درباره توافق هسته ای و پیامدهای آن
(میزگرد تلویزیون پرتو با فاتح شیخ و رحمان حسین زاده)
تلویزیون پرتو: مذاکرات هسته ای ایران در 23 تیر(14 ژوئیه) به نتیجه رسید.این پروسه با تمام فراز و نشیب هایش در 18 ماه گذشته به نتیجه رسید.به نظر شما چرا این پروسه آنقدر طول کشید؟
فاتح شیخ: به خاطر پیچیدگی مساله و نبود اعتماد بین طرفین توافق که دو جبهه متخاصم هستند این پروسه طولانی شد. اوباما در مصاحبه خود بعد از اعلام توافق وین تاکید کرد که: این توافق بین دولتهای دشمن برقرار میشود. مثال آورد که پنجاه سال پیش، زمان ریاست جمهوری جان اف. کندی، هم با شوروی نظیر چنین توافقی داشته اند. دلیل اصلی کشدار شدن پروسه بی اعتمادی دو طرف بوده اما تأخیر هجده ماه گذشته به خاطر مقاومت جمهوری اسلامی بود. جمهوری اسلامی با بحران اوکراین احساس کرد فرجه ای برای مقاومت بیشتر و امتیازدهی کمتر دارد. اما از جانب آمریکا در راس 1+5 زیر فشار بود و نهایتا ناچار شد عقب بنشیند. در واقع هر دو طرف مقاومت کردند. سر هر کلمه و تعدیلی وقت می گذاشتند. وقت تلف نمیکردند. این تصور که گویا مردم را سر کار گذاشته اند عامیانه است. تصور درستی نیست. آنها با هم مبارزه میکردند همچنانکه در میدان جنگ مبارزه میکنند. دیپلماسی بخشی از جنگ است. این پروسه حتی میتوانست به توافق نرسد. در دوره اخیر احتمال قوی وجود داشت. باید جدی گرفت که چرا این توافق سیزده سال و در دوره اخیر هجده ماه طول کشید. در سپتامبر 2013 وقتی روحانی برای اولین بار به نیویورک رفته بود گفت مساله می تواند ظرف سه ماه حل شود و حداکثر شش ماه وقت نیاز دارد درحالیکه هجده ماه طول کشید. به این معنا مشکلات و پیچیدگیهایی که طی هجده ماه با آن دست و پنجه نرم کردند در آینده هم مانع اجرای آسان این توافق خواهد شد.
تلویزیون پرتو: رحمان حسین زاده اگر نکته ای در مورد سئوال قبلی دارید اضافه کنید و سئوال دیگر اینست که جمهوری اسلامی و شخص روحانی و جناح او معتقدند که در این ماراتن “برد-برد” پیروز شده اند. شما چنین دیدگاهی را قبول دارید؟
رحمان حسین زاده: این مذاکرات تابع توازن قوای بین طرفین در این سالها بود.در دوره جرج بوش پسر که ایران جزء “محور شر” توسط آمریکا اعلام شد، آنها نمیخواستند پای توافق با جمهوری اسلامی بیایند.بعد از ناکامی آمریکا در عراق و اواخر حکومت بوش و بعدا در دوره اوباما، این بار این آمریکا بود که به لحاظ سیاسی تغییر خط مشی داد و سیاست “رژیم چنچ”را کنار گذاشتند و مسیر دیپلماسی با ایران را در پیش گرفت. بخشی از درون جمهوری اسلامی خواهان این توافق بودند و اگر در دست حسن روحانی بود توافق را سه ماهه تمام میکرد و سریعتر شرط و شروط غرب را قبول میکرد.اما جمهوری اسلامی یک دست نبود.خامنه ای و سپاه پاسداران مقاومت داشتند. هجده ماه وقت لازم بود تا به خامنه ای بقبولانند که باید این توافق را قبول کند.فراز و نشیب های دو طرف و توازن قوای بین دو طرف در پیچیده کردن اوضاع و دیر به نتیجه رسیدن توافق تاثیرداشت.این ادعای “برد برد” و صحبتهای روحانی و جناح او بیشتر تبلیغات و پروپاگاند آنهاست و واقعیتی در آن وجود ندارد.آن چیزی که باعث شد طی این هجده ماه توافق به نتیجه برسد این بود که جمهوری اسلامی از سر ناچاری و از سر اجبار و از سر فشارهای اقتصادی و به اعتراف خودشان از سر فشار تحریم های اقتصادی مجبور به قبول توافق شد و این به معنای “برد برد” نیست.همه میدانند جمهوری اسلامی عقب نشینی کرده و امتیازات زیادی داده است.چرا روحانی و ظریف ده سال پیش شرط و شروط قرارداد سعدآباد را با جک ستراو(وزیر خارجه وقت انگلستان) و یوشکا فیشر(وزیر خارجه وقت آلمان) و وزیر خارجه فرانسه قبول نکردند؟ آنزمان هم همین چارچوب وجود داشت اما جمهوری اسلامی خود را قویتر میدید و مقاومت میکرد و زمان میخواست.از نظر من عمدتا جمهوری اسلامی عقب نشینی کرده و امتیازات زیادی داده است.این توافق به قول خودشان بده بستان بوده است.اینطور نبوده که جمهوری اسلامی هم کاملا تسلیم شود و مسایلی را برای جمهوری اسلامی به رسمیت شناخته اند.جمهوری اسلامی به دنبال یک مسئله بوده و آنهم اینکه آمریکا و غرب مانند دوران بوش دنبال تغییر رژیم نباشند و بقای جمهوری اسلامی از طرف غرب زیر سئوال نرود.غرب در حال حاضر برنامه ای برای تغییر جمهوری اسلامی ندارد و تغییر رفتار جمهوری اسلامی را میخواهند.جمهوری اسلامی به این خواسته که آمریکا به دنبال تغییر رژیم مانند عراق نباشد رسید و بقیه مسایل برایش فرعی تر است.
