زندانیان سیاسی باید آزاد شوند!
مذاکرات وین و تشدید سرکوب در داخل
سیاوش دانشور
یک کاربرد مانورهای تبلیغاتی خامنه ای و “دلواپسان” و آخوندهای مرتجع و خبرتراشان حرفه ای امثال بی بی سی پیرامون مذاکرات هسته ای اینست که پرده ساتری بر وضعیت واقعی داخلی بیاندازد. اوضاع معیشتی فلاکتبار، اعدامهای گسترده که در دولت بنفش حسن خان بطور متوسط هر دو ساعت یکنفر اعدام میشود، سرکوب مستمر فعالین کارگری و اعتصابیونی که حقوق بدیهی شان را میخواهند. در این مملکت دله دزدی میلیاردی به وفور هر روز صورت میگرد و جنایتکاران و گانگسترهای اسلامی راست راست راه میروند اما کارگر چادرملو و پتروشیمی و برک باید برای اعتصاب و خواست پرداخت حقوق بالا کشیده شده به دادگاه برود، شلاق بخورد و اخراج و زندانی شود. در این مملکت معلم و فعال اجتماعات معلمان باید دستگیر و زندانی شود تا معلمان در فکر ادامه اعتصاب و اعتراض مجدد بعد از تعطیلات تابستانی نباشند. در این مملکت اعتیاد و تن فروشی و فقر هر روز مثل پشه آدم میکشد اما بالای شهری ها و سرمایه داران و بچه آخوندها ادای زندگی و خوشگذرانی به سبک هالیوودی ها را در می آورند.
روحانی و طایفه اعتدال و اصلاح طلب همواره این خاصیت را داشته اند که جفتگ پرانی ولی فقیه و خشکه مقدس هائی که در تریبون نماز جمعه خواهان “گردن زدن” هستند را با عبارات توخالی تلطیف کنند و خود بعنوان کارگزار اعدام و سرکوب در حفظ نظام عزیز خونریز اسلامی سنگ تمام بگذارند. واقعا این ملی اسلامی های خارج کشوری موسوم به اصلاح طلب و جمهوریخواه و دگراندیش که سنگ دولت اعدام و سرکوب معلم و کارگر و حکومت آپارتاید را به سینه میزنند، باید شرم کنند. کسانی که کارشان بزک کردن چهره جنایتکار حکومتی است که روی دریائی از خون و جنازه لم داده است. اینها حتی به اشتباه یکبار در دفاع از کارگران زندانی و معلمان زندانی و اعدامها کمپین نمیکنند، تظاهرات سازمان نمیدهند و وجدان حقوق بشری شان از این همه جنایت معذب نمیشود. کسانی که آگاهانه کمر به دفاع از حکومت اسلامی و نوع “خوش خیم” آن بسته اند، چطور ممکن است از اعتصاب کارگر و معلم و اعتراض زنان به آپارتاید اسلامی دفاع کنند؟ اینها بحدی “لطیف” و مسالمت جو و قانونگرا و گاندی مسلک هستند که درشت گوئی خودیهایشان را نیز “خشونت” تلقی میکنند اما خط تولید اعدام حسن خان را با یک گیلاس شراب سر میکشند.
این جماعت که خوب میدانند شکاف طبقاتی و فقر و فاقه و سرکوب در جامعه به حد انفجار رسیده و خودشان سهمی از استثمار و سوتغذیه و فلاکت خانواده کارگری میبرند، اخیرا دکان جدید سه نبشی باز کرده اند تا دفاع از روحانی و اصلاح طلبی اسلامی را توجیه کنند. میفرمایند: “بجز مبارزه مسالمت آمیز و حمایت از اصلاحات، ایران به سوریه و لیبی و عراق تبدیل میشود” و طرفداران سرنگونی و مردمی که جمهوری اسلامی نمیخواهند را به نیروی سوریائی و لیبیائی کردن ایران متهم میکنند! اینها از معلم و کارگر اعتصابی و نیروی سرنگونی طلب وحشت دارند اما با میرغضب های اوین و شکنجه گاهایش محشورند. اینها نان نهادهای دست راستی غربی را میخورند و توسط آنها لانسه میشوند اما سرنگونی طلبان انقلابی را به “طرفداری از حمله خارجی به ایران” متهم میکنند. اینها پرده دوم شکنجه گران اوین هستند که با شکنجه زندانی را وادار به اعتراف و قبول کارهائی میکنند که نکرده است اما ابزارشان دروغ و جعل و ترور شخصیت و عوامفریبی است. اینها سر دوم الاکلنگی هستند که جمهوری جنایت و توحش اسلامی تعادل خود را روی آن حفظ میکند. اینها اصلاح طلبان و طرفداران بقای این نظام برای ادامه وضع موجودند. یکی عمامه بسر دارد و یکی کراوات به گردن اما یک پدیده واحد هستند و از یک نظام و یک منفعت واحد دفاع میکنند.
