کشتارگاه
یاشار سهندی
“هرگاه با چند جرم مواجه باشیم و شواهد نشان دهد عامل آن شخص یا گروه واحدی باشد آن را سریالی می دانیم.” این تعریفی است که شرلوک هلمز البته از نوع اسلامی آن (“جناب سرهنگ مصطفایی معاون مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی “) از قتلهای سریالی ارائه میدهد.
اما جرمی هست که با وجود اینکه شواهد نشان میدهد عامل آن شخص و یا گروه واحدی است، نه تنها ازتعقیب قضایی مصون است بلکه عامل آن خیلی هم از عزت و احترام برخوردار است. آمار رسمی تاکید میکند که در سال گذشته ١٨٩١ نفر کارگر به هنگام کار کردن کشته شده اند و در همین ٤٥ روزی که از سال ٩٤ گذشته است، ٢٠کشته و نزدیک ٦٠ مصدوم روی دست ما کارگران گذاشته اند. اکثر مقتولین به مرگ آنی نمرده اند بلکه به طرز هولناک و دردناکی کشته شده اند. کشتار درست از روز اول کاری، یعنی ١٥ فروردین با مرگ کارگر نی بر در هفت تپه شروع شده. دامنه کشتار محدوده جغرافیایی به وسعت ایران دارد. آخرین مورد آن در فولاد خراسان است که بر اثر ریختن مواد مذاب از پاتیل حمل مواد یک کارگر کشته شده و دو کارگر دیگر به شدت مصدوم شدند. این البته همه ماجرا نیست این فقط آن قتلهای است که در رسانه های حکومتی منتشر گردیده است.
در تمامی این موارد “به علت مراعات نشدن شرایط ایمنی کار حادثه روی داده است.”شرایط ایمنی کار از الزماتی که اکثر کارفرمایان از فراهم کردند آن سر باز می زنند؛ و برای صرفه جویی در “هزینه تولید” از تامین آن خودداری میکنند. البته اتفاق افتاده خود کارگر از وسایل ایمنی استفاده نکرده است اما آن هم دقیقا به این خاطر است که این وسایل بسیار ابتدایی هستند و کیفیت بسیار بدی دارند که بیشتر دست و پا گیر هستند و کارگر را کلافه میکنند. مهم تر اینکه با توجه به زندگی مصیبت بار کارگران و شرایط بسیار بد کارگاههای صنعتی و فشار کارفرمایان و تهدید همیشگی از دست دادن کار، پرداخت نکردن حقوق و بسیاری مشکلات دیگر، شرایط فوق العاده بدی برای کار کردن فراهم است و ایمنی کار برای کارگر به بی اهمیت ترین مسئله تبدیل میشود.
در طی کمتر از دو هفته در پالایشگاه نفت شازند ٢٣ کارگر کشته و مجروح شده اند. حوادث پی در پی در این پالایشگاه بدین خاطر بوده است که پالایشگاه نیاز به تعمیرات داشته و چون در این مدت تولیدات پالایشگاه به نصف تقلیل پیدا میکند و برای اینکه سریعتر به تولید مورد نظر برسند تعمیراتی که به طور معمول ٤٥ روز باید طول بکشد، یک کسانی تصمیم گرفتند، در طی ١٠ روز تمام شود. نتیجه را از زبان یک “کارشناس ایمنی” بخوانیم ( هرچند لازم نیست “کارشناس” باشی تا بدانی نتیجه چه میشود اما بهرحال): ” عیسی ثعلبی، کارشناس ایمنی کار نیز معتقد است دلایل وقوع حوادث سریالی در پالایشگاه شازند «تاکید بر اتمام هرچه سریعتر فرایند تعمیرات اساسی» و «مشکل تامین تجهیزات فنی مطمئن» است. او تاکید کرد: “وقتی کارفرمایان پروژههای نفت و گاز تصمیم میگیرند که بر سرعت اتمام پروژههای در دست احداث و یا توسعه بیفزایند، ناخواسته(؟) احتمال وقوع حوداث کار درچنین محیطهایی افزایش مییابد.” اما رفتار حکومت در این مورد خاص بسیار جالب توجه است و گویای بسیاری از مسائل است. این پالایشگاه به دلیل تعهد به «رعایت قوانین و مقررات زیست محیطی» و «مسوولیت اجتماعی» لوح تقدیر دریافت کرده است! ٤ نفر کشته و ١٩ مجروح ، همگی قربانی سود و طمع ورزی و بی پناهی مقتولین؛ این می شود نتیجه مسوولیت اجتماعی کارفرما!