تلویزیون پرتو: آیا در مورد اجرای این توافق موانع عملی وجود دارد؟
فاتح شیخ: حزب ما حتی قبل از سپتامبر 2013 در بیانیه پلنوم 28 گفته بود که دو طرف به این توافق احتیاج دارند و احتمال توافق وجود دارد پس بازی “برد-برد” از این نظر نادرست است که جمهوری اسلامی مقاومت کرد ولی عاقبت ناچارشد امتیازاتی بدهد و عقب نشینی کند. کار به جایی رسیده بود که اگر آمریکا و غرب هم توافق نمیکردند ضرر میکردند. دو طرف ناچار به پذیرش توافق بودند اما توازن قوا میان دو طرف مساوی نبود. ناگزیری جمهوری اسلامی بیشتر بود و عقب نشینی بیشتر را تحمل کرد در حالیکه آمریکا با وجود اجبار در پذیرش توافق آن اندازه مجبور نبود که امتیاز زیاد بدهد. ادعای بازی “برد-برد” روحانی واقعیت ندارد. بطور واقعی آمریکا برد داشته است. مساله جمهوری اسلامی این بود که تضمین بقای خود را از غرب بگیرد. چین و روسیه که جزء 1+5 هستند مشکلی با ایران نداشتند اما آمریکا هم برنامه تغییر رژیم ایران را در سالهای پایانی دولت بوش از دستور خود خارج کرده بودند. کوندولیزا رایس وزیر خارجه بوش رسما اعلام کرد که سیاست تغییر رژیم جمهوری اسلامی را کنار گذاشته اند و طرفدار “تغییر رفتار رژیم” هستند. از 2009 هم اوباما همان سیاست را دنبال کرده است. پس تضمین بقای جمهوری اسلامی چیز جدیدی نبود اما جمهوری اسلامی توانست در تحولات پیچیده کنونی خاورمیانه این تضمین را از غرب بگیرد. بطور واقعی غرب در حال حاضر نه تنها احتیاجی به سرنگونی جمهوری اسلامی ندارد بلکه آن را به ضرر جبهه خود میداند. اینکه این توافق تا چه حد عملی است باید گفت به دلیل طولانی شدن و پیچیدگی مساله اجرای آن هم پیچیده است و با موانع زیادی روبرو است و از همین حالا موانع اجرای توافق هم در ایران هم در آمریکا و هم در منطقه سر بلند کرده است.در ایران گرچه جناح خامنه ای و سپاه پاسداران در مقابل توافق سکوت کرده اند، حتی ضمنی حمایت کرده اند اما حمایت گرمی نکرده اند. خامنه ای درباره توافق لوزان گفت “نه مخالفم نه موافقم”! برای اجرای توافق وین هم این موضع او است. موافقت او با موافقت روحانی فرق دارد. در آمریکا هم اوباما اعلام کرد اگر کنگره بخواهد توافق را لغو کند وتو خواهد کرد. قضیه به اینصورت آنجا هم بسیار جدی است. در خاورمیانه اسرائیل موضع بسیار تندی علیه توافق اتخاذ کرده است. موضعی بسیار غیرواقع بینانه و جنگ طلبانه که به نظر نمیرسد راه به جایی ببرد. یک روزنامه اسرائیلی نوشته نتانیاهو “تا پای جان” برای لغو توافقنامه در کنگره آمریکا تلاش میکند. به نظر من مهمترین موانع اجرای توافقنامه داخل ایران و درون رژیم اسلامی است. واقعیت این است که جمهوری اسلامی نمیتواند با آمریکا و جبهه آمریکا در منطقه صلح کند. درست است توافق کرده اند اما این توافق معین و محدود است و تناقضات جمهوری اسلامی با غرب و متحدین آمریکا در خاورمیانه سرجای خودش باقی است. در خاورمیانه جنگ است، در عراق، یمن، سوریه. حتی در لبنان هم به درجه ای جنگ هست. در همه این موارد جمهوری اسلامی تلاش میکند اهداف خود را به غرب تحمیل کند و این تلاشها مهمترین مانع پیشبرد توافق وین است. ما همیشه گفته ایم در این کشمکش مساله هسته ای دستاویز است، اما همه موارد اختلاف جمهوری اسلامی با غرب را دربرمیگیرد.
