کارگران به قرار داد بردگی تن نمیدهند
شهلا دانشفر
قراردادهای جدید کاری در فازهای ١٥ و ١٦ منطقه ویژه عسلویه، قرارداد بیگاری کشیدن از گرده کارگر است. در متن این قراردادها قید شده است که در صورت اعتصاب، پیمانکار میتواند بدون پرداخت مزد با کارگران اعتصابی تسویه حساب کند.
جزئیات بیشتر این قراردادها عبارتند از اینست که در قسمت مربوط به حقوق درخواستی کارگر، چهار شرط قید شده است که آخرین آن محروم شدن کارگران معترض از دریافت مطالبات پایان کار است. در شرط چهارم آن نیز آمده است:”پرداختی حقوق با واریزی کارفرما به این شرکت (پیمانکار) میباشد و در صورت هرگونه اعتصاب (به کارگر) بدون دادن حق و حقوق تسویه داده میشود.”. سه شرط دیگری هم که در این قسمت از متن این قراردادها آمده ، به موضوع تسویه حساب زودهنگام با کارگران اختصاص دارد. که بر اساس آن چنانچه قرارداد کار، ظرف مدت یک هفته یا کمتر خاتمه یابد، هیچ وجهی به کارگر پرداخت نخواهد شد و اگر در زمانی کمتر از یک ماه فسخ شود، مطالبات مزدی کارگر تنها بر مبنای حداقل مزد شورای عالی کار انجام خواهد شد. ظاهرا چنانچه این قراردادها به امضای کارگران برسند، آنان تنها از طریق” دادگاههای اسلامی” میتوانند برای ابطالش اقدام کنند.
به عبارت روشنتر بنا بر قراردادهای جدید کاری در عسلویه، کارگر یک برده است. باید تحت شرایط جهنمی کار کند و دم بر نیاورد. اگر هم دستمزدش را ماهها وسالها پرداخت نکردند، نباید صدایش بلند شود، وگرنه مزدش را بالا میکشند و از کار هم اخراج است. این قراردادها بیش از هر چیز یادآور عصر برده داری در تاریخ است. اما قضیه چیست؟ چه اتفاقی افتاده است که پیمانکاران این منطقه چنین به سیم آخر زده و با چنین قرارداده هایی به جلو آمده اند.؟
اولین نکته ویژگی این منطقه است. عسلویه پایتخت اقتصادی ایران نام گرفته است و به عنوان یک قطب صنعتی و تولید سرمایه در جنوب که فعالیتهایش وابسته به فرآورده های نفتی است، پولهای کلانی پشت آن خوابیده است. به همین دلیل نیز عسلویه یک منطقه آزاد ویژه اقتصادی با قوانین کار ویژه مناطق آزاد است. با این استدلال که شرایط جذب سرمایه باید تسهیل گردد. منطقه آزاد برای چپاول و استثمار بیشتر کارگران و سود بیشتر برای سرمایه داران که در دوره های مختلف سرمایه گذاری های کلانی از سوی کمپانی های ایرانی و غیر ایرانی در آنجا انجام گرفته است.
