http://www.kanoonm.com/1902#more-1902
لغو تحریمهای ایران و تاثیر آن بر زندگی مردم
علیرضا ثقفی
لغو تحریمهای ایران توسط جامعه بینالمللی ظاهرا روزهای پایانی خود را میگذراند، در جریان نزدیك به دو سال مذاكره فشرده بین دولت جدید و گروه 1+5 یعنی همان سردمداران نظام سرمایه داری جهانی روند توافقهای میان دو طرف روز به روز بیشتر شده است. این كه هر یك از طرفین چه چیز میخواهند و آیا در این زمینه دنیای سرمایه داری با كشوری كوچك مثل ایران اصلا میتوان از هم آوردی دو طرف صحبت كرد، بحثی است كه به مقال دیگر واگذار میشود.
اما من ترجیح میدهم كه این مسئله را مذاكراتی در كل مجموعه نظام سرمایهداری بنامم كه گویا كل این نظام با یك عضو متخلف از این نظام برخورد میكند.
این مسئله را بیشتر میشكافم:
در ابتدای آغاز درگیریها میان دو طرف بر سر مسئله هسته ای در داخل حاكمیت ایران دو نظرگاه متفاوت وجود داشت و این دو نظرگاه متفاوت عبارت بودند از:
1 – غرب و جامعه جهانی و به طور كلی نظام سرمایه داری هیچ غلطی نمیتواند بكند، تحریمهای سازمان ملل كاغذپارههایی بیش نیستند و ما باید راه خودمان را بگیریم و برویم، و با یك دستور پلمب مراكز هسته ای را شكستند و به غنی سازی اورانیوم پرداخته و زمینه را برای استفادههای نظامی و یا تسلیحاتی از انرژی اتمی فراهم میكردند. استدلال هم مشخص بود. شیوه كره شمالی جواب میدهد، زیرا نظام سرمایه داری نتوانسته بود با كره شمالی كه وضعیتی مشابه داشت، كاری انجام دهد و در انتها مجبور شده بود كره شمالی اتمی را بپذیرد و مذاكرات هم شكست خورده بود. این تفكر از سالهای 1384 تا سالهای 1392 تفكر غالب بر حاكمیت ایران است و مخالفان این نظر در همه زمینهها به عقب رانده میشوند، از ریاست جمهوری دستشان كوتاه میشود، از مجلس اخراج میشوند و سران آنان در حصر قرار میگیرند و… اتفاقات هشت ساله ای كه ما شاهد آن هستیم.
2- راه دوم هم در حكومتیان همان كنار آمدن با بزرگان نظام سرمایه داری و انتگره شدن و هماهنگی هرچه بیشتر با این نظام است كه برخی به اصطلاح معقولان حكومتی پیشنهاد كرده و میكنند.
در انتخاب راه اول نئوكانها، جنگ طلبان و محافظه كاران از هر دو سو دست بالا را دارند. انتخاب راه اول یعنی حركت به سمت نظامی شدن برنامه اتمی امری است كه هرچند ظاهری وحشتناك و آینده ای تیره تار دارد اما جنگ طلبانی همانند اسرائیل و محافظه كاران كه همواره در پی بحران هستند برای حفظ سلطه خود در منطقه و توجیه توسعه برنامههای اتمی و نظامی خود، چندان هم نگران نیستند. زیرا كه حیات و تداوم سلطه آنان به جنگ و بحران بستگی دارد. و این یك همواره وجه ضروری حاكمیت آنان است. اما این امر نیز ضرورت وجودی نظام حاكم سرمایه داری را به چالش میكشد زیرا در حقیقت در حاكمیت سیاستهای این جناحهای جنگ طلب است كه نظام سرمایه داری با چالشهای بیشتر مواجه میشود وبا سیاستهای جنگ طلبانه و بحرانزایی سود سرمایهها كاهش یافته و بازار مالی و بورس و مصرف كالاها به حداقل میرسد. از آن جهت كه دیگر رمقی برای كارگران و زحمت كشان و مزد و حقوق بگیران و كاسبهای خورده پا باقی نمیماند تا بتوانند كالاهای تولید نظام سرمایه داری را مصرف كنند. محصول این حكومتها میلیونها بیخانمان، جنگ زدهها، كودكهای خیابانی و آلونكنشینها و حلبی آبادها هستند كه در یكی دو ده اخیر شاهد گسترش آنان هستیم.
