تقصیر ما نبود!

تقصیر ما نبود!
یاشار سهندی

هادی خامنه ای در مصاحبه ای گفته: “احمدی نژاد تقدیر ما نبود تقصیر ما بود” این کنایه ای بود که متوجه “آخوی” بود که رهبر فرزانه خوانده میشود. نظر کرده ای به نام احمدی نژاد روزی به پشتوانه اجنه و امام زمان و آقا، قعطنامه های سازمان ملل را ورق پاره خواند. قعطنامه های که “تحریم های هوشمند” را در پی داشت و اقتصاد جمهوری اسلامی را با شتاب هر چه بیشتری به سوی “رکود تورمی” راند و در پی آن فلاکتی وسیع را به توده مردم تحمیل کرد. رهبر فرزانه که گفته میشود با خود امام غایب حشر و نشردارد فرمان به اقتصاد مقاومتی داد که مفهوم و منظور آن مانند همه راه حلهای که کاربدستان (اسلامی و غیر اسلامی) سرمایه چیزی نیست جز تحمیل هزینه بحران به دوش توده زحمتکش. با وجود آنکه میگویند” بحران هسته ای” در آستانه حل شدن است و “امید به بازار برگشته” اما به صراحت میگویند مردم هیچ امیدی به بهبودی وضع معیشتی شان نباید داشته باشند.
به توصیه کارشناسان اسلامی سرمایه ( که درس شان را در معتبرترین دانشگاههای بلاد کفر آموختند)؛ “یکی از بن‌مایه‌های هر نوع حرکت اصولی به سمت توسعه پایدار،( اسم رمز تضمین سودآوری) نحوه نگاه نظام تصمیم‌گیری و تخصیص منابع به مسئله عدالت اجتماعی خواهد بود.” واژه ها در نزد ایشان نه برای بیان حقیقت بلکه برای گمراه کردن ذهن مخاطب است. عدالت اجتماعی مورد اشاره بهیچ وجه ربطی به رفاه مردم ندارد بلکه کار بیشتر و بیشتر در بی حقوق ترین شکل ممکن است. از نگاه ایشان عدالت اجتماعی هنگامی محقق میشود که دست “بخش خصوصی” باز گذاشته شود و از “اختصاصی سازی به جای خصوصی سازی” پرهیز شود و ظاهرا در این صورت با توافق هسته ای “جلب سرمایه خارجی و تکنولوژی های جدید، مدیران کارآمد، سرمایه گذاری، حضور کارآفرینان یا صاحبان بنگاه های اقتصادی” ممکن می شود و گویا “کسب و کار “رونق خواهد گرفت. آنوقت ایران میشود “اقتصاد نوظهور” و سری میان سرها بلند خواهد کرد. آرزوی که در صورت تحقق هم جز فقر وسیه روزی برای ما کارگران دستاوردی نخواهد داشت. یک نگاه به چین و هند و برزیل که تز آنها به عنوان اقتصادهای نوظهور یاد میشود نشان میدهد، “رشد اقتصادی” برای توده مردم فقر بیشتر و بیشتر به همراه داشته است. یعنی نتیجه واقعی همه وعده های ایشان نهایتا به سیه روزی وسیعتر برای توده مردم و البته ثروتهای نجومی برای اقلیت یک درصدی که ندانند با آن چکار کنند، منجر خواهد شد.
اما اقتصاد نوظهور شدن برای جمهوری اسلامی از محالات است. نه اینکه نخواهند بلکه نمی توانند. حکومتی که نفس بودنش بحران است حتی نمی تواند به شرایط نرمال سرمایه داری برسد که فقر و فلاکت را “نظام وار” سازمان میدهد؛ آنچنانکه آرزوی اقتصاددانان اسلامی است: “در سال ١٣٩٤ یک تصمیم‌گیری مهم در سطح ملی در زمینه برنامه میان‌مدت توسعه هم در دستور کار قرار خواهد گرفت … که با استفاده از حداکثر ظرفیت‌های دانایی موجود بتوانیم تصمیم‌گیری‌های خردورزانه‌تر در کشورمان برای نحوه به‌کاربستن منابع آزادشده را برای رشد و بلوغ کافی در زمینه اولویت‌بخشی روشمند و نظام‌وار به تولید مدنظر داشته باشیم.”(فرشاد مومنی- اقتصاددان) اما خود میدانند تصمیم سازان اسلامی به پشتوانه قدرت شان به هر کاری دست میزنند که منافع شان به خطر نیفتد: “در اقتصاد ما کسانی هستند که از ساخت قدرت و از سیاست آمده‏اند. این مسئله اصلی‏ترین مانع تحقق عدالت اجتماعی( فریب واژگان را نخورید!) در ایران است. بنابراین چون از موضع شخصی خود که سیاستی اقتصادی است به مسائل نگاه می‌کنند، اصلا امکان تحقق عدالت اجتماعی در چنین شرایطی منتفی است.”( حسین راغفر) “ساخت قدرت و سیاست” مشکل اساسی این حکومت است که در همین “مسئله هسته ای ” به عیان خود را نشان میدهد. باندهای مافیایی که در ساخت و قدرت وسیاست هستند نه برای حتی “منافع ملی” بلکه برای دست بالا پیداکردن در فردای “گشایش هسته ای” برای غارت بیشتر به جان هم افتادند.
