همايون گدازگر – كشتار جمعى مهاباد در سال ١٣٦٢ ، برگى ديگر از هولاكاست ارتجاع اسلامى.

كشتار جمعى مهاباد در سال ١٣٦٢ ، برگى ديگر از هولاكاست ارتجاع اسلامى.

دربين كشتارها و شقاوت رژيم اسلامى در ايران ، كه به حق به معرفه اين رژيم هار تبديل شده است ، قتل عام شنيع و دهشتناك ٥٩ زندانى در سال ١٣٦٢ ، درميان مردمان وجوامعى كه در آن انسانيت و حق حيات و زندگى اعتبارى دارد ، مو بر بدن انسان را سيخ مى كند . در روز ١٢ خرداد اين سال مردم شهر مهاباد چشم به جنايتى گشودند ، كه شهرشان را شوكه و مبهوت كرد . در زير سايه سنگين وماتم گرفته شهر و اطراف آن ، فعلا كسى صداى ضجه و زارى مادر، برادر، خواهر، همسر، پدر و همسايه و همكلاسى را نمى شنيد . سؤال ذهن ساكنان شهر و روستا اين بود : چرا؟ اينها كه مسلح نبودند ! در جنگى شركت نداشتند ! ؟ مردم شهر وروستاهاى اطراف خيلى از اينها را مى شناختند ! چرا يكجا ٥٩ نفر ؟ بعضى از اين زندانيان كمتر از دوماه بود كه دستگير شده بودند ! چرا اينبار قربانيان را عمدتا از بين جوانان و نوجوانان انتخاب كرده اند ؟! دانش آموز سال دوم دبيرستان ابن سينا مهاباد چراسزاوار تيرباران بود ؟ چرا قاتلان بلافاصله بعد از اعدام ، خبر و اسامى قربانيان را وسيعا در شهر پخش كردند ؟! هدف قهرمانان جنون و توحش اسلامى از به نمايش گذاشتن اجساد خون آلود زندانيان  بى دفاع در تلويزيون رژيمشان چه بود ؟
در سطح عموى و سراسرى  اين چرا ها و هزاران سؤال ديگر كيفر خواست يك جامعه ٧٥ ميليونى عليه يك رژيم هار و سركوبگر است ، كه  تنها پس از سرنگونى آن و از زبان مجريانش مى تواند پرده از روى ابعاد دهشتناك نزديك به چهار دهه جنايات غير قابل باور اين رژيم مرتجع بردارد . دانسته هاى كنونى از ابعاد جنايت رژيم در زندانها،  در كشتار هاى زنجيره اى در سال ٥٨ ، در قتل عامهاى سالهاى ٦٠ و ٦٧ تنها درصد ناچيزى از كل هولا كاست و پرونده رژيم اسلامى در ايران است .

اما جنايت مهاباد در ١٢ خرداد سال ١٣٦٢ ، ادامه سركوبگريهاى رژيم در كردستان بخصوص در دهه اول روى كار آمدن جمهورى اسلامى بود . ادامه قتل عام ، قارنا وقلاتان و ايندرقاش بود ، ادامه ترور دسته جمعى كارگران كوره هاى آجر پزى در در ساروقاميش  بوكان  بود . اگر چه تمامى اين تلاشهاى سركوبگرانه رژيم واز جمله قتل عام فجيع مهاباد هم ادامه جنايات اوليه رژيم در كردستان ، در پاوه و سنندج و مريوان وسقز و مهاباد وجاهاى ديگر در ماههاى اول حاكميت جمهورى اسلامى بود ، اما تمامى آنها بر زمينه يك وضعيت سياسى و اجتماعى معين در كردستان اتفاق افتاد . آنهم رویارویی حاكميت ارتجاعى جمهورى اسلامى به سد مقاومت توده اى و مسلحانه در كردستان بود، كه زير يوغ يك رژيم مذهبى و ارتجاعى نمى رفت  . تمامى اين سركوبگرى ها عكس العمل رژيم اسلامى در مقابل اين مقاومت توده اى و براى به شكست كشاندن آن بود . كشتار ١٢ خرداد مهاباد هم در ادامه همين روند اتفاق افتاد . در آن سالها هنوز كوره مقاومت توده اى و مسلحانه عليه نيروهاى رژيم گرم بود ، جمهورى اسلامى با پوزه خونين به خاك ماليده شده با تمام امكانات در تقلاى ترساندن ومرعوب كردن جامعه بود . از اعدام نوجوان ١٦ ساله به اتهام همكارى با سازمانهاى سياسى تا تير باران پيشمرك اسير و زخمى ابايی نداشت. اعدامهاى مهاباد عكس العملى به مقاومت و روياروييهاى هنوز موجود در آن زمان در جامعه كردستان بود .
جانيان و متهمين رديف اول اين جنايت ، افرادى مثل حميد رضا جلائي پور ، ( فرمانداروقت مهاباد ) بعدها كه لباس اصلاحات دوره خاتمى را به تن كردند ، سعى كردند اين جنايت را توجيه كنند و بيشرمانه اعلام كنند كه اين افراد ( ٥٩نفر) در جنگ دستگير شده اند . اما خود اين جانيان هم اين دروغ بزرگ را باور ندارند . آينده و مبارزه مردم آزاديخواه پرده از روى كل اين رياكارى واسرار پشت پرده هولا كاست اسلامى در ايران بر خواهد داشت و آدمكشانى از قبيل جلائي پور را كه در زير چتر اصلاح طلبى و لباس پرو فسورى و استادى دانشگاه خود را قائم كرده اند بر روى صندلى اتهام خواهد نشاند .
همايون گدازگر
خرداد 1394