سیاوش دانشور – اعتراضات معلمان؛ موانع و چشم انداز پیروزی

اعتراضات معلمان؛ موانع و چشم انداز پیروزی

سیاوش دانشور

اعتراضات معلمان در سه ماه گذشته یک نقطه عطف در چهارچوب سیاست ایران است. نقطه عطف به این معنا که چهارچوبهای مسلط سیاسی را قبول نمیکند، آنرا می شکند، توقعی را طرح میکند و کل جنبش اعتراضی را یک گام بجلو میکشد. متاسفانه این اعتراضات آنطور که شایسته است با حمایت دیگر بخشهای جامعه و مشخصا فعالین اردوی چپ جامعه روبرو نشده است و چه بسا بعضا با بی میلی و کم لطفی روبرو شده که همین ناشی از اغتشاشات فکری ای است که برای دوره ای چهارچوبهای فکری سوسیالیسم غیر کارگری و گرایش قلابی کارگری کارگری به فعالیت سیاسی و عملی در ایران تحمیل کرده است. خواستهای معلمان آنچه معلمان در شعارها و قطعنامه ها و اجتماعات مختلف تاکنون طرح کرده اند بسیار معقول و روشن است. علیرغم ادبیات و سایه روشن ها در فرمولبندی خواستها، آنچه که مسلط است و توسط عموم معلمان بیان میشود شامل؛ اول: خواستهای رفاهی اعم از افزایش دستمزدها، تسهیلات مسکن و مسائل معیشتی، دوم: چهارچوبهای سیستم آموزشی از جمله حق آموزش رایگان برای همگان، مخالفت با بازاری شدن و امتیاز شدن آموزش، مبتنی شدن نظام آموزشی بر سیستم علمی و مدرن و مخالفت با اصل مذهبی بودن و یا دخالت مذهب در آموزش و پرورش، دخالت معلمان و نهادهای علمی آنان در تنظیم مواد آموزشی، سوم: اعتراض علیه فضای مختنق در مراکز آموزشی، خواست آزادی معلمان دستگیر شده و زندانیان سیاسی، حق تشکل و اجتماع برای معلمان از جمله ایجاد شوراهای معلمان و تشکیل مجامع عمومی منظم، انتخابی بودن مدیران مدارس توسط شورای معلمان، و کوتاه شدن دست سیستم پلیسی و اطلاعاتی از مراکز آموزشی است. معلمان فشرده خواستهایشان را در اعتراض به تبعیض و نابرابری و فقر بیان کردند و در زمینه طرح خواستهای این جنبش محدودیتی ندارند. طرح تاکنونی خواستها که منافع عینی و گسترده معلمان را نمایندگی میکند خود یک اهرم مهم اتحاد معلمان و حفظ این اتحاد است. بدرجه ای که خواستها لحن تملق از حکومت و جناحی از حکومت را میگیرد، که گرایشی در میان معلمان همین را دنبال میکنند و میخواهند سر این اعتراض را به دالانهای وزارت آموزش و پرورش و دولت روحانی کج کنند، و یا خواستهای ظاهرا چپ اما غیر متحد کننده طرح شوند، هر دو اتحاد کنونی و تداوم و تحکیم آنرا زیر سوال میبرند. اگر معلمان و رهبران هوشیار آنها باید به نکته گرهی ای عطف توجه داشته باشند، اینست که کدام مکانیزمها و شعارها در تناسب قوای فعلی اتحاد معلمان را حفظ میکند و این اتحاد را تقویت میکند. طرح تاکنونی خواستها و چهارچوبهای آن نشان پختگی و تجربه و هوشیاری دست اندرکاران این حرکت است و ضروری است همین چهارچوب و نگرش به اعتراض و مبارزه معلمان حفظ و تقویت شود. سراسری بودن یک نقطه قدرت مهم این اعتراضات سراسری بودن و استمرار آنست. معلمان از تشکلهای مستقل از دولت و برسمیت شناخته شده توسط قانون برخوردار نیستند. با اینحال تناسب قوای سیاسی بصورتی است که نهادهای موجود بصورت دوفاکتو وجود دارند و تلاش میکنند در مقابل نهادهای قانونی و دستگاهی تمایلات معلمان را در این اعتراضات نمایندگی کنند. روشهای معلمان برای بسیج همکاران و اشکالی که به آن متوسل میشوند، در کنار سنت قدیمی تر مبارزه میان معلمان و امکاناتی که محیط آموزشی در تمایز با محیط های کارخانه ای بطور کلی به معلمان میدهد، محدودیت حکومت در دست درازی گسترده به اعتراضات فرهنگیان جامعه و جایگاه این بخش میان مردم، همه مسائلی هستند که باید بعنوان “نقاط مساعد” به آن نگاه کرد و روی آن ساخت. سراسری بودن اعتراضات در کنار تاکتیک استمرار اعتراض بصورت نوبتی در شهرستانها، میتواند مومنتوم و تداوم فضای اعتراضی را چه در میان خود معلمان و چه در جامعه نگاهدارد و در عین حال نیروی معلم را برای اعتراض و اعتصاب سرحال و آماده نگاهدارد. موانع کدامند؟ موانع اعتراضات کنونی چند دسته اند که از یک جنس نیستند اما در کنار هم قدرت واقعی این اعتراض مهم و سراسری را تقلیل میدهند. ۱- حضور و حمایت دانش آموزان: اولین مسئله که شاید نه بعنوان مانع بلکه بعنوان کمبود باید مورد اشاره قرار گیرد، فقدان حضور دانش آموزان و یا حمایت قابل روئیت آنان در اعتراضات معلمان است. عمده دانش آموزان از خانواده های محروم جامعه هستند و خواستهای معلمان بیان درد پدران و مادران آنها نیز هست. از این مهمتر اینست که معلمی که بدلیل فقر چند شغله است، با فراغ بال نمیتواند در محیط آموزشی نقش واقعی خود را بعنوان آموزگار بازی کند و در تربیت و آموزش سرمایه های جامعه نقش ایفا کند. دانش آموز مستقیما در اعتراض معلم برای بهبود معیشتی و تغییر فضای آموزشی و محیط آموزشی ذینفع است. حضور و حمایت دانش آموزان در اعتراضات معلمان قدرت این اعتراض را چند برابر میکند و در تغییر فضای محیط آموزشی بنفع فضائی باز و انسانی عمل میکند. دانش آموزان پیشرو ضروری است در این زمینه آستین ها را بالا بزنند و نقش شان را ایفا کنند. ۲- بی تفاوتی ناموجه کارگران مراکز صنعتی: اگرچه تاکنون در چند سند اول مه از اعتراضات معلمان حمایت شده است اما هنوز کارگران در ایران اعتراضات معلمان را از جنس خود نمیدانند و چه بسا بخشی از معلمان نیز همین نگرش را بخود بعنوان فرهنگی و کارمند دارند. این جنبه یکی از خطرناک ترین نگرشها در میان جامعه و اردوی کار است که نتیجه ای جز قصابی طبقه کارگر به بخشها و اجزای مختلف و بدون تاثیر نخواهد داشت و سود آن به جیب حکومتیها و طرفداران بازاری کردن آموزش و دود آن به چشم کل جنبش طبقه کارگر و اینجا جنبش اعتراضی معلمان میرود. این سیاستی قدیمی حکومتها چه در دوره سلطنت و چه در نظام اسلامی است که حتی مثلا در مراکز صنعتی مثل نفت و گاز و برق و غیره، رده بندیهای کارگر- کارمند را براساس تقسیم کار در بخش تولید و بخش اداری و بخشهای جانبی ایجاد کند و به این ترتیب با در نظر گرفتن برخی مزایا در این یا آن قسمت، منافع هر کدام را جداگانه تعریف کند. اگر تقسیم کار عموما و تاریخا نیاز سازمان تولید بورژوائی است و بورژوازی از این نیاز “تفاوت منافع” را نتیجه گرفته است، نگاه کارگران به این مسئله با همان نگرش بورژواها ابدا موجه نیست و علیرغم میل طبقه ما خدمت به منفعت و سیاست طبقه حاکم و علیه منفعت واحد کارگری و طبقاتی است. در میان معلمان نیز این نگرش کماکان وجود دارد و تعریف جامعه فرهنگی و فرهنگیان بعنوان کارمند و تمایز با کارگر، هنوز مسئله بسیار مهمی است که بعنوان مانع در مقابل گسترش نیروی اعتراض این جنبش عمل میکند و حتی در مقاطعی میتواند شکست آنرا رقم بزند. این دیدگاه تنها ویژه بخشی از معلمان نیست بلکه متقابلا در میان کارگران هم وجود دارد. امروز کارگران هم با صفتهای “رسمی”، “پیمانی”، “متخصص”، “ساده”، “ایرانی”، “خارجی”، “تولیدی”، “اداری” و غیره دسته بندی شدند و تلاش میشود منافع مشترک آنها بعنوان کارگر و اعضای یک طبقه با موقعیت شغلی و تمایل شرکتهای زالوصفت و انگل پیمانی و نیازهای سرمایه داری امروز تعریف و تبئین شود. وقتی به اعتراضات