تصوير صمد بهرنگی در اعتراضات معلمين کشور!
در آستانه برگزاری تجمع اعتراضی معلمان و در حمايت از مطالبات بر حق معلمين کشور از سوی دانش آموزان و دانشجویان و معلمان آگاه، تراکتهای قابل توجهی در اطراف دانشگاهها و مدارس و حتی در پارکها پخش گشت که مزين به عکس رفيق صمد بهرنگی، يار فراموش نشدنی همه تودههای ستمديده بود.
کسی فراموش نکرده است که سالهاست که رژیم سرکوبگرجمهوری اسلامی تلاش کرده تا با مخدوش نمودن چهره انقلابی صمد در گرايش جوانان و نيروهای آگاه جامعه نسبت به وی اخلال ايجاد کند. اين رژيم ضد مردمی زمانی آثار صمد را حاوی بدآموزی برای کودکان جلوه میداد و زمانی مرگ مشکوک وی را بکمک گماشتگان به ارث برده از رژیم شاه، مرگی عادی که توسط ياران صمد يعنی چريکهای فدائی خلق واژگونه جلوه داده شد معرفی میکرد. وزارت اطلاعات رژيم بسيار تلاش کرد تا با توسل به خودفروختگان رنگارنگ در محبوبيت بینظير اين معلم کودکان آذربايجان و يار فراموش نشدنی زحمتکشان اخلال وارد سازد و به قول خودشان اسطوره شکنی کنند اما همه اين تلاشها با تودهنی از طرف مردم آگاه مواجه شد و امروز که در آستانه تجمع اعتراضی معلمان عکسهای صمد در همه جا پخش شده است بار ديگر رژيم پاسخ خود را از دانش آموزان و دانشجويان و معلمان کشور به روشنی میگيرد.
واقعيت اين است که رفیق صمد فقط یک معلم نبود که فقط آنچه اجازه داشت را به شاگردانش بیاموزد بلکه برعکس وی از مرز “اجازه” گذشته و سعی میکرد به شاگردانش بیاموزد که نه فقط کتاب، بلکه زندگی را نیز بخوانند و بياموزند. زیرا کاراکترهای این داستان، حقیقیتر و دردها بسیار ظالمانهتر و شدیدتر هستند. او میخواست به شاگردانش، این “اولدوزهای” سرخ داستانهایش بیاموزد و بیاموزاند که “خوشههای خشم” این داستان باشند و نه “جمعه” “جزیره گنج”. او میآموخت که در “انتظار گودو” نباشند که کسی نخواهد آمد و همچون “اینجه ممد”، یاغی جلگههای توروس باشند. و در کوچه پس کوچههای این داستان حقیقی، در پی هر جمله این داستان حقیقت را بیابند زیرا یک حقیقت بیشتر وجود ندارد و آن اينکه جامعه مبتنی بر مالکيت خصوصی نمی تواند مبرا از ظلم و ستم باشد. او به کودکان ياد میداد که خود را بشناسند و به نيروی خود ایمان داشته باشند، میل به مبارزه با پستیها را در وجود خود توسعه دهند و صفات نیک را در خود بیابند. و از آنچه که بزرگها ساختهاند این نتیجه را نگیرند که اینها تغییر ناپذیرند و با سنتهای کهنه سازش نکنند. رفیق صمد از سفره رنگارنگ اربابان و سفره خالی فقرا مینوشت تا کودکان علت داشتن و نداشتن را بدانند و قواعد تغییر را بخوانند همچون لطیف در “24 ساعت در خواب و بیداری” و “ماهی سیاه کوچولو” که بسوی دريای آزاد شنا کرد.
رفیق صمد بهرنگی فقط داستان نمینوشت بلکه در آن شرایط سخت، آن نوشتهها تحلیلی بودند که رفیق با آنها و با احساس مسئولیت نشان میداد که برای رهایی مردم باید افکار و احساسات تودههای زحمتکش را از زیر سلطه نظام حاکم رهایی داده و آنها را برای سرنگونی این نظام آموزش داد. از آنجا که او یک مارکسیست بود خواهان ارتقاء آگاهی تودهها بر اساس واقعیات زندگیشان بود. او هرگز همچون همه اپورتونیستها و در هر لباسی خواهان حفظ وضع ظالمانه موجود و جایگزینی حقوق “عادلانه” و “منصفانه” در شرايط حفظ شرايط استثمار شدید نبود.
برای همه آنهایی که کتاب میخوانند این احساس مشترک است که سعی میکنند نویسنده رمان و داستان را در ذهن خود مجسم کرده و بسته به قهرمان داستان در رابطهاش با تودهها، تصویری هرچه انسانیتر از او مجسم کنند، و تصویری که از صمد، این معلم رنج کشیده و رنج آشنای کودکان روستاها در رابطه با داستانهایش به ذهن میرسد، یک “اولدوز” است با سوسویی از روشنایی که راه را نشان میدهد، تصویری که از واقعیت سرچشمه میگیرد و مرگ او هرگز این سوسو را خاموش نکرد.
و امروز که تصوير او در چنين ابعادی پرچم مبارزات معلمين کشور شده است همگان به عينه میبينند که کسی که شاهکارش زندگیاش بود هنوز زنده است. امروز در شرایطی که سختیهای مالی و اجتماعی همه زندگی تودهها را دربرگرفته است معلمان کشور نیز در کنار دیگر تودههای زحمتکش ایران زیر شدیدترین ستمهای اقتصادی و اجتماعی بوده و رژیم با برنامههای اقتصادی خود اکثریت آنها را نیز به زیر خط فقر کشانده است. به همين دليل هم آنها از دردهای فراوانی رنج میبرند، ولی آنها نیز همچون سایر تودههای زحمتکش در ادوار مختلف و به گونههای مختلف در برابر این بیعدالتیها ایستاده و سعی میکنند تا حق خود را تا آنجا که میتوانند از سردمداران دزد و فاسد جمهوری اسلامی بگیرند مبارزهای طبيعی برای حق زندگی و حق زنده ماندن که لگد کوب سلطه سرمايهداران حاکم شده است. در مبارزه برای آزادی و نابودی ظلم و ستم هيچ پرچمی گوياتر از تصوير صمد نيست که در تراکتهای معلمان درج شده است.
یادش گرامی باد
ماه مه 2015
عبداله باوی