جالب اینجاست که چنین منطقه ای با چنین ویژگی هایی، یکی از مراکز پر جنب و جوش اعتراضی در چند سال اخیر بوده است. گسترش اعتراضات در این منطقه، خصوصا در فازهای ١٥ و ١٦ به عنوان یکی از کانون های داغ اعتراض است که صاحبان سرمایه را چنین به هراس انداخته است. از جمله ٥ اردیبهشت ٩٤ جمعی از کارگران قرارداد مستقیم متجمعهای پتروشیمی و پالایشگاهی فازهای ١ تا ١٠ منطقه ویژه عسلویه در اعتراض به پایین بودن میزان افزایش سطح دستمزدهایشان مقابل دفتر مرکزی منطقه ویژه عسلویه تجمع کردند. در واقع بدنبال اعتراضات پی در پی صدها کارگر فازهای ١٥ و ١٦ در تاریخ ششم و هجدهم اسفند سال ٩٣ در شرکتهای پیمانکاری «آزمون فلز»، «ونوسان»، «آذران گستر»، «آرش مکانیک»، «توانمند»، «تلاشگستر» و «پناه سازان»، در اعتراض به دو تا ٥ ماه دستمزد پرداخت نشده است که قراردادهای جدید برای پیمانکاران این منطقه موضوعیت پیدا کرده است. همچنین در روزهای ٢٩ و ٣٠ فروردین و نیز در اول اردیبهشت کارگران فازهای ٢٠ و ٢١ عسلویه در اعتراض به تعویق پرداخت سه ماه دستمزد خود دست از کار کشیدند. در تیرماه ٩٣ نیز حدود ٨٠٠ تا ١٠٠٠ نفر از کارگران پیمانی بخش تعمیرات پارس جنوبی در فازهای ١ و ٢ و ٣ عسلویه در مقابل ساختمان ١٢ طبقه ای پارس جنوبی دست به تجمع اعتراضی زدند. و این تجمع با وجود رسیدن نیروی حراست و نیروی ویژه وزارت اطلاعات ادامه یافت، و وقتی کارگران به تجمع خود خاتمه دادند که کارفرمایان ناگزیر شدند وعده دهند که ظرف سه روز بیمه آنها را واریز کنند. خلاصه کلام اینکه گزارشات حکایت از اعتراضات هر روزه کارگران عسلویه در این شرکت و آن شرکت در رابطه با دستمزدهای پرداخت نشده و قراردادهای موقت کاری و علیه بیکارسازیهاست.
قراردادهای جدید کاری در عسلویه برای مقابله با این اعتراضات و گسترش دامنه آنست.
از سوی دیگر قراردادهای جدید کار پیمانکاران در عسلویه در واقع گوشه ای از همان سیاست ریاضت اقتصادی دولت برای جلب سرمایه گذاری در ایران، آنهم در یک منطقه ویژه اقتصادی آزاد است، با این تصور که بهشت برینی برای سرمایه گذاری های کلان باشد. جمهوری اسلامی به نوشیدن جام زهر و رفتن به پای مذاکره با غرب تن داده است، با این امید که با تخفیف تحریم ها ، به بازار جهانی راه یابد و گشایشی در اقتصاد به بن بست رسیده اش ایجاد شود . در این میان وجود یک جنبش اعتراضی فعال کارگری، حتی در “منطقه آزاد اقتصادی شان”، چشم انداز دولت امید و تدبیرشان را تیره و تار کرده است. در این تاریکی است که پیمانکاران منطقه آزاد اقتصادی عسلویه به طرح دیوانه واری از نوع قراردادهای جدید کاری رسیده اند. پیمانکاران در این منطقه در پناه فقر و فلاکت حاکم بر گرده کارگران و کل جامعه و در چهارچوب قوانین منطقه آزادی که در اختیار دارند، این چنین به تقلا افتاده و به مقابله و سرکوب کارگران معترض در این منطقه بلند شده اند. اما روشن است که کارگران به چنین طرحهایی تن نخواهند داد. البته خودشان نیز بر انجام آن باور ندارند و ناباوری شان را در بحث ها و کشاکش های دارودسته های مختلف حکومتی بر سر این موضوعات به روشنی می بینیم.
قراردادهای جدید کارگری در فازهای ١٥ و ١٦ عسلویه، زورآزمایی است برای دولت و سرمایه داران این منطقه که اگر موفق بود، در تمام فازهای آنرا پیاده کنند. چون جرات اعلام یکباره آن درکل منطقه را ندارند.
قراردادهای جدید کارگری در عسلویه در عین حال تهاجمی به حق اعتصاب و به کل کارگران و کل جامعه است و باید با اعتراض وسیع همه کارگران پاسخ گیرد. از جمله همانطور که اتحادیه آزاد کارگران ایران صدای اعتراض خود را علیه این تهاجم بلند کرده است، انتظار میرود همه تشکل های کارگری، فعالین و رهبران کارگری با بیانیه های مشترک و متحد علیه آن بایستند.