روحانی از جیب گشاد آخوندی اش کلید را بیرون آورد تا قفلها را بگشاید. ظریف، “مصدق زمانه” کلید دار حل بحران هسته ای حکومت شد. ماحصل تلاش او این شده است که جمهوری اسلامی حاضر است جامی زهری که آماده گشته را سربکشد. اما این خود باعث شروع دور جدیدی از جدالهای کاربدستان حکومتی شده است. متلک پراندن اخوی خامنه ای بی جهت نیست. روحانی به غارتگران طرف مقابل میگوید که کارشان تمام است و آماده شوند که شغل دیگری پیدا کنند. و تاکید میکند:”هنر این نیست که در تریبونی در گوشه‌ای شعار دهیم بلکه هنر آن است که به سازمان ملل رفته و همانجا قطعنامه‌ها را ملغی کنی”همان قعطنامه هایی که عزیز کرده آقا میگفت ورق پاره است و خود رهبر فرزانه عوام فریبانه مدعی شد که گویا اینبار با وجود تحریمها میتوانند “خودکفا” شوند. در این افکار آقا تنها نیست ، اندیشه های برجسته اقتصادی که مدام تاکید میکنند چاره کار در خصوصی سازی است و در حسرت کره جنوبی شدن مانده اند، به شکل ابلهانه ای میگویند:”… یکی از دلایل تفاهم ١+٥ با ایران، بازداشتن ایران از توسعه صنعتی است!” و خامنه ای خطاب به دارو دسته روحانی میگوید:” برخی می‌گویند در شرایط تحریم و فشار، رونق تولید داخلی امکان‌پذیر نیست، بدون شک تحریم‌های ظالمانه در بروز مشکلات تأثیر داشته است اما تحریم‌ و فشار، بدون تردید نمی‌تواند جلوی تلاش عمومی، سازمان‌یافته و برنامه‌ریزی شده را برای رونق تولید داخلی بگیرد.” این برخی هم در جواب آقا گفتند ما امیدمان به آسمان است و مردم!
“از سال ١٣٨٣ تا امروز …، بحران حاد تقاضای مؤثر به‌وضوح قابل‌مشاهده است. کم‌وبیش از هزینه‌های بحران‏ساز افت معنی‏دار مصرف پروتئین، لبنیات و حتی نان و برنج آگاهی وجود دارد. روندها حکایت از این دارد که اکثریت قاطع خانوارها سهم هزینه‌های مربوط به درمان، آموزش و تغذیه خود را کاهش داده‏اند تا سیاست‌های شوک ‏درمانی و تعدیل ساختاری را جبران کنند.” این اعتراف کارشناسانی است که 36 سال است به جمهوری اسلامی مشاوره میدهند و نتیجه نظراتشان شده فلاکت وسیع مردم. به دولت هشدار میدهند که با وجود امکان توافق هسته ای در آینده نزدیک ” بی اعتنایی به عدالت اجتماعی مخرب است”. و توصیه شان به دولت این است که: “بسیاری از دولتمردان از مسئله عدالت اجتماعی تلقی غلطی دارند؛ چون در نوع نگاهشان مسئله عدالت اجتماعی اصلا وجود ندارد، به کشور آسیب می‏رسانند. تجربه کشورهای جنوب‌شرق آسیا در صنعتی‌شدن، نشان‌دهنده بهره‏گیری از افراد باصلاحیت علمی است…” و البته اصلاح نظام مالیاتی! افراد با صلاحیت علمی نام دیگر بخش خصوصی است به بیان صحیح تر کوتاه کردن دست باندهای مافیایی از اقتصاد کشور است که اگر همه اینها امکان پذیر شود اساسا چیزی در زندگی ما کارگران تغییر نمی کند. ما هنوز فروشنده نیروی کاریم که حتی نمی توانیم در مورد کالای ویژه خود تصمیم بگیریم بلکه برعکس به توصیه همین آقایان دولت نباید حداقل حقوق تعیین کند و این را بگذارد بازار تعیین کند و بازار چیزی نیست جز نفع سرمایه دار. این داستان سر دراز دارد، به درازای نظام سرمایه داری.
نه تنها احمدی نژاد بلکه جمهوری اسلامی سرمایه تقدیر ما نبود، تقصیر ما هم نبود. جزایی بود که برای ما تعیین کردند چون جسارت کردیم و همه زندگی را خواستیم. اما خوشبختانه با وجود همه هزینه هایی که بر ما تحمیل کردند این جسارت هنوز در وجودمان زنده است و خود را هر روزی به شکلی نشان میدهد و گر نه اساسا دلیلی ندارد که تصمیم سازان اینگونه همدیگر رسوا کنند.

این عکس ها…!
متعلق به معدن طلا در کشور افریقایی ساحل عاج است. اما نقشی که این انسانها دارند متعلق به سراسر جهان است. توده بیشماری که از هر چیزی بی هویت شدند و تنها چیزی که برایشان باقی گذاشتند بدبختی و کارگری است. تصویر با دوران برده داری باستان یک فرق کرده در آن دوران با شلاق بالای سر بردگان بودند امروزه با سلاح خودکار. سینه چاکان نظام سرمایه داری میگویند این نظام پویا است و فرد برایش مهم است و اگر فرد زرنگ باشد فرصت را د رهوا می قاپد و به جای میرسد،نوش جانش!… و بدین گونه است که زحمت میلیاردها نفر هیچ انگاشته میشود. این عکس ها به اندازه کافی گویا است؛یک قاب کوچک از ستم بزرگ جهانی حاکم بر کره زمین.
یاشار سهندی