معلمان میرسیم، این شکافها و تقسیمات درونی اردوی کار میان کارگر و معلم و پرستار بصورت گسترده تر خود را نشان میدهد و موانع قدرتگیری و پیشروی و تشکل کارگر بیش از پیش خود را نشان میدهد. رهبران هوشیار و رادیکال و کمونیست کارگران و معلمان اولین وظیفه شان فائق آمدن بر این موانع است. ۳- در اسارت کلیشه های غیر کارگری: معضل فوق البته صرفا ویژه تقسیم کار در سازمان تولید توسط بورژوازی و خودآگاهی وارونه بخشی از کارگران و معلمان از خویش و اعتراض طبقه خود نیست. این معضل در شکل تئوری و نگرش در میان فعالین کارگری و بخشا کمونیستها وجود دارد. این سوال که “چه کسی کارگر است”، “طبقه کارگر کیست و شامل کدام بخشها است”، “فرق کارگر صنعتی با کارگر خدماتی چیست”، و غیره جزو اغتشاشات فکری بوده است که مدتها و بویژه بعد از انقلاب انفورماتیک توسط مکاتب دست راستی و ضد کمونیستی طرح شدند و بخشا توسط چپ هضم و پذیرفته شده اند. این تز که مثلا؛ کارگران خدماتی و کارکنان اداری و غیره که ارزش اضافه تولید نمیکنند کارگر نیستند و جزو طبقه متوسط اند و تمایل به رشد و ادغام در طبقات بالا دارند، پایه ای شد که تئوری تقلیل و کمیت رو به کاهش طبقه کارگر در تئوریهای ضد کمونیستی به نفی کلیت کمونیسم و انتقاد مارکسی و عدم حقانیت انقلاب کارگری برسد. میگفتند و هنوز میگویند که جامعه امروز دیگر جامعه قرن هژده و نوزده نیست بلکه تغییرات عظیمی را از سر گذرانده و کارگر بعنوان یک طبقه دیگر نه موضوعیت دارد و نه انقلاب وی و نه میتواند آنطور که مارکس ادعا کرده بود ناجی بشریت باشد. متاسفانه کم نیستند میان فعالین کارگری و کمونیستها که هنوز سوالشان اینست که آیا اعتراضات معلمان ربطی به اعتراضات کارگری دارد و اصولا جزو مبارزه طبقاتی میتواند تعریف شود؟ میان این دسته از فعالین و دوستان گرامی، اعتصاب چند صد کارگر در فلان شرکت برای دستمزد معوقه بسیار مهمتر و کارگری تر از اعتراض سراسری پرستاران و معلمان است. اولی ها بزعم این دوستان جزو طبقه کارگرند و دومی ها با ارفاق کارمندان و کارکنان دولتی که مورد تبعیض قرار گرفتند. منشا این دیدگاهها همان نگرشهای ضد کمونیستی و تئوریهای ضد کارگری تئوریسین های بورژوا است که کارشان ناچیز شمردن و کوچک کردن و سرکوفت سیاسی و فرهنگی و ایدئولوژیک طبقه کارگر و تلاش برای قصابی آنست. تئوری و سیاست کمونیسم از سازمان کار و تولید شروع نمیشود هرچند از آن انتزاع نمیکند. نیروهای اردوی کار، اعم از تولید مادی و غیر مادی، که امروز به تولید صنعتی و خدماتی مصطلح شده، اعضای یک طبقه واحد یعنی طبقه کارگرند. شاید مرور مجدد بحث مارکس راجع به کار مولد و غیر مولد1، کمک شایانی به رفع این اغتشاش فکری و لاجرم پاسیفیسم سیاسی در قبال این اعتراضات بکند و نیروی همه را آزاد کند. ما از اردوی کار ایران صحبت میکنیم و اگر نگرش دقیق و روشنی نسبت به موانع مورد اشاره و مشخصا دو مورد آخر داشته باشیم، آنوقت نیروی طبقه مان را ضعیف و زبون نمی بینیم، آنوقت اعتراض و اعتصاب سراسری پرستاران و معلمان را اعتراض و اعتصاب خود میدانیم، آنوقت در حمایت از این اعتراضات بزرگ و مهم سیاسی درنگ نمی کنیم، و صد البته تحلیل هایمان از مناسبت اول مه کرونولوژیک و در اسارت روز اول مه محدود نمیشود. پیشروی و چشم انداز پیروزی اعتراضات معلمان مرتبا بطور کمی و کیفی جلو آمده و فی الحال مهر خود را به فضای جامعه کوبیده است. عروج این اعتراضات در متن فضای تبلیغاتی مذاکرات لوزان و تلاش رسانه های قلم به مزد برای در انتظار نگهداشتن جامعه، خود از روحیه