تلویزیون پرتو: کنگره آمریکا میتواند یکی از موانع این توافق باشد. فرصت دوماهه ای به کنگره آمریکا داده اند و اکثریت این کنگره با جمهوری خواهان است. به نظر شما آیا این مانع مهمی بر سر راه توافق است؟
رحمان حسین زاده: این چالش از طرف غرب و مشخصا آمریکا پیش می آید.در این دو ماه آنها قضیه را با موشکافی بررسی می کنند. شاید فشارهایی به اوباما وارد کنند .اما تصور من این است که جمهوری خواهان و کنگره نمی توانند مانع این توافق شوند، زیرا برای لغو این توافقنامه به دو سوم رای نمایندگان کنگره نیاز دارند که این بعید به نظر میرسد برایشان حاصل شود.از طرفی وقتی اوباما میگوید من آنرا وتو میکنم حتما محاسباتی کرده است چون صحنه کنگره صحنه حضور حزب دموکرات آمریکا هم هست.کنگره نمیتواند مانع جدی باشد به این معنا که توافقنامه را لغو کند اما این پروسه از جانب غرب پیچیده است بخصوص اگر جمهوری خواهان در انتخابات ریاست جمهوری آینده برنده شوند.اگر کاندیدای جمهوری خواهان ریاست جمهوری را بدست گیرد حتی با وجود گذشت دو سال از توافق در دل پیچیدگی های خاورمیانه و در دل تناقضات درون جمهوری اسلامی میتوانند بهانه های لازم را بدست آورند و مشکل درست کنند.اما حتی با وجود عدم لغو توافق از طرف کنگره، مانع از جانب آمریکا و غرب وجود دارد و بخصوص در شرایطی که جمهوری خواهان ریاست جمهوری را بدست آورند.این مقطعی است که باید آنرا دید.همانطورکه پروسه توافق پیچیده و طولانی بود اجرای آنهم پیچیده است.مانع دیگر در منطقه علاوه بر اسرائیل عربستان صعودی هم مخالفتهای خود را دارد.در درون جمهوری اسلامی مخالفتهایی هست، ابتدا خامنه ای توافق را تایید کرد و به اتکای تایید او توافق را اعلام کردند اما این توافق بویژه برای خامنه ای و سپاه پاسداران از سر ناچاری بود.حرف خامنه ای که من نه مخالفم و نه موافقم شکننده است.در هر حال همانگونه که جمهوری خواهان و کنگره میتوانند مشکل درست کنند اینجا هم شکننده است و خامنه ای و سپاه پاسداران و جریانات افراطی تر هم میتوانند مشکل ساز باشند. فاکتور دیگر در معادلات منطقه اینست،در مورد عراق،سوریه و یمن … اگر با غرب به توافق نرسند و به چارچوب غرب تن ندهند،کشورهای غربی هم مشکل ساز می شوند.به هر حال پروسه پیچیده و شکننده ای است. با این حال من فکر میکنم دو طرف بیشتر بر اجرای آن پافشاری خواهند کرد.
تلویزیون پرتو: جناحی در درون جمهوری اسلامی مخالف این توافق هستند. آیا اهرمی در دست آنها وجود دارد که مانع اجرای این توافق شوند؟
فاتح شیخ: بیشتر اهرمهای جمهوری اسلامی دست این جناح است. در مورد بازدید از مراکز نظامی و هسته ای اهرم دست آنهاست. میتوانند مانع شوند. مسأله این است که قدرت اصلی در جمهوری اسلامی دست آنهاست. جناح رفسنجانی و روحانی جناح متوهم جمهوری اسلامی هستند. همچنانکه اوباما و دولت او جناح متوهم لیبرال دموکرات هیأت حاکمه آمریکا هستند. به طور واقعی هم در آمریکا و هم در ایران موانع اجرای توافق وجود دارد. اما در آمریکا جمهوریخواهان نمیتوانند دو سوم آراء را بدست آورند چون پافشاری آمریکا در دوره اخیر باعث شد دموکراتهای مخالف کمتر مخالفت کنند و با جمهوریخواهان نمیروند. جمهوریخواهان از این مسأله برای تبلیغات انتخاباتی به نفع خود و به ضرر دموکراتها در انتخابات ریاست جمهوری استفاده میکنند. تمام این مدت تا انتخابات با توافق مخالفت خواهند کرد. همراه اسراییل خواهند گفت “توافق بد” اما هدف اصلیشان لغو توافق نیست بلکه بردن انتخابات ریاست جمهوری است. البته این دست به دست شدن سیاست آمریکا در مورد ایران و عراق از دهه نود بوده است. سیاست دموکراتهای امریکا در دهه نود در مورد ایران و عراق سیاستی بود به نام “مهار دوگانه” که هم ایران و هم عراق را مهار کنند. پس از جنگ کویت، عراق اسیر جنگی بود و محاصره بود اما تضعیف ایران را هم در نظر داشتند. این سیاست به جایی نرسید. شکست خورد و در نتیجه آن شکست بود که نئوکانهای حزب جمهوریخواه امکان یافتند سیاست جنگ طلبانه خود را پیش ببرند و جنگ 2003 عراق را تحمیل کنند. اما در واقعیت نه سیاست جنگی جمهوریخواهان و نه سیاست “مهار دوگانه” دموکراتها هیچیک جوابگوی مسأله نبود. توافق وین هم با این چالشها روبروست. به نظر من جناح خامنه ای و سپاه از آن استفاده میکنند تا در یک سال و نیم تا انتخابات ریاست جمهوری آمریکا کارشکنی هایی بکنند که توافق ادامه پیدا نکند. جناح خامنه ای و سپاه هدفشان فقط این بود که تحریم ها معلق و برداشته شود که این مستلزم طی یک پروسه تدریجی است. برخلاف روحانی و رفسنجانی که توافق استراتژیک تری با غرب را درنظر دارند، جناح خامنه ای توافق با غرب را قبول ندارند درنتیجه با توجه به اینکه ابزار قدرت هم در دست آنهاست کارشکنی آنها می تواند باعث عدم اجرای توافق شود. در آن صورت جمهوری خواهان آمریکا هم خواهند گفت ما دیپلماسی را انجام دادیم. فرصت دیپلماسی تمام شد و امتحان خود را پس داد. درنتیجه سراغ سیاستهای جنگ طلبانه خود خواهند رفت.
