از فساد باند خامنهای و شرکا تا حبس تفریحی مفسدان!
نوشتاری از ارژنگ داودی درباره فساد سران حاکمیت اسلامی ایران
ارژنگ داودی زندانی سـیاسی محبوس در زندان رجایی شهر، در زنجیره نامههای خود از زندان، درباره فساد سران حاکمیت اسلامی ایران و نحوه برخورد حکومت با آنان یادداشتی نوشته است.
این معلم و نویسنده زندانی در بخشی از این نامه نوشته: “خوشخیالی مفرط است اگر فکر کنیم که با دستگیر شدن یک یا چند نفر از هزاران دزد کلان-خوار، مصایب مزمن و مشکلات نهادینه شده در کشور فروکش خواهد کرد! گیریم که دزدان جناح بالادست برای حفظ ظواهر رژیم متظاهر، تنی چند از دزدان جناح انحراف! یا جناح اصلاح! را هم دستگیر کنند! مگر قرار است با اینگونه دستگیریها چه اتفاق خاصی بیفتد!؟”
ارژنگ داودی به خاطر نامهنگاری از زندان و انتشار و ارسال نوشتهها و یادداشتهایش بارها از سوی مسوولین زندان مورد تهدید، فشار و شکنجه قرار گرفته است. وی با اتهامات تازهای در زندان روبرو و احکام جدید حبس نیز محکوم شده است.
اتهام «عضویت و هواداری و فعالیت موثر در پیشبرد اهداف سازمان مجاهدین خلق در زندان» صدور حکم اعدام را برای این زندانی سیاسی ۶۱ ساله به دنبال داشت.
ارژنگ داودی محکومیت ۱۰ ساله نخست خود را به پایان رسانده، اما پیش از صدور حکم تازه اعدام، با پروندهسازیهای مختلف طی دوران حبس، دوباره به ۲۰ سال و ۸ ماه زندان محکوم شده است.
این زندانی سیاسی آبانماه ١٣٨٢ بازداشت شد و زیر شدیدترین شکنجهها در سلولهای انفرادی زندان “٣٢٨” سپاه پاسداران، بند دو الف قرار گرفت. وی از سوی شعبه ٢۶ دادگاه انقلاب، قاضی حسن زارع دهنوی (حداد)، به ۱۵ سال زندان تعزیری، ۵ سال محرومیت از حقوق اجتماعی، انفصال دایم از مدیریت مجتمع آموزشی- فرهنگی پرتو حکمت، ٧۴ ضربه شلاق و تبعید به زندانهای جنوب کشور محکوم شد.
اتهامهای اصلی ارژنگ داودی، راهاندازی و تاسیس «جنبش آزادی ایرانیان» و «کنفدراسیون دانشجویان ایرانی» است، هرچند اتهامات دیگری همچون نوشتن «مانیفست ضد نظام جمهوری اسلامی»، توهین به رهبری و بنیانگذار جمهوری اسلامی و مسوولین نظام و روحانیون، توهین به مقدسات، و همکاری با خبرنگار کانادایی «جین کوکان» برای ساخت فیلم مستند «ایران ممنوع» نیز در پرونده ارژنگ داودی وجود داشت.
داودی در سالهای اخیر به زندانهای مختلفی تبعید شده است؛ از زندان اوین به زندانی در اهواز، از آنجا به بندرعباس و سپس به زندان رجایی شهر (گوهردشت) کرج تبعید شد. وی در مدتی که در زندانهای مختلف دوره محکومیت خود را میگذراند، بارها در اعتراض به وضعیت زندان، رفتار زندانبانان و اوضاع سیاسی- اجتماعی ایران اعتصاب غذا کرده است.
این معلم زندانی در دوران سالهای زندان، بارها مورد شکنجههای وحشیانه قرار گرفته است و بخشی از بینایی و شنوایی خود را در اثر این شکنجهها از دست داده است.
این زندانی سیاسی هماکنون در سالن ۱۲ زندان رجایی شهر کرج بهسر میبرد.
