سیاوش دانشور – در باره خیزش توده ای در عراق و وظایف فوری کمونیست ها

در باره خیزش توده ای در عراق
و وظایف فوری کمونیست ها

سیاوش دانشور

قریب دو هفته است که تصویر سیاسی عراق عوض شده و یا دستکم یک نیروی جدید وارد معادلات سیاسی عراق شده است. تصویر متاخر در عراق اینست: جامعه ای ویران شده توسط دو بار تهاجم نظامی آمریکا و موئتلفینش، سر کار آوردن و تحمیل حکومتی قومی و مذهبی و عشیره ای که مکانیزم تقسیم قدرت در آن نه انتخابات بلکه اساسا توافق سران عشایر و باندهای مذهبی براساس جنگ و ترور و قلدری است، جامعه ای که به جولانگاه جمهوری اسلامی و القاعده و نیروهای جهادی و داعش تبدیل شده است، جامعه ای که امنیت در آن کیمیاست و زن و کودک و شهروند عراقی در منگنه تروریستهای متفرقه اسیر شده اند، جامعه ای که در طول سالهای جنگ و خونریزی و ویرانی حتی یک روز صدور نفت آن قطع نشده اما توده مردم را از نظر اقتصادی به فقر شدید و از نظر سیاسی به زندگی تحت دیکتاتوری عریان و جنایتکارانه اسلامی – قومی محکوم کردند و از نظر فرهنگی به دوران قرون وسطی بازگردانده اند. در چنین جامعه ای صدای مستقل سیاسی، صدای مدنیت، صدای کارگر و مردم زحمتکش بندرت شنیده میشد و آنچه تاکنون بود تداوم جنگ قدرت نیروهای مافیائی، تداوم قتل عام و انهدام و انتحار و بمب گذاری، تداوم فساد و تروریسم حکومتی بود که در این اواخر داعش، بازار برده فروشی زنان را نیز به آن اضافه کرد.

ناگهان در چنین جامعه ای که کوچکترین جائی برای اعتراض مستقل مردم باقی نگذاشته بودند و عملا به سه قسمت مجزا زیر اتوریته های محلی قومی و مذهبی تقسیم کرده بودند، مردمی که صدایشان شنیده نمیشد، بشریتی که در جنگ بالائی ها نمایندگی نمیشد، قطب سومی که از این وضعیت بیزار است، در ابعاد گسترده و با پرچمی روشن بمیدان آمد. در دهها شهر عراق و از جمله شهرهای بزرگ و تاثیرگذار مانند بغداد صدها هزار نفر خروشیدند تا علیه ارکان هویتی و سیاسی حاکمیت باندهای سیاسی در عراق “نه” بگویند. زنان، جوانان، کارگران، مردم زحمتکش، شهروندان ناراضی بمیدان آمدند تا علیه فساد حکومت مذهبی، علیه غارتگری مذهبی، علیه هویت مذهبی دولت و حاکمیت، علیه فقر و نداری و بی امکاناتی در گرمای پنجاه و شصت درجه عراق فریاد بزنند و از حقوق بدیهی و انسانی خود دفاع کنند. در شهرهای عراق در روزهای هفته گذشته، مجموعا بیش از یک میلیون نفر در این اجتماعات شرکت کردند. در متن یک سناریوی سیاه، این رویدادی بسیار مهم و بی نظیر است. این واقعه به طرح مسائل و سوالات ریشه دار در عراق و منطقه نیروی جدیدی میدهد و در یک شرایط متفاوت مجددا آنها را بجلو صف میراند.

سکولاریسم، سرنگونی دولتهای اسلامی
شعار “نه شیعه، نه سنی، حکومت مدنی” و تعرض مستقیم و بی ابهام به ماهیت مذهبی حکومت و نفی آن، هدف قرار دادن فساد و غارتگری مذهب و دستگاه مذهبی در کنار خواست بدیهی و برحق برخورداری از آب و برق و بهداشت و رفاه، معانی روشنی دارد که درک درست آن در تعیین سیاست و تاکتیک برای نیروهائی که میخواهند وضعیت کنونی را تغییر دهند اساسی است.