تلویزیون پرتو: روحانی و جناحی از حکومت معتقدند که از این پس و بعد از این توافق می توانند تعاملی سازنده تر با غرب و بطور کلی با دنیا داشته باشند.شما این مساله را چگونه می بینید؟
رحمان حسین زاده: روحانی و رفسنجانی “تعامل” با دنیای غرب را می خواهند و رفسنجانی گفته باز کردن سفارت آمریکا در ایران غیرممکن نیست.بخشی از حاکمیت جمهوری اسلامی و بخشی از بورژوازی ایران دنبال این پروژه هستند.جناح بندی های جمهوری اسلامی علاوه بر حول مساله هسته ای، درباره دیگر سیاستهای جمهوری اسلامی صدق میکند و موضع های متفاوتی دارند و همه می دانند تفاوتها و اختلافات آنها واقعی است و در آینده هم همینطور خواهد بود.در حال حاضر رفسنجانی و روحانی و ظریف دنبال این مسأله هستند چون فکر می کنند بقای رژیم آنها در گرو رابطه با غرب است. واین دیدگاه جزو توهمات این جناح جمهوری اسلامی است.در این پروسه و در چارچوب جمهوری اسلامی و در قالبی که حاکمیت جمهوری اسلامی طی سی و هفت سال حکومت خود دارد،در قالب ایدئولوژیک،سیاسی، فرهنگی کنونی و حتی درچارچوب اقتصادی و با تناقضات درون حکومتی رابطه پایه ای تر با آمریکا و غرب نظام آنها را با تکانهای جدی روبرو میکند. مخالفت های خامنه ای و سپاه پاسداران و حتی جریانات افراطی تر موانع زیادی سرراه پروژه رفسنجانی و روحانی و امثال آنهاست. بارها گفتیم شیفت کردن به “جمهوری اسلامی معتدل” توهمی بیش نیست. اینها هر تعدیلی هم ایجا کنند، نمیتوانند از اسلام نوع اردوغانی معتدلتر باشند که عاقبت ناکام آن را در ترکیه دیدیم. اگر به این نقطه برسند دیگر جمهوری اسلامی نیست. جمهوری اسلامی یک پیکره وسیع تر با یک جناح بندی کامل تر است و بویژه بخش اصلی جمهوری اسلامی و جناح خامنه ای و سپاه پاسداران و جبهه پایداری و غیره اجازه نمی دهند که جمهوری اسلامی به آنجا برسد و این جزء تناقضات و تشدید کشمکش های درون حمهوری اسلامی خواهد بود.در نتیجه دو جناح جمهوری اسلامی و راه حل هایشان با معضل جدی روبرو است. خامنه ای و جناح او برای بقای نظام خود بر سختگیری و سرکوبگری و استکبارستیزی پافشاری میکنند و این سیاست در دوره احمدی نژاد شکست خورد و به این دلیل روحانی را آوردند تا برایشان عمر بخرد و این برزخ این جناح است. برزخ جناح رفسنجانی و روحانی اینست،در قالب جمهوری اسلامی و در این قالب ایدئولوژیک سیاسی نمی توانند یک جمهوری اسلامی خوش خیم به جامعه و دنیا تحویل دهند و گویا با آمریکا و غرب رابطه خیلی خوبی داشته باشند. این بن بست دیرینه جمهوری اسلامی است و به آنجا نمیرسند.نتیجه این است که راه حل های هر دو جناح معضلات جمهوری اسلامی را بیشتر میکند و کشمکش های درون جمهوری اسلامی را تشدید می کند و جمهوری اسلامی را بیشتر تضعیف می کند و جمهوری اسلامی را با شکنندگی بسیار بیشتری در آینده روبرو می کند.
تلویزیون پرتو: فاتح شیخ اما موقعیت منطقه ای جمهوری اسلامی بعد از این توافق از نظر شما دستخوش چه تغییراتی خواهد شد؟
فاتح شیخ: فکر میکنم هدف غرب از توافق با جمهوری اسلامی این بوده که جمهوری اسلامی را وادار کند کنار بیاید، ولی به نظرم جناح اصلی جمهوری اسلامی که اهرمهای قدرت رژیم را در دست دارد، از خامنه ای گرفته تا قاسم سلیمانی و فرماندهان سپاه وغیره، با غرب کنار نخواهند آمد در نتیجه موقعیت منطقه ای جمهوری اسلامی در جریان جنگ جاری خاورمیانه تعیین میشود. این جنگ در یمن هست، در عراق هست، ،در سوریه هست، به درجه ای در لبنان هم هست (در لبنان رسما جنگ نیست ولی بالاخره موقعیت حزب الله یک موقعیت جنگی است جون حزب الله عملا لبنان را وارد جنگ سوریه و جنگ سوریه را وارد جامعه لبنان کرده است). فرض کنید گفته میشود در عراق علیه داعش بین جمهوری اسلامی و آمریکا یک همسویی هست، من میخواهم اینجا بگویم جمهوری اسلامی با داعش جنگ ندارد. این دروغ محض است. جمهوری اسلامی با دستاویز مبارزه علیه داعش و از طریق کمک به جناح طرفدار خودش در دولت عراق میخواهد عراق را وابسته خودش نگاه دارد در عراق اعمال نفوذ کند. حتی به نظر میرسد به این نتیجه رسیده که دیگر کل عراق را نمیتواند داشته باشد. چسپیده به اینکه بغداد و از بغداد به پایین را در اختیار داشته باشد. این چلنج بزرگی است برای غرب و منطقه. جبهه به اصطلاح متخاصم جمهوری اسلامی، هم آمریکا هم عربستان سعودی و به درجه ای ترکیه این را قبول نمیکنند. جنگ ادامه پیدا میکند. چون مورد بحث ما این توافق است، اتفاقا یکی از جوانب شکنندگی توافق همین است. در جنگی که روی زمین جریان دارد هیچیک از طرفین با دیگری تعارفی ندارد. جنگ ادامه پیدا میکند و البته من فکر نمیکنم جمهوری اسلامی در این جنگها موفقیت به دست بیاورد. برعکس کاری که آمریکا در این توافق کرده این است که در دیپلماسی توفیقی یا به هر حال پیشروی معینی به دست آورده که به آن امکان میدهد در منطقه جبهه مخالف جمهوری اسلامی را تقویت کند. دیروز اوباما بلافاصله بعد از سخنرانی اش در مورد توافق، با متحدین خودش در خاورمیانه تماس گرفت و اطمینان داد که توافقش با جمهوری اسلامی سر مسئله اتمی به هیچوجه باعث نمیشود که حمایت از آنها را کم کند. صراحتا گفته که “در مقابل زیاده رویهای” رژیم ایران از آنها حمایت خواهد کرد. این یک چلنج اساسی است در یک دوسال آینده که اوباما میتواند هم اثبات کند که سیاست درستی داشته و توانسته جمهوری اسلامی را مهار کند، یا نشان دهد که قادر به مهار کردن جمهوری اسلامی نبوده و سیاستش در این زمینه شکست خورده است. به نظر من احتمال بیشتر این است که جمهوری اسلامی در جنگهای جاری خاورمیانه شکست میخورد و البته شخصا طرفدار شکست جمهوری اسلامی هستم چون با شکست جمهوری اسلامی در جنگهای منطقه مبارزه مردم برای سرنگونی جمهوری اسلامی تقویت میشود.