متن کامل نامهی ارژنگ داودی در اختیار «کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی» قرار گرفته است که در پی میآید.
ایرانیان پراکنده در سراسر گیتی؛
برای به پیروزی رساندن انقلاب سوم، متشکل شویم.
آری ای هموطنان
چشمه عشق در این ملک سراب است سراب
پایه عدل و شرافت در این ملک خراب است خراب
هممیهنان؛
اینک پس از سالهای سال که بوی تعفن این همه سیاهکاریهای فراگیر و ناشی از حرص بیپایان عمال و ایادی باند مافیا به سرکردگی دوقلوهای بهم نچسبیده رفسنجانی- خامنهای، سراسر میهن را در گند لوث خود فرو برده و فریاد دادخواهی ایرانیان، چندان گوش فلک را کر کرده که شواهد و قراین از وقوع انقلاب در آینده نزدیک حکایت میدارد، شیخ علی شیرهچی فرافکنانه فریاد “آی دزد، آی دزد”!؟ سر داده، از مزدوران فاسد خود میخواهد که دزدها را دستگیر کنند!؟
اینکه از کی تا به حال رسم بر این قرار آمده که دزدها، صلاحیت دستگیری دزدها را داشته باشند نیز به نوبه خود از عجایب و غرایب سرگردنهداری خامنهای و شرکای شارلاتانترش بوده و فقط از ذهن مستأصل این نابغه پستوی دوران عصر حجر! قابلیت تراوش دارد.
هممیهنان؛
خوشخیالی مفرط است اگر فکر کنیم که با دستگیر شدن یک یا چند نفر از هزاران دزد کلان-خوار، مصایب مزمن و مشکلات نهادینه شده در کشور فروکش خواهد کرد! گیریم که دزدان جناح بالادست برای حفظ ظواهر رژیم متظاهر، تنی چند از دزدان جناح انحراف! یا جناح اصلاح! را هم دستگیر کنند! مگر قرار است با اینگونه دستگیریها چه اتفاق خاصی بیفتد!؟ نمونه اخیر از معدود دستگیریهای درون-باندی رژیم، معاون رییسجمهور سابق امت نیم درصدی فقیه و یکی از هزاران کلان-دزد شناختهشدهای است که طفلکی چون بخت! با او یار نبوده، از قضا قرعهی گیر صوری! را به نامش زده و به خوردش دادند.
ولی با این حال پس از چند سال بگمبگمهای گروهی، شاخ و شانه کشیدنهای جناحی، قدرتنماییهای سیاسی و کشمکشهای قضایی، بالاخره رقبای بالادستی، توانستند او را محکوم! و روانه زندان کنند. اما چون فرد یاد شده هنوز سرش از درب زندان تو نرفته، پاهایش از زندان خارج میگردد! به ناچار در این مرحله از طرف خود و دیگر زندانیان سیاسی در بند رژیم فقیه فاسد، پیشنهاد میکنم که حبس تفریحی! یا حبس تفننی! نیز به عنوان یک نوع نوین از حبس، اضافه شود به شمار انواع حبسهای رایج از قبیل حبس تعزیری، حبس تعلیقی، حبس خانگی و…!؟
هممیهنان؛
صد رحمت به دوران شاهان و ستمشاهیان که ظاهرا هرازگاهی همهی دزدان به غیر از شخص شاه را دستگیر میکردند. لابد بر همین اساس این ضربالمثل رایج شد که: “دزد نگرفته پادشاهه”!؟ در اینجا پیشنهاد دیگری را میتوان چنین مطرح کرد که ضربالمثل اخیر نیز تغییر یابد به چیزی شبیه “دزد نگرفته شیخ علی شیرهچیست”! اما نه! چون در باند افسد خامنهای و شرکا، بدون استثنا همه از مصونیت قضایی و حاشیه امنیتی برخوردارند، ضربالمثل پیشنهادی نمیتواند درست از آب درآید! زیرا که آب حاکمیت فقیه در طول مسیر کج و معوج و پر چاله چوله خود! از سرچشمه تا پای چشمه، کاملا آلوده است و این آلودگیها نیز مزید بر غارتگریهاییست که به نام یا به نفع انواع تروریستهای بدخیم از جمله حماس، حزباله، انصاراله، بشار اسد و… از کیسه ایرانیان نگونبخت خارج میشود.