همچنین با امضا نکردن این قراردادهای بردگی، تهاجم سرمایه داران و دولت در این منطقه را باید عقب زد. کارگران عسلویه همانطور که با اعتراضاتشان تا کنون عملا بخش زیادی از قوانین کاری این “منطقه آزاد” را نقض کرده اند و در برابرش ایستاده اند، اکنون نیز میتوانند و باید در برابر قراردادهای جدید برده وار بایستند و متحدانه تصمیم بگیرند که آنرا امضا نکنند. باید کارگران در کل منطقه عسلویه با بیانیه ها وتجمعاتشان صدای اعتراض خود را علیه این گستاخی ها بلند کنند.
در آخر مناسب دیدم که گزارش کوتاهی از وضعیت جهنمی به اسم عسلویه را بیاورم. این گزارش بر اساس نوشته های کارگرانی که در این منطقه کار کرده اند و نیز اخبار و گزارشات پراکنده ای که در جاهای مختلف منتشر شده وهمچنین تماس های مستقیمی که داشته ایم و شنیده هایم تهیه شده است.
در جهنمی به اسم عسلویه چه میگذرد
عسلویه تا پیش از سال ١٣٧٧ روستایی با جمعیتی کمتر از دو هزار نفر و یکی از ده ها روستای تابعه شهرستان کنگان بود. با استقرار تاسیسات پالایشگاهی در منطقه عسلویه، این روستا تبدیل به بخش شد . بدین ترتیب عسلویه و نخل تقی، به علت حضور شرکت های نفتی امروز به دو شهر با حدود ٦٠ هزار نفر جمعیت تبدیل شده اند.
عسلویه به پایتخت اقتصادی ایران معروف است. اما مردمی که در آن زندگی میکنند، از همه چیز حتی از نوشیدن آب شیرین محرومند.
صنایع متمرکز در عسلویه وابسته به نفت و همواره محل سرمایه گذاری های کلان از سوی شرکتهای خارجی و سرمایه گزاران بزرگ ایران بوده است.
تامین گاز، صادرات گاز و میعانات گازی، تامین خوراک کلیه صنایع وابسته به نفت و گاز و پتروشیمی، کمک به اجرای پروژه های توسعه میدان گازی پارس جنوبی ، ایجاد پالایشگاه گاز و میعانات گازی، ایجاد صنایع پتروشیمی وابسته به گاز، جذب صنایع وابسته به نفت و گاز، ایجاد پایانه های صدور میعانات گازی، نفت و سولفور و مشتقات وابسته، LNG انجام خدمات مورد نیاز صنایع نفت و گاز و… از عمده ترین برنامه های در دستور کار این منطقه اقتصادی بوده است. ذخایر میدان عظیم پارس جنوبی، گنجینه یی بسیار ارزشمند است و این میدان بین ایران و قطر مشترک است. از جمله گفته میشود که میدان گازی پارس جنوبی ٨ درصد منابع گازی دنیا را در خود جای داده است.
نزدیکی به مخزن گازی مشترک پارس جنوبی به عنوان یکی از بزرگترین مخازن گازی دنیا و نیز امکان صدور تولیدات با هزینه اندک، به علت قرار داشتن منطقه در کرانه های خلیج فارس، فاصله اندک (٦٠ کیلومتر) با پالایشگاه گاز ولیعصر(عج) کنگان جهت تامین نیاز داخلی و صدور گاز به کشورهای اروپایی از مزیت های اصلی این منطقه است.