تلویزیون پرتو: رحمان حسین زاده وضعیت معیشت و اقتصاد مردم بعد از این توافق چه تغییراتی می کند؟ یا یک سئوال مشخص تر سهم کارگران وطبقه مزد بگیر جامعه از این توافق چی خواهد بود ؟
رحمان حسین زاده : سئوال مهمی است. در یک جمله به سفره کارگر و مردم چیزی اضافه نمیشود. بیکاری وفقر ،دستمزد پایین و فلاکت بیشتر می شود، در ادامه به دلایل آن میپردازم، اما ابتدا علاقمندم من هم اظهار نظر کوتاهی در مورد موقعیت منطقه ای جمهوری اسلامی بکنم. در یک کلام فکر می کنم، موقعیت منطقه ای جمهوری اسلامی ضعیف می شود به دو دلیل، اولا طرف مقابلش آمریکا وغرب، ماجرای هسته ای برایشان بهانه ای بوده است و میخواهند سرمسائل دیگری از جمله دخالتهای منطقه ای جمهوری اسلامی را کنترل کنند. به نظرم بعد از این توافق، آمریکا وغرب این فرصت را بیشتر پیدا میکنند که نگذارند، جمهوری اسلامی به شکل فعلی و سالهای گذشته در عراق دخالت بکند. یا به این شکل در سوریه که الان هست قدرقدرتی بکند و یکه تازی بکند و پروژه اش را پیش ببرد. ببینید همانطور که فاتح شیخ هم اشاره کرد، اوباما به ملک سلمان و یا نتانیاهو اینروزها قول داده که در مقابل زیاده خواهیهای جمهوری اسلامی از آنها حمایت می کند. این معنی اش چیست؟ آمریکا و غرب از جمله از کانال همین توافق هسته ای و به ویژه بعد از توافق سر محدود کردن دخالتهای منطقه ای فشارمیاورد و جمهوری اسلامی هم به نظرم تاب مقاومت اساسی را نخواهد داشت. لازمه توافقی که جمهوری اسلامی و یا بخشی از جمهوری اسلامی بخواهد اجرا بشود، محدود شدن جمهوری اسلامی در دخالتهای منطقه ای است. نمیتوانند بگویند به دخالتهایش پایان دهد، چون خاورمیانه بی ثبات است و به هم ریخته، کشورهای مختلف دارند دخالت می کنند، همانطور که عربستان دارد دخالت می کند. جمهوری اسلامی هم دخالت می کند. اما دامنه دخالت گری جمهوری اسلامی را محدود تر میکنند. برخلاف بعضی ها که نوشتند و گفتند که گویا موقعیت منطقه ای جمهوری اسلامی به اوج رسیده وقدر قدرت شده است . گویا مثل دوره قدیم شاه حکومت ایران به “ژاندارم” منطقه تبدیل می شود به نظرم اینها حرفهای سطحی است، موقعیت منطقه ای جمهوری اسلامی ضعیف تر می شود در کل این پروسه حتی اگر بخواهند این توافق را به پیش ببرند .
