانقلاب جمهورى اسلامى، و نيز عليرغم بيش از سه دهه سركوب روزمره طبقه كارگر در كليه اشكال آن، هنوز كمونيسم و آزاديخواهى از يك طرف و كمونيسم هراسى از طرف ديگر واقعيت جامعه ايران است. چيزيكه مايه نگرانى ساسان به نمايندگى از طبقه بورژوازى ايران است، آگاهى طبقاتى نسبتاً رشد يافته و طبقه كارگرى است كه هنوز بايد سركوب شود. اگر ساسان و پاسدارهاى فرهنگى بخشى از اين وظيفه را در دانشگاه برعهده دارند، دستگاه سركوب عريان آن پشت هر “كارآفرينى” صف كشيده اند تا ساحت مقدس سرمايه لكه دار نشود. نكته آخر اينكه پس از توافق هسته اى شاهد صفبندى شفاف تر طبقه سرمايه دار و طبقه كارگر در ايران هستيم و رهنمودهاى “استاد”، این نقاره کش سرمایه را، بايد بر اين بستر نگاه كرد.
پيشروان طبقه كارگر، فعالين چپ و كمونيست در ايران بايد با ضرورت درك اين تقابل روشن و آشكار، صفبندى محكمتر و اراده قاطع ترى براى بر قاعده نشاندن اين نظم وارونه از خود نشان دهند و با اتحاد و همبستگى طبقاتى تحت پرچم سوسیالیستی خویش، نه فقط “تقدس” سرمایه بلکه نظام مبتنی بر بردگی مزدی را واژگون کنند. *