پوپوليسم، پاپ و بی بی سی
سيف خدايارى
اظهارات جسته گريخته پاپ فرانسيس رهبر كاتوليكهاى جهان درباره فقر، عدالت، سرمايه دارى و برخى ديگر از مقولات اجتماعى از سه سال پيش مورد توجه واتيكان، دستگاه كليسا و صنعت مذهب بوده است. ژورناليسم بورژوايى هم كه امرش مهندسى افكار عمومى بر اساس منفعت طبقه حاكم است، به موازات اظهارات پاپ وظيفه اش را پيش برده است. از برچسبهاى “مضحكى” كه در اين چند سال بر پروفايل پاپ فرانسيس الصاق شده است پاپ كمونيست، ماركسيست، چپ، راديكال است كه بيش از همه از سوى جناح محافظه كار كاتوليك هراسناك تكرار مىشود و فرانسيس هم بنابه خصلت پوپوليستى و عوام فريبانه اش – كه مشخصه ى هر رهبر مذهبى است- از اين القاب خوش آهنگ و پر اعتبار براى پيشبرد حرفه اش استفاده مى كند. اوائل ژوئن سرويس جهانى بى بى سى با انتخاب تيتر عامه پسند “آيا پاپ كمونيست است”؟ گوى سبقت را از ساير رسانه ها ربوده است.
انعكاس اين تبليغات در محافل چپ ايرانى هم ديده مى شود. حزب توده كه سابقه اى طولانى تر در استفاده ابزارى از صنعت مذهب براى “پيوند با توده ها” دارد، با ايجاد پلى بين اظهارات پاپ و جنبش الهيات رهايى بخش به عنوان جنبشى اجتماعى در آمريكاى لاتين مثل هميشه تلاش مى كند توده ها را با مذهب آشتى دهد. حميد تقوايى رهبر حزب كمونيست كارگرى ايران نيز در پلنوم اخيرشان به اين خيمه شب پوپولیستی پاپ برای اثبات نکته اش استناد و تاکید میکند: “ولی دنیا دارد به چپ میچرخد. پاپ را در نظر بگیرید! لیبرال ترین پاپ تاریخ کلیسای کاتولیک امروز ظهور کرده است”! بررسى اين پديده نه فقط در درك نقش مذهب و كليساى كاتوليك به عنوان يكى از قويترين نهادهاى سرمايه دارى، بلكه در شناخت پوپوليسم به عنوان ابزار سلطه كه از مشخصه هاى بيشتر احزاب راست و “چپ” در سطح جهانى است خالى از اهميت نيست.
پاپ فرانسيس در مارس ٢٠١٣ پس از يك دوره فشرده رسوايى مالى و جنسى واتيكان به رهبرى بنديكت شانزدهم به قدرت رسيد. چند ويژگى فرانسيس را از ميان رهبران كاتوليك متمايز مى كرد: اولين فرد از فرقه يسوعى بود كه به اين مقام دست مى يافت. بعد از هزار سال اولين فرد غير اروپايى بود كه در كرسى پاپ قرار گرفت. او اهل آرژانتين است و متأثر از “الهيات رهايى بخش” به عنوان جنبشى در آمريكاى لاتين كه در سالهاى دهه ى ٦٠ و ٧٠ قرن گذشته تلاش مى كرد فقر مطلق اكثريت ساكنان اين قاره را از طريق نهاد كليسا التيام بخشد. خورخه (فرانسيس فعلى) خود عضوى از اين جنبش نبود، چرا كه در دوران جنگ سرد و حاكميت ژان پل دوم حاكم وقت واتيكان كه قهرمان مبارزه با كمونيسم لقب گرفت، هر گونه نزديكى اسقف ها و كاردينال ها به اين جنبش ممنوع بود و خورخه خط سياسى واتيكان را نمايندگى مى كرد. بعد از شكست ديوار برلين و پايان جنگ سرد اين وضعيت اندكى تغيير كرد. اكنون كليسا مى توانست بدون هراس از چپ زدگى خود را به توده هاى فقير و محروم نزديك كند. پاپ بعد از انتصاب اش اسم خود را فرانسيس گذاشت كه در نوع خود باز هم متمايز بود. فرانسيس لقب يكى از قديسان قرن سيزدهم در ايتاليا بود كه “زندگى اش را وقف فقرا كرد”. از آن زمان به بعد پوپريسم يعنى فقرگرايى به اجنداى سياسى و تبليغى فرانسيس تبديل شده است.