هممیهنان؛
صد رحمت به دوران کاپیتولاسیون! زیرا که تحت قاعده نامیمون کاپیتولاسیون، افراد نظامی و غیرنظامی یک کشور قدرتمند فقط در کشور مقصد، میتوانند مصونیت قضایی داشته باشند ولی در کشور مادر، محاکمه و احیانا هر چند با نوعی تساهل و تسامح، ولی حتما مجازات هم میشوند. اما اهالی باند بیگانهزاد و بیگانهپرست حاکم بر کشور که طی ۳۷ سال هر جنایت ممکن را در حق ما روا داشتهاند، نه تنها در ایران محاکمه و مجازات نمیشوند؛ بلکه چون افرادی بیوطن! هستند در هیچ جای دیگری از جهان نیز امکان محاکمه آنها وجود ندارد، چه رسد به مجازات!؟
آهای شیخ علی شیرهچی؛
از کدام دزد سخن میگویی!؟ صد رحمت به کفندزدهای سابق، صد رحمت به کفندزدهای دوران ستمشاهی، هزار رحمت به دزدان سرگردنه، اهالی باند ۵۰۰ نفره فقیه و امت نیم درصدی پاچهخواران!؟ بدون حتی یک استثنا چنان غارتگرند که همه دزدان و چپاولگران تاریخ را روسپید کردهاند.
زهی بی شرمی، زهی پررویی!؟
هممیهنان به پیش؛
پیروز باد انقلاب دموکراتیک ایرانیان
دیر زیوی و شاد زیوی همگان را آرزومندم؛
زنده باد ایرانی؛
پاینـده باد ایران؛
در اهـتزاز باد پرچم سه رنگ اهورایی؛
ارژنگ داودی
معلم، شاعر، نویسنده
زندانی سـیاسی
زندان رجایی شهر
۱۴ اردیبهشت ۹۴
—
کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی
شیوع بیماریهای قارچی و خطرناک در زندان مرکزی سنندج
اخیرا در زندان مرکزی سنندج بیماری قارچی در بین زندانیان شایع شده است و مسوولین زندان سنندج در این باره بیتفاوت هستند.
به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی و به نقل از کانون مدافعان حقوق بشر کردستان، از چند ماه پیش در زندان مرکزی سنندج نوعی بیماری قارچ پوستی شایع شده و این در حالی است که مسوولان زندان هیچگونه اقدامی جهت کنترل این بیماری پوستی و درمان زندانیان نکردهاند.
یکی از فعالان حقوق بشری کُرد که نخواست نامش فاش شود در گفتگو با «کانون مدافعان حقوق بشر کردستان» میگوید: “بیماریهای خطرناک در زندان سنندج بیداد میکند.”
وی افزود: “من در این زندان شاهد بیمارانی بودم که ایدز داشتند و دچار سل مقاوم بودند، اما مراقبت و نگهداری از آنان کامل نیست و بیماریابی در این زندان به صورت فعال انجام نمیشود.”
این فعال حقوق بشری کُرد گفته: “وضعیت زندانیان بیمار در زندانها بسیار اسفبار است. زندانهای ایران پر از زندانیان بیماری هستند که کمترین توجه پزشکی به آنان نمیشود. در میان زندانیان بیمار، کسانی هستند که به شدت به خدمات پزشکی بیشتر و مراقبتهای ویژه نیاز دارند. اما زندانبانان، آگاهانه به وضعیت حاد جسمانی آنان، نسب به اعزام آنها به بیمارستانها و مراکز درمانی مجهز در خارج زندانها، کاملا بیتوجه هستند.”
