فلاکت و مبارزه علیه آن از یونان تا ایران

فلاکت و مبارزه علیه آن از یونان تا ایران
یاشار سهندی
یونان؛” گربه ای می خواد دمش رو بگیره”
“ما را، به نوعی، به نحو بسیار مهمی، سرکار گذاشتند”! این احساس (اعتراف) یانیس واروفاکیس وزیر دارایی مستعفی یونان بعد از شش ماه مذاکره با ترویکا (بانک مرکزی اروپا، صندوق بین المللی پول، کمیسیون اروپا) است. واروفاکیس در یک مصاحبه خواندنی که ترجمه فارسی آن در سایت اخبار روز منتشر شده به نکات جالبی در مذاکرات “پشت پرده” کاربدستان بورژوازی اشاره میکند که توصیه میکنم حتما آنرا بخواند. در اینجا بد نیست به گوشه هایی از این مصاحبه اشاره کنیم که واروفاکیس از نحوه برخورد” شخصیت های قدرتمند” اروپایی میگوید “که توی چشات نگاه می کنن و می گن «تو درست می گی، ولی درهرصورت خوردت می کنیم” … خیلی رک. … تو یک مبحثی رو – که برای این که از لحاظ منطقی منسجم باشه- خیلی روش کارکرده ای باز می کنی و یکباره با نگاه هایی خیره مواجه می شی. انگار که اصلن حرفی نزده ای. اونچه می گی مستقل از چیزیه که اونا می گن. اگه سرود ملی سوئدرو هم می خوندی فرقی نمی کرد…خب هیچ گونه واکنشی درکار نبود. حتی ابراز آزردگی هم نبود، انگار کسی صحبتی نکرده بود… مطلقن هیچ موضعی در مورد هیچ چیزی از طرف آن ها ارائه نشد…مانند این بود که گربه ای می خواد دمش رو بگیره!….بنابراین تا زمانی که نقدینگی ما به طور کامل خشکید، و در آستانه ی ورشکستگی ، یا نیمه ورشکستگی، در برابر صندوق بین المللی پول قرار گرفتیم، صبر کردند و بعد پیشنهاد جامع خودشان را ارائه کردند، که کاملن غیرممکن… سراسر ناوارد و زهرآگین بود. بنابراین آنقدر به تعویق انداختند و بعد آن پیشنهادی را پیش آوردند که به کسی می دهید که نمی خواهید با او به توافقی برسید.” در جای دیگر از همین مصاحبه واروفاکیس به سخنان مرکل خطاب به سیپراس اشاره میکند : “….یه راه حلی پیدا می کنیم، نگرانش نباش، نمی زارم چیز بدی پیش بیاد، فقط مشقاتو خوب انجام بده و با موسسات کار کن، با ترویکا کارکن؛ هیچ بن بستی پیش نمیاد”
و اینگونه بود که الکسیس سیپراس با وجود نه مجدد مردم یونان به ریاضت اقتصادی تصمیم گرفت مشقهایش را خوب انجام دهد و با ترویکا کار کند و و به بدین ترتیب آب پاکی روی دست مردم یونان ریخت. درواقع سیپراس و ترویکا در یک اقدام مشترک مردم یونان را “سرکار گذاشتند” اینکه در یونان چه اتفاقی خواهد افتاد باید منتظر ماند و دید اما همه این وقایع نشان داد که با قواعدی که سرمایه وضع کرده نمی شود به جنگ او رفت. تعبیر واروفاکیس از گربه که به دنبال دم خود می دود تنها نتیجه این بازی کثیف است.
ایران؛ بهبود معیشت، سمی مهلک!
