بنياد گرائی اسلامی وسيلهای در دست امپرياليستها برای توجيه جنگ!
از انقلاب سالهای 56 و 57 که امپرياليستها و در راس آنها امپرياليسم آمريکا جهت سرکوب اين انقلاب و ايجاد “کمر بند سبز” دور شوروی سابق، شرايط قدرت گرفتن جمهوری اسلامی را فراهم نمودند تا به امروز که قدرتهای امپرياليستی، داعش را با جنایات غیر قابل توصیفش در منطقه علم کرده اند که هر روز در جائی سر کسی را میبرد و جائی را منفجر میکند بيش از سه دهه است که بنياد گرائی اسلامی وسيلهای جهت گسترش سلطه امپرياليسم بوده است. در چارچوب این سیاست، با کمک دستگاههای تبلیغاتی سرمايهداری، به تدريج بيش از یک میلیارد انسان که اکثریت عظیم آنها را زحمتکشان تشکیل میدهند، توسط امپریالیسم که در پی کسب هر چه بیشتر منافع خود است، در کاتگوری “مسلمان ” و در واقع “مسلمان افراطی” جای داده شدهاند که طبق تفسیر امپریالیسم و نوکران قلم بدستش به معنای قاتل، مرتجع، عقب افتاده و بیتمدن معرفی شده اند، کسانی که يک روز در شکل یک عرب و یا افغانی ظاهر میشوند و روز بعد ليبيائی یا سومالی معرفی میشوند ولی در هر حال امپریالیسم برای القاء و مادیت دادن به این تفسیرها، اعمال طالبان و داعش را مرجع قرار داده، همه مسلمانان را “داعشی” و “طالبان” جازده و بدین ترتیب دستان خود را در هر جنایتی بر علیه زحمتکشان باز گذاشته است. از جانب دیگر افشای ماهیت وابسته بنیادگرایی اسلامی و در همان حال دفاع کمونیستها از زحمتکشان، توسط قلم بدستان و مزدبگیران امپریالیسم، دفاع از بنیادگرائی اسلامی و جلادانی همچون جمهوری اسلامی و دیگر نوکران سرسپردهاش تفسیر شده و به اين ترتيب این دفاع را قلب ماهيت میدهند. در چنين شرايطی شاهديم که روشنفکرانی بدون در نظر گرفتن تمام تزها و تحليلهای علمی آموزگاران بزرگ پرولتاریا مارکس، انگلس و لنین در مورد مذهب بطور عام، هر روز آیهای را تفسیر کرده و هر روز در تحقیر مسلمانان زحمتکش بیشتر قلم میزنند و در نهایت آب به آسیاب سیاستهای جنگ طلبانه امپریالیسم میریزند.
براستی در شرايطی که هر چيزی در جامعه طبقاتی مهر طبقاتی خورده است مگر میتوان يک ميليارد مردم مسلمان جهان را بدون در نظر گرفتن تفاوتهای طبقاتی صرفا با کاتگوری”مسلمان” و به صرف اعتقادات دينیشان با یک چوب راند؟ آیا آخوند خامنهای و دیگر جلادان پیرامون او که ملتی را به فقر و شوربختی کشاندهاند را میتوان با هزاران کارگر و کارتن خوابهایی که زندگی و حقوق انسانی خود را در پی حاکمیت این جلادان از دست دادهاند در یک صف قرار داد؟ آیا شیوخ عرب که از مسلمانی دم میزنند را میتوان با زحمتکشانی که در اعتراض به طبقه حاکم از شدت فقر و استیصال، خود را آتش زده و با این کار خشم فقیران را فریاد میزنند در يک رديف قرار داد؟ آيا بخش بزرگی از تودههای محرومی که توسط طالبان و داعش قربانی میشوند، مسلمان نيستند؟ آيا اين واقعيات رسوائی تبليغات امپرياليستها را آشکار نمیسازد؟. امپرياليستها بکمک نوکران و قلم بدستان خود، اين نيروی ضدمردمی، با مسلمان خواندن تودهها و سپس تحقیر آنها، و با تفسيرها و تبليغاتی که آنرا “تمدن” و “فرهنگ” هم مینامند صف خلق و ضدخلق را بهم زده و به قيمت فقر و فلاکت و رنج بیشتر محرومان، در پی هرچه مستحکم کردن پایههای سلطه خود میباشند.