اول، آمریکا با سیاست تغییر رژیم بعث و دو تهاجم نظامی به عراق، مسئول درجه یک وضعیت کنونی در عراق است. دولتهای بوش پدر و پسر در سیاست نابودی عراق و سرنگونی صدام حسین موفق شدند اما صحنه را به جمهوری اسلامی باختند. تقویت جمهوری اسلامی در عراق به رقابتهای منطقه ای دامن زد و عراق و بعدتر سوریه را به جولانگاه انواع نیروهای جهادی و تروریست تبدیل کرد که داعش آخرین محصول آنست. دولتهای مختلف عراق عملا توافقی بین تروریستهای متفرقه بودند و آمریکا و دمکراسی غربی نیز بر همین اساس در عراق و افغانستان کار کرده است. با شکست این مدل حکومتی و دستپخت آمریکا، بحران حکومتی در کشورهای منطقه تشدید میشود و اسلام سیاسی و قوم پرستی موئتلف تروریسم دولتی دچار بحران استراتژیک میشود. کارگران و مردم زحمتکش عراق اگرچه در سالهای قبل بکرات و در مناطق مختلف عراق اعتراض و اعتصاب کردند و هر بار بخونین ترین شکل سرکوب شدند، اما اعتراضات دوره اخیر نقطه عطفی در سیاست و معادلات سیاسی عراق است که تمایل قدیمی تری را بجلو صحنه میراند و آن خواست یک حکومت غیر مذهبی و غیر قومی و متعهد به خواستهای رفاهی و سیاسی شهروندان است.

دوم، بحران حکومتی کنونی در عراق مستقیما جمهوری اسلامی را هدف قرار میدهد. شکست دولت مالکی و امروز تحت فشار قرار گرفتن دولت عبادی سلف مالکی، تهاجم به فساد حکومتی و ساختار مذهبی و عشیره ای و تاکید بر مدنیت و سکولاریسم، نه فقط جمهوری اسلامی بلکه دولتهای درگیر منطقه که در راه انداختن و سازماندهی نیروهای جهادی و تروریست میلیاردها دلار پول خرج کردند را هدف قرار داده است. این مبارزه اجتماعی و توده ای، مستقل از اینکه خود را چگونه تبئین میکند و یا محدودیتهایش در شرایط کنونی چیست، عروج قطب سوم بشریت آزادیخواه در عراق است که توسط آمریکا و دولتهای رقیب در منطقه و نیروهای متفرقه تروریست اسلامی در حاکمیت و بیرون حاکمیت عراق نمایندگی نمیشوند. این تنها نیروئی است که میتواند و ظرفیت آنرا دارد که به ترور و تحجر دولتی و غیر دولتی و به حاکمیت قومی – مذهبی – عشیره ای پایان دهد.

سوم، عقب راندن و تغییر دولت کنونی جمهوری اسلامی در عراق و درهم شکستن ساختار سیاسی کنونی که مبتنی بر مذهب و قومیت است، خواست قدیمی سرنگونی دولتهای اسلامی در منطقه را مجددا طرح میکند. هر پیروزی سیاسی این جنبش در عراق بلافاصله بر افغانستان و ایران و ترکیه و کشورهای عربی منطقه تاثیر میگذارد و جنبش سکولاریستی در کل منطقه را تقویت میکند.

چهارم، مسئله زن در خاورمیانه و شمال آفریقا و تقابل جنبش آزادی زن با اسلامیسم یک پدیده قدیمی است. حضور گسترده زنان جوان بی حجاب در این اعتراضات و ضدیت آنها با جریانات مذهبی، برای هر کسی که ذره ای به مسائل منطقه آشنائی دارد باید بسیار روشن باشد. سکولاریسم و نفی قوانین و قدرت مذهبی یک رکن ضروری برای پیشروی جنبش آزادی زن است که بلافاصله مسئله رفع تبعیض و برابری زن و مرد را بطور جدی طرح میکند.

پنجم، و بالاخره مسئله ناامنی اقتصادی و اجتماعی زنان و نسل جوان و نیروهای گسترده طبقه کارگر و مردم زحمتکش در اوضاع کنونی و آغاز هر نوع تغییر جدی در شرایط آنها، تنها میتواند با درهم شکستن ساختار کنونی که این تبعیض و فقر و فساد و بی آیندگی را بازتولید میکند، فراهم شود.

اینها در خطوط کلی، پتانسیل های اجتماعی و مادی و واقعی تحولات جدید در عراق است که نیروی چپ جامعه و افق و راه حل اجتماعی چپ را طلب میکند. عراق حلقه ضعیف و در عین حال پیچیده کشورهای خاورمیانه است که با فرض تامین ملزوماتی میتواند به سنگری برای قد علم کردن سکولاریسم و برابری طلبی و سوسیالیسم بدل شود.