در مورد سئوال مربوط به معیشت و وضعیت طبقه کارگر.ببینید الان جمهوری اسلامی و روحانی دارند به جامعه و مردم قالب می کنند که بعد از توافق و بعد از تحریمها کسب و کار رونق میگیرد، اقتصاد احیاء میشود و غیره. هنوزاین هیچی برای بهبود وضع زندگی کارگرو مردم نمیگوید. من فکر می کنم اینکه تحریمها ادامه پیدا نکند و بتدریج و طی پروسه چند ساله برداشته بشود، حتی مناسبات اقتصادی با غرب و به ویژه کشورهای اروپایی برقرار شود و اینها طبعا گشایشهایی را برای سرمایه بزرگ ایران، برای بخشهای مهمی از بورژوازی ایران و سرمایه داران و جمهوری اسلامی ایجاد میکند.اما پول این ماجرا به جیب، سرمایه داران بزرگ ایران میرود، به جیب بورژوازی و دولت ضد کارگری جمهوری اسلامی سرازیر میشود. این وسط چیزی به جیب کارگر و مزدبگیران جامعه نمیرسد و هیچی نصیبب کارگر نمیشود. بارها گفتیم چیزی به سفره کارگر و مردم کارکن درآن جامعه اضافه نمی شود. چرا؟ کمی به گذشته برگردیم. جمهوری اسلامی قبل از تحریمها قبل از 13سال قبل و یا در دوره سازندگی آقای رفسنجانی که تحریم نبوده، مسئله هسته ای هم مطرح نبود، پس چرا آن وقت هم کارگر کماکان سه بار زیر خط فقر مزد می گرفت. چرا همانوقت هم سفره کارگر خالی بود. آن وقت بعد از جنگ بود و دوره سازندگی و پروژه های اقتصادی بزرگ هم راه انداختند، همان وقتها که مسئله هسته ای و تحریمها نبود، بیکار سازیها، بیکاری میلیونی در عین حال دستمزد سه بار و چهاربار زیر خط فقر را داشتیم، در ابعاد میلیونی کارگر دو شیفته و سه شیفته کار کردن وجود داشت. در نتیجه در این نظام کماکان سهم طبقه کارگر، مردم کارکن، شهروندان تحت فشار در جامعه فشار و شرایط سخت معیشتی و اقتصادی خواهد بود. این مسئله ای است که اتفاقا طبقه کارگر و مزدبگیران جامعه به آن توجه دارند. در همین دوره ای که اینها مذاکرات هسته ای را داشتند و تفاهم لوزان را داشتند و می خواستند سیاست انتظار را تزریق کنند، در جامعه، کارگران، معلمان، پرستاران منتظر نماندند و اعتراض کردند و حق خودشان را خواستند. مطالباتشان را مطرح کردند. روزمره اخبار اعتصابات کارگری می شنویم. همین لحظه که ما داریم صبحت می کنیم، تعدادی از مراکز کارگری در حال اعتصاب هستند برای دستمزدشان، معلمان حقوقشان را میخواهند. رئیس کانون معلمان در زندان است و زیر فشار جمهوری اسلامی است به جرم اینکه حق خودشان را می خواهند . سهم خودشان را می خواستند. در ماه اسفند و فروردین در ابعاد 80 شهر و 30 استان جنبش معلمان به راه افتاد. دقیقا بهبود معیشت را میخواستند. در نتیجه اگر وضع اقتصادی جمهوری اسلامی و سرمایه داران ایران هم بهتر شود، همانطور که بالاتر اشاره کردم، به سفره کارگر و مردم چیزی اضافه نمیشود. بیکاری وفقر ،دستمزد پایین و فلاکت بیشتر می شود. دلیلش روشن است و بارها گفتیم، این یک سیستم سرمایه داری مستبد است که برای سودآوری نجومیش به کار ارزان احتیاج دارد. به همین دلیل ریاضت کشی، تعرض معیشتی ادامه پیدا میکند. اما چیزی که عوض میشود برای توجیه تعرض معیشتی دیگر بهانه تحریم را ندارند. دیگر بهانه جنگ با استکبار را نمی توانند قالب کنند. طبقه کارگر انسان کارکن و مزد بگیران جامعه فرصت پیدا میکنند که با حق به جانبی و حق طلبی به میدان بیایند. با اعتراض و مبارزه و اعتصاب حق خودشان را از حلقوم سرمایه داران و دولت جمهوری اسلامی بگیرند.
تلویزیون پرتو: فاتح شیخ اگر نکته ای در مورد سوال پیشین هست می توانید با این سئوال تکمیل کنید، جنبش کارگری به صورت کلی و جنبشهای اعتراضی چه مسیری باید طی کنند؟
فاتح شیخ: مسیری را به طور واقعی طی میکنند که فعالین این جنبشهای اعتراضی در پیش میگیرند. آنچه ما شاهد هستیم این است که به دقت دارند توازن قوا را در نظر میگیرند و توقعات و اعتراضات خودشان را مطرح می کند. اگر تا حالا نتوانسته اند مطالبات خودشان را تحمیل کنند، یا کمتر توانسته اند، خب دلیل خیلی واقعی دارد: هنوز مبارزات سراسری نیست، هنوز تناسب قوا آن درجه مساعد نیست. اما به نظر من آنچه امروز در ایران دارد اتفاق میافتد این است که جنبشهای اعتراضی خودشان را برای پافشاری بر خواسته هایشان محق تر میدانند. خیلی روشن است که جمهوری اسلامی تلاش میکند سرکوبگری را تشدید کند. سران رژیم اسلامی آشکارا میگویند برای جلب سرمایه شرکتهای بزرگ غرب نرخ سوداوری 16 و 17 حتی 19 درصدی را در نظر دارند. یعنی سرمایه باید تضمین داشته باشد که نرخ سودش اینقدر بالا باشد، بالاترین نرخ سود شاید در دنیا. و این از کجا باید تامین بشود؟ از این راه که جمهوری اسلامی مطالبات کارگران را جواب ندهد. حتی حقوق معوقه شان را پرداخت نکند تا همیشه 8 کارگر گرو 9 باشد. دستمزد سه برابر زیر خط فقر را نگاه دارد. حقوق معلم و پرستار را افزایش ندهد. این برای جمهوری اسلامی در دوره آتی بسیار مشکل و حتی میتواند غیرممکن باشد، به شرطی که خود این مبارزات گسترش یابد و سراسری شود. مثلا مبارزات معلمان را به دلیل اینکه سراسری بوده، رژیم نتوانسته سرکوب کند. رهبران و فعالینش را به زندان انداخته ولی خود جنبش اعتراضی ادامه دارد و رژیم نتوانسته جلودارش شود. جنبش کارگری و جنبشهای اعتراضی معلمان و پرستاران، جنبش زنان، جنبش جوانان و غیره هم اگر سراسری شوند یا به هم گره بخورند میتوانند ابزارهای سرکوب را فلج کنند. در مورد جنبش زنان، قابل توجه است که اخیرا معاون رئیس جمهور گفته: زنان در ایران به مقررات اسلامی پابند و معتقد نیستند. این یعنی خودشان هم میدانند که عرصه جنبش زنان یکی از