اما در مقابل بخشی از نظام همین مناسبات با چاره جویی برای مقابله با مشكلات سقوط به دنبال راه دیگری است.
اما چرا حاكمیت ایران راه دوم را برگزید و امكان ادامه را ه اول را نداشت. راه اول كه همان راه كره شمالی است و مورد اشتیاق بخشهایی از حكومت بود و دوام و بقای خود را در ادامه آن میدیدند. اولین مسئله آن است كه راه اول با سیستم اقتصادی حاكم طی سه دهه گذشته در ایران همخوانی نداشت. سیستم اقتصادی حاكم كه سه و نیم دهه پیش شعار اصلیش حمایت از به اصطلاح مستضعفان و كوخ نشینان بود، در مسیر خود آن چنان از شعارهای اولیه فاصله گرفت كه شاخصههای اصلی نظام سرمایه داری را از بسیاری جهات پشت سر گذاشت.
فاصله طبقاتی ایجاد شده بین ده درصد بالای جامعه و نود درصد مردم آنقدر فزاینده و بالاست كه گاه اعتراض خود حكومتیان را درآورده است. استفاده از زرق و برقهای موجود زندگی برای آن چند درصد وابسته به قدرت و ثروت آنچنان به نسبت جمعیت به صورت نجومی است كه گاه حیرتآور است و در كنار آنها اختلاسهای میلیاردی كه چند نمونه جدید آن 35 میلیارد دلار در شركت نفت و 18هزار میلیارد تومان در منطقه آزاد قشم به رقمهای 12هزار میلیاردی در تعاونی نیروی انتظامی و 150هزار میلیاردی در بدهكارهای بانكی، تامین اجتماعی و غیره اضافه شده است. این سیستم پس از سه و اندی دهه نمای مشخص یك سرمایهداری حریص و بیلگام را دارد وجود بیش از 400 آقازاده در لندن و زایمان عروسان مسوولان درجه اول و دوم و سوم در زایشگاههای مهد سرمایه داری نمیتواند تحریم نظام سرمایه داری را تحمل كند.
قشر مسلط موجود در این چند دهه آنچنان به زندگی نظام سرمایه داری وابسته شده است كه تشخص قدرتمداران داشتن خانه ای امن در آن سوی آبها و یا حسابهای بانكی پر و پیمان در ینگه جات و بانكهای امن نظام حاكم بر جهان است. این قشر برآمده از سیستم حاكم هیچ گاه نمیتواند مدت زیادی تحریمهای نظام سرمایه داری را تحمل كند زیرا كه خود به بخشی از نظام سرمایهداری تبدیل شده است بخشی كه جزء لاینفك آن است. از آن هنگام كه بخش جدیدی از حاكمان و قدرتمداران پای به عرصه حكومت گذاشتند دیگر نه تنها شعارهای اولیه استقلال و آزادی را فراموش كردند بلكه چهار نعله به همگامی و همراهی با این نظام سرمایه داری جهانی روی آورده اند و از آن جا كه چه غم طوفان امت را كه باشد نوح كشتیبان و چه غم وابستگان به نظام سرمایه داری را كه این نظام آنان را در آغوش بگیرد، پس باید به هر ترتیب تحریمها برداشته شود. عقب نشینی گام به گام برای همكاری و هماهنگی با نظم و نظام سرمایه جهانی امری غیرمنتظره نمیتواند باشد. چرا كه اگر كشوری مانند كره شمالی ترجیح میدهد تا توان نظامی اتمی خود را حففظ كند بدان خاطر است كه چه خوب و چه بد ارتباط خود را با نظام سرمایه داری جهانی به حداقل میرساند (در این جا اصلا بحث تایید و یا رد حكومتی مثل كره شمالی مطرح نیست بلكه تنها مقایسه موردی در این قضیه است.)
