بهمن ذاکرنژادنکته اصلی

نکته اصلی
بهمن ذاکرنژاد

انتخابات حکومت و انتخاب مردم

انتخابات ریاست جمهوری قاعدتا باید تجدید سازمان حکومت برای ادارۀ امور کشور باشد، اما درجمهوری اسلامی سالهاست برای حکومت، به مَحمِلی برای تصفیه حسابهای باندهای حکومت و حادشدن اختلافات آنها، و برای مردم، فرصت به میدان آمدن و اعتراض به حکومت و دخالت درسیاست، تبدیل شده است. هرچه به مقطع انتخابات ریاست جمهوری نزدیکتر می شویم، تشتت و آشفتگی درمیان صفوف حکومت بیشتر خود را نشان میدهد. خطوط قرمزنظام یکی بعد از دیگری از طرف “دلسوزان” آن نادیده گرفته میشود و هر روز ابعاد بیشتری از دزدی ها و ناتوانی یکدیگردر کنترل اوضاع را افشاء می کنند.
از طرف دیگرتحرکات یکساله اخیر جنبش کارگری تفاوتهای مهمی را، در مقایسه با دوره های قبل، درسطح خواسته ها و اشکال مبارزاتی طبقۀ کارگرنشان می دهد که تا همینجا توجه بخشهای وسیعی از مردم را بطرف آن، بعنوان نیرویی که میتواند نقش تعیین کننده ای در تحولات آینده جامعه داشته باشد، جلب کرده است.
هنوز مدت زیادی ازتهدید سران ومسئولان نظام توسط خامنه ای نگذشته است، که گفته بود ” از امروز تا روز انتخابات، هرکسی که بخواهد اختلاف ها را به میان مردم بکشاند، به کشور خیانت کرده است.” ، اما دعوای دستجات حکومتی با شدت و حدت ادامه دارد. هشدارهای خامنه ای نه تنها جنگ جناحها وبحرانهای حکومت را، حتی بطور موقت، نتوانست کاهش دهد، بلکه با عمیقتر شدن بحران سیاسی اقتصادی نظام و نزدیک شدن به انتخابات، جناحهای اصلاح طلب ورفسنجانی که به دلیل ” خواص بی بصیرت” بودنشان چندسالی سکوت کرده بودند، هم بخود جرات برگشتن به صحنه را دادند و مستقیم و غیر مستقیم سیاستها و عملکرد خامنه ای را زیر سئوال میبرند.
موقعیت خامنه ای چنان شکننده شده است که رفسنجانی دریکی از آخرین اظهاراتش، خامنه ای را برای مشکلاتی که احمدی نژاد و باندش برای نظام بوجود آوره است، مقصر معرفی میکند و میگوید : “این جریان با وجود هشدارهای دلسوزان و وفاداران به نظام و انقلاب به‌گونه‌ای مورد حمایت قرار گرفت كه اكنون نه تنها پاسخگوی وضع به وجود آمده نیستند بلكه حامیان خود را نیز برنمی‌تابند و طلبكار و مدعی نظام شده‌اند.”
و جالبتراز اظهارات رفسنجانی، سکوتِ معنی دار اوباش ” ولایتمدار” در برابر اظهارات رفسنجانی است، که نشان میدهد تردید های جدی درکارآیی خامنه ای بعنوان چسب درونی نظام ، حتی در میان نزدیکترین گروهها به بیت رهبری هم بوجود آمده است.
ادامه کشمکش های دستجات حکومتی بلافاصله بعد از هشدارهای خامنه ای آشکارا معلوم کرد که ولی فقیه، که قرار بود “رهبرجناحهای رژیم” و یا به قولی ” عمود خیمۀ نظام” باشد، حتی صفوف درونی رژیم را هم دیگر نمیتواند منسجم کند ودرنتیجه هر بخشی از حاکمیت ساز خودش رامی زند.

