آذر ماجدی -بی بی سی و ژست “بی طرفی” در افشای “اکبر پونز”

بی بی سی و ژست “بی طرفی”

در افشای “اکبر پونز”

آذر ماجدی

صحبت های من درباره اکبر گنجی در برنامه پرگار اول ژوئن با عنوان “براندازی” یکبار دیگر سیاست جانبداری بی بی سی از جریان اصلاح طلبان حکومتی را با وضوح بیشتری به نمایش گذاشت. بی بی سی برای پخش مجدد این برنامه صحبت های مرا سانسور کرد و عذرخواهی مفصلی از اکبر گنجی در برنامه دیدبان انجام داد. در رابطه با این اقدامات، من نامه ای به صادق صبا مدیر بی بی سی فارسی نوشتم و از او خواستم که نامه مرا نیز مانند نامه اکبر گنجی منعکس کند. صادق صبا پاسخ داد که عذرخواهی او از اکبر گنجی بعلت عدم حضور او در برنامه پرگار و دفاع از خویش بوده است و از اینرو نامه مرا منتشر نخواهد کرد. انتظاری جز این هم از بی بی سی نمی رفت. پس از 5 سال برای اولین بار از یک کمونیست کارگری، یک سرنگونی طلب انقلابی و رادیکال برای شرکت در برنامه دعوت بعمل آوردند و حتی نتوانستند 15 دقیقه سخنان او را بدون دخل و تصرف تحمل کنند؛ به بهانه یک دقیقه صحبت در مورد یکی از مهره های مهم سرکوب دهه اول حاکمیت رژیم اسلامی، حدود ده پانزده دقیقه از یک برنامه پر بیننده بی بی سی را به پاسخ این اصلاح طلب حکومتی و عذرخواهی از وی اختصاص دادند. لابد دیگر پشت دستشان را داغ می کنند و از این بی احتیاطی ها نمی کنند. به اینها نیامده است که ژست بیطرفی بگیرند؛ هزینه اش ظاهرا زیادی بالا است.

این حرکت بی بی سی آنچنان زمخت و زشت بوده است که تاکنون از سوی چندین فعال سیاسی چپ پاسخ گرفته است و در رسانه های اجتماعی انعکاس وسیعی داشته است. در زیر نامه من به صادق صبا را مطالعه می کنید.

در پاسخ به نامه اکبر گنجی و عذر خواهی صادق صبا

آقای صادق صبا
در صفحه پرگار بی بی سی فارسی نامه ای از اکبر گنجی در اعتراض به بخشی از سخنان من در برنامه پرگار موسوم به “براندازی” که در تاریخ 11 خرداد برابر با اول ژوئن از تلویزیون پخش شد، منتشر شده است. طبق نوشته خود شما این نامه تماما در برنامه دیدبان روز جمعه 12 ژوئن خوانده شده است و شما رسما از طرف بی بی سی از ایشان عذرخواهی کرده اید. پیش از آنهم در برنامه پرگار داریوش کریمی عذرخواهی کرده و اعلام نموده بود که آن بخش از سخنان من در پخش مجدد برنامه حذف شده و در سایت یوتیوب نیز جایگزین نسخه اصلی شده است.

طبق قوانین و عرف مطبوعات در یک جامعه دموکراسی از شما خواستارم که نامه مرا نیز در سایت بی بی سی منتشر کرده و در برنامه دیدبان قرائت کنید. باید اشاره کنم که اکنون این بحث در رسانه های اجتماعی وسیعا در گشت و گذار است. بسیاری از من نسخه اصلی و سخنانی که درباره اکبر گنجی گفته ام را طلب می کنند. آقای گنجی مرا متهم کرده که به او اتهام زده و دروغ گفته ام؛ رئیس بخش فارسی بی بی سی هم حکم داده که این شکایت وارد است، یعنی من دروغ گفته ام و بیمورد اتهام زده ام.

من قاطعانه این اتهام را رد می کنم. ایشان بحث را بشکل حقوقی مطرح کرده اند. اما جرم “جنایت علیه بشریت” یک جرم حقوقی- سیاسی است. باین معنا که متهمین این جنایت همگی شخصیت های سیاسی فعال در یک حکومت یا ارتش حکومتی هستند که جنایات بیشماری مرتکب شده است. لذا انتظار اینکه مردم بتوانند اسناد و مدارک معینی از جنایات تک تک مقامات و کار بدستان آن حکومت بدست آورند، انتظاری پوچ و بی معنا است که از جانب ماموران و مقامات حکومت مزبور و مدافعینشان بمنظور ممانعت از تحقق عدالت مورد استفاده قرار می گیرد.