بعد از ١٢ سال برو و بیا بالاخره توافق میان جمهوری اسلامی و قدرتهای بزرگ جهانی حاصل شد. اینکه جمهوری اسلامی چگونه پا روی خط قرمزهایش گذاشت و به همه چیزها که میگفت تن نمیدهد، تن داد و به همین خوش حال است که “حق غنی سازی در شورای امنیت تثبیت میشود”؛ موضع بحث ما نیست. موضوع انتظارات به حق مردم بعد از سالها نمایش دیپلماتیک است که منتظرند در زندگی شان اتفاقی بیفتد؛ گرانی برافتد و دسترسی به کالاها آسان شود، امنیت شغلی شکل بگیرد، بیکاری نباشد و …..
همه میگویند “دوران پسا تحریم” شروع شده. هنوز هیچی نشده یک هئیت بلند پایه تجاری از آلمان راهی ایران شدند. آنچنانکه اقتصاددانان و تحلیلگران سیاسی بورژوازی اعم از اسلامی و ملی میگویند “بازار بکر ایران ” آماده است و شرایط برای کسب و کار فراهم است. رسانه های حکومتی از قول رسانه های غربی تیتر پشت تیتر زده اند که بنگاههای اقتصادی بین اللملی برای رسیدن زودتر به ایران سر و دست میشکنند.
سیاستمداران و اقتصاددانان و رسانه های رسمی و غیر رسمی بورژوازی اما به شدت و صراحت تاکید میکنند دوران پسا تحریم به معنی بهبود زندگی مردم از لحاظ اقتصادی نیست. ایشان ضمن اذعان به اینکه مردم انتظار دارند بعد از تحریم ها تغییری در زندگی شان پیش آید “خوش بینی” بیهوده است “و انتظار معجزه از آن( توافق) برای جامعه سمی مهلک است.” و مدعی اند ” دسته دیگری از مردم دغدغه ها و سوالاتی جدی تر و بنیادی تری دارند. نخبگانی که دل در گرو توسعه کشور دارند دغدغه هایی فراتر دارند. ” و یکی از نخبگان که نماینده مجلس اسلامی است دغدغه هایش را اینگونه بیان میکند :” … اینکه ما بیاییم و از این توافق توقعاتی را ایجاد کنیم که همه چیز ارزان خواهدشد، همه شاغل می شوند و کشور به رفاه کامل خوهد رسید اینها چیزهای خوبی نیست و آسیب زا خواهد بود….ایجاد توقعات بی حد و حصر، یک خطای استراتژیک دیگر است…..”

ایشان و بسیاری دیگر مانند ایشان که از روی شکم سیری حرف میزنند مردم را به “تعقل” فرا میخوانند و تازه یادشان آمده که : بی آبی و حفظ محیط زیست و مبارزه با فساد و پارتی بازی مهمتر است!! اینها همه یعنی قرار نیست هیچ کاری برای رفاه مردم انجام دهند. “آماده بودن بازار بکر ایران” اسم رمز آمادگی ایشان برای تضمین امنیت سرمایه و پهن بودن بساط استثمار در ایران است. دوران پسا تحریم مانند همه دورانهای دیگر این حکومت چیزی جز رنج و محنت برای ما توده مردم به ارمغان نخواهد آورد.
تقدیر از فلاکت
استاد اقتصاد در پاریس، فریدون خاوند “از تراژدی یونانی تا تراژدی ایرانی” را بررسی کرده و ندانم کاریهای بورژوازی در این دو کشور را فرصت مغتنمی شمرده که در پوشش” نقد سیاستهای پوپولیستی” ؛ دولت احمدی نژاد و سیپراس را یکی برشمرده و این هر دو را مصبب “تبدیل شدن طلا به بلا “بخواند.
ایشان و همه همفکران ایشان با تعمد خاصی چشم بر این واقعیت می بندند هر چه که در ایران و یونان میگذرد مصبب اصلی اش نظامی است که ایشان سخت به آن “باورمند” هستند، نظامی که اساس آن بر نابرابری و تبعیض است. “بیماری هلندی” و ” شوک نفتی” و” شوک یورو ” که استاد در مورد آنها قلم فرسایی کرده همه از نتایج سیاستهای اقتصادی یک نظام استثمارگر است، که هر وقت به بن بست میرسد با این عناوین به توجیه گند کاریهای خودشان مشغول میشوند. بحرانهای که توده کارکن هیچ نقشی در ایجاد آن نداشته اند اما بار هزینه ( اعم از جانی و مالی) رفع آن تماما بر دوش مردم زحمتکش این دو کشور است.