قبلاً اشاره شد كه فرانسيس بعد از يك دوره رسوايى مالى و جنسى واتيكان بقدرت رسيد و بنظر مى رسيد كه انجام اصلاحاتى و يا تمارض به انجام اصلاحات ضرورى مى نمود. در اينجاست كه نقش پوپوليستى فرانسيس بيشتر عيان مى شود. او به عنوان يك اقدام مشخص حقوق مشاورين بانك واتيكان كه از اسقف هاى واتيكان بودند و بالغ بر حقوق ساليانه ٢٥ هزار يورو در سال مى شد، قطع كرد. خود نيز در كاخ واتيكان اسكان نگرفت و در يكى از “مهمان خانه هاى واتيكان” اقامت گزید. از همان اوايل شايعاتى در رابطه با خروج مخفيانه پاپ از محل اقامت و سر زدن به بى خانمانها بر سر زبانها افتاد كه كمتر جاى باور است. اما در نمايشهايى به زندان ها سر زده است؛ ايدزى ها را ملاقات كرده است، افراد صعب العلاج را نوازش نموده و برعكس پاپهاى سابق از برج عاج واتيكان قدمى پايين گذاشته است. اما علاوه بر حفظ نقش واتيكان و دستگاه عظيم كليسا در تحميق و استثمار، بر سر اصلاحاتى كه در اين دوره از واتيكان و فرانسيس انتظار مى رفت از قبيل پذيرش زنان در نقش اسقف يا كاردينال، مسأله سقط جنين، ازدواج همجنسگرايان همان سياست رسمى واتيكان را تعقيب مى كند و “سازش ناپذير” است. سرسختى پاپ در “اصلاحات ساختارى” واتيكان، اظهرات پوپوليستى او درباره فقر، زن، خداناباورى، همجنسگرايى و … را به عباراتى توخالى تبديل كرده است.
نوامبر ٢٠١٣ حدود شش ماه پس از انتخاب فرانسيس به عنوان پاپ، وى با نامه اى ٨٤ صفحه اى به كليساى كاتوليك، نگرش و تبيين خود را از مسائل عمده جهان منتشر كرد كه چندان مورد توافق واتيكان نبود و با سكوت سرد رسانه ها روبرو شد. در اين نامه كه پس از ملاقات فرانسيس و اسقف مولر (رئيس دستگاه عقيدتى واتيكان) با گوستاو گوتيرز از رهبران “الهيات رهايى بخش” صورت گرفت به عدالت اجتماعى به عنوان يكى از دغدغه هاى واتيكان تأكيد شده است. روشن است كه عدالت اجتماعى فقط به عنوان يك اصطلاح دهن پركن و مورد استفاده در وعظ و خطبه هاى مذهبى! ملاقات پاپ با گوتيرز خارج از برنامه واتيكان بوده و طبق گزارش واتيكان “ديدارى شخصى” بوده است. نگرانى واتيكان از اين موضوع از آنجا ناشى مى شود كه “الهيات رهايى بخش” به عنوان جنبشى راديكال در آمريكاى لاتين همواره مورد فشار و سركوب واتيكان بوده و هراس از غالب شدن ايده هاى “الهيات رهايى بخش” بر گفتمان كليساى كاتوليك، حتى پس از پايان جنك سرد و “شبح كمونيسم” حس مى شود. “الهيات رهايى بخش” – با همه تناقضاتى كه مذهب حمل مى كند- پديده اى خاص آمريكاى لاتين است كه هنوز ته رنگى از آن اما نه به شكل ميليتانت دهه هاى ٦٠ و ٧٠ قرن گذشته مشاهده مى شود و در مقابل جناح محافظه كار و اشرافى واتيكان قرار دارد كه بيش و پيش از همه پاسدارى از اركان دولتهاى بورژوايى را نمايندگى مى كند. فقر عريان بيش از ٨٠ درصد از ساكنان آمريكاى لاتين، نقش كليساى كاتوليك به عنوان پلى كه بين دولت و مردم گذاشته مى شود را برجسته تر كرد. بخش راديكالتر اين جنبش از ترمهاى ماركسيستى نيز استفاده مى كرد تا جايى كه لقب “ماركسيسم مسيحى” به خود گرفت. در افراطى ترين شكل، تعدادى از كشيشان به جنبش مسلحانه چريكى آن دوره پيوستند. گوستاو گوتيرز كشيشى از پرو و پايه گذار اين جنبش، دكترين خود را اينگونه خلاصه مى كند: “تنها درهم شكستن اساسى وضع موجود، تحول عميق سيستم مالكيت، دستيابى طبقه استثمار شده به قدرت و يك انقلاب اجتماعى كه وابستگى را از بين مى برد مى تواند به جوامع مختلف در برقرارى يك جامعه سوسيال كمك كند.”