چلنجهای مهم جمهوری اسلامی است. جنبش زنان ،جنبش جوانانی که میخواهند نفسی بکشند، زندگی شادی داشته باشند،، جنبشهای هستند که در کنار مبارزات کارگری و معلمان و پرستاران در دوره آتی بیشتر به جمهوری اسلامی فشار میآورند. جمهوری اسلامی بعد از توافق با غرب هرچند تلاش میکند سرکوبگری را در جامعه نگاه دارد و تشدید کند (در دو سال ریاست جمهوری روحانی آمار 1900 اعدام رکورد سابق را شکسته است) ولی دیگر به آخر خط رسیده اند. یعنی اکثریت عظیم مردم جامعه که 37 سال است با این حاکمیت مبارزه میکنند، از این توازن قوای معین که جمهوری اسلامی ناچار به عقب نشینی شده استفاده میکنند تا توازن قوای مبارزه طبقاتی درون جامعه را هم به نفع خودشان تغییر دهند. مطمئنم که رهبران کارگری رهبران اعتراضات معلمان درست تشخیص داده اند که باید صفوف خودشان را متحدتر کنند و باید تعرض کنند. نباید محافظه کاری کنند. نباید اجازه دهند جامعه را در انتظار نگاه دارند. انتظار مهلکترین سم مبارزات کارگران و معلمان است. به نظرم حتما با تشخیص تناسب قوای محلی برای هر مبارزه و اعتصاب معین، تعرض خود را برای تحمیل مطالبات و خواسته های برحقشان ادامه خواهند داد. این راه پیشروی است. بحث فقط این نیست از معیشتشان دفاع کنند. طبقه کارگر و توده های اعماق جامعه این رسالت سیاسی مهم را در دنیای امروز دارند که چرخه دوره باطل کشمکش جمهوری اسلامی و غرب را بشکنند و با پا فشاری روی مطالباتشان جمهوری اسلامی را به بن بست بکشانند و سرنگون کنند و با این کار کارستان از جانب خود به این تخاصمات و کشمکشهای تکرار شونده پایان دهند.
تلویزیون پرتو: رحمان حسین زاده بازتاب و پیامدهای این توافق را در اپوزیسیون چگونه می بینید ؟
رحمان حسین زاده: بینید تحول مهمی است و از جمله در میان اپوزیسیون هم پیامدهایی خواهد داشت. اپوزیسیون بورژوازی پرو غرب از شاخه های مختلف ناسیونالیسم ایرانی، سلطنت طلب و جمهوریخواه و فدرالیستها، که دستجات و سازمانهایی به هم زده اند، در پروسه هیجده ماهه این تفاهم و توافق هسته ای آچمز شدند. دلیلش هم این بود که کل استراتژی و سیاست اینها متکی بود به “رژیم چنچ”، متکی بود به دخالت آمریکا با تحریمهای اقتصادیش یا دخالتهای نظامیش، همانطور که در عراق و افغانستان اتفاق افتاد. امید داشتند به سبک اتفاق افتاده در عراق و … توسط آمریکا و متحدانش، اپوزیسیون طرفدار غرب حمایت شوند و به قدرت برسند و به نان ونوایی برسند. این امید و توهمات آنها با این توافق هسته ای دود شده و هوا رفت. به همین دلیل واقعا در سردرگمی اند. دارند یک باردیگر سیاستشان را بازبینی می کنند، که کجا قرار بگیرند. بخشی از آنها تلف میشوند وشاید در جناح “اعتدال” بورژوازی حاکم ایران هضم شوند. حتما بخشهایی هم در قالبهای جدید مثلا “مسائل حقوق بشر”سهم خواهیهای خود را احیا میکنند. به هر حال این بخش از اپوزیسیون دچار سردرگمی جدی است و لطمه جدی خورده است. بخش دیگر اپوزیسیون که به ناحق اسم “اپوزیسیون” بر آنها گذاشته شده، یعنی ملی اسلامیها که خیلی وقتها در چهارچوب جمهوری اسلامی بودند و این جمهوری اسلامی بود که بخشی از آنها را به بیرون نظام راند، از طیف “روشنفکرها” وچهره هایش گرفته و نهادها وسازمانها و احزابی که داشتند،در دو سال اخیر هضم “تدبیرو اعتدال” روحانی شدند، به دنبال توافق هسته ای پروسه شان به سرانجام میرسد و کلا هضم نظام و جناح رفسنجانی،روحانی میشوند. دیگر چهره اپوزیسیونی نخواهند داشت. همین مدت فعالتر از خود روحانی دارند برای جا انداختن همین توافق هسته ای عمل می کنند. اما به علاوه در اپوزیسیون چپ هم یک نشانه هایی از واگرایی دیده می شود و متاسفانه احتمالا قربانی بگیرد. یک عده به نام چپ سیاه روسفید می نویسند که گویا جمهوری اسلامی در این پروسه برنده شده، پیروز شده، به قدرت بلامنازع منطقه ای تبدیل شده، همانند بعضی ناسیونالیستهای ایرانی در چهره آقای ظریف امیرکبیر ایران را می بینند. احتمالا با سرنگونی جمهوری اسلامی فاصله بگیرند. این اتفاق بدی است اگر هر بخشی ازاپوزیسیون چپ سرنگونی را کنار بگذارد. در نتیجه در دوره آتی با مولفه های جدیدی در صف بندی سیاسی روبرو هستیم. از یک طرف جمهوری اسلامی و متحدانش و در صف مقابل اساسا طبقه کارگر و مزدبگیران جامعه و شهروندان حق طلب جامعه که در بطن معادلات متفاوت کنونی هم چیزی جز بیحقوقی نصیب شان نخواهد شد. در مقابل جمهوری اسلامی و بورژوازی ایران اساسا جنبشهای اعتراضی و اجتماعی در راس آنها جنبش کارگری ،جنبش زنان ،جنبش نسل جوان و بعلاوه کمونیسم تحزب یافته ای را خواهیم داشت که کماکان با حق بجانبی بر بهبود هر روزه معیشت زندگی کارگر و مردم پافشاری خواهد کرد. آزادیهای سیاسی را خواهند خواست. مهمتر پافشاری جدی بر سرنگونی جمهوری اسلامی مسئله اساسی باید باشد. اگر کسی می خواهد در جامعه ایران گشایشی به وجود بیاید، از گشایش اقتصادی تا گشایش سیاسی تا فرهنگی خیلی روشن است جمهوری اسلامی باید جارو بشود و کل جمهوری اسلامی باید کنار برود. این کار جنبش کارگری،جنبش زنان ،جنبش نسل جوان و جنبش اعتراضی رادیکال و از جمله حزب ما حزب حکمتیست است. باید کل این پروسه را در این دوره پیگیری کرد. باید متوجه بود اگر کماکان بر طبقه کارگر و مردم تحت ستم فشار جمهوری اسلامی هست، در عین حال فرجه ها و امکانات جدیدی به روی طبقه کارگر و کمونیستها و مردم مبارز باز می شود که مبارزه شان را سازمانیافته تر، متحدانه تر، هم برای بهبود زندگی، هم برای سرنگونی جمهوری اسلامی پیش ببرند .