تا آنجا که به مردم مربوط می شود معرکه های انتخاباتی حکومت، دعوای مشتی دزد و قاتل است که ربطی به آنها ندارد. مردم بدنبال مفری برای خلاص شدن از شر همۀ آنها می گردند.
اعتراضات کارگری در ماههای اخیر، برخلاف دوره های گذشته، هر روز اشکال سراسری تری به خود میگیرد واز خواستهای محدود و محلی کارگران یک کارخانه یا واحد معین، خواستهای بخش وسیعی از کارگرن و کل جامعه را در بر می گیرد.
رسانه هایی که تا همین اواخربزور هم اسمی از کارگرو مبارزاتش نمی آوردند، اکنون راجع به ” ایمنی محیط کار” صفحۀ ویژه راه میاندازند. اپوزیسیونی که تا چندی پیش با ذره بین هم کارگر را در اعتراضات و تحولات سیاسی جاری نمی دید، اکنون به هیجان آمده و به کارگران رهنمود میدهد. اینها همه برآیند مثبتی است ازموقعیت جدید جنبش کارگری ونقش پررنگ آن درتحولات ایران.
هفتۀ گذشته شاهرخ زمانی ، فعال کارگری که به ١١ سال زندان محکوم شده است، طی پیامهایی ازداخل زندان، ضمن تشکر از نهادها، فعالین وتشکلهایی که برای آزادیش تلاش کرده اند، از آنها میخواهد که ” حمایتهای خود راهم چنان از تمامی کارگران زندانی و زندانیان سیاسی با گستردگی بیشتر ادامه دهند.”
در هفته های اخیرهم ٢١ فعال کار گری درنامه ای به رضا شهابی فعال کارگری زندانی، که در اعتراض به برخورد غیر انسانی ماموران زندان با وی دست به اعتصاب غذا و دارو زده است، ” ضمن تاکید بر تلاش و مبارزه برای آزادی کارگران دربند و دیگر انسانهای عدالتخواه از زندانهای سراسر کشور، مصرانه بر رسیدگی عاجل به شرایط نگهداری و چگونگی رفتار مامورین و زندانبانان با تمامی زندانیان” ، خواهان آزادی و ادامۀ معالجات اوشدند.
تهدید، آزار و زندانی کردن فعالین کارگری قرار بوده آنها را از فعالیت و مبارزه شان محروم کند، قرار بوده دیگر فعالین کارگری را مرعوب کند، اما همین فشارها خود به عاملی برای اتحاد و همبستگی درسطحی گسترده تر و سراسری در بین کارگران تبدبل شده است. فعالین کارگری از داخل و بیرون زندان برای هم طبقه ای هایشان پیام میفرستند و خواهان ادامۀ اعتراضات هستند و عملا یک کمپین گستردۀ سیاسی را در داخل و خارج از کشور برای بهبود وضع زندانها وآزادی نه تنها همکاران خود، بلکه همۀ زندانیان سیاسی و عدالتخواه، راه انداخته اند.
برای روشن تر شدن اهمیت این نامه ها، بد نیست نگاهی گذرا به روند عمومی اعتراضات اخیر کارگری داشته باشیم.
خواست افزایش دستمزدها باتوجه به تورم وخط فقر، بهداشت ودرمان رایگان ، برچیده شدن قراردادهای موقت و سفید امضاء ، اعتراض کارگران به بیکاری و سطح مشقتبار زندگی و دهها مطالبۀ دیگر، خواست اکثریت مردم است که گرانی، فقرو بیکاری را دیگر نمیتوانند تحمل کنند.
طومار سی هزار کارگرو تحصن هماهنگ کنندگان طومار در برابر مجلس اسلامی در اعتراض به شرایط مشقتباری که فقر و بیکاری به ملیونها کارگر تحمیل کرده است، در همان حال که تلاش فعالین و رهبران کارگری برای سازماندهی اعتراضات سراسری است، راه اعتراضات گسترده را به مردم هم نشان میدهد.
اعتراضات اخیر کارگران به اصلاحات قانون کارو قانون تامین اجتماعی که زندگی حدود ٣٥ملیون نفررا تحت تاّثیر قرار میدهد، دیگراعتراض محدود ” صنف کارگر” برای چند درصد افزایش دستمزد یا دریافت حقوقهای معوقه نیست، بلکه تلاش برای بهبود زندگی مردم در مقیاس کل جامعه است.

کارگران در مبارزۀ هرروزه برای بهبود شرایط زندگی شان ناگزیرمیشوند از قالبهای محدود اعتراضاتشان فاصله بگیرند. این جهت گیری اعتراضات جایگاه مهم و البته جدیدی به کارگردر کل اعتراضات جامعه میدهد و ازموقعیت ” قشر مظلوم و زحمتکش کارگر” که امثال محجوب و نمایندگان فراکسیون کارگری مجلس اسلامی سعی میکنند به کارگران تحمیل کنند، به نیرویی که مهمترین خواسته های کل جامعه را در سطح مایکرو نمایندگی میکند، تغییر می دهد، و میتواند انتخاب جدیدی را برای خلاصی از شرایط فلاکتبار کنونی در برابر مردم قرار دهد.
مسلماً موانع زیادی برای طبقۀ کارگر ایران در این راه وجود دارد اما درایت رهبران و فعالین کارگری و مهم تر از آن درک ضرورت این جهت گیری از طرف آنها مهمترین عامل برطرف کردن این موانع خواهد بود.
٧/١/٢٠١٣