حمید اشرف سمبل شکیبائی و متانتِ کمونیستی
(بمناسبت 8 تیر 1355)
شباهنگ راد
8 تیرماه 1355 را میتوان در تاریخ جنبش کمونیستی ایران، بهعنوان یکی از روزهای تلخ و دردناک نوشت. در اینروز حمید اشرف بههمراه رفقا یوسف قانع خشکبیجاری، محمّدرضا یثربی، فاطمه حسینیابرده، محمّدحسین حقنواز، طاهره خرم، عسگر حسینیابرده، محمّدمهدی فوقانی، علیاکبر وزیری و غلامعلی خراطپور، بهمحاصرهی ارگانهای مسلح نظام شاهنشاهی در آمدند و در نبردی نابرابر و چند ساعته، جان باختند.
بیتردید حمید اشرف و دیگر یارانش از باورمندان عملی طبقهی کارگر و زحمتکشان بودند و جنبش کمونیستی ایران، همواره از آنان و از همهی جانباختهگان راه رهائی، به نیکی یاد خواهد کرد. در اواخر و اوائل دههی چهل و پنجاه، رژیم شاهنشاهی تعرض به مدافعین انقلاب را دو چندان و ارگانهای مخوف پلیسی خود را یکی پس از دیگری به صف نمود تا جنبشهای تودهای – روشنفکری را در نطفه خفه سازد. در حقیقت، دههی پایانی عمر نظام شاهنشاهی، دههی تولد جنبش نوین کمونیستی ایران بود؛ در این دهه کمونیستها با جمعبندی از فعالیتهای چند دهه و همچنین از شکستهای متعدد انقلابیون، راه نوین و تازهای را جُستند – که در زمانی کوتاه -، به راه و به سر تیتر وظایف دیگر کمونیستها و مبارزین تبدیل گشته بود. در چنین شرایطی جنگ مسلحانه و انقلابی توسط پیروان انقلاب، علیهی ضد انقلاب مسلح سازمان داده شد و به تبعی آن، فضای جامعه، به دُور تازهای شفیت کرده بود. از یکسو جنبشهای اعتراضی، راهِ صحیح خود را باز یافت و از سویدیگر رژیم پهلوی، با تمان قوا در صدد کشف و سرکوبی کمونیستها بر آمد. کمونیستهایی که “جزیرۀ ثبات و آرامش” شاه – این عنصر وابسته به سرمایههای بینالمللی – را در هم ریختند و نظام را با مشکلات جدیای رو در رو ساختند. حرافان و بیعملان هم، در همنوائی با طبقهی سرمایهداری، نغمهی “جوانان کم حوصله”، “ماجراجو” و غیره را سر دادند و بدون کمترین تعللی، در پی توضیح بی اعتباری این شیوه از مبارزه بر میآمدند. چرا که اینبار تعرض و مقاومت، جای خود را به عقبنشینی و تسلیم داده بود؛ چرا که کمونیستهای دهههای دُور همچون حمید اشرف و دیگر یارانش، بر این عقیده بودند، میتوان مبارزه کرد و قدرقدرتی رژیم را در هم شکست؛ چرا که بر این باور بودند میتوان در برابر تور گستردهی پلیسی، پراتیک مناسب را سازمان- و تودهها را مورد خطاب قرار – داد؛ چرا که بر این عقیده بودند، وظیفهی کمونیستها نه تسلیم و کرنش در برابر وضع موجود، بل در تغییر آن میباشد؛ ایدهای که جنبشهای اعتراضی کنونی، کمتر با چنین آرمان و تحرکاتی از سوی مدافعین خود رو در رو میباشند.