تلویزیون پرتو: خط مشی حزب حکمتیست در این دوره چه خواهد بود و فراخوانمان به جامعه چیست؟
فاتح شیخ: ببینید ما از ابتدا گفتیم اگر این توافق صورت بگیرد و گفتیم احتمال صورت گرفتنش هست، دلیلی ندارد ما به عنوان یک نیروی کمونیست انقلابی و سرنگونی طلب با آن مخالفت کنیم. و دلیلی ندارد مردم مخالفتی داشته باشند. ولی همان وقت، حدودا دو سال پیش، گفتیم چنین توافقی باعث بهبود وضعیت معیشتی مردم یا تغییری در وضعیت مردم در سمت و سوی آزادی و عدالت ورفاه نیست. مطلقا نیست. برعکس است. اما جا باز میشود برای تعرض جنبش کارگری. و همچنانکه رحمان حسین زاده اشاره کرد خوب مخاطراتی هم دارد. خط مشی سیاسی تاکتیکی حزب حکمتیست در این دوره این بوده که در عین اینکه مخالفتی با توافق جمهوری اسلامی و غرب ندارد، مدام اعلام کرده که باید دید شرایط و اوضاع چه تغییری کرده است. مطابق شرایط و اوضاعی که تغییر کرده باید با چشم باز تحولات را نگاه کنیم و دخالتگری فعال کمونیستی و اجتماعی در مسیر تحولات را تضمین کنیم. هم به عنوان حزب هم به عنوان فعالین مبارزاتی درون جنبش کارگری و جنبشهای اعتراضی دیگر این مسیر را باید پیش برد. به این معنی مخاطراتی که رحمان حسین زاده به آن اشاره کرد را هم باید دید و خنثی کرد. بخشی از اپوزیسیون، حتی چپ آن، طوری نشان میدهند که گویا جمهوری اسلامی کار خودش کرده و بار خودش بسته (دوره احمدی نژاد هم میگفتند) باید این سفسطه گریها را کنار زد. یا نوعی محافظه کاری ممکن است در صفوف فعالین جنبشهای اعتراضی دامن زده شود از سر اینکه توازن قوا ممکن است اجازه تعرض ندهد، باید اینها را در این مسیر با چشم باز و با عزم و اراده دخالتگری کمونیستی با چشم انداز سرنگونی جمهوری اسلامی در نظر گرفت. باید مدام تاکید کرد که بدون سرنگونی جمهوری اسلامی بهبودی در زندگی مردم ایران در جامعه هشتاد میلیونی ایجاد نمیشود. این بحث که گویا مساله سرنگونی جمهوری اسلامی کنار رفته چون غرب آن را کنار گذاشته به طور کلی غلط است. سرنگونی جمهوری اسلامی هیچوقت دست غرب و خواست غرب نبوده، دست مردم ایران و خواست اکثریت جامعه ایران است. صورت مساله اصلی جامعه ایران است و نخواستن غرب و توافق غرب با جمهوری اسلامی این صورت مساله اصلی جامعه را تغییر نداده و نمیدهد. خط مشی ما این است که مردم ایران: طبقه کارگر، نیروهای آزادیخواه در این دوره میتوانند و ضروری است که قدم به قدم جمهوری اسلامی را عقب برانند، جلو سرکوبش را بگیرند، توان سرکوبش را فلج کنند وآن را به طرف سرنگونی برانند. این هم ممکن است و هم تنها راه پایان دادن به دور تسلسل تاکنونی تخاصماتی است که جمهوری اسلامی به مردم ایران تحمیل کرده است. در واقع راه تعیین تکلیف این کشمکشها این است که مردم در خود ایران به شیوه انقلابی آن را حل کنند و از جانب خود راه را برای برقراری یک جامعه آزاد و برابر در ایران باز کنند. این پیروزی امکان پذیر است و ما به عنوان کمونیستهای دخالتگر و انقلابی این خط مشی را در این دوره تعقیب می کنیم و این چشم انداز امیدبخش را جلو روی جامعه میگذاریم.
پیاده کننده و ویرایش متن: شیدا ارغوانی و لیلا ارغوانی و محسن حسینی.
با تشکر فراوان از این رفقا
***