براستی اين چه تمدنی است که داعش را میسازد؟ چه تمدنی است که طالبان را میسازد و آخوند خمینی را بر تودههای زحمتکش ایران حاکم میکند؟ آيا اين “تمدن” جز قدرت امپریالیسم جنگ طلب است که بقایش به جنگ وابسته است؟ و برای توجيه و راه اندازی اين جنگ به دشمن نياز دارد؟ دشمنی که اگر نباشد آنرا میسازد. در پی همین سیاست است که برای تاراج و به غارت بردن دسترنج و منابع ثروت زحمتکشان، بنيادگرائی اسلامی شکل داده شده و دشمنی خلق گشته که برای نابودی آن جنگ و خونریزی مجاز شناخته شده و زحمتکشانی که بر دریایی از نفت و سرزمینهای استراتژیک زندگی میکنند آماج جنگها و تجاوزگریهای امپرياليستی قرار می گيرند.
آنهایی که در کنار امپریالیسم قرار گرفته و به جای افشای امپرياليسم و سرمايه داری، مردم مسلمان را آماج قلم فرسایی خود نموده اند، فراموش میکنند که اسلام با کمکهای مادی طبقات حاکمه و در عصر ما امپریالیسم- که همان سرمايه داری انحصاری می باشد- برجای مانده است و اين طبقات در همه جا مذهب و اسلام را وسيله تسهیل استثمار و غارت زحمتکشان قرار داده اند. بقای شیوخ عرب و دیگر مرتجعین منطقه که میلیاردها دلار اسلحه از امپریالیستها میخرند بدون اينکه نيازی به چنين زرادخانهای داشته باشند خود گواه این واقعيت است. قلم به مزدان امپرياليسم از تروريسم بنيادگرايان اسلامی سخن میگويند اما به واقعیتهایی همچون گفته سناتور جمهوریخواه راند پُل (Rand Paul) که گفته است “دولت آمریکا به داعش و گروههای وابسته به آن کمکهای مالی کرده و از این گروههای تروریستی در سوریه پشتیبانی کرده است و به دلیل این پشتیبانی است که آنها جسور وشجاع هستند” کاری ندارند. همچنان که به ديگر صدها سندی که بر تنيدگی سلطه امپریالیسم با چنين دارو دستههای جنایتکاری گواهی میدهد، کاری ندارند.
واقعيتی غير قابل انکار است که گندیدگی امپریالیسم در هر گوشه این گیتی به چشم میخورد، هر از چند وقت یکبار در کشوری اعمال تروریستی توسط بنیادگرایان که دستهای امپریالیسم را میتوان در پشت آن دید اتفاق میافتد تا جنگ علیه زحمتکشان و توسعه طلبی با پوشش جنگ با بنیادگرایان تعریف شده و هرچه بیشتر زحمتکشان را به هلاکت و نیستی بکشانند زیرا امپریالیسم – بویژه در شرایط بحران- نمیتواند بدون جنگ به بقای خود ادامه دهد، زیرا امپریالیسم با جنگ زنده است، زیرا در هر گوشه این گیتی جنگ طبقات در جریان بوده و امپریالیسم هراسان از انقلاب و از دست دادن منابع ثروت خود در هر گوشه این گیتی به جنگ و جنایت مشغول است.
ولی کمونیستها ماهیت ارتجاعی بنيادگرائی اسلامی را میشناسند و آنرا همه جا فرياد میزنند. آنها میدانند که بهتر شدن شرایط مادی زحمتکشان نه در جنگ با مذهب بلکه در جنگ با طبقهای است که از آن بعنوان وسیله استفاده کرده و تودهها را در پی ثروت اندوزی و تاراج و برای حفظ شرایط مادی خود ناآگاه نگه میدارند. کمونیستها با ایدئولوژی مارکسیسم که واقعیت برتری آن بارها اثبات شده است سعادت زحمتکشان را و زندگی بهتر آنها را هدف خود قرار دادهاند، یک زندگی انسانی یعنی آزاد و آزاد از هر تفاوتی، زنانی که دیگر برده و درجه دو نبوده و کودکانی که زندگی آنها در شادی خلاصه میشود، زندگیای که در جریان آن تمام جامعه حتی طبیعت نیز از زخم استثمار رهایی یافته است.
مرگ بر امپریالیسم
نابود باد جمهوری اسلامی با تمام جناحهایش
جولای 2015
عبداله باوی