مخاطرات سر راه کدامند؟
نیروهای اسلامی و حکومتی از عراق تا جمهوری اسلامی ایران و دولتهای منطقه از این واقعه جدید بوحشت افتاده اند. میگویند قتل یک جوان در روزهای اول اجتماعات موجبی برای گسترش اعتراضات بوده است. اما این دلیل واقعی انفجار میلیونی در عراق نیست. هر روز در عراق دهها نفر بدلائل مختلف بقتل میرسند. همزمان با این اعتراضات نیروهای داعش و القاعده و اسلامیون متفرقه بمبگذاری و انتخار و ترور را شدت بخشیده اند. تشدید تروریسم روزهای اخیر نیز صرفا ادامه جدال تروریستی نیروهای متفرقه جنبش اسلامی نیست. برعکس، تشدید آدمکشی و ارعاب و ترور در روزهای اخیر هدفی جز بخانه فرستادن مردم و احیای وضع سابق را ندارد. مردم میگویند “نه شیعه، نه سنی” و تروریستها در اماکن و بازارها و محلهای مسکونی قتل عام میکنند. بی بی سی و رسانه های غربی هم اعلام میکنند که ترور در “مناطق شیعه نشین یا سنی نشین” صورت گرفته تا نفرت مذهبی و قومی را دامن زنند. رسانه های غربی و داعش و القاعده کمابیش یک خط واحد را دنبال میکنند.

“بسته اصلاحات” و عقب نشینی دولت و برکناری معاونان وزیران (سه معاون سنی و شیعه و کرد) و وعده سرخرمن محاکمه فاسدین، سیاستی است که هیئت حاکمه عراق از عبادی تا فواد معصوم در پیش گرفتند. نفس این سیاست تلاشی برای کنترل این اعتراضات و هدایت آنها در مجاری قانونی و حکومتی است. در این مرحله نیروهای سکولار حاکمیت امتیاز میگیرند و تلاش میکنند اعتراض شهروندان در خیابان را محدود و کنترل و به حاشیه برانند.

مخاطره دیگر اینست که جای قومیگری و شیعه گری و سنی گری را ناسیونالیسم عراقی و بعثی گری بگیرد. یعنی زیر پرچم سکولاریسم نیروهای سابق حزب بعث و جناح های سکولار آن با پرچم “احیای عراق واحد” ابتکار را بدست بگیرند تا رژیم سابق را در شکل جدیدی اعاده کنند.

یک مخاطره واقعی سر راه این جنبش اینست که سیاست گسترش ترور میان فرقه های مذهبی که هدفی جز گسترش تفرقه میان شهروندان را ندارد موفق شود و مردم مجددا از حضور در اعتراض اجتماعی قیچی شوند.

مسئله دیگری که این اعتراضات و جنبش نوین را تهدید میکند خطر سرکوب گسترده دولتی با اتکا به تشدید شرایط جنگی است. ائتلاف تروریستی موسوم به “مبارزه با تروریسم” همراه با دولتهای منطقه و نیروهای محلی شان میتوانند با تشدید درگیری و جنگ، استراتژی تقسیم عراق را بجلو صحنه برانند و عملا نیروهای این جنبش را متلاشی و سرکوب کنند.

نیاز به حرکت قدرتمند کمونیستی در عراق
کمونیستهای عراق و اردوی چپ جامعه باید این فرصت طلائی را درک کنند و به بهترین وجه از آن بهره ببرند. سکولاریسم، رفع تبعیض و رفاه، حلقه های کلیدی متحد کردن و متحد نگهداشتن مردم در شرایط کنونی است. جنبش توده ای کنونی نیازمند لایه های مستحکم تر سازمانی و سیاسی و هرجا که مبارزه اجتماعی ضروری میکند سازمان نظامی دفاع از خود و تامین امنیت شهروندان است.