اكنون حاكمان موجود كه به تنگنای تحریمها در حال جدال سخت دورنی بودند، همگی چشم به رفع تحریمها دوخته اند تا آن كه چه بكنند؟
1 – بین 70 میلیارد دلار تا 140 میلیارد دلار پولهای بلوكه شده از ذخایر ارزی و فروش نفت و غیره در انتظار بازگشت به حسابهای بانكی آن چند درصد منتظرالدلار است. همانها كه سرمایههایشان در دوره تحریمها چند برابر حجیم شد اما امكان انتقال آن را به هر ترتیب كه بخواهند ندارند و ممنوعیت انتقال، سد راهی برای گسترش سرمایههایشان است.
2 – همانها كه اكنون سرمایههایشان به حدی حجیم شده است تا بخواهند در مشاركت با سرمایههای خارجی وارد شده به گسترش بنگاههای بزرگ اقتصادی دست بزنند.
3- و همانها كه در آرزوی ورود سرمایههای بزرگ و مشاركت با آنها سر از پا نمیشناسند.
و همانها كه با تمام توان خود در برابر افزایش حقوق كارگران و زحمت كشان میایستند و هر روز طرحی نوین در خصوصی سازی و گران كردن قیمتهای آب و برق و گاز و تلفن و حمل و نقل عمومی و ….. بهداشت و آموزش و پرورش ارئه میدهند تا هر چه بیشتر كارگران و حقوق بگیران و مردم تحت ستم را بچلانند و مدام به شركتها و سرمایههای خارجی نوید میدهند كه بیایید این جا را بهشت سرمایهداران كردیم (دیدار نمایندگان صد شركت آلمانی از ایران، دیدار مسوولین اقتصادی با شركتهای فرانسوی و اروپایی و بازدید اخیر مدیران شركتهای آمریكایی از ایران و استقبال دو چندان گرم در هتلها و رستورانها) واز همه سرمایه داران و شركتهای بزرگ دعوت میكنند كه برای استخراج منابع و معادن سرمایهگذاری كنند تا سودهای كلان و بادآورد نصیب همه دست اندر كاران نظام سرمایهداری شود .
این كه یعنی بخش عام سرمایه گذاران ایرانی در وحدتی كه در سالهای گذشته با سرمایههای خارجی یافتهاند اكنون در پوسته ی تنگ تحریم نمیگنجد. این پوستهی تنگ تحریم باید شكافته شود چه با توافقی زودرس و چند روزه و یا با توافقی چند ماهه و چند ساله.
