خدامراد فولادی
«سرمایه»
پدرم کارگر بود
و با آنکه سرمایه نداشت
«سرمایه» اما داشت
پدرم می گفت
«سرمایه» فال ِ حافظ نیست
که با آن شیر یا خط کنی
تا بدانی
با کدام خط بروی
که برسی
به آخر ِ خط ِ سرمایه
همین خط ِ مستقیم ِ «سرمایه» را
که بگیری
یکراست می روی
تا برسی / به پایانه ی سرمایه.
من هم
کارگرم حالا
هر روز صبح
قلم ام را بر میدارم و
همراه ِ همخطی های ام
راه می افتیم
با خط ِ «سرمایه»
از تابلوهای عبور ممنوع و
راه بندانهای نفس گیر
عبور می کنیم و
میدانیم
تنها
خط ِ «سرمایه» است
که می رساندمان
به آخر ِ خط ِ سرمایه.