آتش سوزی آبیدر و خاطرات ما
“آتش سوزی آبیدر و خاطرات ما ”
در ادامه ی نابودی طبیعت های بکر و زیبای جهان و مخصوصا ایران دراثر آتش سوزی , امروز صبح , روز را با شنیدن خبر آتش سوزی مهیب کوه آبیدرسنندج شروع کردیم. غمگینی این خبر بسیار فراتر از نگرانی از نابودی طبیعت است.آبیدر برای بسیاری از آنانی که خاطره ها از آن دارند همچون عزیزی است که بودنش , سنبل شاهدی زنده بر برگهای تاریخ مبارزات انسانهای بزرگی است که مبارزه برای برابری و بشردوستی را بر تاریخ این منطقه و جهان مهر زده اند.
امروز دوستداران آبیدر غمگینند. سنندج امروز لبخند آبیدرش را نداشت.و منتظران دیدار آخر هفته آبیدر امروز غم زده و دلتنگ اند.غم چهره ی نیمه سوخته ی آبیدر سنگینی ماتم عزیزی است که در دامنش جست و خیز کرده ایم. حرفهایمان را برایش گفته ایم و دیوانگیهایمان را بدون سانسور با او تقسیم کرده ایم. یادم می آید روزهایی که هنوز درس اعتراض به بی عدالتیها را خوب از بر نبودیم در دامنش و لابه لای صخره هایش فریادهایمان را دفن می کردیم و او بزرگ و صبور همچنان آغوشش به رویمان باز بود. آبیدر هنوز دامن پرمهر مادری است که فرزندش را همیشه دوست دارد, پدری که آرام و سربلند به فرزندش قدرت ایستادن می آموزد و دوستی که همیشه راز نگهدار و پذیراست. آبیدر هنوز جزایر هاوایی و قناری مردمانی است که سهمشان از انباشت پول و سرمایه ی به قرق گرفته از سوی استثمارگران, اندک است . هر صبح و بعد از ظهر جمعه که دلتنگی مبهمی درون آنانی که گمشدگانی دارند را می خراشد, قدمهایی ناخودآگاه راه آبیدر را پیش می گیرند تا اندکی از سنگینی ها را آنجا بتکانند و غروب هنگام کمی آرامتر, خطی بر روزی دیگر از روزهای انتظارشان بکشند. آبیدر همراه استوار بزرگ مردان و زنانی است که روزهایی طلایی را در تاریخ این سرزمین رقم زده اند. آبیدر هنوزشاهد زنده ی عشقهای پنهانی دختران و پسران جوانی که دور از چشم سیستم وحشی مذهب و سنت های فرتوت به او پناه می برند. آبیدر روزها و شبهای درازی را که در آن هر دل غمگین و یا امیدواری را که به او پناه آورده تا خاطرات شیرین دوست داشتگانشان را هنوز زنده نگه دارند , در خود دارد. آبیدر هنوز ردپای مبارزان آزادی و انسانیت را در خود دارد. آین کهنه کتاب خاموش و صمیمی هنو آبستن آمیدهای بیدار نسلی است که نان شبشان را به امید احقاق بشردوستی و آزادی با همسفرانشان قسمت می کنند. آبیدر برای همه ی آنانی که با او بوده اند در جایگاه عزیزی است که همیشه می ماند و نسل و قرن و تاریخ نمی تواند مرگ را به او تحمیل کند. انگار در واقع بی آنکه بدانیم آبیدر برای همه ی ما بیشتر از نماد پایدار طبیعت زیباست, آبیدر یک همسنگر است که همیشه به همراهیش دلگرم بوده ایم. آنگار آبیدر امروز رفت تا درد دلخراش دختران تن سوخته و مادران منتظر را که هنوز بعد از بیشتر از سه دهه چشم انتظار بازگشت فرزندانشان هستند را همدرد باشد. آمروز همسایه ی روبروی آبید ” کوچکه ره ش” هم بی شک هم چون همه ,غم زده است . جوانان دل آگاهی که بدون داشتن هیچ تفریح دیگری تنهایی ها و خستگی هایشان را با آبیدر قسمت کرده اند از امروز او را پوشیده در چادری سیاه و سوخته دیدار می کنند. این هم یادآوری دیگر برنازیبایی و زخم پوشش اجباری زنان و دخترانی است که مجبور به پذیرش, زندان حجاب اجباری شده اند.
و صد متاسفانه اطفا ناتمام حریق دیشب منجر به تشدید آتش سوزی در بعد از ظهر امروز گردید. نیازی به هیچ توضیح نیست که عمدی یا سهوی بودن این سانحه , محرومیت دوباره ای است برای خانواده های محروم شهر و اطراف که آبیدر دورترین و تنها محل تفریح و شادمانی آنان است. و سپری کردن ساعاتی از روزهای گرم تابستان تنها مسافرت و سرگرمی کودکانشان است.
تیرماه نود وچهار
س . م