و توقعی سخن میگوید که علیه کل روند مورد نظر حکومتیها و روحیات تسلیم طلبانه در میان اپوزیسیون بورژوائی است. پیشروی تاکنونی این اعتراضات در خودآگاهی معلمان و جامعه به خواستها و تمایلات این حرکت و بالا بردن سطح توقع کل اردوی کار ایران نقش داشته است. زمینه این اعتراضات صد البته اعتصاب بزرگ و شکوهمند کارگران معدن چادرملو، اعتصاب گسترده و مهم کارگران معدن بافق، اعتراضات سراسری پرستاران، اعتصاب گسترده کارگران ایران خودرو و دهها اعتصاب بزرگ و کوچک کارگری است که همه علیه فقر و تبعیض و برای معیشت و رفاه صورت گرفته است. اعتراضات معلمان روی دوش این اعتصابات و اعتراضات صورت میگیرد و آنرا یک گام بجلو میبرد. کارگر کمونیست و پیشرو و فعال کارگری باید کل این پدیده را یک جنبش واحد ببیند که در جبهه ها و سنگرهای مختلف مبارزه میکند. تسلط این نگرش میتواند قدرت عظیمی به جنبش کارگری و اردوی کار در ایران بدهد و فقدان آن میتواند همین نیرو و پتانسیل اعتراضی را عقب براند و نهایتا به هرز دهد. در این میان رهبران جنبش اعتراضی باید چشم انداز پیروزی را ترسیم کنند. به نظر من ایجاد تشکلهای معلمان و مشخصا شوراهای معلمان و برگزاری مجامع عمومی مرتب آنها حول مشکلات و مسائلی که با آن روبرو هستند، یک رکن اساسی برای پیشروی و پیروزی این جنبش است. باید به مکانیسمی که معلم معترض را در میدان نگهمیدارد و اتحادش را تقویت میکند فکر کد تا چشم انداز حرکات گسترده تر و موثرتر وجود داشته باشد. این شوراها میتوانند بر امور آموزشی و چهارچوبهای آن، بر انتخاب مدیران و مسئولان و نمایندگان معلمان، بر تنظیم کنکرت تر خواستهای معلمان در قلمرو رفاه و معیشت و ایمنی شغلی، علیه تبعیض و نابرابری، علیه کالائی شدن آموزش و برای آموزش رایگان و یک سیستم آموزشی مدرن و علمی، که در واقع مطالبه کل طبقه کارگر و خانواده ها و اکثریت عظیمی از جامعه است متمرکز شوند. در غیاب این شوراها و در دوره تلاش برای ایجاد آنها، محافل فعال معلمان و مجامع عمومی معلمان نقش کلیدی دارند. شاید برخی خواستهای طرح شده توسط معلمان با وجود جمهوری اسلامی محقق نشود. این ابدا مهم نیست. این خواستها بدوا توقع کارگر و اردوی کار را طرح میکند و به این اعتبار توقع جامعه و نگرش بخود را بالا میبرد. این یک رکن همیشگی مبارزه طبقاتی است. حکومتیها و طرفداران “معقول” و “مدبر” و “عینی” شان همواره سعی دارند توقعات مردم را پائین نگاهدارند و جنبش رادیکال کارگری میخواهد این توقع را بالا ببرد. جنبش اعتراضی معلمان در این زمینه نقش مهمی ایفا کرده و باید از این کوتاه نیاید. فراخوان ما اینست که فعالیت کارگری، کمونیستها، فعالین حقوق زن، فعالین پرستاران و دانشجویان و دانش آموزان، بدون هیچگونه تردیدی از جنبش اعتراضی معلمان حمایت کنند. ارتباط خود را با آنها مستحکم کنند، این جنبش را بعنوان پاره تن طبقه خود بدانند و آنرا بعنوان یک جبهه مهم مبارزه طبقاتی در ایران ببینند و برسمیت بشناسند. این وظیفه متقابلا بر دوش فعالین معلمان نیز هست و تلاشی همه جانبه از هر سو باید برای آزاد شدن انرژی همگانی و رفع اغتشاشات تاکنونی آغاز شود. بویژه معلمان نقش مهمی در بسیج دانش آموزان دارند. اردوی کار ایران میتواند و باید با قدرت بسیار بیشتری بخروشد و از دهها سنگر علیه بورژوازی مرتجع و ضد علم و ضد انسان اسلامی بمیدان بیاید. این تنها راه پیشروی و پیروزی است.* 1- مقاله کار مولد و غیر مولد مارکس ترجمه منصور حکمت را از لینک زیر بخوانید: http://hekmat.public-archive.net/index.html