همايون گدازگر – حرص سود سرمايه دوباره قربانى گرفت!

حرص سود سرمايه دوباره قربانى گرفت!

ساعت ١١صبح روز يكشنبه ٢٥ مرداد جنازه كاوه ملكى جوان ٢٦ ساله كارگر كارخانه پتروشيمى سنندج واقع در جاده سنندج – كامياران ، در بهشت محمدى به خاك سپرده شد . جمع كثيرى ازكارگران پتروشيمى و فعالين كارگرى و كانون صنفى معلمان در اين مراسم حضور داشتند و جنازه كاوه را در ميان غم واندوه بدرقه كردند. كاوه ملكى كارگر جوشكارشركت پتروشيمى سرينجانه روز شنبه ٢٤ مرداد در حين جوشكارى در داخل لوله به علت گاز گرفتگى جان خود را از دست داد . كاوه مثل هزاران كارگر بى حقوق ، كارگر قرار دادى سه ماهه بود كه داراى هيچ حق و حقوقى نبود .
كشتار كارگران و تيره وتار كردن آينده خانواده و نسلهاى بعدى ، بى سرپرست شدن خانواده و به قعر فقر كشاندن آنها در اثر حرص وولع كارفرما وسرمايه داران ، باعث ناامنى وتباه شدن زندگى بخش مهمى از طبقه كارگر شده است . از دست دادن جان كارگران را نمى توان به اين سادگى حوادث حين كار نام نهاد . زيرا حوادث وناامنى هاى مشابه هر روزه تكرار و جان كارگران را مى گيرد ، بدون آنكه سرمايه داران در فكر چاره جويي و بر طرف كردن آن باشند. حوادثى از قبيل گاز گرفتگى و خفگى ناشى از آن امروزه بسادگى قابل پيشگيرى است . اما براى سرمايه دار و كارفرما، بخصوص تحت حاكميت رژيمى همچون جمهورى اسلامى كه تنها در شرايط بى حقوقى وسركوب طبقه كارگر مى تواند سرپابماند ، هزينه كردن براى حفظ جان كارگر نمى صرفد . سركوب و اختناق و حمله به معيشت و شغل و حقوق و عقيده كارگر، شرايطى را بوجود آورده است ، كه قربانى شدن اجتناب پذير كارگران و پر شدن صفحات حوادث كار از تلف شدن كارگران به امرى عادى تبديل شود .

طبقه سرمايه دار از بالا تا پائين از كارخانه تا كارگاه و هر نيمچه صاحب كارى ، از بركت وجود رژيم سركوبگر اسلامى به اين نعمت بزرگ ، يعنى خريد كارگر ارزان و كشتار مجانى آنها دست یافته است . شرايطى را پيش آورده اند كه در آن كارگر شاغل ، حتى موقت و سه ماهه ، با ديدن صف هزاران نفره كارگران بيكار ، به هر شرايط غير انسانى تن بدهد. شرايطى كه در آن كارگر با واقف بودن به خطرناك بودن نوع کار و نبود ایمنی ، به رفتن به عمق چاهاى تخليه نشده از گاز، به استفاده از آسانسورهاى نا امن و يا جوشكارى در لوله هاى طولانى و خميده داراى گاز، تن مى دهد .

نبود مأمن و اهرم و ابزارى كه از حق حيات و زندگى كارگر دفاع كند ، با عث حرص وولع بيشتر سرمايه داران و قربانى شدن كارگران بيشترى در محيط كار مى شود . اگر اتحاد و همبستگى در بين كارگران ، چه شاغل يا بيكار وجود مى داشت . اگر جمع وتشكلى وجود مى داشت كه در دفاع از كارگرانى كه مى توانستند زنده بمانند به دادخواهى بر مى خواست ، آنوقت وظيفه كارگران و كانون معلمان در سنندج ، تنها به شركت در خاكسپارى كاوه ملكى محدود نمى شد . مى بایست در اين موارد كه پيشگيرى از اين وقايع جانگداز ممكن است ، كارفرما و صاحب كار بعنوان مجرم و كسى كه مسؤل مستقيم قتل كاوه ملكى است ، به بازخواست كشانده مى شد ، مى بايست تمام مردم شرافتمند آن شهر به پشتيبانى از خواست تامين امنيت كامل محيط كار براى كارگران فرا مى خوانده مى شدند و نشان داده مى شد كه كارگران براى حق زندگى كارگر هم طبقه اشان ارزش قائلند و به آسانى از آن نمى گذرند. كارگران براى دفاع از حرمت وزندگى وحقوق انسانى خود هيچ چاره اى غير از بستن اين سنگر درمقابل تعدى سرمايه داران و كارفرما ندارند .
همايون گدازگر
١٦ اوت ٢٠١٥