بطور نمونه قاضی اسپانیایی که حکم جلب پینوشه، دیکتار شیلیایی را صادر کرد و خواهان تحویل او به اسپانیا گردید، آیا سندی دال بر قتل یا شکنجه یک فرد معین در یک روز معین و محل معین داشت؟ خیر پینوشه بعنوان سازمانده یک کودتای خونین در شیلی که به قتل عام و شکنجه هزاران نفر انجامید مورد پیگرد قرار گرفته بود. یا ژنرال آرژانتینی که در موردی مشابه حکم جلبش صادر شده بود، نیز برای جنایات حکومتش محاکمه می شد. آیا دادگاه بین المللی لاهه سند معینی از جنایت اسلوبودان میلاسویچ را یافته بود که حکم جلب او را صادر کرده و از دولت صربستان خواهان تحویل او شد بود؟ خیر او را بعنوان رئیس حکومتی که در جنگ بالکان ارتشش جنایت کرده بود میخواستند محاکمه کنند. این شکایت آقای گنجی مرا یاد احمدی نژادی می اندازد که هولاکاست و کوره های آدم سوزی نازی ها در دوران جنگ دوم جهانی منکر می شد و خواهان سند می شد. آیا بی بی سی یا رسانه های مشابه در اروپا و آمریکا به این صحبت های احمدی نژاد وقعی می گذاشتند و می کوشیدند به او سند ارائه دهند؟ یا اینکه بخاطر چنین اظهاراتی احمدی نژاد را یک “آنتی سمیت” (ضد یهودی) می خواندند؟

حال به ایران برسیم. رژیم اسلامی از زمان بقدرت رسیدن جنایات بیشماری انجام داده است. این جنایات دیگر از طرف کلیه ارگان های حقوق بشر بین المللی مورد تائید قرار گرفته است. بخاطر ندارم که آیا بی بی سی گزارشی از تریبونال محاکمه رژیم اسلامی بجرم کشتار دهه شصت شمسی در زندان ها پخش نمود یا خیر، لیکن این دادگاه که در دو مرحله در لندن و لاهه برگزار شد جنایات بسیاری را افشاء نمود. زندانیان سیاسی ای که جان سالم بدر برده بودند و یا بازماندگان قربانیان رژیم در این تریبونال علیه رژیم اسلامی شهادت دادند و بخشی از جنایات رژیم را بازگو نمودند. دهه شصت یکی از تاریک ترین و خونبار ترین دوره های نه تنها تاریخ ایران بلکه تاریخ جامعه بشری است. کشتار و شکنجه سازمانیافته هزاران انسان و از جمله کودک در زندانهای رژیم اسلامی ایران در تاریخ بشریت به ثبت رسیده است.

من خود یکی از شاهدان دست اول این دوره هستم. هر روز خبر دستگیری چند رفیق عزیزمان را می شنیدیم. تا مدتها پس از سی خرداد شصت هر شب روزنامه های کیهان و اطلاعات که لیست ده ها نفر از اعدامی ها را منتشر می کرد با ترس و وحشت می خواندیم تا شاید نام رفیق گم گشتۀ خود را در آن بیابیم. اما چه حاصل که اسامی عمدتا اسم مستعار بودند یا فقط اسم کوچک.

اما اینها چه ربطی به اکبر گنجی دارد؟ روشن است که من سندی مبنی بر اینکه اکبر گنجی فرضا روز اول تیرماه 1360، زمانی که از مقامات سپاه پاسداران بود، جوانی را شکنجه کرده است در دست ندارم. امیدوارم که پس از رهایی از این رژیم به اسناد و مدارک زندان ها و سپاه دسترسی بیابیم و آنگاه چنین اسنادی را در مورد کلیه مقامات و کار بدستان جمهوری اسلامی افشاء کنیم. اما همانگونه که دادگاه های بین المللی نیز عمل می کنند، اعلام جرم من و بخش وسیعی از مردم ایران و زندانیان سیاسی سابق و بازماندگان قربانیان و جانباختگان علیه اکبر گنجی و سایر مقامات وقت جمهوری اسلامی بر مبنای نقشی است که در ابقاء این دیکتاتوری سرکوبگر ایفاء کرده اند. ایشان پس از تشکیل سپاه پاسداران توسط محسن سازگارا، به این نهاد پیوست. آیا لازم است که من وظایف سپاه را برشمارم تا روشن شود که اعلام اینکه مقامات سپاه پاسداران از آمرین و عاملین کشتار و شکنجه بوده اند عین حقیقت است، و در هر جامعه متمدنی که تحت دیکتاتوری قرار ندارد، اشغال چنین مقامی قابل پیگرد و محاکمه است. اکبر گنجی تا سال 1363 یعنی تا سه سال پس از بیشترین دستگیری ها، دستگیری های فله ای توسط سپاه، وحشیانه ترین شکنجه ها و هزاران اعدام در سپاه پاسداران فعال بوده است. از گفته های خود ایشان در یکی از برنامه های پارازیت مقامشان آنچنان بالا بوده است که با محسن رضایی و رفیق دوست درگیری پیدا کرده است و از نزدیکان هاشمی رفسنجانی بوده است. طبق مطالبی در وبسایت های ایران، اکبر گنجی که از دوستان دوران نوجوانی حجاریان بوده است پس از تشکیل وزارت اطلاعات توسط حجاریان با او در این وزارت همکاری می کرده است. آیا لازم است که نقش وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی را توضیح دهیم؟