در شرایط کنونی اعمال فشار برای عقب راندن هیئت حاکمه و دولت و برچیدن ساختار مذهبی و قومی، آن هدف عمومی است که نیروی سکولاریسم و برابری طلبی را بمیدان میکشد. اما مردمی که علیه حاکمیت مبتنی بر شیعه و سنی و غارتگری مذهبی شعار میدهند، آب و برق میخواهند، حرمت و حقوق میخواهند، مدنیت و رفاه و امنیت میخواهند. جوانانی که نیروی اصلی این جنبش را تشکیل میدهند، زنانی که در بغل گوششان در موصل برده شدن همنوعانشان را دیده اند و بدون حجاب در ابعاد وسیع علیه سیستم مذهبی بمیدان آمده اند، باید در هر قدم منفعت واقعی و مادی شان نمایندگی شود. لغو قوانین مذهبی، رفع هر نوع تبعیض براساس جنسیت و تعلق مذهبی، نان و آزادی برای همه، آن حلقه های کلیدی است که نیروی این جنبش را تقویت میکند و با پرچمی اجتماعا چپ در صحنه نگاه میدارد. کمونیسم کارگری در عراق باید با این تمایلات واقعی چفت شود و خود به تریبون این تمایلات و تبدیل آن به یک افق در مقیاس عراق تبدیل شود.

رهبری کمونیستی در دوره کنونی باید اشکال مبارزه را درهم تلفیق کند. رهبری کمونیستی باید هر ذره نیرو و تمایل برای خواستهای فوق را بسیج کند و به انواع ابتکارات انقلابی و توده ای متوسل شود. یک اقدام مهم در اوضاع کنونی حفظ مومنتوم اعتراض و در میدان نگاهداشتن مردم است. این کار از طریق سازماندهی ارگانهای اعمال اراده مستقیم توده ای که سیاست را عمومی و اجتماعی میکند و خود به ارگان بسیج و سازمانگری بدل میشوند، عملی است. سنت شورائی در عراق میان طبقه کارگر و کمونیستها یک سنت مبارزاتی قدیمی است و میتواند در دوره کنونی احیا شود. سازماندهی مردم در محلات و شهرها و محلهای کار در شوراها و ارگانهای دفاع از امنیت شهروندان در مقابل تروریستهای متفرقه دولتی و غیر دولتی، باید در دستور قرار بگیرد.

رهبری کمونیستی باید هر اعتراض و تظاهرات را به پلاتفرم خواستهای عمومی مردم تبدیل کند. حکومت مذهبی نمیخواهیم! حکومت ضد زن نمیخواهیم! حکومت فساد و غارت باید برود! نه قومی، نه مذهبی، هویت انسانی! قوانین شریعه لغو باید گردند! فقر و اختناق نمیخواهیم! حکومت ترور و جنگ نمیخواهیم! بهداشت و آموزش حق همگان است! نان و آزادی برای همه! رفاه انحصاری نیست! فرعون ها باید بروند! دولت توافقی نمیخواهیم! جوانان آینده میخواهند! نه به داعش و القاعده و جمهوری اسلامی!

رهبری کمونیستی باید از تجارب و کمبودهای خیزشهای توده ای در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا یک جمعبندی پراتیکی داشته باشد. رهبری کمونیستی برای تقابل با خطر ناسیونالیسم و بعثیسم باید پرچم همزیستی شهروندان با هم و مردم در عراق با مردم منطقه را برافرازد. رهبران جنبش آزادی زن در عراق باید در مقیاس “جهان عرب” و کشورهای منطقه حرف بزنند و سیاست بلافصل شان در عراق را به سیاست همبستگی منطقه ای و جهانی جنبش آزادی زن پیوند زنند. کارگران عراق میتوانند نقش کلیدی را ایفا کنند. رهبران کارگری در شرایط کنونی باید طبقه کارگر را متشکل تر و متحزب تر بیرون بیاورند و بعنوان رهبر آزادی جامعه و امید آزادیخواهان و سکولارها در عراق و منطقه عمل کنند.

جنبش کنونی در عراق نیاز به رهبری قدرتمند کمونیستی دارد. یک کمونیسم سیاسی و کارگری و اجتماعی. جنبش کنونی در عراق پتانسیل های انفجاری عظیمی دارد که با تامین یک رهبری کمونیستی روشن بین و سیاسی میتواند آمریکا و دولت سرهم بندی شده عبادی و تروریستهای متفرقه را شکست دهد. در فقدان این مهم، در بهترین حالت این جنبش پشت ناسیونالیسم عربی و بعثیسم در شکل جدیدی میرود و یا به وسیله ای برای امتیاز گیری نیروهای سکولار حاشیه حکومت تبدیل میشود. یا خیلی ساده به اصلاحاتی در بالا رضایت میدهد و مجددا از صحنه سیاست قیچی میشود. جامعه عراق بیش از هر زمان به ضرورت قد علم کردن کمونیسم و فقط به کمونیسم فراخوان میدهد. *

۱۳ اوت ۲۰۱۵