عسلویه به عنوان یک قطب صنعتی و تولید سرمایه در جنوب ، منطقه آزاد اقتصادی خوانده میشود، بخاطر اینکه حتی همان موازین قانون کار ضدکارگری حکومت اسلامی نیز بر شرایط کار کارگران در آنجا جاری نیست، با این استدلال که سرمایه گذاری در آنجا تسهیل گردد. عسلویه یک اردوگاه اجباری کار و جهنمی برای کارگران و بهشتی برای سرمایه داران است. در این منطقه کارگران در محرومیت از هر چیز کار و زندگی میکنند، اما مدیران و صاحبان سرمایه در آنجا از بهترین امکانات زیستی مجهز به تمامی امكانات رفاهی از قبیل سالن های ورزشی و بدنسازی، زمین چمن طبیعی و مصنوعی، آبشار مصنوعی، پارك تفریحی، رستوران و .. برخوردارند. سوله های آنان با نصب فنس از سوله های كارگری جدا میشوند و توسط حراست کارخانه بصورت شبانه روزی و به همراه چند افسر گشت تحت حفاظت هستند.
هزاران هزار کارگر روز و شب در عسلویه کار می کنند تا ٢٤ فاز پالایشگاه گاز بسازند. و در جهنم تابستان های عسلویه در بالای دکل ٤٠ متری کارگران را می بینیم که به کار مشغولند و عرق میریزند.
نپرداختن بموقع دستمزدها در این مجتمع یک قاعده است. به کارگر از ابتدا میگویند که همراه خود پولی اولیه داشته باشد، تا دستمزدش پرداخت شود، بتواند گذران کند و در بهترین حالت سه ماه یکبار به او مزد پرداخت میشود. و یک موضوع اعتراض دائمی این کارگران، اعتراض بر سر دستمزدهای پرداخت نشده است.
قرار داد کارگران در این منطقه بصورت موقت است. با آنان قرار داد رسمی بسته نمیشود و در صورت اخراج کارگر هیچگونه مدرکی دال بر مدت زمانی که در اختیار پیمانکار بوده، قید نمیشود و معمولا پیمانكاران از بین افرادی كه پشت درب ورودی سایت هر روز صبح تجمع كرده اند؛ تعدادی را تعیین و با آنها قرار داد می بندد. سطح دستمزدها بین ٥٠٠ هزار تا یک میلیون و دویست و یک میلیون و سیصد و ارقامی در حول و حوش آن نوسان دارد. هر کارگر پس از ٢٢ روز کار ٨ روز مرخصی میگیرد. و نپرداختن دستمزدها در تمامی شرکت ها امری متداول است. اما استفاده از مرخصی نیز با هزار اما و اگر روبرو است و در بسیاری موارد کارگران بیش از دو تا سه ماه مجبور به ماندن در سرکار هستند. از سوی دیگر که کارگری که به فرض از منطقه آذربایجان به آنجا آمده است، به دشواری میتواند به خانواده اش سر بزند، چرا که با وجود دستمزدهای ناچیز چند بار زیر خط فقر، امکان سفر با هواپیما را ندارد و با اتوبوس نیز روزهای زیادی از مرخصی اش در راه میگذرد.
یک معضل کارگران و مردم این منطقه آلودگی هواست. دودکش های عظیم پالایشگاه و مشعل های همیشه روشن منطقه را تیره کرده است. سوختن این مشعل ها باعث پراکندگی گوگرد به میزان زیاد در هوای منطقه می شود. اما حتی برای آن ها فیلتر هم نگذاشته اند و مرتب وعده داده میشود که یک روزی این کار را خواهند کرد.
کارگران در این منطقه نه تنها از امکانات رفاهی محرومند، بلکه در وضعیتی به شدت نا بسامان زندگی میکنند.
بدلیل كیفیت بد آب مصرفی كه از لوله های دستگاه آب شیرین كن خارج میشود و بدلیل کلر و دیگر ترکیبات شیمیایی در این آب و استفاده مداوم و روزانه از آن سبب ایجاد عارضه های پوستی و ریزش موی سر میشود. از جمله قارچ های پوستی زیر بغل، پا و… و ریزش موی سر در این خوابگاهها بسیار شایع است.
کمپ کارگران فقط محلی برای شب را به صبح رساندن کارگر است و بس. کمپ ها بشدت غیر بهداشتی و وجود ساس و شپش هر گونه آسایشی را از کارگرن ربوده است. در خوابگاهها در هر اتاق سه در چهار، بطور میانگین ٨-٧ كارگر ساكن هستند و بعضا دیده میشود ١٠ تا ١٢ کارگر در یک اطاق زندگی میکنند.