بعلاوه، اکبر گنجی در ایران و در میان رفقای حکومتیش به “اکبر پونز” معروف بوده است. چرا؟ باین علت که به گفته مقامات مختلفی از رژیم از جمله آیت الله ناطق نوری، در اوایل بقدرت رسیدن جمهوری اسلامی و در اوایل دهه شصت، ایشان بهمراه دوستانش در خیابان زنانی را که بنظرش حجابشان درست نبوده متوقف می کرده و روسری شان را با یک پونز بر پیشانی شان محکم می کرده است. از او در همین سایت ها نقل قول است که به “اسید پاشی به زنان با حجاب بد افتخار می کرده است.”

آیا کلیه این شواهد کافی نیست که من یا هر فرد دیگری که برای حقوق انسانی و علیه ظلم و سرکوب و بی حقوقی مبارزه می کند، خواهان محاکمه ایشان بشود؟ من نگفتم ایشان باید به زندان برود. گفتم باید بجرم “جنایت علیه بشریت” محاکمه شود. و روشن است در چنین محاکمه ای هم امکان محکوم شدن هست و هم تبرئه شدن. من در نقش قاضی ظاهر نشدم، در نقش یک شاکی خصوصی علیه مقامات رژیمی ظاهر شدم که بسیاری از نزدیک ترین رفقایم را بشیوه ای وحشیانه از من ربوده است.

اما شما آقای صادق صبا در نقش قاضی و هیات ژوری، دادستان و وکیل مدافع ظاهر شدید. ایشان را تبرئه کردید بدون هیچ مدرک و دادگاهی و مرا متهم به دروغ گفتن و اتهام بیمورد وارد کردن. شما مجاز نیستید که چنین کنید. شما بعنوان مسئول یک رسانه “بیطرف” باید حداکثر نامۀ ایشان را منتشر می کردید و خود هیچ موضعی اتخاذ نمی کردید.

نکته دیگر اینکه در نامه ای که قرار است اتهامات باصطلاح “دروغ” من پاسخ بگیرد، نه تنها هیچ سندی دال بر بی گناهی ایشان ارائه نمی شود، بلکه من و کمونیست ها متهم می شویم که میخواهیم خشونت براه بیاندازیم وعلیه مردم خشونت کنیم. این را در زبان روزمره فرافکنی می نامند. و سپس متهم می شویم که می خواهیم ایران را به عراق، لیبی، سوریه و یمن تبدیل کنیم. جل الخالق! بنظر می رسد که ایشان نیز معتقد به این تز معروف هستند که “دروغ هر چه بزرگتر است، باور کردنش راحت تر!” تا آنجا که به سوریه و یمن مربوط می شود یک طرف جنایت، کشتار و ویرانی و “کلنگی کردن” این جوامع رژیم متبوع آقای گنجی است نه کمونیست ها. و در مورد عراق و لیبی نیز ایشان روابط بسیار حسنه ای با دولتهای غربی که مسبب این شرایط اسفبار هستند، دارد و جوایز قابل توجه و نیم میلیون دلاری از نهادهای آنها دریافت کرده است. این نیز فرافکنی است.

در پایان یکبار دیگر امیدوارم که این نامه من مطابق قوانین حاکم در بریتانیا و قوانین و عرف حاکم بر رسانه های بیطرف در یک جامعه دموکراسی بهمان شکلی که نامه آقای گنجی و خود شما انعکاس یافت، منعکس شود.

با احترام
آذر ماجدی
19 ژوئن 2015