http://www.kanoonm.com/1954
به مناسبت كودتاي 28 مرداد
مصدق ؛ “قهرمان ملی” یا سمبل توهم چپ بورژوایی
امیر حسین محمدی فرد
طیف پهناوری از جریانهای سیاسی راست تا چپ و از اپوزیسیون تا درون رژیمی نامی را به مثابه سمبل ضد امپریالیسم، “مترقی” و “قهرمان ملی” فریاد میزنند: مصدق! فردی که در دوران مبارزه برای ملی شدن صنعت نفت و بعد از کودتای 28 مرداد، از سوی حزب توده و روشن فکران شرق زده و ناسیونالیست، “نماینده بورژوازی ملی” خوانده شد. (1) از آن روزها تا به امروز جریانهای گوناگون سیاسی به این صف اضافه شده و طیف گسترده اما نامتجانس را حول محور مصدق تشکیل دادند.
تنوع این نیروها و دشمنیهای گاه خونین آنان در نوع خود جالب است اما همگی با اسم رمز مصدق یک وجه مشترک اجتماعی و طبقاتی دارند. جریانهای چپ این ائتلاف نادم از عدم حمایت از “بورژوازی ملی” و “نمایندهاش” مصدق (2)، چند دهه بعد راست مذهبی و سنتی را نماینده سرمایهداری داخلی تشخیص داده و مدهوش از نوستالوژی قهرمان ملی برای به محاق رفتن منافع طبقه کارگر، با بورژوازی و نیروهای ارتجاعیاش هم پیمان میشود و امروز نیز تحت شعار مقاومت هستهای مردم ایران نگران مذاکرات ایران و غرب است.
اما این واقعیت ساده است که مصدق هیچ گاه به دنبال تغییر بنیادین در وضع موجود نبود. بل که در عرصه سیاست خواهان محدود شدن اختیارات و قدرت دربار در چارچوب قانون اساسی مشروطه بود و در زمینه اقتصاد نیز در جستجوی راهی برای سهمبری بیشتر از انباشت سرمایه برای بورژوازی بومی، به دور از تهدیدهای جنبشهای اجتماعی میگشت. وی هرگونه تلاطم در جامعه و اعتراض از سوی طبقه کارگر را تهدید کمونیسم میدانست و استعمارگران را از قدرتگیری کمونیسم میترساند و از این راه سعی میکرد تا از پشتیبانی آمریکا در مقابل زیاده خواهی بریتانیا برخوردار شود.(3)
جنبشی که برای ملی کردن صنعت نفت به راه افتاد زمانی میتوانست تغییرات اساسی در جامعه ایجاد کند که از سوی رهبران آن به عنوان بخشی از مطالبات رادیکال طبقه کارگر و با استراتژی مشخص مطرح شده و پیش برده میشد. امری که نه مصدق و اطرافیانش و نه حزب توده- به عنوان جریان مدعی چپ – نه تنها به ضرورت آن معتقد نبودند بلکه آگاهانه مسیر اعتراضات راتغییر دادند و در آخر برای حفظ وضع موجود و نظام استثمار به دخالت امپریالیسم تن دادند.
حزب توده در جایگاه یکی از جریانات تاثیرگذار در جنبش ملی نفت، در مقابل مصدق از نظر تئوریک و عملی یک پارچه نبود. جناحی از مرکزیت حزب، مصدق را هم چنان نماینده سرمایهداری وابسته میدانست و معتقد بود که باید در قبال مصدق و جبهه ملی سیاست “انتقاد و اتحاد” را پیش گرفت. اما جناح دیگری در حزب به دنبال ائتلافی هر چند “ضمنی” بود. به نظر آنها حزب توده میبایست در کنار جبهه ملی باشد چرا که نماینده بورژوازی ملی ودر حال جنگ با امپریالیسم بریتانیا بود و از این جهت نیز مترقی محسوب میشد که که عقیده داشت تخاصم مصدق با انگلیس به “انقلاب دموکراتیک ملی” خواهد انجامید.(5) لازم به ذکر است که جناحی هم که در سیاست حمایت از مصدق تردید داشت، از اساس به قدرتگیری از سوی طبقه کارگر باور نداشت و از همین رو هیچگاه خود را حزب طبقه کارگر و کمونیست معرفی نکرد و بستر مادی برای تشکیل حزب کمونیستی را آماده نمیدانست و بر این تحلیل پافشاری داشت که “انقلاب زودرس” خطر قدرتیابی فاشیسم را بیشتر میکند.(6) تمامی این تحلیلها از سوی حزب توده در حالی بیان میشد که کارگران ایران از سالها قبل هستههای کارگری را در کارخانهها ایجاد کرده بودند و ضرورت مادی مبارزه طبقاتی را دریافته بودند. به طور مثال به مناسبت روزجهانی کارگر در سال1310،کارگران کارخانه وطن اصفهان نخستین اعتصاب سازمانیافته را تدارک دیدند که نتیجه اصلی آن لغو مقاطعهکاری و کاهش کار روزانه از 11 ساعت به 9 ساعت بود.(7) اما حزب توده به دلیل ساز وکار غیر کارگری و بورژوایی و تحلیل غیرکمونیستی از جنبش ملی صنعت نفت، راه را برای بورژوازی و امپریالیسم باز گذاشت و پس از کودتا و سرکوب اعتراضات و تظاهرات خیابانی توسط نیروهای مرتجع، با صراحت اعتراف میکند که عدم پشتیبانی از مصدق و درک نکردن “جنبه ضدامپریالیستی بورژوازی ملی”اشتباه فاحشی را مرتکب شده است و ابراز پشیمانی میکند کهای کاش از مصدق که “بدون تردید نماینده منافع بورژوازی ملی”بود حمایت کرده و دچار به اصطلاح تندروی نمیشد! (8)