متهم در این قتلها نه می گیریزد، نه مخفی میشود، نه تغییر چهره میدهد، نه دست به شناسنامه اش میبرد و دسترسی به ایشان از هر متهم دیگری بسیار آسانتر است، اما هیچگاه ایشان نه دستگیر میشود نه حتی یک “تو” می شنود.
همه داستان خیلی ساده خلاصه به ” فرم حادثه کار” میشود که این فرم را خود کارفرما به کمک قوانین وزارت کار تنظیم کرده است. و در بهترین حالت داستان به گونه ای پیش میرود که نهایتا بیمه مجبور باشد در ازای مصدومیت کارگر حقوق زمانی که از کار افتاده یا بستری میگردد را بپردازد، تازه اگر تحت پوشش بیمه باشد. و در مورد مرگ و میر هم هیچگاه کارفرما مقصر شناخته نشده و اگر هم شناخته شده خداوند راههای توبه و رشوه را یکجا باز گذاشته تا کارفرما آب تو دلشان تکان نخورد. و در این موارد هم با توجه به سابقه بیمه مستمری برای بازماندگان او در نظر میگیرند. اگر کارگر مجرد باشد که ازاین هم خبری نیست. در مواردی که کار به “دیه” و تعیین خسارت بکشد خانواده کارگر مقتول باید مدت بسیار طولانی پی کار را بگیرد. تازه همه اینها در صورتی است که کارفرما مقصر شناخته شود. کارفرمایان عموما از وکیل برخوردارند که میتواند ماده ای، بندی یا تبصره ای از یک جای قانون پیدا کند، و صد البته هدیه ای ( اسم اسلامی رشوه)، که کارفرما کمترین خسارت را بپردازد یا اصلا چیزی نپردازد. جالب است همه اینها تحت عنوان قوانین دست و پاگیر کسب وکار همیشه مورد اعتراض اقتصاد دانان بوده.
در مورد قاتلین سریالی خیابانی، که جناب سرهنگ سر در پی ایشان میگذارد، نکته ای مهمی که روی آن تاکید می شود این است که قاتل به احتمال زیاد (٩٩درصد) در کودکی از محیط گرم خانوادگی برخوردار نبوده که در بزرگسالی دست به جنایت زده است. درنتیجه همه تقصیرات متوجه خود قاتل و خانواده او میگردد. برای لاپوشانی آنچه که اتفاق افتاده درسریع ترین زمان ممکن متهم در بیدادگاههای اسلامی محکوم به مرگ، آنهم در ملا عام میگردد، و بدین وسیله میخواهند اقتدار کذایی خود را با ایجاد جو رعب ووحشت به نمایش بگذارند. خود به عنوان مجری قانون رسما دست به قتل میزنند تا مثلا جلو جنایت را بگیرند. اما در مورد قتلهای سریالی که در کارخانجات وکارگاه ها صورت میگیرد مقتول خود، قاتل معرفی میشود! کارفرما بدون هیچ استرسی و فشاری به کار خود مشغول است حتی یک توبیخ خشک و خالی هم نمی شود؛ در مواردی مانند پالایشگاه شازند همزمان با کشتار کارگران به بهانه های محیط زیستی تشویق هم میشود.
کم ما مردم از این بابت خفت نکشیدیم که خشونت در جامعه ایران نهادینه شده است، اما همه کسانی که این گونه تئوریها را فرموله میکنند برای یکبار هم شده به خشونت وسیع که در “مراکز کار آفرین” جریان دارد اشاره نمی کنند. خشونتی که شروع پروسه آن از کار بدست آوردن شروع میشود. پذیرفته شدن به عنوان کارگر اساسا بر پایه تهدید و ارعاب کارگر است، و همه اینها در مقابل چندر غاز حقوقی است که وزارت کار تعیین کرده که آن هم پرداخت نمی شود. در مقابل اعتراض کارگران، به خشن ترین شکل ممکن با کارگران برخورد میشود. آخرین نمونه آن اعتصاب کارگران نورد لوله صفا ساوه میباشد که یا کارگران اخراج شده اند یا دستگیر و بازداشت شده اند. احکام شلاق و زندان برای کارگران تنها برای احقاق حقی که تازه قانون خودشان به رسمیت شناخته است. در چنین شرایطی بسیار طبیعی است که کارفرمایان کمترین اهمیتی به سلامتی و ایمنی محیط کار کارگران ندهند ودر مقابل کشته شدن کارگران شانه بالا بیندازند.