اتاقها در این سوله ها فاقد امكانات اولیه ای همچون یخچال هستند و در هر سوله فقط یك عدد یخچال و یک لباسشویی عمومی هست که ابدا کفاف نیاز کارگران را نمیدهد.
در این سوله ها معمولا هر كارگر برای ورود به كمپ یك تشك به همراه یك بالش و پتو از انبار كمپ دریافت میكند و پس از اتمام كار و تسویه حساب؛ وسایل را به انبار تحویل میدهد. و این پتو و تشك ها بسیار کثیف و غیر بهداشتی است و سالانه فقط یکبار مورد شستشو قرار میگیرند.
کمبود غذا و کیفیت بد آن نیز فشار بر روی کارگران را صد چندان میکند. در این منطقه بارها اتفاق افتاده است که کارگران به دلیل فاسد بودن مواد غذایی دچار مسمومیت شده اند. كشف روده و شكمبه گاو در غذا ، وجود بقایای حشرات در خورشت ها و همچنین وجود فضله موش و نخ گونی در برنج از موارد بسیار شایع در وعده های غذایی این اقامتگاههای كارگری است.
کارگران این منطقه عمدتا از شهرهای مسجد سلیمان، اهواز، کهنگویه و بویر احمد، شهرهای اطراف شیراز و چهارمحال بختیاری و اقصا نقاط ایران تهران، مشهد، اصفهان ، شهرهای کردستان و.. به آنجا می آیند و به کار اشتغال پیدا میکنند.
در هر ساعت دهها ماشین سنگین به این منطقه وارد میشود و خارج میشود. نا امنی جاده ها و وسایل نقلیه غیر استاندارد، یکی از خطراتی است که همواره جان کارگران را تهدید میکند.
علاوه بر خطر نا امنی جاده ها، از ایمنی محیط کار نیز خبری نیست. آلودگی وحشتناک محیط کار و زندگی و غیر استاندارد بودن محیط های کار به لحاظ ایمنی جان و سلامت این کارگران را تهدید میکند.
برای جمعیتی حدود ٦٠ هزار نفر در این منطقه فقط یک کلینیک تخصصی وجود دارد که نیروهای رسمی، پیمانکاری و افراد بومی را پذیرش می کند و متوسط مراجعه افراد به این مرکز در شبانه روز بین ٨٠ تا ١٣٠ نفر است.
این درمانگاه دارای مرکز اورژانس، کلینیک تخصصی، مرکز بیماری های داخلی، قلب و سی سی یو است که وظیفه آن ثابت نگاه داشتن علائم حیاتی بیماران است تا وقتی که به نزدیک ترین بیمارستان انتقال پیدا کنند که نزدیک ترین آنها ٧٠ کیلومتر از عسلویه فاصله دارد. این درمانگاه ارژانس است. اما حتی آمبولانس نیز به حد کافی ندارد.
موارد متعددی اتفاق افتاده است که کارگر آسیب دیده تا به بیمارستان دیگری منتقل شود، جان خود را از دست داده است و خواست ایجاد بیمارستان و اختصاص امکانات درمانی مجهز یکی از خواستهای اعتراضی کارگران بوده است. زیر فشار همین اعتراضات ایجاد بیمارستان دیگری را در دستور گذاشتند. اما این بیمارستان پزشک ندارد.
با وجودیکه ٦٦ درصد مراجعه کنندگان به درمانگاه افراد تحت پوشش “بیمه های تامین اجتماعی” هستند، اما این سازمان نیز در عسلویه و نخل تقی مرکز درمانی ندارد.