در واقع حزب توده و دیگر چپهایی که سرمایهداری ملی را دارای هویتی ضدامپریالیستی و دمکراتیک میدانند، در تحلیل اقتصادی و اجتماعی، ضرورت مبارزه طبقاتی و سازوکار مربوط به آن را از دریچه منافع کارگران نمیبیند و در نقش مشاوران متخصص اقتصادی نظام سرمایهداری به دنبال راهی برای به راه افتادن چرخهای تولید، “صنعتی شدن”، “راه رشد غیر سرمایهداری” و غیره، در چارچوب مناسبات موجود هستند. چپ بورژوایی ایران از کودتای 28 مرداد تا کنون در حال جعل این واقعیت تاریخی است که طبقه کارگر و سوسیالیستهایش نمیتوانند مستقل از جناحهای سرمایهداری مبارزه کنند. همیشه به بهانهای که هنوز بستر عینی دگرگونی آماده نیست، بخشی از بورژوازی را به عنوان جناح پیش رو در درون نظام سرمایهداری جا میزند و تا جایی به این توهم دامن میزند که مفاهیم اصلی مارکسیستی را به موضوعاتی واهی و بی ربط به نوع زیست طبقه کارگر، مانند “راه رشد غیر سرمایهداری” تقلیل میدهد. مادامی که طبقه کارگر را به مثابه طبقهای که دارای ویژگیهای عینی اقتصادی و اجتماعی است که میتواند جامعه را دست خوش تغییرات بنیادین کند نادیده بگیریم؛ فراموش خواهیم کرد که برای نقد و افشای چه نظامی به میدان آمده ایم و در عمل نیز کارگران را از داشتن هرگونه تشکل مستقل باز میداریم به امید این که روزی صنعت ملی شکل بگیرد!
جریانهای گوناگون چپ خردهبورژوایی گمان میکنند که رقابت میان اقشار نظام سرمایهداری میتواند به دمکراسی و حکومتی به دور از دیکتاتوری ختم شود. حتا مصدق نیز که حزب توده و دیگر ناسیونالیستهای شرق زده به عنوان سمبل ضد امپریالیسم از او یاد میکنند؛ فقط تا جایی ژست ضدامپریالیستی خود را نگه میدارد که کلیت نظام سرمایهداری از جانب طبقه کارگر و دیگر محرومان تهدید نمیشود و در آخر نیز به امید سهمبری بیشتر از حاصل انباشت کارگران برای تولیدکنندگان بومی، به استعمار نوین آمریکا رضایت میدهد.
تحلیل مکانیکی از شرایط روزمره طبقات متخاصم و انتخاب روشهای مبازاتی غیر کارگری وجه اشتراک چپ بورژوایی ایران است. طیفی گسترده اما متشکل حول محور بورژوازی ملی، از آیندهای مستقل از بورژوازی هراس دارند و شانه به شانه ناسیونالیسم و رفرمیسم حرکت میکنند. از دیکتاتوری پرولتاریا به مثابه حکومت غیرانسانی سخن میگویند و در آخر نیز آشتی طبقاتی را تحت حاکمیت ملی جایگزین سوسیالیسم میکنند.
پا نوشتها:
(1)ایران بین دو انقلاب،آبراهامیان،ص395
(2)همان
(3)ایران بین دو انقلاب،آبراهامیان،ص396:”مصدق هم میدانست ائتلاف با حزب توده،رنجش و مخالفت آمریکا را در پی خواهد داشت…اگر او مخالفت آمریکا را بر میانگیخت ،کمکهای اقتصادی، سیاسی و مهم تر از همه دیپلماتیک را از دست میداد. اگر این کمکها را از دست میداد، در مبارزه علیه انگلیس با مشکلات مالی فزاینده، بی ثباتی نظامی روزافزون و انزوای دیپلماتیک بیشتری روبه رو میشد.”
(4)همان،ص395
(5)ایرج اسکندری،کنگره اول حزب توده،13/6/1323:”هدف اصلی حزب توده بسیج کارگران ،دهقانان،روشن فکران مترقی،بازرگانان و صنعت گران ایران است.”
(6)ایران بین دو انقلاب،آبراهامیان،ص346تا351
ایرج اسکندری،دنیا،شهریور1351:”هدف اصلی این برنامه متحد ساختن شهروندان در برابر فاشیسم داخلی با برخورداری از پشتیبانی دارودسته رضاشاه و فاشیسم بین المللی به رهبری هیتلر وموسیلینی بود.”
(7)جستارهایی ازتاریخ اجتماعی مردم ایران،ویلهم فلور،جلد6،ص78
(8)حزب توده،دوباره28مرداد،بی تا1341،ص1تا64
کامبخش،نظری به جنبشهای کارگری و کمونیستی در ایران،جلد