زندانیان سیاسی باید آزاد شوند
سرکوب فعالین معلمان همانطور که پیش بینی میشد شدت گرفته است. بدنبال صدور و اجرای حکم علی اکبر باغانی، عبدی دبیرکل کانون صنفی معلمان به بهانه ممنوع الخروج بودن احضار و بازداشت شد. برای بداقی در بند پرونده جدیدی سرهم شده تا معلمان حواسشان را جمع کنند. احکام صادر شده برای باقری و هاشمی را به اجرا گذاشتند تا لایه های فعالین معلمان در دوره آتی جلو نیافتند.
کارفرمایان “یاد گرفتند” که بعد از هر اعتصاب بعنوان شاکی خصوصی از تعدادی از فعالین کارگری به جرم “اخلال در امنیت تولید” – بخوانید اخلال در امنیت سرمایه و کسب سود- شکایت کنند و دولت و دستگاه قصابیه موسوم به “قضائی” که وظیفه دفاع از منافع سرمایه داران را بعهده دارد، بیدادگاههایش را راه بیاندازد تا بقیه کارگران حساب دست شان بیاید. کارگران برک رشت نمونه آخر این پرونده سازی امنیتی رژیم اسلامی اند.
البته کارگران و معلمان به “مدنی” ترین شیوه مثل بقیه مردم دنیا اعتراض و اعتصاب کردند اما جامعه مدنی چیهای اپوزیسیون و حکومت و دگراندیشان و اصلاح طلبان و آخوندهای مکلا مانند گنجی و سروش و بهنود و ابواب جمعی سبز و بنفش و سیاه وقت شان را برای این مسائل “جزئی” تلف نمیکنند. کسی شاهد کمپینی از این جماعت حقوق بشری و دگر اندیش نیست که هر نوع رابطه و مذاکره با جمهوری اسلامی را منوط به آزادی زندانیان سیاسی کنند. چنین انتظاری از این دالائی لاماهای ایران بیجا است.
سرنگونی طلبان انقلابی و کمونیست های کارگری و حزب حکمتیست مخالفتی با مذاکره و تنش زدائی بین جمهوری اسلامی و دولتهای آمریکا و اروپا ندارد و حتی عادیسازی روابط دیپلماتیک و تجاری بین آنها با مخالفت ما بعنوان یک جریان سرنگونی طلب و انقلابی و ضد اسلام روبرو نمیشود. اما روشن است جنگ و صلح تروریستها ادامه سیاست و منافع پایه ای جبهه بورژوازی است و در این میان کارگر و مردم زحمتکش و آزادیخواه قرار است مرغ عزا و عروسی شوند. همینطور اپوزیسیون انقلابی ایران باید از خوش باوری مفرط و اعلام تبریکات برای آزادی این و آن زندانی و فعال کارگری دست بردارد و این واقعیت را درک کند که جمهوری اسلامی با تاکتیک دستگیری و سرکوب مستمر و کنترل و گرو کشی و آزادی تعداد معدودی برای مدتی موقت، در موقعیتی قرار میگیرد که همواره تعداد زیادی از اسرای ما در دست آنهاست و ما باید برای آزادی تعداد معدودتری تلاش کنیم. ما باید این ورق را برگردانیم.
توافقات هسته ای و منطقه ای و تجاری و غیره قرار است پرده ساتری باشد به تداوم استثمار و بیحقوقی و سکوت شدیدتر دولتها در مقابل سرکوب اعتراض و اعتصاب و تظاهرات مخالفین سیاسی حکومت اسلامی. راه افتادن یک جنبش سراسری توده ای در داخل و خارج کشور و هدفدار برای آزادی کلیه زندانیان سیاسی و حق پایه ای شهروندان برای اعتراض سیاسی ضروری و مبرم است. این توقع را نه میتوان از نهادهای حقوق بشری غربی داشت و نه از اسلاف اصلاح طلب و مسالمت جوی هوادار جمهوری اسلامی. این کار اپوزیسیون انقلابی و مردم آزادیخواه و برابری طلب در داخل و خارج کشور است. نباید اجازه داد توافقات هسته ای به تخته پرش پیشروی جمهوری اسلامی علیه جنبشهای اجتماعی و مبارزات کارگری تبدیل شود. برعکس، این واقعه باید به بالا رفتن توقع مردم برای احقاق حقوق پایه ای شان و بطور مشخص به سکوئی برای تلاش گسترده برای آزادی کلیه زندانیان سیاسی و ایجاد چتری حمایتی از فعالین جنبشهای اجتماعی تبدیل شود. باید معادله توافق در خارج و تشدید سرکوب در داخل را بهم زنیم. *
۳ جولای ۲۰۱۵