استاد تاکید میکند:” ایرانی ها امیدوارند که اجرای « برنامه جامع اقدام مشترک » بتواند، دستکم در میان مدت و دراز مدت، به بخش بزرگی از دشواری های اقتصادی و بین المللی آنها پایان دهد. یونانی ها به تصویب نهایی «طرح نجات مالی» از سوی پارلمان های کشور های عضو منطقه یورو چشم دوخته اند تا شاید در چند سال آینده از تونل سیاه یک بحران خرد کننده و تحقیر آمیز، خارج بشوند. ” این ایرانی ها و یونانی ها در واقع اشاره به سرمایه داران این دو کشور است که آرزو دارند یکبار دیگر بساط استثمار بی دغدغه فراهم باشد و دولت نیرومندی باشد که بتواند کسب سود ایشان را تضمین کند.
استاد در انتها توصیه کردند:” “برای دو کشور نیز، تنها راه جلوگیری از تداوم تراژدی، روی آوردن به خرد گرایی است.” خردگرایی اسم رمز اجرای سیاستهای ریاضتی سازمانهای بین اللملی بورژوازی در این دو کشور است. خرد گرایی یعنی تضمین استثمار هر چه بیشتر توده کارکن جامعه است. ایشان به دوره دهه ٤٠ تا اوایل دهه ٥٠ ایران اشاره میکند که ” اقتصاد ایران، با برخورداری از میانگین رشد هشت در صد در سال و نرخ تورم سالانه زیر چهار در صد، پویا ترین و سالم ترین دوران زندگی معاصر خود را پشت سر گذاشت.” این دوره ای است که سرانجام بورژوازی در ایران توانست توده وسیع مردم را به کارگر تبدیل سازد تا نیروی کار برای تولید ارزش اضافه تامین شود، دوره ای که برای توده مردم جز فقر و فلاکت و آواره گی در حاشیه شهرها ثمری نداشت. تقدیر کردن از فلاکت کار اصلی توجیه گران نظام ستمگر سرمایه داری است. بورژوازی دنبال آن است که کارگر ارزان و خاموش باشد و مردم را مانند گربه ای که میخواهد دمش را بگیرد سر بدوانند. این تمام خردگرایی بورژوازی را تشکیل میدهد.
ایران تا یونان مبارزه علیه فلاکت
در میان این همه هیاهو سخنگویان و کاربدستان سرمایه داری آنچه که مایه امیدواری است این مطلب است که نه در ایران و نه در یونان کارگران خاموش نمانده اند. مبارزه طبقاتی گاه آشکار و گاه نهان همیشه در جریان بوده است. مبارزه ای که در یونان خودش در اعتراض به سیاست ریاضت اقتصادی نشان داده است و در ایران با مبارزه وسیع کارگران بر سر کرامت و معیشت. مبارزه ای که سبب شده است که به قول یکی از همین اصحاب رسانه های اسلامی سرمایه، چپ ققنوس وار دوباره در جهان سر بلند کند. دوباره صحبت از برابری به میان آمده است. اکنون دوباره مجبور شده اند از مارکس بگویند. در کریدورهای دیپلماسی میتوانند امثال سیریزا را سر بدوانند اما بی شک با کمونیزمی که در اعماق جامعه شکل گرفته است و در جریان است نمی توانند چنین کنند. کمونیزمی که هدف نهایی اش مبارزه با فلاکت مردم و اعتلای انسانیت است. مبارزه ای که یک سر آن در ایران است و یک سر آن در یونان.