وی افزود: “کسانی که دورانی را در این مراکز آلوده و عاری از موازین بهداشتی به سر میبرند، نه تنها هیچگاه از آثار و عوارض آن دوران رهایی نخواهند یافت؛ بلکه با چند بیماری سخت و مزمن و گاه مُسری به جامعه بازخواهند گشت. هماکنون در بیشتر زندانهای جمهوری اسلامی، بسیاری از زندانیان علاوه بر عارضههای ناشی از شکنجه و ابتلا به برخی از بیماریهای مزمن، از عوارض بیماریهای مُسری و خطرناکی چون سل، ایدز، هپاتیت و انواع قارچها نیز رنج میبرند.”
براساس گزارشهایی که روزانه از زندانهای ایران به بیرون زندان درز میکند؛ تراکم جمعیت، سلولهای تنگ و تاریک، بیتوجهی به مسایل بهداشتی، سوءتغذیه، وجود انواع حشرات موذی، شیوع بیماریهای مُسری، چنان وضعیت زندانها را غیرقابل تحمل کرده است که بسیاری از زندانیان بر اثر تاثیرات ناشی از این موارد، پیش از رهایی از زندان، در درون زندانها جان خود را از دست میدهند و یا با جسم و روان کاملا بیمار و علیل و آسیبدیدهای به جامعه بازمیگردند.
براساس آییننامه داخلی سازمان زندانها، محروم کردن زندانی از استفاده از امکانات مناسب بهداشتی، محروم کردن بیماران زندانی از دسترسی به خدمات ضروری، استفاده از داروهای روانگردان و کم و زیاد کردن داروهای زندانیان مریض، انجام اقداماتی که عرفا اعمال فشار روانی بر زندانی تلقی میشود، جلوگیری از هواخوری روزانه زندانی، نگهداری زندانی در محلهای با سر و صدای آزاردهنده، گرسنگی و یا تشنگی دادن به زندانی و عدم رعایت استانداردهای بهداشتی، عدم طبقهبندی زندانیان و نگهداری جوانان یا زندانیان عادی در کنار زندانیان خطرناک و… قانونا ممنوع است.
در برخی از زندانها وضعیت زندانیان به قدری وخیم، تهدیدآمیز و نگرانکننده است که به صورت مداوم نهادهای بینالمللی مدافع حقوق بشر و دیدبانان حقوق زندانیان، نسبت به این مساله واکنش نشان میدهند و به صورت مرتب مفاد کنوانسیون بینالمللی حقوق زندانیان را به مقامات حکومت اسلامی ایران تذکر میدهند.
بنا به مفاد این کنوانسیون، پزشک زندان موظف است مراقب سلامت جسمی و روانی زندانیان باشد و باید به صورت روزانه و با دقت تمام زندانیان بیمار را حتی زندانیانی که تصور میشود تمارض میکنند، ویزیت کند. زندانیان بیماری نیز که نیاز به معالجات ویژه و تخصصی دارند، باید به موسسات تخصصی در خارج زندان منتقل شوند.
اگر چه مقامات و ارگانهای مسوول تامین بهداشت و سلامتی در زندانها، با پنهانکاری و انکار وضعیت اسفبار زندانیان، حقایق درون زندانها را کتمان میکنند؛ اما بارها گزارشهای مربوط به آن، به بیرون از زندانها منتقل و منتشر شده است. این گزارشها حاکی از آن است که درون زندانهای ایران، کیفیت و کمیت خدمات بهداشتی و درمانی نزدیک به صفر است و رسیدگیهای پزشکی در نازلترین حد خود قرار دارد و در بسیاری از موارد به صورت عمدی و آگاهانه، بیماران را از دسترسی به دارو و خدمات پزشکی مناسب محروم میکنند و از این اقدام به صورت شیوهای از اعمال شکنجه علیه زندانیان یاد شده است.