حتی آنجا که “قصور از جانب کارفرما” تایید میشود، هم اتفاق خاصی نمی افتد و جریان با عنوان اینکه “در حال بررسی” است مشمول مرور زمان میشود تا فراموش شود. بطور نمونه در مورد پالایشگاه شازند به گفته جناب فرماندار “١٣ قصور از جانب کارفرما و پیمانکار شناسایی شده و در حال بررسی است…. ایشان تصریح کرده: عدم اطلاع رسانی به واحد ایمنی مبنی بر انجام [بازرسیهای] ایمنی در برابر گاز سمی قبل از شروع کار، عدم نصب علایم ایمنی در محل کار، عدم پیش بینی تجهیزات لازم برای کارگران در وقوع چنین حادثهای و عدم استقرار آتش نشانی بخشی از عواملی است که در بروز حادثه نقش به سزایی داشتهاند .او ادامه داد: عدم اطلاع از موارد مورد احتیاج، ارائه نشدن آموزشهای کافی، امضاء قرارداد سفید و… از دیگر قصوری است که پیمانکار با آن در ارتباط است… وقوع حادثه بیانگر غافلگیری کارگران [هنگام] ورود به محیط کار است و با بررسی صورت گرفته کوتاهی مسئولین کارفرما، پیمانکاران و کارگران بخشهای مختلف مشخص شده است و به مراجع قضایی تحویل داده خواهد شد.” زبان بازی فرماندار را شاهد هستید؟ از یک سو در حال بررسی است، و از سوی دیگر ایشان وعده میدهد تحویل مراجع قضایی خواهد شد. ضمنا کارگران هم در این ماجرا نقش داشتند! این حادثه ای است که تا حدی رسانه ای شده و کاربدستان رژیم مجبور شدند وعده های سرخرمن بدهند.
نمونه دیگری که اینجا به آن اشاره میکنیم مرگ بسیار دردناک یک کارگر زن در سنندج است:” شهین احمدی بگجان حوالی ساعت ١٢ و ٣٠ دقیقه روز چهارشنبه (٩ اردیبهشت) هنگام کار در کارخانه «بستنی عسل» واقع در شهرک صنعتی سنندج بر اثر حادثه کار کشته شد. این حادثه زمانی اتفاق افتاد که ابتدا دست این کارگر در دستگاه خط تولید این کارخانه بستنی سازی گیر کرد و سپس بدن او به داخل دستگاه کشیده شد. کارگران به ایلنا گفتهاند پیش از این نیز حوادث کار مشابهی که منجر به جراحت و مصدومیت کارگران شده، در این کارخانه رخ داده است.” و همین چند خط خبر در مورد این کارگررسانه ای شده و در مورد فولاد خراسان که به نوعی “رسانه ای شده” برخورد مدیران این شرکت بسیار مشمئز کننده تر است. یکی از مدیران با هیجان از حرکت پاتیل مذاب میگوید که عین پرواز هواپیما است اما هیچ اشاره نمی کند چرا کارگران بدون لباس مخصوص در آن محوطه کار میکردند. ایشان هم میگوید جریان در دست بررسی است، چرا یک تیکه مواد مذاب روی سر کارگران پاشیده شده است! و نهایتا به احتمال زیاد خود کارگران مقصر معرفی خواهند شد. اینها مشت نمونه خروار است. در طی سال گذشته نزدیک به دو هزار نفر انسان در سر کار کشته شده اند. محض نمونه یک مورد هم شما پیدا نمی کنید که “قصور کارفرما” منجر به “صدور قرار مجرمیت” کسی شود بلکه همگی در حال بررسی ماندن و تمام شدند.
کشتار وسیعی که از کارگران در ایران جریان دارد همه بدین خاطر است که کارفرمایان محترم از یک آسودگی وسیع برخوردارند چون میدانند کسی کاری به آنها ندارد. برعکس اگر کارگری حرفی بزند می توانند با ضرب زور دادستانی و پلیس او را متهم به تحریک کارگران کنند وبه زندان بیفکنند. و هیچ جناب سرهنگی حتی اگر شرلوک هلمز و مسیو پوارو را در جیب بگذارد به خودش اجازه نمی دهد که سر درپی این قاتلین بگذارد. چون اساسا در هیچ کجای قانون سرمایه، کشتار کارگران به عنوان قتل به رسمیت شناخته نمی شود. چون اساسا نظام سرمایه داری کشتارگاه کارگران است.