محیط زیست برای کارگران و کل ساکنان این منطقه بشدت آلوده است. وجود آلودگی در پسمانده گازهای سوحته در فازهای قدیمی یک عامل مهم این وضعیت است. از جمله در این منطقه آب شور دریا شیرین میشود و برای خنک کردن دستگاهها از آن در داخل سایت استفاده میشود و این موضوع با عث تبخیر قسمتی از آب و گرم تر و شورتر شدن آب بازگشتی به دریا میشود. در نتیجه مرجان ها و به تدریج حیات دریایی منطقه نیز از بین میروند.
در عسلویه درجه حرارت در تابستان گاهی به بالای ٥٠ درجه می رسد با این وجود مردم آب قابل نوشیدن ندارند و در برابر اعتراض آنان فقط وعده داده اند و اقدامی نشده است. به جای آب شیرین از لوله های آب شهر آب شور جاری است. مزه وحشتناک و سوزش چشمان بخاطر آب شور، زندگی را در گرمای هوای عسلویه به جهنم تبدیل کرده است. آب انبارهایی در حومه شهر نیز وجود دارد که در کنارش تانکرهای آب پارک شده است. اما این تانکرها هیچ حصاری ندارند و بوی بد آن را از فاصله چند متری میتوان حس کرد. درون آب می توان حشرات مرده و پلاستیک های معلق را دید. این آب قابل شرب منطقه است که توسط این تانکر ها به دستگاه های آب شیرین کن برده می شود. مزه آبی که از آب شیرین کن ها تهیه می شود متفاوت و طعم دار است. ولی دستگاههای آب شیرین کن ها نیز آلودگی های خاص خودشان را دارند. آنها آب شور و غیر بهداشتی را تا حدی تصفیه می کنند. اما در این دستگاه ها بعد از مدتی براده آهن و سربی که در لوله ها به کار رفته باعث به وجود آمدن خیلی از بیماری ها می شود. و خلاصه اینکه نبود آب سالم یکی از بزرگترین مشکلات مردم عسلویه و روستا های اطراف آن است. و مردم به انواع بیماریهای انگلی به دلیل استفاده از همین آب مبتلا هستند.
به علت اجبار در استفاده از این آبها، مردم منطقه اکثراً به انواع بیماریهای انگلی، بیماری هایی نظیر سنگ کلیه، سوزش چشم، ناراحتی های پوستی و غیره مبتلا هستند. همچنین بیماری های حساسیتی، قلب و عروقی شایع ترین بیماری های منطقه است.
مردم این منطقه به علت زندگی کردن در محیطی که در سطح آن مواد گوگردی و شیمیایی پراکنده است بعد از مدتی به بیماریهای متعددی دچار میشوند.
نوسانات شدید برق در منطقه و قطع برق در ساعاتی از روز یکی دیگر از معضلات جدی کارگران و مردم این منطقه است. این معضل در تابستان یعنی تحمل گرمای شدید بین ٤٠ تا ٥٠ درجه هلاکتبار است.
در حالی که مردم عسلویه در بزرگ ترین منطقه تولید انرژی در جهان زندگی می کنند، و از آنجا برای کشورهای دیگر گاز صادر میشود، در این منطقه لوله کشی گاز وجود ندارد و مردم باید هر چند وقت در انتظار ماشین های حمل کننده کپسول های گاز باشند.
زندگی در این شرایط همراه با کار شاق روزانه و دوری از خانواده، آنچنان فشار سنگینی بر کارگران وارد میکند که برخی از آنان به مواد مخدر کشیده میشوند. توزیع مواد مخدر نیز آزادانه و مقابل چشمان مقامات مسئول و بسیجی و پاسدار صورت میگیرد. یکی از پزشکان مرکز درمانی عسلویه در گفتگویی با خبرگزاری های دولتی اعتیاد را یکی از “بیماری های شغلی” در این منطقه گزارش میکند. او میگوید که آماری از میزان اعتیاد وجود ندارد، اما ما میدانیم که در اینجا مشکل بزرگی داریم. او دلایل گرایش به مصرف مواد مخدر در عسلویه را «استرس های ناشی از کار، دوری از خانواده و نبود امکانات تفریحی و رفاهی» اعلام میکند. اینست شرح حال جهنمی به نام عسلویه.