ملاقات پاپ با گوتيرز با واكنشهاى نگران كننده ى جناح محافظه كار واتيكان روبرو شد تا جاييكه پاپ بعد از آن همه جا تلاش كرده است با صراحت فاصله خود را با آن فرقه نشان دهد و نيز نگرانى هيأت حاكمه سرمايه دارى جهانى در “كمونيست” بودنش را رفع كند.
اما پوپريسم يا فقرگرايى كه به اجنداى سياسى “الهيات رهايى بخش” و پاپ فرانسيس تبديل شده است، برخلاف توهم كل پوپوليست ها و عوامفريبان با ماركسيسم هيچ قرابتى ندارد. ماركسيسم امحاى فقر و نابرابرى را از طريق لغو مالكيت بر وسايل توليد و اجتماعى كردن امر توليد به منظور برخوردار بودن برابر همه انسانها از امكانات موجود و ساختن جامعه بى طبقه کمونیستی تعقيب مى كند. اما در پوپريسم موجود واتيكان و بنگاههاى ریز و درشت خيريه مذهبى در سرتاسر جهان، فقر رياكارانه يك “فضيلت” ناميده مى شود كه با مشيت الهى گره خورده است. وظيفه ى كليسا مراقبت از اين فقر از طريق امور “خيريه” و ابدى كردن اين پديده است. در تاريخ مسيحيت از عيسى تاكنون اين سيستم پايدار بوده و اصلاً قرار نيست عوض شود. هرچند اين رويكرد مختص كاتوليكها نيست و در تاريخ اسلام نيز اصحاب صفه نمونه ى بارزى در اين رابطه است: اصحاب صفه گروهى از فقرا و افراد بينواى مدينه بودند كه به “دستور محمد” براى اينكه زير پاى اسب و شتر ثروتمندان له نشوند، سكويى براى آنها ساخته شد و افتخار پيروان محمد اين است كه تا زمان حيات محمد اصحاب صفه در همان وضعيت “در امن و امان” زندگى مى كردند.
بدون ترديد هر گونه پارالل سازى بين كمونيسم و مذهب مضحك است و نيازى به مقايسه آنها نيست. مذاهب مختلف در دنیای امروز همه اسارت بشر زير يوغ سرمايه دارى را نمايندگى مى كنند كه بسته به شرايط جامعه ممكن است تفاوتهايى در ظاهر داشته باشند. هرجا نتواند همانند داعش با شمشير گردن بزند، با پنبه پاپ و دالايى لاما پيش مى رود. پاپ فرانسيس نيز به عنوان يكى از مهره هاى اين نظم وارونه، از عوامفريبى و رياكارى حرفه اى كه حاصل صيقل خوردن اين صنعت در بيش از دو هزار سال است، تمام هنر خود را در حفظ اين نظم بكار مى برد. پاپ چپ نشده است بلکه پوپولیسمی غلیظ تر را در قیاس با اسلاف خود نمایندگی میکند. چپهاى پوپوليست براى اثبات چپ بودن خود و یا به چپ چرخیدن دنیا، اگر به پاپ بعنوان دلیل استناد میکنند، تنها میتواند بیانگر این واقعیت باشد که خصلت ابزاری پوپولیسم برای مذهب را نمی شناسند و یا در اظهارات وی دلیلی بر اثبات خویش جستجو میکنند. بقولی نمیتوان کاتولیک تر از پاپ بود. پاپ چپ نشده است بلکه پوپولیسم پاپ قرار است همان نقشی را ایفا کند که مذهب تاریخا برای توجیه وضع موجود ایفا کرده است. وقتى طبقه كارگر و مبارزه طبقاتى در جنبش “بدون طبقه” ٩٩ درصدیها استحاله مى يابد، آیا پاپ فرانسیس هم عضو و فعال این جنبش نیست؟
***