به این جمله سخنگوی وزارت خارجه آمریكا تو جه كنید: این بستگی به دولتمردان ایران دارد كه آیا میخواهند به جامعه بین المللی بپیوندند (یعنی همان نظام سرمایه داری جهانی ) و با جامعه بین المللی روابط خوب و گسترده ای و اقتصادی داشته باشند یا نه. (اخبار ساعت 9 شب 9/4/94 (v o a
آن چه در این میان اصلا مطرح نیست زندگی مردم و حقوق بگیران و آنانی است كه تنها چیزی به جز فروش نیروی كارشان ندارند. حال سوال اینجاست با برداشته شدن تحریمها چه اتفاقی میافتد؟
سرمایههای شركتهای بزرگ وارد میشود، پولهای بلوكه شده آزاد میشود كه یعنی سرمایههای موجود در دست سرمایه داران ایرانی كه خود حكومتیان و دولتمردان هستند قرار میگیرد. كالاهایی با برندهای خارجی و سرمایه مشترك تولید میشود، تجارت رونق میگیرد، برای عده ای كار ایجاد میشود و عده ای بیكار میشوند. به طور قطع بیكاری كاهش نمییابد زیرا كه امروزه حتی كشورهایی همانند تركیه و یونان و اسپانیا و پرتغال و انگلستان و ….. كه هیچ كدام هم تحریم نیستند و حتی خود آمریكا از نرخ بیكاری دو رقمی برخوردارند و به مدد برنامه ریاضت كشان و تحمیلی بانك جهانی و صندوق بینالمللی پول و سایر نهادهای سرمایه داری اوضاع آنها رو به بد تر شدن است و نه بهبودی. پس بیكاری تغییری اساسی نخواهد كرد اما سرمایهها رونق میگیرد گردش سرمایه در دستان سرمایه داران و آنان كه به بازار وابسته اند سرعت میگیرد. سرمایهها باز هم حجیم و حجیم تر میشود و قدرت نظم و نظام سرمایه داری افزون میگردد. نیروهای پلیس و امنیتی و دستگاه سركوب اعتراضات به استخدامهای جدیدی دست خواهند زد. بودجههایشان افزایش خواهد یافت زیرا كه مدتهاست معلمان و كارگران و پرستاران و فارغ التحصیلان و دانشگاهیان و دیگران و كلیه آنان كه در گردش سرمایه سهمی ندارند به جان آمده و اعتراضات هر روزه را دامن میزنند. پس چاره ای جز گسترش تنش و در مقابل برخوردهای سركوبگرانه و زندان و تعقیب نیست .
اكنون چاره كار در چیست ؟
آیا كارگران و زحمتكشان و مزد و حقوقبگیران كه در این توافقات و همكاریهای بخشهای مختلف نظام سرمایه داری هیچ جایگاهی ندارند، چاره ای جز و حدت و همبستگی و ایجاد تشكلهای سرتاسری برای دفاع از منافع خود دارند. توافق حتمی است زیرا كه توافقی برای گسترش استثمار و تداوم سركوب است. اما تقابل چگونه باید باشد. این امری است بر گردن فعالان كارگری و اجتماعی. آنان كه در برابر نظام سرمایهداری همانند موش اند و هر روز یك امتیاز میدهند تا بر اریكه قدرت باقی بمانند و بر ثروت حكومت كنند، آنگاه كه به كارگران و زحمتكشان میرسند همانند شیر درنده ای بر خورد میكنند كه گویا سرزمینی را فتح كرده اند. هر چه در برابر نظام سرمایه داری بیشتر عقب مینشینند فشار را بر كارگران و فعالان كارگری بیشتر میكنند و حلقه را بر زندگی مردم تنگ تر. فعالان كارگری را روانه زندانها میكنند و احكام سنگین زندان و شلاق برایشان میبرند و زندكی خصوصی آنان را تحت كنترل در میآورند تلفنهایشان را كنترل میكنند جلساتشان را زیر نظر میگیرند و دهها مامور امنیتی را مراقب اعمال آنها میكنند تا مبادا به بی حقوقی كارگران و زحمتكشان و معلمان و پرستاران و سایر مردم تحت ستم اعتراض شود. آنها هیچ چیز به جز تملق و چاپلوسی در برابر سرمایهها نمیشناسند. خودشان باید در برابر سرمایه مسلط كرنش كنند و البته كه به باور آنها كارگران و زحمتكشان وظیفهشان كرنش در برابر سرمایه است و در غیر این صورت مستحق مجازات، پی گیری و تجسس در زندگی خصوصی و شخصیشان هستند.
از همین جا است كه كارگران و زحمتكشان چاره ای جز گسترش همبستگی و ایجاد تشكلهای سراسری برای دفاع از حقوق از دست رفته و زندگی تحت ستمشان ندارند .