به دیگر سخن اواخر و اوائل دههی چهل و پنجاه، به دلیل پراتیک و جانفشانیهای فرزندان کارگران و زحمتکشان در صحن جامعه، واژهی کمونیست، بار دیگر بر سر زبانها افتاد و جامعهی ایران، شاهد نبرد مسلحانه پیشروان راهِ رهائی با ارگانهای حافظ بقای امپریالیستی بود. در این مدت غرش مسلسل چریکها و دیگر مبارزین، دمار از روزگار نظام شاهنشاهی را در آورد و تودهها این پُرسش را در مقابل خود قرار دادند که کیستند اینان، اینچنین بیباکانه، در برابر قلدرمنشی سرکوبگران ایستادند و دارند جان خود را فدای آرمانشان میکنند. در مقابل شاه جلاد هم، بر فعالیتهای ضد انقلابی خود افزود و بیوقفه و بیامان، به جان کمونیستها افتادُ، شمار زیادی از آنانرا به دام انداخت و شمار دیگری را از دم تیغ گذراند. پُر واضح استکه در وصف تعرض و بیباکی کمونیستها بسیارُ، بسیار گفتند و نوشتند و همچنین خواندیم که چگونه یکی پس از دیگری، به حمایت عملی از مدافعین و رزمندگان انقلاب برخاستند؛ رزمندگانی که دریافته بودند، تنها با منطق و با زبانِ تعرضی و مقابلهایست که میتوان، تاج و تخت حاکمان مسلح را مورد هدف قرار داد و نوید آزادی و رهائی را سر داد.
آری، کمونیستهای دُوران شاهنشاهی، بر خلاف مشاطهگران و حرافان، پا پیش گذاشتندُ، جنگیدند تا خلقشانرا آزاد سازند. بیهوده و بیجهت نیست که این بخش از تاریخ جنبش کمونیستی ایران و علیرغم گذشت سالها از آن، در ذهن تودهها به یادگار مانده است و همواره و همواره و بهمناسبتهای متفاوت دارند، یادِ، یارانِ انقلاب رهائیبخش را گرامی میدارند.
بنابراین در سالگرد جانباختن حمید اشرف و دیگر یارانش، اشاره و تاکیدِ دوباره، به چند نکته بیمناسبت نمیباشد.
اینکه، راه و حقانیت مبارزهی حمید اشرف و دیگر یارانش، بهدلیل یکسانی ماهیت رژیم شاهنشاهی با رژیم جمهوری اسلامی، معتبر و قابل پیگیریست و طبعاً و بنابه شواهد فراوان، میتوان گفت که نظام کنونی و آنهم بهعنوان یکی از نظامهای درنده و سراپا مسلح، دارد همان سیاست و روشهایی را پیشهی خود میسازد که نظام گذشته – شاهنشاهی – مدافعی آن بود.
اینکه، زمانی میتوان ادعای پیشاهنگی و پیشروئی مبارزات ضد امپریالیستی جامعهی ایران را داشت که بهمانند حمید اشرف و کمونیستهای دهههای دُور، ارگانهای سرکوب نظام وابسته را مورد خطاب قرار داد و تودهها را حول عالیترین شکل از مبارزه بسیج نمود.
اینکه، بدون شکیبائی و متانت کمونیستی نسبت به مخالفین خود، نمیتوان وظایف کمونیستی خود را پی گرفت و در جهت روشنگری اذهان عمومی، گامهای عملی بر داشت.
اینکه، زمانی میتوان سیاستِ اتحاد و یگانهگی درونِ جنبش کمونیستی را پی گرفت که از تکبر سیاسی، بزرگبینی، منمیت و خودخواهیها فاصله گرفت.
اینکه، انقلاب ایران زمانی به سر منزل مقصود خواهد رسید که نیروهای مدافعی کارگران و زحمتکشان، پیشاپیش جنبشهای اعتراضی قرار گیرند و بدون کمترین چشمداشتهای سازمانی – حزبی، در جهت بسیج تودهها و آنهم تا سر حد سرنگونی رژیم وابستهی جمهوری اسلامی و فردای بهتر گام بر دارند؛ سیاست، راه و روشی که حمید اشرفها، مبلغ و مدافعی عملی آن بودند.
7تیر 1394
28 ژوئن 2015